تعریف شعر علامه دهخدا شعر را اینگونه تعریف کردهاست: چکامه و چامه و سرود و نظم و بیت و سخن موزون و مقفا، اگرچه بعضی قافیه را شرط شعر نمیدانند.(1) نزد علمای عرب کلامی را شعر گویند که گویندهی آن پیش از ادای سخن قصد کرده باشد که کلام خویش را موزون و مقفی ادا […]
تعریف شعر
علامه دهخدا شعر را اینگونه تعریف کردهاست: چکامه و چامه و سرود و نظم و بیت و سخن موزون و مقفا، اگرچه بعضی قافیه را شرط شعر نمیدانند.(1) نزد علمای عرب کلامی را شعر گویند که گویندهی آن پیش از ادای سخن قصد کرده باشد که کلام خویش را موزون و مقفی ادا کند و چنین گوینده را شاعر نامند، ولی کسی که قصد کند سخنی ادا کند و بدون اراده سخن او موزون و مقفی ادا شود او را شاعر نتوان گفت. چنانکه در کلام مجید آیاتی نازل شده که مطابقت با بحور و اوزان عروضی دارد، مانند: «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون».(2) و… که چون موزون و مقفی بودنِ آنها ارادی نیست آنها را شعر نتوان گفت. (3)
جرجی زیدان شعر را هنر دانسته میگوید:
«شعر از هنرهای زیباست كه عرب آنها را «الآداب الرفیعة» مینامد، و هدف آن به تصویر كشیدن زیبایی طبیعت است. شعر، زیبایی طبیعت را با خیال به تصویر میكشد و اعجاب و شادی ما را از زیبایی طبیعت با واژگان بیان میكند، موسیقی نیز مانند شعر است؛ شعر، زیبایی طبیعت را با كلام و معنی بیان میكند و موسیقی با نغمهها و آواها، و هر دو در اصل یكی است. (۴)
تاریخچهی شعر
بدون تردید شعر یکی از هنرهای اصیل بشری است که از دیر زمان با ذهن وعواطف انسانها سروکار داشته و در قالب گفتار آهنگین وعاطفی تجلّی مییافت. در مورد اینکه اولین کسی که شعر گفته است کیست؟ اطلاعی در دست نیست. هر چند اولین اشعار را به حضرت آدم نسبت دادهاند.(۵) اما قدیمیترین سرودههای بهجامانده به وِداهای(۶) هندوان باستان بازمیگردد. از تاریخ سرایش وِداها اطلاع دقیقی دردست نیست و تاریخ قدیمیترین سرودهی ریگودا را از هزار تا پنجهزار سال پیش از میلاد مسیح پنداشتهاند.(۷) گاتاهای زرتشت(8) نیز از سرودههای کهن هستند. دیگر سرودهی قدیمی، گیلگمش(10) نام دارد. حماسه گیلگمش نخستین منظومهی حماسی جهان است.
عرب و شعر
شعر در میان عرب جاهلی جایگاه بلند و كاربرد گستردهای داشت و به جای تحلیل سیاسی، اطلاع رسانی خبری، موضعگیری و اعلام جنگ، اطلاعیه و اعلامیه، اظهار عشق و محبت و بیان نفرت و خشم به كار میرفت و گاه نیز كاركرد اقتصادی داشت؛ گاه با شعری جنگی آغاز میشد و با شعری دخترانی به خانه بخت میرفتند و یا كسی سخره مردم میشد و یا بر عكس، جایگاه والایی مییافت.
شعر در اسلام و قرآن کریم
در دوران پیش از اسلام و در محیط جاهلی آن زمان، شعر پدیدهای کاملا شناخته شده بود و شاعران، جایگاه رفیعی داشتند. پس از ظهور اسلام نیز اهتمام به شعر کاسته نشد و پیامبر بزرگوار اسلام ـ صلی الله علیه و سلم ـ و اصحاب ایشان به شعر و تأثیر گذاری آن و ضرورت استفاده از آن برای اهداف مقدّس کاملا واقف بودهاند.
