دلایل زیادی در قرآن و سنت وجود دارد که بیانگر حرمت ظلم می باشند و برای وضوح حرمت آن همین بس که خداوند آن را بر خودش حرام نموده و بین بندگانش نیز آن را ممنوع کرده است و خبر داده که پیامبران و کتاب ها را فرو فرستاده تا عدل و عدالت را برقرار […]
دلایل زیادی در قرآن و سنت وجود دارد که بیانگر حرمت ظلم می باشند و برای وضوح حرمت آن همین بس که خداوند آن را بر خودش حرام نموده و بین بندگانش نیز آن را ممنوع کرده است و خبر داده که پیامبران و کتاب ها را فرو فرستاده تا عدل و عدالت را برقرار نمایند و بواسطه همین عدل هست که آسمان ها و زمین استوار می باشند.
چنانچه در آیه 25 سوره حدید می فرماید: {لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ} ما پیغمبران خود را همراه با دلائل متقن و معجزات روشن (به میان مردم) روانه کردهایم، و با آنان کتابهای (آسمانی و قوانین) و موازین (شناسائی حق و عدالت) نازل نمودهایم تا مردمان (برابر آن در میان خود) دادگرانه رفتار کنند.
این بدین خاطر هست که ظلم، عامل ویران شدن آبادی ها و از بین رفتن دولت ها و تباهی امت ها، و رواج بی بند و باری و پدید آوردن آینده ای نامشخص، می گردد.
علماء امت در طول تاریخ، ما را از ظلم و نتایج ناخوشایند آن بازداشته اند و پیامدهای زیانبار آن را برای ما بیان داشته اند. به عنوان نمونه امام ماوردی (م. 450هـ.ق) می گوید:
یکی از عواملی که باعث اصلاح امور دنیوی می گردد عدل و عدالت می باشد که جامعه را به طرف الفت و دوستی فراخوانده و بلاد را آباد نموده و اموال را افزایش می دهد و بر جمعیت می افزاید و امنیت و آرامش را ایجاد می نماید و چیزی ویرانگرتر از ظلم در ویران نمودن زمین و به فساد کشیدن روح و روان مردم نیست، چرا که نه حد و اندازه ای دارد و نه پایانی.
شیخ الاسلام ابن تیمیه(رحمه الله) نیز در فرازی از نوشتارهایش بیان می دارد: عدلی که مردم با اندیشه و عقل خود بدان دست یابند، جامعه را از فروپاشی حفظ می نماید، اگر چه آن جامعه کافر باشد و اما جامعه ای که در آن ظلم دیده شود و نسبت بدان چشم پوشی صورت پذیرد، هر چند هم که مسلمان باشند، از بین خواهد رفت.
از همین رو پیشینیان گفته اند: خداوند، حکومت عادل را اگر چه کافر هم باشد، برپا می دارد و حاکم ظالم را اگر چه مسلمان باشد از بین خواهد برد.
و نیز گفته شده: دنیا به همراه کفر و عدل امتداد می یابد ولی با ظلم و اسلام سرانجامی نخواهد داشت.چرا که عدل پایه و اساس هر چیز هست ، اگر بر پا داشته شود، امور دنیا هم برپا داشته خواهد شد، گر چه مجری آن در آخرت بهره ای از آن نداشته باشد و هر چه که بدون عدالت باشد ، محکوم به فنا خواهد بود،گر چه ، صاحب آن به خدا ایمان داشته باشد و بخاطر آن در آخرت جزا داده شود.
علامه ابن خلدون که یکی از راویان اجتماعی و جامعه شناس می باشد در چندین جای کتاب خود به نام ( ديوان المبتدأ والخبر في تاريخ العرب ) به ظلم و عواقب ناخوشایند آن بر جوامع می پردازد تا آنجا که حتی یک بحث و فصل مجزا به نام (الظلم مُؤْذِنٌ بخراب العمران ) را به این موضوع اختصاص می دهد و در اول آن می نویسد:
بدان که تجاوز بر سرمایه ی مردم ، از بین برنده آرزوها و انگیزه های آنها برای کسب و بدست آوردن مال هست ، چه وقتی می بینند که نهایتا مال و سرمایه آنها بدست ظالمان از بین می رود، از کسب و کار و آبادانی و رونق بخشیدن به بازار دست می کشند. چرا که همه اینها با برنامه ریزی و تلاش و آمد و شد مردم در پی مصالح و کسب و کار صورت می گیرد. و وقتی که مردم از بدست آوردن روزی و شغل های خود دست بکشند، بازارها بی رونق و کساد شده و حالت ها متغیر می گردد، مردم در پهنای زمین متفرق شده و از ساکنان شهرها کاسته شده و کشور خالی می شود و پیرو آن ،حال دولت و حکومت نیز مختل می گردد.
