در راه يثربپس از گذشت حدود يكماه، زيد پسر حارثه از دارالهجرت(مدينه) به مكه ي مكرمه برگشت تا دختران مصطفي ـ صلي الله عليه و سلم ـ را در سفر هجرت همراهي نمايد و نامه ي ابوبكر به پسرش عبدالله را هم بهمراه داشت كه در آن از او خواسته بود به اتفاق همسر ابوبكر […]
در راه يثرب
پس از گذشت حدود يكماه، زيد پسر حارثه از دارالهجرت(مدينه) به مكه ي مكرمه برگشت تا دختران مصطفي ـ صلي الله عليه و سلم ـ را در سفر هجرت همراهي نمايد و نامه ي ابوبكر به پسرش عبدالله را هم بهمراه داشت كه در آن از او خواسته بود به اتفاق همسر ابوبكر «ام رومان» و دو دخترش «اسماء» و «عائشه» به زيد بپيوندد.
عائشه همواره اين سفر هيجان انگيز ـ در ميان دشت و صحرا ـ به سوي مدينهي منوره را ياد ميكرد… و مي فرمود: (در راه مدينه رفتيم ) تا به «بيداء» رسيديم كه ناگهان شترم از راه بيرون رفت و فراركرد در حالي كه من و مادرم در كجاوه با هم بوديم.ام رومان با دستپاچگي كمك خواست و فرياد زد: واي دو دخترم! واي دو عروسم.. عبدالله ابن ابوبكر و طلحه بن عبيدالله و زيد بن حارثه ـ رضي الله عنهم ـ با شتاب دويده و شتر را به راه برگرداندند…
بالاخره به يثرب رسيدند و عائشه در «سنح» كه منزل پدرش ابوبكر بود مستقر شد.
عائشه در منزل پيامبر ـ صلي الله عليه و سلم ـ
عائشه در منزل و وطن جديد مستقر شد … از طرفي رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ هم بناي مسجد و منزل جديد را كامل كرد… تا آنكه ابوبكر با محمد ـ صلي الله عليه و سلم ـ در مورد اتمام ازدواجي كه سه سال پيش در مكه عقد آن شده بود، صحبت كرد…
عائشه مجلس شب زفاف و عروسيش را اينگونه توصيف ميكند: رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ به منزل ما تشريف آوردند و جمعي از مردان و زنان انصار در اطراف ايشان جمع شدند. من (بيخبر از همه چيز) مشغول تاببازي بودم. مادرم آمد و مرا از تاب پايين آورد و دستي به سر و صورتم كشيد. موهايم را مرتب كرد و آبي به صورتم زد. پس از آن مرا وارد خانه كرد در حالي كه رسولالله ـ صلي الله عليه و سلم ـ بر روي تختي در منزل ما نشسته بودند…. مادرم عرض كرد:( اين اهليه ي شماست، خداوند او را براي شما و شما را براي او مبارك گرداند)…
زنان و مردان انصار با شادي از منزل ما خارج شدند و به اين ترتيب رسولالله ـ صلي الله عليه و سلم ـ در منزل ما عروسي را برگزار كردند و نه شتري براي وليمه ذبح كرد و نه گوسفندي.
پس از آن عائشه به منزل جديدش منتقل شد كه حجرهاي كوچك بود و فقط از خشت خام و شاخههاي خرما ساخته شده بود و تشك آن پوستي پر از ليف خرما بود و فرشي جز حصير نداشت و بر دروازهي منزل فقط پرده اي از موي بز آويخته شده بود. در اين منزل ساده و بي آلايش، عائشه زندگي زناشويي پرماجرايش را آغاز كرد. همان طور كه در منزل پدرش صديق شاهد واقعات اسلام از روزهاي ابتدائيش بود و آن را ملاحظه و دنبال ميكرد… پس از اين شاهد زندگي پيامبر، رهبر و راهنماي امت بود و از علم و حكمت و سيرت ايشان به اندازه ي عقل و ذكاوتش سيراب شده و تعليم ميگرفت…
عائشه و چالش هاي پيش رو
عائشه پيوسته در معركه و ميدان مبارزه بود…
ميداني كه در اطرافش و در منزل همسر بزرگوارش در برابر هووهايش داشت، ميكوشيد تا از همه در قلب پيامبر ـ صلي الله عليه و سلم ـ و جلب محبتش برگزيده و برتر باشد….
