در این روش‌های نامتعادل، یا توجهی به عواطف منطقی انسان نمی‌شود و یا به صورت منطقی و درست به این عواطف توجه نمی شود. ـ معمولا و در اکثر مواقع و موارد ـ فرزندآوری و برنامه ریزی برای تربیت فرزند، جایی در برنامه‌ی طرفین ندارد. در مواقع رجوع به بازار آزاد، احتمال ابتلا به بیماری‌های […]

در این روش‌های نامتعادل، یا توجهی به عواطف منطقی انسان نمی‌شود و یا به صورت منطقی و درست به این عواطف توجه نمی شود. ـ معمولا و در اکثر مواقع و موارد ـ فرزندآوری و برنامه ریزی برای تربیت فرزند، جایی در برنامه‌ی طرفین ندارد. در مواقع رجوع به بازار آزاد، احتمال ابتلا به بیماری‌های مقاربتی و انتقال آن زیاد می‌شود و همچنین مشکلات عاطفی و روانی گسترده می‌شوند. استفاده‌ی ابزاری از انسان افزایش می‌یابد و فردی بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت که جذبه جنسی بیشتری داشته باشد، حال اگر همجنس یا حیوان هم بود تفاوتی ندارد. بیماری‌هایی هم که در ارتباط با همجنس احتمال ابتلا به آن هست جای خودش. … .

    امروزه و در «دوران مدرن و پیشرفت فرهنگ‌ها!» در ذهن بسیاری این سوال جولان می‌دهد که چرا باید شکل «سنتی» زندگی [به معنای عام و خاص که بحث ما در مورد معنای خاص آن است] را ادامه داد و از روش‌های «نوین» زندگی بهره نبرد. برای عده‌ای هم جای پرسشی باقی نمانده بلکه زندگی «به سبک غیرسنتی» را برگزیده‌اند. ابتدا باید با اشکال متفاوت زندگی نامتعارف آشنا شویم.

سخن مقدماتی: گرچه برخی از این گونه زندگی‌ها در اعصار گذشته بوده، اما در این دوران گویا عده‌ای به صورت سازماندهی شده به دنبال تولید و تبلیغ روش‌های جدید هستند و با شکل دهی جدید به محیط، قصد دارند این سبک‌های جدید را توجیه کرده و مردم را در دوراهی انتخاب متناسب با شرایط، آسان، سودمندانه و انتخاب سنت‌مآبانه (با تصویرسازی زشت درمورد سنت)، سخت و مشکل‌ساز و نامتناسب با شرایط قرار دهند.

برخی روش‌های جایگزین خانواده‌ی سنتی:

* زن و شوهر با هم ازدواج می‌کنند، اما هردو شاغل‌اند و بخش عمده‌ی وقتشان صرف کار می‌شود. معمولا وعده‌های غذایی را در بیرون از خانه صرف می‌کنند یا حداقل از بیرون سفارش می‌دهند. برنامه‌ی جدی و خاصی جهت آمادگی برای بچه‌دارشدن ندارند و ترجیح می‌دهند از رحم‌های اجاره‌ای استفاده کنند و دوران نوزادی فرزندشان را به پرستار بسپارند. گاه تعهد جنسی دارند و گاه هم اهمیتی بدان نمی‌دهند. و …؛

* دختر و پسر زیر یک سقف می‌روند، اما بدون عقد رسمی و عرفی! بلکه به صورت توافقی و دوره ای ـ مثلا دوره‌ی تحصیل ـ. تعهد خاصی در زمینه‌های زمان باهم بودن، مسئولیت‌ها و روابط وجود ندارد، بلکه صرفا زیر یک سقف به سر می‌برند و هرکس مسئول مخارج خودش است و جایی برای فرزند وجود ندارد و در روابط جنسی هم، بسته به توافق گاه تعهدی وجود دارد و گاه نه و …؛

* باز هم رابطه بین دوجنس مخالف است، اما دیگر سقف مشترکی وجود ندارد. این دو باهم دوست می‌شوند تا نیازهای عاطفی و جنسی خود را برآورده کنند. بازهم از تعهدات زمانی و مالی و تولیدمثل خبری نیست و رابطه، معمولا موقتی و موقعیتی است و …؛

