در طول حیات انسان، این روح او است که به وی قدر و منزلت می بخشد،  اگر روح به سمت تعالي و حق جوئي گامزن شد، صاحب روح، داراي ارزش و مقام مي شود و فرشتگان به مقام و منزلت او حسرت مي خورند؛  ولي اگر روح در مسير ناصحيح و انحرافات قدم […]

 

 

در طول حیات انسان، این روح او است که به وی قدر و منزلت می بخشد،  اگر روح به سمت تعالي و حق جوئي گامزن شد، صاحب روح، داراي ارزش و مقام مي شود و فرشتگان به مقام و منزلت او حسرت مي خورند؛
  ولي اگر روح در مسير ناصحيح و انحرافات قدم گذاشت و به سمت مقصدي نامفهموم و گنگ رفت، مصداق آيه: «اولئک كالانعام بل هم اضل» قرار مي گيرد. از همين رو شاعر مي سرايد:
تن آدمي شريف است به جان آدميت         نه همين لباس زيباست نشان آدميت

روح را چه چيزي مي سازد؟، چه عواملي دست در دست هم مي دهند تا بتواند روح و جانِ يك انسان، تعالی یابد؟ چه ابزار و وسائلي مي تواند يك روح را بسازند و يا تخريب نمايند؟  در جواب فقط بايد گفت: باور.

فقط باورها و اعتقادات هستند كه براي روح و جان انسان تعيين تكليف می نمايند. باورها و اعتقادات ـ سواي صحيح و ناصحيح بودن شان ـ نقش كليدی و غير قابل اغماضی را در زندگي هر فرد بازي مي نمايند؛ تا جایی که می توان ادعا کرد: انسان به همچون عروسكي خيمه شب بازي ست كه دست باور و اعتقاد  به هر سمت و سو كه گرايش داشته باشد، او را می چرخاند و  نه تنها بُعد ديني و عبادي، بلكه عادات او را نيز تحت تاثير خود قرار می دهد، به گونه اي در خوردن و نوشيدن، سبك لباس پوشيدن و نحوه مباشرت وی با سائرین تأثير مي آورند.

اگر كوتاه نظري به زندگي پيشينيان ـ اعم از مسلمان و يا غير مسلمان ـ بيفكنيم به وضوح مي بينيم كه افراد بسياري بوده اند كه براي حفظ كيان و باورهاي خود، از همه چيز دست شسته اند، چنانچه ضرب المثلي چيني مي گوید:  جان ما را بگير و زنان و فرزندان ما را  بكش اما به باورها و عقايد ما دست درازي ننما.
اسلام نيز اين محرك قوي و شاه كليد شخصيت ساز را ناديده نگرفته است، از همين رو، برترين، بهترين و سازنده ترين باورها و عقايد را براي پيروان خود به ارمغان آورده است.

در زمينه توجه اسلام به باور سازي و عقيده، مي توان به دوران زندگی مكي نبي رحمت(ص) اشاره نمود كه ايشان از عمر بيست و سه ساله رسالت خود، سيزده سال را در مكه، فقط بر روي باور و عقيده ياران خود كار كردند بگونه اي كه عصر مكي را مي توان «عصر بازسازي باورها»  نامید. در اين برهه ی زماني، باور صحيح و سالم مبتني بر  عقلانيت، از اصحاب(رض) انسان هايي پديد آورد كه امروزه جهان با نگاه حسرت به آن عصر مي نگرد و داشتن حكمراناني همچون  آنها را آرزو مي كند.

برنامه کلي اسلام در وراي اين همه احكام، اعم از حلال و حرام و يا سلب و جلب، هدفمند ساختن انسان بر اساس اصولي صحيح مي باشد، چرا كه مي خواهد انسان بگونه اي رشد كند و بالنده شود که علاوه بر خود، براي سايرين نيز نافع باشد.

يكي از باورهاي اسلامي كه در تشكيل شخصيت انسان موثر است، اعتقاد و باور به اصل «معاد» مي باشد. اعتقاد به معاد بدين معناست كه هر فرد مسلمان اين نظريه را بپذیرد كه بعد از مردن، دوباره زنده مي شود تا بتواند فرجام خير يا شر اعمال خود را ببيند.

در وهله اول بايد دانست كه اعتقاد به معاد، مختص اسلام نيست، بلكه تمام اديان سماوي و پيامبران الهي نسبت به  وقوع چنين روزي اطلاع رساني و آگاه سازي نموده اند. نه تنها اديان سماوي بلكه مكتب هاي غير سماوي نيز به وقوع قيامت و رخداد معاد باور داشته اند، چنانچه در مورد عقیده زرتشتيان نسبت به معاد آمده: زردشتيان به جاودانگي روح عقيده دارند . آنان مي گويند: روان پس از ترك جسم  تا روز  رستاخيز در عالم برزخ مي ماند (آينده بشر و پايان جهان 309)

انسان موجودي ست كه بر اساس خصلت فطري و جبلت ذاتي خود، به هر چيزي كه مي بيند يا مي شنود، نگرشي شكاكانه دارد، ولي در بعضي ابعاد، چيدمان جهان بگونه اي هست كه حقيقت ها را واضح و حس قانع شدن را در انسان بارور مي  سازد.