«سراج الدین محمد» مینویسد: با ورود اسلام همه ارزشهای عربی جاهلی جای خود را به ارزشهای اسلامی که پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ آورد داد، پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ در ابتدای دعوت اسلامی با انواع معارضات و مناقشات روبرو شد، که یکی از آنان سلاح شعر بود، اسلام همه شعر را تحریم نکرد، بلکه آنچه با روح اسلامی و فطرت بشری منافات داشت و به گناه و معصیت میخواند را حرام کرد. خود پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ شعر را میشنید و از آن لذت میبرد. شعرای مسلمان با شاعران هجاگوی قریش مبارزه میکردند و با شعر از اسلام و پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ دفاع مینمودند و در وصف آنحضرت قصائدی میسرودند… (11)
قرآن کریم که روشنگر راه رستگاری بشر است، در چهار آیهی پایانی سورهی شعراء وآیات دیگر به وضوح دیدگاه خود نسبت به شعر وشاعری را بیان داشته و میفرماید: و الشعراءُ یتّبعُهم الغاوُون، ألم تَر انّهم فی کلّ وادٍ یَهیمونَ، و انهم یقولونَ ما لا یفَعلون، الا الذین آمَنوا و عملوا الصالحاتِ و ذکروا اللهَ کثیرا و انتصروا من بعد ما ظُلموا و سَیَعلمُ الذین ظلموا أیّ منقلبٍ ینقلبونَ (12)
شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مىكنند، آيا نمىبينى آنها در هر وادى سرگردانند؟ و سخنانى مىگويند كه (به آنها) عمل نمىكنند؟! مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مىدهند و خدا را بسيار ياد مىكنند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع مىشوند به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمىخيزند (و از شعر در اين راه كمک مىگيرند)؛ آنها كه ستم كردند به زودى مىدانند كه بازگشتشان به كجاست!
در این آیات کریمه، شعر به تنهایی از ارزش برخوردار نیست و ملاک ایمان و عمل صالح را نیز به شعر ضمیمه مینماید. اشاره قرآن به این است که شعر اگر در خدمت عقیدهی الهی قرار گیرد و در راه ترویج اسلام و پایبندی به اصول اخلاقی و فرهنگ اصیل و متعالی باشد، موجب ترقی جامعه خواهد شد و بدون تردید دارای ارزش است و در غیر این صورت تنها یک متن زیبای ادبی است.
دکتر «شوقی ضیف» در تاریخ خود مینویسد:
اسلام که آمد مردم به تلاوت قرآن روی آوردند ولی هرگز شعر را به فراموشی نسپردند، پیامبـــر ـ صلی الله علیه و سلم ـ حسان بن ثابت و دیگر شاعران را تشویق میکرد تا جواب هجوهای قریش را بدهند. صحابه هم اینگونه بودند و به شعر علاقهمند ماندند و شعر میسرودند.(13)
جابربن سمره گوید: بیش از صد بار در مجالسی با پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ نشستم که یارانش در مسجد شعر میسرودند و برخی از مفاخر ایام جاهلی را یادآور میشدند و پیامبر ساکت بود و گاهی لبخند میزد. (14)
شعرایی که برای رسول خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ و در مدح او شعر گفتهاند فراوانند، از جمله: کعب بن مالک، عبدالله بن رواحه، حسان بن ثابت، نابغه بن جعدی، کعب بن زهیر، قیس بن صرمة، عباس بن مرداس، طفیل غنوی، کعب بن نمط، مالک بن عوف، قیس بن بحر اشجعی، عبدالله بن حرب، ابودهبل جمحی، بحیر بن ابی سلمی و… که اشعار آنها در تاریخ ثبت است.
ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ و شعر
ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ که خود یکی از ادباء، لغت شناسان و تیره شناسان برجسته عرب بود شعر را به خوبی میفهمید و میسرود.
گرچه دکتر «علی طنطاوی» به نقل از «ابن عساکر» و «طبری» نقل کرده که: «عن عبدالله بن الزبیر ـ رضی الله عنه ـ قال: ما قال ابوبکر شعر قط، و لکنکم تکذبون علیه».(15) (ابن زبیر میفرماید: ابوبکر صدیق هرگز شعر نگفت، ولی شما بر او دروغ میبندید.)، اما «راجی اسمر» در مقدمه «دیوان أبی بکر الصدیق» مینویسد: وقتی در فهرست کتب خطی کتابخانه الظاهریه دمشق چشمم به عنوان «دیوان أبی بکر الصدیق» افتاد شگفتزده شدم، چرا که تا جایی که من اطلاع داشتم کسی در کتب ادبی سخن از چنین دیوانی به میان نیاورده است و معروف است که این بزرگ مرد که بیشترین خدمات را به اسلام نموده است، هرگز شعر نگفته است.(16) اما با این وجود، اگر در لابلای کتب تاریخ و سیرت به جستجو بپردازیم درخواهیم یافت که اشعار زیادی به ایشان نسبت داده شده است، خصوصا در کتابهای لسان العرب، تاج العروس، السیرة النبویة ، منح المدح، انساب الاشراف، النهایة في غریب الحدیث، دیوان الادب، جمهرة اشعار العرب، طبقات ابن سعد، سمط الآلي، تاریخ دمشق و…(17)
پس ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ نه تنها با شعر بیگانه نبوده است، بلکه دستی بر آتش شعر داشته و اشعاری سروده است، چه آنکه گر چه اشعار پراکندهای از دو خلیفه راشد، حضرات عمر و عثمان ـ رضی الله عنهما ـ در برخی کتب نقل شده است، اما اشعار حضرات ابوبکر صدیق و علی مرتضی ـ رضی الله عنهما ـ به صورت دیوان به چاپ رسیده است.
دیوان حضرت ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ که با تحقیق محقق بلند آوازه، راجی اسمر در سال 1997 به چاپ رسیده است بیش از 400 بیت دارد که اکثر آنها در مدح، ثنا و رثای پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ است.
نمونه شعر ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ :
در مورد اهل طائف که از قبیله ثقیف بودند و دعوت پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را نمیپذیرفته مانع ایمان مردم میشدند، شعری سروده آنان را تهدید به جنگ میکند.
وَلَقَد عَجِبتُ لِأَهلِ هذا الطــائِفِ
وَصُدودِهِم عَن ذا النَبِيِّ الواصِفِ
وَمِن الإِلهِ فـَلا يُرى في قَــولِهِ
خُلفٌ وَيَنــطِقُ بِالكَلامِ العارِفِ
فَلَئِن ثَقـــيفٌ لَم تُعَجّــِل تَوبَةً
وَتَصُدُّ عَن سَنَنِ الطَريقِ الجانِفِ
لَتُصَبَّـحَنَّ غُواتُهــُم في دارِهِم
مِنّا بِأَرعَــنَ ذي زُهـــاءٍ زاحِفِ
فيهِ الكُماةُ عَلى الجِيـادِ كَأَنَّهُم
أُســدٌ غَدَونَ غَـداةَ دَجنٍ واكِفِ
حَتــّى تُدَوِّخَ كُلَّ أَبلَجَ مِنــهُمُ
مُتَجَــنِّبٍ سُبُلَ الهُدى مُتَجانِفِ (18)
«من از مردمان این شهر طائف و از رویگردانی آنان از پیامبر در شگفتم.
و در شگفتم از اینکه آنان از خدایی که سخن خلاف نمیگوید رویگردانند.
اگر قبیله ثقیف سریعا توبه نکرده و از مسیر گمراهی باز نگردند؛
سرکشانشان در خانههای خود با لشکری از ما غافلگیر خواهند شد که چون کوهِ بلند حرکتی خزنده دارد.
