مقدمه جزيره‌ی كوچك آلوس بر روي رود فرات با تمام فراز و فرودهايي اجتماعي و يا جغرافياي كه به خود ديده، شهرت و آوازه ای جهانی دارد. روستاي آلوس در قرن هفتم، زمان حمله هلاكوخان به بغداد ، ميزبان خانواده اي از اهل كرخ شد كه براي حفظ جان خود از شر حمله مغول بدانجا […]

مقدمه

جزيره‌ی كوچك آلوس بر روي رود فرات با تمام فراز و فرودهايي اجتماعي و يا جغرافياي كه به خود ديده، شهرت و آوازه ای جهانی دارد. روستاي آلوس در قرن هفتم، زمان حمله هلاكوخان به بغداد ، ميزبان خانواده اي از اهل كرخ شد كه براي حفظ جان خود از شر حمله مغول بدانجا مقيم شدند. و در قرنهاي بعدي دانشمندان و علماي زيادي در اين خانواده رشد و نمو كردند.

فرزندان اين خانواده ی مهاجر در قرن يازدهم از آلوس به بغداد بازگشتند اما نام آلوس بر آنها ماند و مشهور به خاندان آلوسي  شدند. يكي از این فرزندان و بلكه سرآمدشان ابوالثناء سيدمحمود افندي مي باشد.

تولد

در شعبان۱۲۱۷ ديده به جهان گشود پدرش علامه صلاح الدين سيدعبدالله افندي، انساني اديب، دانشمند، صاحب شهرت، رئيس مدرسين بغداد و عهده دار مسجد امام ابوحنيفه بود. نسب سيد صلاح الدين از طرف پدر به امام حسين و از طرف مادر به امام حسن مي رسيد.

خانه علامه صلاح الدين، محلي براي اجتماع و دور هم نشستن علما و انديشمندان بود. شاعران و علماي زيادي به خانه آنها رفت و آمد داشتند علمایی كه هر كدام متخصص در فن خود اعم از تفسير، حديث، فقه و .. بودند به تعبير ديگر مي توان گفت خانه پدر مثل شمعي شده بود براي پروانگان دانش.

سيد محمود در چنين خانه اي رشد كرد و از همان آوان كودكي به موقعيت علمي بالاي پدر پي برد. او شاهد مناظره‌ها، مباحثه‌ها و مجالس علمي بود و بخاطر حافظه قوي اي كه داشت همه را بخاطر مي سپرد.

از طرف ديگر پدر نيز نسبت به تربيت ديني و علمي فرزندش غافل نبوده، بلكه حريص و مشتاق بود تا فرزندش از اين قافله عقب نماند.

 

سیدمحمود قرآن را نزد ملاعظيم جبوري فرا گرفت و كتب مقدماتي اكثر علوم از قبيل نحو، فقه شافعي و فرائض و…  را از پدر فراگرفت.

اينگونه بود كه اين نهال نوپا با تدبير حكيمانه پدر به بهترين شکل ممكن رشد كرد و بهره داد.

محمود علاوه بر شركت در مجالس علمي پدرِ دانشمندش، نزد شيخ علامه علي سويدي،عبدالعزيز امين حلّي، خالد نقشبندي-رحمهم الله-  و جمع كثيري از علماي شناخته شده و متبحر آن ديار زانو تلمذ زد و با غوطه زدن در دریای علوم آنان مرواریدهایی را به کف آورد.

محمود هر شب كه به خانه بر مي گشت، آنچه را كه در طول روز از مباحث و علوم  ديده و شنيده و ياد گرفته بود را بي كم و كاست براي پدر بازگو مي كرد. پدر با ديدن اين استعداد كم نظير فرزندش به وجد مي آمد و او را بیش از پیش تشويق و ترغيب مي نمود.

محمود داراي چنان هوش و استعدادي بود كه توانست در سن سيزده سالگي شرحي بر قطرالندي بنويسد و بسياري از كتب از قبيل الفيه ابن مالك، شرح عقائد و نورالايضاح را در ابتداي سنين نوجواني حفظ كرد.

خود ايشان در مورد قوت حافظه اش گفته اند:

ما استودعت ذهني شيئا فخانني و لادعوت فكري لمعضله الا اجابني.

هر چيزي را كه به ذهنم سپرده ام فراموش نكرده ام و برای هر مشكلي كه از عقلم كمك خواستم، راهكاري پيش پايم گذاشت

محمود چهارده سال ملازم و همراه شيخ علاء الدين موصلي بود. و از اساتيد و دانمشندان زياد ديگري بهره برد  تا اين كه در بيست و يك سالگي (و یا بیست و پنج سالگی، ) شهادت نامه علمي وي توسط شيخ علاء‌الدين در جمع کثیری از علما و بزرگان شهر به وي اعطا شد.