براي در ك بهتر اين مطلب و براي بري شدن از اتهام پيش داوري در اين زمينه، خود را فردی خالي الذهن تصور كنيم  و به ماجراي جنگ جهاني دوم بينديشيم،  مي بينيم كه هيتلر با همه صلابتي كه داشت، بنا به شهادت تاريخ چند ميليون انسان را در آتش خواهشات خود نابود كرد، این سوای تلفات و خساراتی بود که از نظر مالي و رواني بر دنیا تحمیل نمود. یا با نگاهي به تاريخ اسلام، می توان حجاج بن يوسف را  ديد كه چندین انسان را به ناحق در راستاي جلب رضايت حاكمان فرادست خود به قتل رساند. با اين پيش زمينه، آيا منصفانه است هيتلري كه نهايتا خودكشي كرد و حجاجی که به مرگ طبيعي از دنیا رفت، فرجام اين همه قساوت و ظلم خود را نبينند و حق اين همه انسان بي گناه ناديده گرفته شود؟ يقينا عقل سليم چنين چيزي را باور نمي نمايد.
از همين روست كه هر فرد مسلمان باور دارد كه روزي از قبر برخاسته جوابگوی همه اعمال ، گفتار و کردارش هست.

لذا در اين جستار به فرازي از فوائد اعتقاد به معاد و پیامدهاي ناخوشايند عدم اعتقاد بدان اشاره مي شود.

فوائد و ثمرات اعتقاد به معاد را از دو منظر مي توان مورد بررسي قرار داد:
اول از حيث فردي: بدين نحو كه اعتقاد به معاد نوعی نظم و هماهنگي منسجم در انسان بوجود مي آورد و نمي گذارد كه صاحب اين باور دچار گسست شخصيتي  شود. به عنوان نمونه صفاتي از قبيل دروغ، حسد، خيانت، و… را از وي دور مي كند و در مقابل، صفات مثبت و سازنده اي همانند امانت داري، صداقت در گفتار و كردار ، احترام به حقوق ديگران، كسب درآمد مشروع و حلال و …. را در وجود وي نهادينه مي نمايد.

پر واضح است، وقتي فرد باور دارد نسبت به هر عملكرد و يا گفتار خود بازخواست مي شود، ضرورتي نمي بيند كه دروغ بگويد و يا نسبت به شخصي حسادت بورزد، از همين رو شخصيت وي داراي ثبات شده و به آرامش خاطر مي رسد. چنانکه دکتر میدانی نوشته است: بی گمان از مزیت های انحصاری و ارزشمند کسی که در نظام عقیدتی خود اصل معاد را پذیرفته این است که آینده اش اساسا وابسته و مبتنی بر نحوه ی عملکردهای اوست و به همین سبب صداقت و بی ریایی و پاکی و خلوص ابعاد کردارش را شکل می دهند.

نکته دیگری که می توان بدان اشاره کرد هدفمند ساختن زندگی انسان است. از نگاه فردی که به معاد اعتقاد ندارد، زندگی نمی تواند دارای معنایی باشد که بتواند بدان دل خوش کند و اثر ماندگار دراز مدتی داشته باشد، او خود را همانند حباب بر وی آب می داند که هر لحظه در حال ترکیدن است، از همین رو سعی می کند از هر فرصت بدست آمده ـ مشروع یا نا مشروع ـ جهت ارضاء نفس بهره ببرد. اما زمانی که فرد به معاد معتقد باشد، زندگی و تمام تلاش ها خود را هدف دار می بیند، از همین رو، سمت و سویی را اختیار می کند و ابزاری بکار می بندد که در رسیدن به موفقیتش او را توانمندتر ساخته و راه را برایش هموراتر گرداند.