در این لشکر، پهلوانان زره پوش و سواران بر اسب چون شیراناند که بامدادان همانند باران ویرانگر حمله میکنند.
تا هر یک از پهلوانانِ نیکو روی، یکی از گمراهان دورشونده از راه حق را رام کند و بر او چیره شود.»
در رثای پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ میگریست و میسرود:
لَمَّـا رَأَيْـتُ نَبِيِّنَـــا مُتــَحَمَّـلاً
ضَــاقَـتْ عَلَيَّ بِعَرْضِهِـنَّ الـدُّورُ
أَوْهَيْـتُ قَلْبِـي عِنْدَ ذَاكَ بِهُلْكِـهِ
وَالْعَظْــمُ مِنِّي مَا حَيِيـتُ كَسِيـرُ
أَعُيَيْشُ وَيْحَكِ إِنَّ حبِّيَ قَدْ ثَـوَى
فَأَبُوكِ مَهْصُوصُ الْجَنَـاحِ ضَريـرُ
يَا لَيْتَنِـي مِنْ قَبْلِ مَهْلَكِ صَاحِبِـي
غُيِّبْتُ فـي جَـدَثٍ، عَلَيَّ صُخُـورُ (19)
«وقتی جنازه پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را دیدم، غم و اندوه تمام وجودم را فرا گرفت.
در قلبم احساس مرگ کردم و استخوانهایم در زندگی شکست.
وای بر تو ای عائشه!(20) محبوبم وفات نموده است و پدرت اکنون پر و بال شکسته و نابینا شده است.
کاش قبل از وفات محبوبم میمُردم و در دل قبر و روی سخرهها قرار میگرفتم.»
عمر فاروق ـ رضی الله عنه ـ و شعر و شاعران
دکتر «محمد علی صلابی» در کتاب ارزشمند خود (سیرت عمربن خطاب) مینویسد(21): با نظر به تاریخ، درمییابیم که در زمان عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ مدینهی منوره از نوعی جنبش شعری برخوردار بوده است. چه آنکه هیچ یک از کتابهای تاریخ شعر، از ذکر نام عمر بن خطاب به ویژه در مورد نقد ادبی ایشان، خالی نیست.
عمر ـ رضی الله عنه ـ بیش از سه خلیفهی دیگر به شنیدن شعر و اصلاح آن علاقهمند بود و در سخنانش از شعر استفاده میکرد. چنان که روزی در حالی بیرون شد که عبای جدیدی پوشیده بود. وقتی متوجه نگاههای مردم شد چنین سرود:
لم تغن عن هرمز یومــاً خزائنه
والخلف قد حاولت عاد فما خلدو
أین الملـــوک التي کانت نوافله
مـن کــل أوب إلیها راکب یغد(22)
«خزانههای هرمز هیچ سودی برایش نرساند، و قوم عاد نیز پسانداز کردند ولی نماندند (تا از آنها استفاده بکنند) کجا شدند پادشاهانی که از هر طرف اموال غنیمت به سوی آنها سرازیر بود؟».
با نظر و پژوهش در احوال عمر ـ رضی الله عنه ـ در مییابیم که محفوظات عمر از اشعار جاهلی و اسلام به حدی بوده که به او امکان میداده تا بداهتا در مواقع متعدد و حسب نیاز از آنها استفاده نماید. تا جایی که او اشعار هند دختر عتبه را که علیه مسلمانان خوانده بود برای حسان بازگو نمود و حسان برآشفته شد و در صدد پاسخ آنها برآمد.(23)بنابراین میتوان گفت عمر ـ رضی الله عنه ـ دارای ذوق ادبی و شعری بوده و اشعار میشنیده و روایت میکرده، اما با این حال برخی معتقدند ایشان شاعر نبوده است.