يكي از صفات بارز و ملموس در زندگي علامه آلوسي اشتياق وافر ايشان به علم آموزي و فراگيري بود گرچه پدر ايشان را مي‌توان به عنوان يك پشتوانه و يك عامل مهم برشمرد اما عامل اصلي همّت و تلاش خود ايشان بود و همیشه این بیت شعر را تکرار می کردند:

سهری لتنقیح العلوم الّذ لی / من وصل غانیة و طیب عناق

سپری کردن شب برای تحقیق و کنکاش در علوم برایم گواراتراز رسیدن به زن ترانه خوان و خوش سیماست.

و يا طي وصيتي كه به فرزند  خود عبدالباقي كرده اند، پرتوي از شوق علمي خودش را چنين بيان مي كند: اي فرزندم وقتي خواستم كتاب «المطوّل» را بخوانم، هيچ نسخه اي از آن در دست نداشتم، نزد مرحوم خليل افندي مفتي سابق بغداد رفتم. تا كتاب را از او عاريت بگيرم، او بخاطر كم بودن سن و سالم شگفت زده شده اما وقتي اشتياقم را ديد، به من قول داد تا كتاب را به من بدهد. نزد پدرم آمدم و از او مقدار ي پول خواستم تا كاغذ بخرم تا حواشي عبدالحكيم را بر اين كتاب بنويسم. پدرم به اندازه خرید دو بسته كاغذ پول به من داد. من اصرار كردم كه به كاغذ بيشتري نياز دارم، اما پدرم قسم خورد كه ديگر به من پول نخواهد داد. به همين خاطر روانداز خود را به قيمت سه و نيم قروش فروختم. فصل سرما بود و چيزي نداشتم بروي خود بيندازم، سخت مريض شدم. و اكنون شكر خدا را مي گويم بخاطر نعمت هايي كه به من ارزاني كرده است.

 

خدمات علمي و اجتماعي

يكي از تجار بزرگ بغداد به نام حاج نعمان پاچه چي كه در مجلس فارغ التحصيلي آلوسی حضور داشت پيشنهاد تدريس در مدرسه محله «سبع ابكار» را به ايشان داد. سید محمود جوان، پيشنهاد را پذيرفت اما بعد از مدتي افراد حسود عرصه را بر ايشان تنگ كردند تا نهايتا از اين مدرسه كنار كشيدند. بعد از اين رويداد شخصی به نام حاج امين مسجد و مدرسه اي در محله «راس القريه» بنا كرد و با وجود افراد حسود و كينه توز ايشان را به عنوان مدرس مدرسه و خطيب مسجد قرار دادند.

در دهه سوم زندگي خود در برخي از مساجد همچون مسجد حاج امين پاچه چي، مسجد ملا عبدالفتاح، مسجد قمري، مسجد سيده نفيسه و مسجد مرجان و چند مدرسه و مسجد ديگر حلقات درس داشت.

به نقل از نوه ايشان گفته شده که علامه آلوسی روزانه ۲۴ كلاس و حلقه تدريس داشتند که با شروع نوشتن تفسير، تعداد كلاس ها را به ۱۳ كلاس كاهش دادند.

اما استاد محمود العطبه کلاس های روزانه ايشان را شش كلاس گفته اند. چرا كه ايشان علاوه بر تدريس، مجلس افتاء و پاسخگويي به سوالات مردم را نيز داشتند. و نكته ديگر اينكه در بغداد آن زمان، برخي علوم بصورت خانواده اي تدريس مي شد مثلا هر خانواده يا تيره در يك علم تبحر داشته و آن را تدريس مي كردند، مثلا تيره زهاوي در منطق و كلام، تيره سويدي در تدريس حديث و … شهرت يافته بودند.

علامه آلوسي جداي از زبان عربي به زبان فارسي نيز آگاهي داشت چنانكه وجود برخي اشعار  يا نامه هايي كه در مورد تصوف به فارسي نوشتند مؤيد اين مهم مي باشد.

ايشان علاوه بر مجالس ديني نشست هاي ادبي نيز با شعرا داشتند كه بيشتر در محله عاقوليه برگزار مي شد از ميان شعرا عبدالباقي عمري، صالح تميمي، و يا از شعراي موصل قاسم حمدي ، و از شعراي كربلا كاظم رشتي و شيخ جابر راضي قزويني را مي توان نام برد.

يكي از يك نكات بارز در زندگي علمي علامه آلوسي دفاع از صحابه مي باشد. از علامه آلوسي مطالب زيادی پيرامون دفاع از صحابه برجاي مانده است چنانكه بايشان در كتاب «الاجوبه العراقيه عن الاسئله اللاهوريه» ردي مفصل بر كساني كه بر صحابه تاخته بودند، نگاشتند تا آنجا كه از دست سلطان محمود جايزه با ارزشي دريافت كردند . وی در این کتاب ضمن تعریف واژه «صحابه» و بیان عدالت صحابه و نقل اقوالی از بزرگان شیعه با استناد از کتب معتبر و مسائل دیگری پیرامون منزلت و مقام صحابه پرداخته اند.