وی در ادامه مبحث به بیان انواع ظلم پرداخته و بیان می دارد که ظلم، تنها ظلم مادیِ محسوس نیست، بلکه شامل ظلم روحی و معنوی نیز می گردد که چه بسا این، تاثیراتی ناخوشایندتر و شدیدتر برجای می گذارد.
آنچه که دانشمندان بیان داشه اند یک قانون عام بشری و یکی از سنن الهی می باشد که در میان سایر امت ها نیز بوده و تغییر ناپذیر هست و آن این که ظالمین نهایتا پیروز و رستگار نخواهند شد، اگر چه ظاهر الامر شرایط و حالات عکس این قاعده باشد. و نصوص و آیات متعددی این قانون را به تصویر کشیده اند، خداوند در سوره انعام آیه 135 می فرماید: { فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ، إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ} بالأخره خواهید دانست که چه کسی سرانجامِ نیک خواهد داشت (و پیروزی در این جهان و سعادت در آن جهان مال چه کسی خواهد شد). بیگمان ستمکاران موفّق و رستگار نخواهند شد.
این آیه بدین مهم اشاره دارد که بزودی خواهید دانست که عاقبت و فرجام نیک دنیوی اعم از پیروزی و نصرت ، از آنِ فرد دادگری خواهد بود که هر چیز را سنجیده و عادلانه سرجایش بنهد یا اينكه از آن ظالمی خواهد بود بصورت استدراجی به برخی از اهداف خود دست یابد ولی در آخرت رستگار نشود، چرا که پایان وی از بین رفتن اهداف و نام بد وی خواهد بود.
در آیه دیگری خداوند می فرماید: {وَما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَأَهْلُها مُصْلِحُونَ} (هود: 117) (سنّت و عادت) پروردگارت چنین نبوده است که شهرها و آبادیها را ستمگرانه ویران کند، در حالی که ساکنان آنجاها (متمسّک به حق و ملتزِم به فضائل بوده و) درصدد اصلاح (حال خود و دیگران) برآمده باشند.
مفسرین در برداشت های خود از این آیه می نویسند: خداوند یک قوم را به صرف این که مشرک یا کافر هستند و با آن فساد دیگری ندارند و در معاملات و امور اجتماعی خود راست کردار هستند و حق را در بین خود رعایت می کنند، از بین نمی برد ، ولی عذاب را زمانی فرو می فرستد که در معاملات خود بی عدالتی کنند و بر دامنه ظلم و ایذاء خود بیفزایند، چنانکه قوم شعیب ، قوم هود ، قوم فرعون ، قوم لوط و… چنین کردند. و این قاعده را اين گفتار تايید می کند که گفته اند: ملت ها با کفر باقی می مانند ولی با ظلم باقی نمی مانند ، گر چه عذاب شرک، در أخرت بیشتر و دردناک تر هست.
خلاصه این مطلب کوتاه اینکه زندگی مردم جز با عدل بر مسیر صحیح قرار نمی گیرد و این هرگز با سخت گیری و جدیّت منافاتی ندارد، چرا که هیچ کدام از این دو، به تنهایی و در غیاب عدل و داد شایستگی پایه گذاری و بنیان نهادن جامعه ای را نداشته و ندارند و نمی توانند حکومت ،دولت و قانونی را برپا دارند. اگر عدل مدتی در زمین اجرا شود همه، خوب و بد از آن بهره می برند.
یکی از مواردی که تاریخ برای ما ذکر نموده حکایتی ست که علامه سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء خود بیان داشته است. وی می گوید: جراح بن عبدالله حکمی، والی خراسان نامه ای به عمربن عبدالعزیز(رحمه الله) نوشت و در آن از رعیت خود گلایه و شکایت نمود. در آن نامه آمده بود: اهل خراسان بد رعیتی هستند و چیزی جز شمشیر و شلاق آنها را درست نمی کند، اگر امیر صلاح می دانند و اجازه می دهند از این ابزار استفاده کنیم. عمر بن عبدالعزیز برای وی نوشت: امابعد! نامه ات به دستم رسید، یادآور شده بودی که مردم خراسان رعیت خوبی نیستند و چیزی جز شمشیر و شلاق آنها را براه نمی آورد. بدان که قطعا دروغ گفته ای، چرا که فقط اجرای عدالت و حقیقت هست که آنها را سر براه می نماید. این را در میان آنها گسترش بده. والسلام
عمر بن عبدالعزیز حقیقتا چنین بوده، چنانچه ابن جوزی در مناقب وی نوشته: بر روی سکه های خود ضرب نموده است: أَمَرَ الله بالوفاء والعدل”. خداوند، دستور به وفاء و عدل داده است.
بار الها هر كس كه زمام امور ما را بدست می گیرد و بر ما سخت می گیرد، تو نیز بر او سخت بگیر و هر كس كه زمام امور ما را بدست می گیرد و بر ما آسان می گیرد، تو نیز بر او آسان بگیر.
به قلم: د. أحمد عبد المجيد مكي
مترجم: عصمت الله تيموري