چنان که مبرد نقل کرده که عمر ـ رضی الله عنه ـ به متمم بن نویره گفت: اگر من شاعر میبودم در رثای برادرم شعر میسرودم همان طور که تو در رثای برادرت شعر سرودی.(24)
با این وجود از شعبی ـ رحمه الله ـ روایت شده که فرمود: حضرات ابوبکر، عمر، و علی شاعر بودهاند: حَدَّثَنَا وَكِيعٌ، عَنْ سُفْيَانَ، عَنْ أَبِي الْجَحَّافٍ، عَنِ الشَّعْبِيِّ قَالَ: «كَانَ أَبُو بَكْرٍ شَاعِرًا، وَكَانَ عُمَرُ شَاعِرًا، وَكَانَ عَلِيٌّ شَاعِرًا رَضِيَ اللَّهُ عَنهمْ»(25) در روایتی نام حضرت عثمان نیز ذکر شده است.
علامه آلوسی در روح المعانی اشعاری را از حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ نقل کرده است. از جمله:
زمانی که حضرت عمر از ابولؤلؤ ضربه خورد کعب الاحبار به ایشان گفت: تا سه روز دیگر خواهی مُرد: حضرت سرود:
تَوَعَّـــدَنِي كَعْــبٌ ثَلاثًا يَعُدُّهَ
وَلاَ شَكَّ أَنَّ القَولَ مَا قَالَ لِي كَعْبُ
وَمَا بِيَ خَوْفُ المَوْتِ، إِنِّي لَمَيِّتٌ
وَلَكِنَّ خَوفَ الذَّنْبِ يَتْبَعُهُ الذَّنْبُ(26)
کعب به من وعده میدهد که بعد از سه روز خواهم مرد، یقینا کعب راست میگوید،
اما من از مردن ترسی ندارم، چه آنکه روزی خواهم مرد، ترس من از گناهان پیاپی من است.
حضرت عمر، اشعاری را میپسندید که با اسلام و مبادی آن سازگاری داشت و از اشعاری که با مبادی اسلام و ارزشهای آن همسویی نداشت متنفر بود و مسلمانان را به فراگرفتن اشعار خوب تشویق
مینمود و میگفت: «شعر بیاموزید، چرا که در آن خوبیها و حکمتهایی وجود دارد که باید فرا گرفته شود و نیز زشتیهایی وجود دارد که باید از آن پرهیز شود و انسان بوسیلهی اشعار، زیباییهای اخلاقی را فرا میگیرد.»(27)
و به استاندار عراق، ابوموسی اشعری نوشت: به کسان خود بگو تا شعر بیاموزند، چرا که شعر به خوبیهای اخلاقی و رأی صائب و شناخت نسبها کمک میکند.(28)
همچنین میگفت: بهترین حرفهی آدمی شعر است که به وقت نیاز میتوان به کمک آن دلهای اهل کرم را منعطف ساخت و قلب انسانهای فاسق را نرم کرد.(29)
و خطاب به پدران میگفت: به فرزندانتان تیراندازی و اسب سواری و شعرهای زیبا را بیاموزید.(30)
او علاوه بر اشعاری که در اسلام سروده بودند به اشعار جاهلیت نیز علاقهمند بود و میگفت: دیوانهای خود را از دست ندهید. پرسیدند: کدام دیوانها را؟ گفت: اشعار زمان جاهلیت را، چرا که آنها تفسیر کتاب شما و مفاهیم زبان شما هستند.(31)
رابطه حضرت عثمان ـ رضی الله عنه ـ با شعر و شعرا
چنانچه قبلا گذشت، طبق گفتهی شعبی، حضرت عثمان ـ رضی الله عنه ـ نیز ذوق شعری داشتهاند.
