عبدالله بن مبارك ـ رحمة الله عليه ـ   را ديدند كه مي گريست ، گفتند : چه رسيد مهتر دين را ؟ گفت : امروز از خداي ‌ـ عز و جل ـ  آمرزش خواستم ، پس با خود افتادم كه اين چه فضولي است كه من كردم ! او خداوند است و من بنده ، […]

عبدالله بن مبارك ـ رحمة الله عليه ـ   را ديدند كه مي گريست ، گفتند : چه رسيد مهتر دين را ؟ گفت : امروز از خداي ‌ـ عز و جل ـ  آمرزش خواستم ، پس با خود افتادم كه اين چه فضولي است كه من كردم !

او خداوند است و من بنده ، هر چه خواهد كند با بنده ، و آنچه بايد دهد ، نه در خواب است تا بيدارش كنند ، يا از كار غافل تا آگاهي دهند .* [ اين است مقام رضا و فنا ، اهل حق را.]

* ميبدي  رشيدالدين ، كشف الاسرار و عدة الابرار ، ج1 ص 76 ، انتشارات اميركبير  1376