اما اعتقاد به معاد از بعد اجتماعي نيز نتايج مفيد و عديده اي را به دنبال دارد.
1-خوشبختی و سعادت جامعه انسانی: وقتی این باور در جامعه ای نهادینه شود که هر کس جدای از اینکه در دنیا باید نسبت به کردار و گفتار خود در هر سطحی که باشد، پاسخگو باشد، در آخرت نیز باید جوابگو باشد، خواه و ناخواه رفتارها ، ارتباطات ، تعاملات و داد و ستدها بر اساس قاعده «صداقت به دیگران صداقت به خود است»، شکل می گیرد. چرا که هر فرد، نفع دیگری را نفع خود دانسته و ضرر به دیگری را ضرر به خود تلقی می نماید. دکتر میدانی در این راستا می نویسد: هرگاه به رفتار و کردار انسان نظر کنیم که خوشبختی و سعادت جامعه ی انسانی در گرو فعالیت ها، موضع گیری ها و شیوه های رفتاری او می باشد، هنگامی که درباره قواعد و برنامه های رفتاری او تحقیق و بررسی می کنیم این قوانین بسیار ضعیف ، ناقص و نا کارآمد هستند و جز یک
 نیروی قدرتمند، یعنی ترس از مجازات و حسابرسی قیامت و نظارت پروردگار، چیز دیگری نمی تواند او را تحت کنترل خود درآورد. به همین دلیل ایمان به رستاخیز و حساب و کتاب برای مشکل نافرمانی و قانون گریزی انسان ضروری و اجتناب ناپذیر است و بهترین شیوه ممکن در این دنیاست تا جامعه انسانی را به سعادت و خوشبختی نایل گرداند و انسان را به سوی فضایل اخلاقی و خیر و نیکی سوق دهد.  ( عقاید اسلامی صص 489-488)

2- کاسته شدن از ناهنجاری های اجتماعی و اخلاقی: جرم، از نگاه همه، جرم است به عنوان مثال: قتل ، دزدی،  خوردن مال دیگران و…. را در نگاه اول، همه بد می دانند هیچ کس بزهکاری و جرم را کارِ مستحسن و سرگرمی نمی پندارد، اما گاهی فرد ناخواسته تحت تاثیر شرائط و  حالات مختلف قرار می گیرد و برای مدتی دچار تغییر نگرش می شود و  ارزش ها به ضد ارزش و ضد ارزش ها به ارزش تبدیل می گردد. از همین رو می تواند برای جامعه اختلال آفرین باشد. ولی وقتی اعتقاد به معاد در شیرازه اندیشه انسان جای بگیرد، هر چیز جای خود را می گیرد و فرد نمی تواند در مسیری قدم بردارد که برای محیط پیرامون مشکل آفرین شده و یا دست به بزهکاری و ناهنجاری بزند.

پیامدهای عدم اعتقاد به معاد
باور به حسابرسی در یک تعبیر ساده و عامیانه به نخ تسبیح می ماند که در صورت محکم بودن، همه اجزاء را در کنار یکدیگر نگه می دارد ولی در صورت گسستن ، سنگی بر روی سنگ دیگر بند نشده ،  هر روز بر مشکلات افزوده می شود . پیامدهای عدم اعتقاد به معاد فراتر از گنجایش در این مقال است که به طور گذرا به چند مورد اشاره می شود.

نبود امنیت روانی: بر کسی پوشیده نیست که تمام تلاش ها و کوشش های نوع بشر در این راستا بوده که بتواند جامعه ای فاضله و با ثبات تشکیل بدهد تا هر ذی حقی به حق خود برسد و این، قطعا نیازمند وجود امنیت جانی، مالی و از همه مهمتر روانی است. جامعه ای می تواند خود را باور کند و به سمت آینده ای روشن قدم بردارد که دارای امنیت باشد و شهروندان آن بتوانند امنیت را جدای از شعار، حس کنند. و این یکی از خصیصه های ابتدایی اعتقاد به معاد است، چرا که اگر باور به معاد و قیامت نهادینه نشده و نتواند در زندگی و نگرش اعضاء یک جامعه رسوخ کند، قطعا امنیتی بوجود نمی آید و تمام بنیادها، اعم از خانواده و محل کار و …. هماره دچار تزلزل می گردد.

شیوع خیانت: اعتماد به اعضاء خانواده، همکاران و افراد محل، از جمله ضروریات زندگی انسان است، چرا که هر یک از این ها به عنوان پشتوانه ای برای هر شهروند تلقی می شوند. وقتی همسر به شوهر یا شوهر به همسر اعتماد نکند، نه تنها خودشان دچار نوعی رنجش روحی و روانی می گردند، بلکه فرزندان نیز نمی توانند در دریای متلاطم روحی و روانی والدین، کشتی به جایی برسانند؛ آنها نیز به فنا و نیستی می روند. و یا در صورت نبود اعتماد بین کارمندان یک موسسه، نه تنها کارآمد، مفید و  درآمد زا نیستند، بلکه قطعا در این بین، بعضی افراد  از حقوق مسلمه و قطعی خود محروم می گردند.

اعتقاد به روز رستاخیز، حشر و نشر و حساب و کتاب، نمی گذارد اندیشه انسان افسار گسیخته شده و ارزش و ضدارزش را خودش تعیین نماید، باور داشتن به قیامت، مسیر بندگی و زندگی را برای فرد تبیین نموده و در این مسیر مهلکه ها و  محل های خطرساز را برایش مشخص نموده و  به او هشدار می دهد که مبادا با انتخابی نابجا یا اتخاذ تصمیمی ناصواب، برای خود و دیگران مشکل ساز و چالش آفرین باشد.
به قلم: عصمت الله تیموری