ارزشها و فضیلتها به دیدگاه افراد و باورهای آنان بستگی دارد، چرا که ممکنست یک شئ و یا قانون در جایی صاحب ارزش و حرمت باشد اما در جایی دیگر هیچ ارزش و بهایی نداشته باشد. پنج شنبه گذشته داخل مغازه یکی از دوستان بودم، به دوستم رو کرده بودم و با او صحبت می […]
ارزشها و فضیلتها به دیدگاه افراد و باورهای آنان بستگی دارد، چرا که ممکنست یک شئ و یا قانون در جایی صاحب ارزش و حرمت باشد اما در جایی دیگر هیچ ارزش و بهایی نداشته باشد.
پنج شنبه گذشته داخل مغازه یکی از دوستان بودم، به دوستم رو کرده بودم و با او صحبت می کردم، متوجه شدم برایش مشتری آمده و من بدون اینکه نگاه کنم، از تُن صدا فهمیدم، پیرزنیست. صدایش می آمد که میگفت: هدیهای برای نوهام میخواهم. دوست فروشندهام نمیدانم برای این مادر بزرگ مهربان چه جنسی را نشان داد. پیرزن مهربان گفت: چیز بهتری میخواهم، نوه ام “ده سوره” را حفظ کرده.
ارزشها و فضیلتها به دیدگاه افراد و باورهای آنان بستگی دارد، چرا که ممکنست یک شئ و یا قانون در جایی صاحب ارزش و حرمت باشد اما در جایی دیگر هیچ ارزش و بهایی نداشته باشد.
پنج شنبه گذشته داخل مغازه یکی از دوستان بودم، به دوستم رو کرده بودم و با او صحبت می کردم، متوجه شدم برایش مشتری آمده و من بدون اینکه نگاه کنم، از تُن صدا فهمیدم، پیرزنیست. صدایش می آمد که میگفت: هدیهای برای نوهام میخواهم. دوست فروشندهام نمیدانم برای این مادر بزرگ مهربان چه جنسی را نشان داد. پیرزن مهربان گفت: چیز بهتری میخواهم، نوه ام “ده سوره” را حفظ کرده.
تنها چیزی که مرا وادار کرد تا به سمت این مادر مهربان نگاه کنم. تُن صدا و نحوه گفتارش بود. چنان شور و شعفی در صدایش عیان بود، که به سمت او خیره شدم. حدسم درست بود، زن سن بالایی بود اما با وجود سن بالا حجاب و حیایش که تمام صورتش با چادرش محکم پوشانده بود، مرا وادار کرد تا در دلم هزاران درود به او بگویم.
این گفتار وعملکرد مادر مهربان بسته به تربیتی ست که در کودکی شده است. در گذشته اولین دغدغه والدین تربیت دینی و ایمانی فرزندان بوده است. کودک بمجرد اینکه دست چپ و راستش را میفهمید راهی مکتب خانه میشد تا نزد عالم یا ملّای محله قرآن و بوستان و گلستان سعدی و دیوان حافظ و پنج کتاب را بخواند، تا راه و رسم دینداری وانسانی زیستن را بیاموزد.
این مادر مهربان قطعا میداند که قرآن و مسائل دینی در زندگی خیلی تاثیر دارند که میخواهد لذت آن را به نوهاش بچشاند.
اما متاسفانه امروزه والدین نسبت به مسائل دینی و اعتقادی و یا ایجاد کمالات اخلاقی در فرزندانشان کمتر توجه دارند. در گذشته ها که خودمان یادمان هست، خواندن قرآن و مکتب رفتن از هر چیز برای بچه ضروری تر بود.
ولی تغییر سبک زندگی باعث شده تا غیرارزشها بر ارزشها غالب شود. و چنان تغییری آمده که محرمات مباح شدهاند و فرائض، غیرضروری شدهاند. یقیناً جای خالی چنین والدینی در زندگی امروز واقعا محسوس هست و هیچ چیزی نمیتواند جای خالی آنان را پر و سبز بکند.
یادم هست یکی از معلمهای مکتب خانههای قدیمی که یک پیرزن بود میگفت: مکتب ما شلوغ بود، پسر و دختر در دو صف جداگانه نشسته بودند، زمان تعطیلی کلاس که میرسید، اول دخترها را تعطیل میکردم و به دختر بچهها میگفتم: سریع و دوان دوان به خانه بروید و هر کلاس که در راه بایستد، کلاغ برایم خبرمیآورد. این معلم قرآنی میگفت: دخترکها بدون اینکه کوچکترین مکثی در راه داشته باشند، دوان دوان به خانه میرفتند.
واقعا در چنین عصر پرفتنه ای جای چنین مادران و معلمانی خالی ست، “جای شان خالی”
عصمت الله پورمحمد تیموری