* در روش های دیگری، دیگر اهمیت ندارد که جنس، حتما مخالف باشد، بلکه جنس موافق اولویت دارد، آن هم به بهانه‌های تمایلات طبیعی و ژنتیکی و اینکه چون در بقیه یا حداقل بعضی حیوانات دیگر ـ که انسان هم یک نوع از این حیوانات فرض شده ـ این امر وجود دارد. در این نوع نیز می‌تواند یک سقف واحد و بعضا ازدواج رسمی و قانونی وجود داشته باشد و اگر تمایل به فرزند داشتند می‌توانند از پرورش‌گاه‌ها یا رحم‌های اجاره‌ای استفاده کنند. تعهدات مختلف هم بسته به توافق دوطرف دارد. و …؛

* هنوز هم روش‌های جدیدتری هست و گویا تلاش برای پیشرفت! ادامه خواهد داشت. عده‌ای، غیرهمجنس را که قابل نمی‌دانند هیچ، که همجنس را هم قابل ندانسته و ترجیح می‌دهند زندگی مشترکشان را با نوع دیگری از حیوانات! بگذرانند، با اسب! الاغ! سگ! و … . احتمالاً این نوع ازدواج هم به زودی در برخی کشورها قانونی و رسمی شود و فرد بتواند بدون مشکلی نام همسر خود را در شناسنامه ثبت کند و برای او هم شناسنامه‌ی رسمی بگیرد!

* …

[ “سه نقطه” ها در پایان هر بند و در پایان بندها به معنای تنوعات در هر نوع و همچنین احتمال وجود انواع دیگر است مانند مورد اخیر که ازدواج یک دخترخانم با یک فرش بود.]

حال باید دید این روش‌ها، در راه رشد حیات انسانی ـ در همه‌ی جنبه‌ها با درنظرگرفتن پیوند جدانشدنی این جنبه‌ها و با دید غیرمقطعی ـ پله‌هایی به سمت پایین اند یا بالا.

[قضاوت به طور کل امر ناپسندی نیست، بلکه در حیات انسانی و با ویژگی‌های فعلی این حیات، ناگزیر از قضاوت و زدن دست رد بر امور مخل ادامه‌ی حیات به بهترین نحو هستیم.]

   برای این منظور ابتدا باید چند مسئله‌ی بدیهی و مسلم در حیات انسانی را یادآور شویم که هر انسان عاقلی از پذیرش آن ناگزیر است:

– برای تضمین بقا، نباید مانعی قوی، بادوام و درحال گسترش، بر سر راه تولید مثل انسانی قرار بگیرد؛

– شرایط، تاثیری قابل ملاحظه در سبک زندگی دارد؛

* منظور از خانواده‌ی سنتی، زندگی به سبک معقول آن، یعنی متشکل از یک زن و مرد که متناسب با هم‌اند و با درکنارهم آمدن نیازهای عاطفی و جسمی‌شان برآورده خواهد شد. برای رشد به هم کمک می‌کنند و یکی از رسالت‌های شان تولید مثل و تربیت فرزندان شایسته است. هریک به هم تعهداتی دارند و در مسئولیت‌ها به هم کمک می‌کنند. نقش مادری در آن اهمیت بالایی دارد و به مثابه‌ی یکی از اساسی‌ترین مسئولیت‌های حیات به شمار می‌آید. گرچه در برخی زمان‌ها و مکان‌ها و بعضی تفکرات و مکاتب و فرهنگ‌ها، «خانواده ی سنتی» مشکلات زیادی داشته اما این عامل معقولی برای برهم زدن ساختمان کلی آن نیست. متأسفانه امروزه بعضی‌ها به صورت جهت دار و با ظاهر علمی، خانواده‌ی سنتی را با تصویر کریه و زشت نشان می‌دهند و سعی در عبور از آن دارند.

ـ انسان موجودی چندبعدی است و برای تکامل بیشتر و بهتر نیاز به توجه به همه‌ی ابعاد وجود وی، هر کدام به اندازه‌ی نیاز است؛

ـ علاوه بر پیشگیری از موانع تولید مثل و مبارزه با آن‌ها، باید با عواملی که سلامتی انسان را به خطر می‌اندازد نیز مبارزه کرد؛

– در گذاشتن هر قدم باید به شان انسانی هم توجه کرد؛

– در حیات انسانی، «آزادی» به معنای «رهایی از تمام قید و بندها» امری ناممکن است.