برخی ابیات که کتب تاریخ و سیرت از ایشان نقل کرده اند بدن قرار است:
واعْلَمْ أَنَّ اللهَ لَیْسَ کَصُنْعِه
صَنِیعٌ و لایَخْفی عَلی مُلْحِدِ
«بدان که هیچ کس چون خداوند نمیتواند چیزی را بیافریند و این حقیقتی است که برای همه و حتی کافران نیز آشکار است».
تفَنْی اللّذائِذُ ممَّـن نالَ صَفْوَتَها
یَلْقَی عَواقِبَ سُوْءٍ مِنْ مَغَبَّتِها
مِنالحَرَامِ وَ یَبْقَی الإِثْمُ و العارُ
لاخَیْرَ فی لَذَّةٍ مِنْ بَعْدِهـا نارُ
«آنان که لذائذ حرام را چشیده اند لذائذ شان به پایان می رسد و گناه و عار بر آنان باقی می ماند. مرتکب جرم عواقب وخیمی را می بیند، و لذتی که پس از آن بی آبروئی باشد هیچ ارزشی ندارد.»
روزیکه شورشیان وارد خانه او شدند تا او را به قتل رسانند این بیت را به آنان گفت:
أَری الموْتَ لایُبْقی عَزِیزاً وَ لَمْ یَدَعْ
لِعَادٍ مَلاَذاً فی الـــبلادِ و مَرْتَعا
(مرگ، هیچ فرد قدرتمندی را رها نمیکند چنانکه برای قوم قدرتمند عاد هیچ پناهگاه و تفرجگاهی را به جا نگذاشت).
همچنین هنگام محاصره خانه خود به دست شورشیان چنین گفت:
یُبَیِّتُ أهلُ الحِصْنِ و الحِصْنُ مُغْلَقٌ
وَ یَأْتی الجبالَ في شماریخَها العُلا
(هر چند مردم خود را در یک قلعه و پشت درهای بسته آن، شب و روز را به سر برند، باز مرگ به سراغ آنان میرود. چون مرگ، همه را به چنگ میآورد ولو آنکه یک فرد خود را به قلل مرتفع برساند).
علی ـ رضی الله عنه ـ و شعر و ادب
شکی نیست که حضرت علی ـ رضی الله عنه ـ یکی از شاعرترین خلفا بوده است، دیوان شعر حضرت علی چنان معروف است که نیازی به توضیح و تشریح آن نیست، اما با این وجود برخی در مورد این دیوان نظر متفاوتی دارند. دکتر «نایف معروف» بر این است که امیر المؤمنین علی و شیوا گویی و بلاغت معروفش فراتر از این است که مجموعه این دیوان به او نسبت داده شود و گمان غالب این است که این دیوان آمیختهای از اشعار شعرایی است که در سطوح مختلفی بودهاند و یکی از دوستداران علی ـ رضی الله عنه ـ آن را جمع آوری کرده و به او نسبت داده و آنها فکر میکنند که نسبت دادن این مجموعه شعر مقام علی را نزد مردم بالاتر میبرد، با اینکه همه میدانیم شاعرانی که در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ مسئولیت پاسخگویی به حمله تبلیغاتی مشرکین علیه اسلام را به عهده داشتند علی از زمرهی آنها نبود.(33)
نیز آنگونه هم نیست که یاقوت حموی از ابیعثمان مازنی نقل کرده که علی ـ رضی الله عنه ـ جز دو بیت هیچ شعری نسروده است.(34) بلکه روایات متعددی وجود دارد که با این سخن مخالف است و راویان قطعههای شعری را به او نسبت دادهاند که منسوب بودن آن به علی ـ رضی الله عنه ـ حقیقت دارد.(35) از جمله اشعاری که به امیر المومنین علی بن ابی طالب ـ رضی الله عنه ـ نسبت داده شده است، عبارتند از:
إذا اشتملت على اليأس القلــوب
وضــاق بما به الصدر الرحيب
وأوطنـــت المكاره واطـــمأنت
وأرسـت في أماكنها الخطوب
ولم تر لانكشاف الضــر وجهًا
ولا أغــنى بحـــيلتهالأريب
أتاك على قنوط مـــنك غـوث
يمـن به القـــريب المستجيب
وكل الحـادثات إذا تنـــاهـت
فموصول بها الفرج القريب(36)
«آنگاه که مردم دلگیر و دلتنگ میشوند،
و ناخوشی جای میگیرد و حوادث بزرگ و تلخ ریشه میدوانند،
و شما برای دور شدن زیان، راهی را نمیبینید و عاقل از چارهاندیشی در میماند،
در کمال نا امیدی بر تو خداوند نزدیک و پذیرندهی دعا منت میگذارد و به فریادت میرسد و تو را یاری مینماید.