مدركش در اين مورد محبت رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ با پدرش بود كه محبوبترين و مقربترين شخص به رسولالله ـ صلي الله عليه و سلم ـ بود…
مدرك ديگرش اين بود كه او تنها دوشيزهاي بود كه در ميان همسران گرامي قبل و بعد از خودش از حضرت خديجه تا آخرين زوجهي پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و سلم ـ به نكاح سرور كائنات ـ صلي الله عليه و سلم ـ درآمد و بجز ذات گرامي ايشان هيچ مرد ديگري نمي شناخت…
معركهي ديگري كه از آن عائشه سرافراز بيرون آمد، شايعه ي افك بود… هنگامي كه سردمداران نفاق در مدينه همواره مي كوشيدند با شخصيت پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و سلم ـ مقابله كنند … بنابر اين به عرض و آبروي پيامبر بزرگوار دست انداختند و عائشه را متهم كردند تا با يك سنگ همسر و پدرش و پس از آن بطور كلي نظام اسلامي را هدف قرار دهند و درهم شكنند.(كه هرگز موفق نشدند)
همانطور كه عائشه در طول زندگيش همواره در ميادين مختلف حضور داشت … مستشرقان و دروغپردازان هم مدت زمان زياديست ـ هم در حياتش و هم پس از وفاتش ـ به مبارزه با او مشغولند…
شرق شناسان از ازدواج عجيبي كه بين مردي ميانسال و دختر بچهاي دوشيزه و زيبا انجام شده سخن ميگويند و با ديده اي مغرضانه، شرايط ديروز و امروز شبه جزيرهي عربستان را با عادات و رسوم خودشان مقايسه ميكنند.(كه دختر معمولا قبل از سن بيست و پنج سالگي ازدواج نمي كند)
امكان ناديده گرفتن چنين ادعاي باطلي وجود دارد..چرا كه قبل و بعد از ازدواج پيامبر ـ صلي الله عليه و سلم ـ با حضرت عائشهي صديقه ـ رضي الله عنها ـ اينگونه ازدواجهايي رايج بوده است. و شرايط محيطي شبه جزيره عربستان كه در آن دختران خيلي زود به سن بلوغ ميرسند با شرايط آب و هوايي اروپا كاملا متفاوت و غير قابل مقايسه است. شرق شناس «بودلي» پس از بازديد از سرزمين هاي عربي به اين واقعيت پي برد و پس از بازگشت از سفرش گفت: عائشه با وجود خردساليش كاملا به سن رشد رسيده بود همان رشد و نمو سريعي كه ديگر زنان عرب دارند و مثل اين ازدواج در آسيا، شرق اروپا و همچنين در اسپانيا و پرتقال حتي در سنين كم همواره رايج و عادي بوده است.(1)
علاوه بر اين، ما چه كاري به اين شرق شناسان داريم… خاندان عائشه ـ رضي الله عنها ـ يكي از برترين ، فصيح ترين، معتمد ترين و برجسته ترين خانوادههاي عربستان بودند.وقتي خودش به اين ازدواج روي آورده، از آن سخن ميگويد و به آن افتخار ميكند… به ديگران چه ربطي دارد؟
بودلي ميگويد: ( به محض اينكه قدم به منزل محمد گذاشت، همه وجودش را احساس ميكردند و اگر آنجا دختر جواني بود كه ميدانست كه چه شانس و اقبالي به او روي آورده است، بيگمان عائشه دختر ابوبكر بود … و از همان روز اولي كه وارد منزلِ پيوسته به مسجد پيامبر شد، شخصيتش شكل گرفت.)(2)
بنابر اين، آنگونه كه ادعا ميكنند فقط دختربچهاي زيبا و سادهلونبود!!
رشد و نمو عائشه در بيت نبوت به پايهي تكميل رسيد و شخصيتش پخته شد و به تدريج تحت نظارت رسول الله ـ صلي الله عليه و سلم ـ از دختربچهاي كه شوهرش كودكان همبازيش را به خانه ميآورد تا با او بازي كنند و او را بر دوش خود نگه ميداشت تا بازي گروهي از حبشي ها را بيرون از مسجد تماشا كند، به جواني رسيده و باتجربه تبديل شد كه وقتي زني از او در مورد مسئلهي بسيار ريزي در مورد آرايش و زيبايي ميپرسد در جوابش ميگويد:
(در صورتي كه شوهر داري اگر برايت ممكن است كه دو چشمت را از حدقه درآوري و بهتر از اولش جاسازي نمايي، حتما اينكار را انجام بده)!(3)
ادامه دارد…
برگرفته از كتاب «أمهات المؤمنين في مدرسة النبوة»
مصطفي طحان
مترجم: نوراحمد پاک نیت
منابع و ارجاعات ـــــــــــــــ
1ـ الرسول – بودلي، ص- 129.
2ـ الرسول – بودلي، ص- 130.
3ـ نساء النبي – بنت الشاطئ، ص- 89.