از یک طرف مولفه‌های مختلف محیط (اقتصاد، فرهنگ، تفکر عمومی و …) را به گونه‌ای موذیانه و جانب دارانه، دست کاری و سازماندهی می‌کنند و از طرفی راه را برای سازگاری با شرایط جدید هموار می‌کنند. [همه‌ی این پروژه می‌تواند طوری طراحی شود که عموم آن را کاملا طبیعی، علمی و معقول بدانند] این گونه مردم به راه‌های فرعی که عمدتا بی‌راهه است سوق داده می‌شوند. در این شرایط زن و شوهر تنها شاید برای وعده‌های غذایی یک دیگر را ببینند. شب‌ها خسته به خانه می‌آیند و بعد از لحظاتی خواب چشمان‌شان را می‌رباید. چه بسا به دلیل تفاوت محل کارشان تنها آخر هفته‌ها یکدیگر را ببینند. گه‌گاه اگر تمایل جنسی و عاطفی‌ای از میان آن همه کار و مشغولیت و از بیرون به درون، نفوذ کند، به آن هم توجه می‌کنند.

ـ بی‌توجهی به بعد درونی، و ترجیح بعد بیرونی که آسیب‌زا خواهد بود.

در این شرایط اگر فرزندی هست عمدتا نیازهای مادی‌اش برطرف می‌شود اما نیازهای عاطفی‌اش چندان مورد توجه نیست چرا که پدر و مادر چندان وقتی برای بااوبودن ندارند و چه بسا در همان روزهای اول از آغوش مادرانه محروم شود و به آغوشِ [عمدتا] خدماتیِ کاروانسرامانندی دل خوش کند.

ـ بی‌مبالاتی به فرزندآوری و برنامه ریزی برای تربیت آن و بی توجهی به ابعاد درونی فرزند.

عده ای [لااقل سال‌ها بعد از بلوغ] هرگاه فکر ازدواج به سرشان می‌خورد، خودآگاه و از سر ناتوانی [و گاه با وجود توانایی و برای «گذار از سنت»] در را به رویش می‌بندند و برای برطرف کردن نیازهای عاطفی و جنسی [ که لزوما از هم جدا نیستند] خود سراغ بازار آزاد می‌روند [اگر تابه حال نرفته‌اند]، منتها تفاوتی در کار است؛ در این بازار آزاد هزینه‌ها بسیار پایین‌تر است. البته تنوع از مزیت‌های همیشگی آن است. جایی برای فرزند هست؟ نه، مگر دیوانه‌اند که مشکلی بزرگ به مشکلات بیفزایند!؟ البته گه‌گاه به صورت اتفاقی وقتی فیلترهای متعدد و متنوع و در دسترس، جواب نمی‌دهد پای فرزند هم باز می‌شود که عمدتا صدایش در نطفه خفه می‌شود و اگر به دنیا بیاید، پرورشگاه‌ها هستند و جای نگرانی‌ای نیست!

ـ علاوه بر موارد قبلی، استفاده‌ی ابزاری و جسمی از افراد خصوصا جنس مونث و افزایش بیماری‌های مقاربتی و روانی.

 آن‌ها که به سراغ همجنس می‌روند اگرچه فعلا تعدادشان اندک است، اما مثل بقیه‌ی مسیرهای نامتناسب با حیات انسانی، این مسیر هم وقتی باز باشد و مانعی جدی در مسیر نباشد  ـ و باتوجه به وضعیت دست کاری شده‌ی محیط و آزادی تبلیغاتی جهت دار ـ متقاضیانش روزبه روز بیشتر می‌شوند.

ـ علاوه بر موارد فوق، بی‌توجهی به شأن انسانی.

در این روش‌های نامتعادل، یا توجهی به عواطف منطقی انسان نمی‌شود و یا به صورت منطقی و درست به این عواطف توجه نمی شود. ـ معمولا و در اکثر مواقع و موارد ـ فرزندآوری و برنامه ریزی برای تربیت فرزند، جایی در برنامه‌ی طرفین ندارد. در مواقع رجوع به بازار آزاد، احتمال ابتلا به بیماری‌های مقاربتی و انتقال آن زیاد می‌شود و همچنین مشکلات عاطفی و روانی گسترده می‌شوند. استفاده‌ی ابزاری از انسان افزایش می‌یابد و فردی بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت که جذبه جنسی بیشتری داشته باشد، حال اگر همجنس یا حیوان هم بود تفاوتی ندارد. بیماری‌هایی هم که در ارتباط با همجنس احتمال ابتلا به آن هست جای خودش. … .

با درنظرگرفتن همه ی این‌ها، حال باید قضاوت کرد و واقعیت نشان می‌دهد سبک‌های نامتناسب ذکرشده، پله‌های هایی به سمت دره‌ها هستند.

باید جلوی افراد و سازمان‌هایی که محیط را به طور موذیانه‌ای دست کاری می‌کنند گرفت تا تاثیر شرایط و فشار آن کم شود.

به امید فردایی بهتر از امروز

 

عبدالله نظام الدینی

99/10/10