و همه حوادث وقتی به اوج سختی میرسند به زودی فرج و راه خروج از آن فرا میرسد.»
ألا فاصبر على الحدث الجـــليل
وداو جواك بالـــصبر الجميل
ولا تجـزع فإن أعســــرتيومًا
فقد أيسرت في الدهر الطويل
ولا تظــنن بربك ظــــن سوء
فإن الـــله اولـــى بالجميل
فإن العســــريتبعهيســــــار
وقــــول الله اصدق كل قيل
فلو أن العقـــــــول تجر رزقًا
لكــان الرزق عند ذوى العقول
فكم من مؤمن قد جـــاعيومًا
سيروى من رحيق السلسبيل(37)
«در مقابل حادثهی تلخ و مهم بردبار و صبور باش و اشتیاق و تمایل خویش را با صبر زیبا مداواکن و بی قراری ممکن.
اگر در یک روز به سختی گرفتار آمدهای، سالها را با آسایش گذراندهای،
به پروردگارت گمان بد مبر زیرا خداوند به زیبایی سزاوارتر است.
بعد از سختی آسانی و گشایش میآید و سخن خداوند که چنین گفته است، راست ترین سخن است .
اگر عقل رزق و روزی میآورد، روزی فقط با عاقلان بود .
چه بسیار افراد مؤمنی که روزی گرسنه مانده و به زودی از چشمه سیراب خواهد شد.»
منابع و مراجع:ــــــــ
1. دهخدا به نقل از ناظم الاطباء
2. قرآن 3/92
3. لغت نامه دهخدا
4. جرجی زیدان، آداب اللغة العربیة، بیروت، منشورات دارمكتبة الحیاة، 1983، 1/53و54.
5. تذکره الشعراي دولتشاه سمرقندي (م ; 900 ق)
6. وداها (سانسکریت) (دانش)،[۱] کهنترین کتابهای آریاییان و قدیمیترین نوشته به زبان هند و اروپایی است که تاریخ نگارش آنها را در دورهای بین سالهای ۱۷۵۰ و ۶۰۰ قبل از میلاد میدانند. کتاب ودا از چهار کتاب ریگودا یا نیایشها، یجورودا یا کتاب نیایشکنندگان، سامهودا یا کتاب سرودها و آتارواودا تشکیل شدهاست. هر کدام از این چهار کتاب دارای چهار قسمت است:سمهیتا (سرود)، براهمنهها (دستورات مراسم قربانی کردن)، آرنیکهها (دستورات قربانی کردن در مراسمهای خطرناکتر) و اوپانیشاد (فلسفه). وداها مهمترین نوشتار مؤثر در شکلگیری فرهنگ کنونی شبه قاره هند میباشند. سرودهای کتاب ودا در جشنها و مراسم دینی، مراسم ازدواج و نمازهای هندو خوانده میشود. وداها مهمترین کتاب این آئین هستند.
7. جلالی نائینی، سیدمحمدرضا. «قدیمترین کتاب مقدس قوم آریایی ادبیات مقدس هندو». نشریه فکر و نظر شماره 6 و 7. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۲.
