«إنَّ اللهَ لایُغَیِّرُ مَا بِقَومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأنْفُسِهِمْ» (رعد/۱۱) تغییر یک قانون است و نیازمندِ دانش تغییر، جرأت و شهامت برای تغییر، قدرت تغییر و تقوای تغییر است.تغییر باید با حکمت و هوشمندی صورت پذیرد. با توجه به آیه، دو تغییر مورد نظر است. یک تغییر از سوی ما و یک تغییر از سوی […]

«إنَّ اللهَ لایُغَیِّرُ مَا بِقَومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأنْفُسِهِمْ» (رعد/۱۱)

تغییر یک قانون است و نیازمندِ دانش تغییر، جرأت و شهامت برای تغییر، قدرت تغییر و تقوای تغییر است.
تغییر باید با حکمت و هوشمندی صورت پذیرد. با توجه به آیه، دو تغییر مورد نظر است. یک تغییر از سوی ما و یک تغییر از سوی خدا؛ اما تغییر ما مقدم بر تغییر از سوی خداست.

شخصیت آدمی قبل از مرگ باید به حد قلتین برسد تا از آفات مصون باشد و این در گرو کسب تقوی و مصاحبت با صادقان است چون همنشینی با صادقان همنشینی با خداست. نو شدن و تغیییر درگرو بریدن از گذشته است، چون گذشته ملال‌آور و کندی‌زاست. لذا نگاه به گذشته‌ی پاک و ناپاک مجاز نیست، همیشه باید قبل را دید و پیش‌رو را ملاحظه کرد:

تا عقل و فضل بینی بی‌معرفت نشینی               یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی

رسالت انبیا ایجاد تغییر در گفتار و افکار و نهایتاً ایجاد تغییر در قلوب است.

مراد از هدی و رحمه در قرآن این است که: هدایت ناظر به هدایت فکری و رسیدن به آرامش فکری است؛ و رحمت ناظر به هدایت دل و رسیدن به آرامش قلبی است.

تغییر باید از درون و مافی‌الضمیر باشد و شرط تعلق گرفتن تغییر خدایی، انجام و اجرای تغییر از درون است و رمضان فضای تغییردادن هنجارهاست. فضای مناسب برای تغییر عادات و تبدیل آن‌ها به عبادت است. چرا که آهنگ حیات بیولوژیکی انسان‌ها را به هم می‌ریزد و با این تغییر در خور و خواب انسان به اوج می‌رسد.

خواب و خورت از مرتبه‌ی خویش دور کرد        آن‌گه که رسی به خویش که بی‌خواب و خور شوی

بنابراین با طالب و مشتاق تغییر بودن می‌توان از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب رسید و بهترین زمان برای آغاز و استمرار این تغییر ماه مبارک رمضان است، چون درهای بهشت رحمت باز، درهای جهنم و غضب بسته و سپاهیان شیطان در زنجیرند. اما نباید از تغییر از تأثیرگذاری ظاهر بر باطن غافل شد. منظور از ظاهر، همه‌ی امور مشهودی است که از انسان سر می‌زند و مظهر آن‌ها بدن است و مراد از باطن شؤونی است که قابل‌ مشاهده نیست. باطن دو رویه دارد لایه‌ای رویین و لایه‌ای زیرین. بسیاری از حالات باطنی سایه‌اند و صاحب سایه، دست و پا و حرکت و نگاه و صوت و سخن است و گفته‌اند که هر آنچه دیده بیند دل کند یاد. از این رو لقمان به فرزندش توصیه کرد که به هنگام راه‌رفتن با تفرعن بر زمین گام مزن تفرعن نقش است اما حاصل آن فرعونی شدن دل است.

لذا ظاهرسازی هنگامی مذموم است که متوجه مردم و مایه‌ی خودنمایی باشد. بنابراین نقطه‌ی آغازین تغییر و تحول در باطن، تغییر در ظاهر است، به عبارت دیگر اگر نگاه‌کردن، سخن‌گفتن، سکوت‌کردن، گوش‌کردن، راه‌رفتن، نشستن، غذاخوردن و … به گونه‌ای مطلوب تنظیم شوند، احساسات، افکار و تصمیم‌گیری‌هایی معین و مطلوبی را در درون خواهند انگیخت.

در مسیر عملی ساختن تغییر ظاهر که منجر به تغییر در باطن می‌شود دو روش مؤثر است: ۱- روش تلقین به نفس، ۲- روش تحمیل به نفس. تلقین به این معنی است که از طریق به زبان‌آوردن قولی معین، تغییری مقتضی در ضمیر پدید آید. البته تلقین فعلی هم به همین معنا مورد توجه است.

تلقین قولی از هر دو حیث سلب و ایجاب مقام مهمی دارد، چه بسیار حالات باطنی منفی که در پسِ گفته‌های بی‌مقدار در دل می‌رویند؛ و چه بسیار از همین‌گونه حالات که با داس سخن از صفحه‌ی دل درو می‌شوند. آثار ذکر زبانی اسماء حسنی سبب تصفیه‌ی دل و باطن می‌شود: «وَ للهِ الأسْمَاءُ الْحُسْنَی فَادْعُوهُ بِهَا»(اعراف/۱۸۰)؛ همچنین متواضعانه بر زمین گام زدن سبب فرودست جلوه‌دادن خود در ظاهر است: لسان ذاکر و قلب خاشع. در نماز شاهد هر دو نوع تلقین قولی و فعلی هستیم. در جمع هم به نحو شورانگیزی ترکیبی از تلقین قولی و فعلی را مشاهده می‌کنیم.

روش دوم: روش تحمیل به نفس که در این روش باطن انسان توسط ظاهر او ساخته می‌شود. در این روش باطن گریزنده است و راغب به تغییر نیست. چرا که عبادت و بندگی را توشه نمی‌داند. بلکه بار می‌داند. این روش در حوزه‌ی عمل است نه ایمان چون «لاإکْرَاهَ فِی‌الدِّینِ»؛ اما زمانی که ایمان در دل داخل شد باید آن را با انجام عمل در دل ثابت کرد. جهاد و روزه دو نمونه برجسته از موارد به کارگیری این روش است که در هر دو تن‌دادن به ناملایماتی است که مورد کراهت دل هستند (کظم غیظ، تحلّم) البته تغییر در باطن، آثارش در ظاهر آشکار خواهد شد. بنابراین نه تغییر ظاهر و نه تحول باطن هیچکدام به تنهایی راه به جایی نخواهد برد: «وَ ذَرُوا ظَاهِرَ الإثْمِ وَ بَاطِنَهُ» (انعام/۱۲۰). لذا برای ایجاد تغییر در باطن باید بینش‌ها را تغییر داد؛ بینش در مورد نظام هستی (دنیا، حقیقت انسان، مرگ و پس از مرگ) و سپس منش شد.

دکتر محمود ویسی
منبع: تابش