8. گاتها (اوستایی) جمعِ گات به معنای سرود است که در زبان پهلوی به گاث (گاس) تبدیل شده و در زبان پارسی گاه گفته میشود. ردپای این واژه در دستگاههای موسیقی امروز ایرانی به جای مانده است. همانند سه گاه و چهار گاه.گاتاها یا گاهان یا گاتها (اوستایی: گاثا، سانسکریت: گاثا، پهلوی: گاسان، گاهان) عبارت از ۱۷ سرودهای است که از دیرباز از سخنانِ زرتشت اسپنتمان دانسته میشدهاست و در برگیرنده پیام و آموزشهای وی و بنیادِ مزدیسنا است و کهنترین و سپنتاترین بخشِ کتابِ اوستا شمرده میشود.
9. حماسهٔ گیلگامش یا حماسهٔ گیلگَمِش یکی از قدیمیترین و نامدارترین آثار حماسی ادبیات دوران تمدن باستان است که در منطقهٔ میانرودان شکل گرفتهاست. قدیمیترین متون موجود مرتبط با این حماسه به میانهٔ هزارهٔ سوم
پیش از میلاد مسیح میرسد که به زبان سومری است. از این حماسه نسخههایی به زبانهای اَکدی و بابِلی و آشوری موجود است.[۱] این حماسه در سال ۱۸۷۰ توسط جورج اسمیت ترجمه و منتشر شدهاست.ترجمه پارسی این حماسه نخست به دست داوود منشیزاده و بعد توسط احمد شاملو صورت گرفته که در کتاب هفته چاپ شد و بعد نشر چشمه آن را به چاپ رسانده است.
10. ویکی پدیا، دانش نامه آزاد
11. الهجاء فی الشعر العربی ـ سراج الدین محمد 21
12. سوره ی شعراء، آیات 224 تا 227
13. تاریخ الأدب العربی ج1 ص144
14. نيل الأوطار شرح منتقى الأخبار.ج7ص29
15. ابوبکر الصدیق، علی الطنطاوی ،221 دارالمنار
16. ظاهرا اشاره به سخن ابن زبیر رضی الله عنه دارد.
17. مقدمه دیوان ابی بکر الصدیق، راجی اسمر، ص8
18. دیوان أبی بکر صدیق ، راجی اسمر، 19
19. همان 32/33
20. عائشه، ام المومنین رضی الله عنها ، دختر ابوبکر و همسر پیامبر
21. صلابی، محمد علی، موسوعة السير، فصل الخطاب في سيرة أمیرالمومنين عمربن الخطاب،شخصيته و عصره ص:210
22. الأدب فی الإسلام د. نایف معروف ص 170.
23. عمربن الخطاب: محمد أبونصر 209.
24. الکامل فی الأدب (2/300).
25. الأدب لابن أبي شيبة المؤلف: أبو بكر بن أبي شيبة، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان بن خواستي العبسي (المتوفى: 235هـ) بَابُ اسْتِمَاعِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الشِّعْرَ وَغَيْرِ ذَلِكَ 1/346
26. روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني ( نسخة محققة )المؤلف : شهاب الدين محمود ابن عبد الله الحسيني الآلوسي الناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت سنة الطبع: 1415 هـ تحقيق : على عبد البارى عطية عدد الأجزاء : 16 مع الفهارس
27. أدب الإملاء، سمعانی ص 71.
28. العمدة: أبو رشیق (1/15).
29. الأدب في الإسلام، د. نایف.
30. الکامل في الأدب (1/227).
31. المعجم الکبیر، الطبرانی (7/129).
32. همان.
33. الأدب فی الإسلام د.نایف معروف ص 195
34. معجم الادباء یاقوت 5/263
35. الادب فی الاسلام ص 195
36. البدایة و النّهایة (8/10)
37. البدایة و النّهایة (8/11)
حسین سلیمان پور
منبع: مجله داخلی حوزه علمیه انوارالعلوم خیرآباد (انوار )، شماره 3