 

ايشان در تحت آيه ۱۰ سوره مبارکه‌ی حشر مي نويسند: ظاهر آيه دلالت بر طلب مغفرت و ترك دشمني با اهل ايمان دارد و بيان ايمان از طرف صحابه و برپاداشتن دين از جانب صحاب امري مشخص و معلوم هست به نحوي كه جايي براي انكار باقي نمي گذارد. و زماني هم كه ايمان ثابت شد، چيزي جز رضايت و طلب مغفرت و استغفار باقي نمي گذارد.

مي توان كتابهاي ايشان را به عنوان منابعي معتبر پيرامون موضوع دفاع از صحابه قلمداد نمود.

علامه آلوسي و فراز و فرودهاي سياسي

داود پاشا والي بغداد علامه آلوسي را زياد دوست داشت و هنگامي كه داود بر عليه پادشاه قيام كرد علامه آلوسي مردم را تشويق مي كرد تا از داود حمايت كنند. با شكست داود پاشا و ورود علي‌رضا پاشا به بغداد علامه آلوسي متواري شد و سه شبانه روز در محله باب‌الشيخ مخفي شده بود تا اينكه با شفاعت مفتي عبدالغني، علي رضا پاشا علامه آلوسي را عفو نمود و علامه آلوسي در پست معاونت افتاء كار خود را ادامه داد و بعد از مدتي قيام مفتي عبدالغني رخ داد و در اينجا هم علامه آلوسي از وي حمايت كرد و با شكست خوردن مفتي عبدالغني ، علي رضا پاشا درصدد قتل علامه آلوسی برآمد كه با پادرمياني بزرگان نقشبندي، حاكم از وي درگذشت اما با تحريك و دسيسه چيني نقيب محمود افندي، حاكم بغداد علامه آلوسي را به مدت يك و نيم سال به محله باب‌الشيخ تبعيد كرد، چنانكه حتي حق خروج از اين محله را نداشت. تا اينكه در رمضان سال ۱۲۵۰ از ايشان خواستند در مسجد شيخ عبدالقادر مجلس وعظ تشكيل بدهد ايشان با دل ناخواسته پذيرفتند. از قضا روزي علي‌رضا پاشا در مجلس ايشان شركت جست و از نحوه‌ي بيان و فصاحت و استقبال مردم شگفت زده شد،  از اين‌رو از علامه آلوسي دعوت كرد تا در روز عيد فطر به ديدن وي برود. علامه نيز دعوت را لبيك گفت. اين كار خود باعث گشايشي در زندگي امام آلوسي شد. والي تمام پست هاي امام را بديشان باز گرداند و يك خانه بزرگ در منطقه عاقوليه براي ايشان خريداري شد و همه روزه جمع كثيري از علما و دانشمندان در آنجا گرد هم مي آمدند و خود همين محفل  مجلس باعث رشد و شكوفايي علمي‌ زيادي گرديد.

 

با بركناري عليرضا پاشا، در سال ۱۸۴۰ و روي كار آمدن نجيب پاشا تغييرات بزرگي در زندگي علامه‌آلوسي آمد. در اين برهه افراد حسود عرصه را خالي نكردند آنها با دسيسه چيني و توطئه به علامه‌ آلوسي تهمت پيوستن ايشان و جانبداري وي از كنسولگري فرانسه را زدند و همچنين عدم شركت ايشان از حضور در مراسمي كه در پايتخت بود را علت اين كار دانستند. و چنان ورق بر امام آلوسي برگشت كه ايشان را از تمام منصب‌ها از قبيل افتاء، توليت اوقاف مرجان و .. بركنار كردند. و شرايط ايشان آنگونه وخيم شد و در فقر و تنگدستي قرار گرفتند كه حصير مسجد بستر ايشان شده بود. تا اينكه نهايتا براي تبرئه و بيان مظلوميت خود عازم قسطنطنيه شدند. در طي مسير در هر جايي كه رحل اقامت مي افكندند، مجلس بزرگي از علما و فضلا تشكيل مي يافت. و اين سفر چيزي جز افزودن بر عزت و عظمت علامه آلوسي و آشكار شدن منزلت علمي ايشان و خنثي شدن دسيسه مخالفان و مغرضان پيامد ديگري نداشت.

 

شخصيت علامه آلوسي

يكي از نكات بارز در زندگي ايشان ايمان عميق و پايبندي به حرمت و قداست علم بوده است. ايشان با وجود اينكه از طرف پدر و مادر سيد بودند، مثل خيلي افراد ديگر از اين موقعيت سوء استفاده نكردند. چنانكه خود ايشان مي گويند: با وجود تمام اين نكات تقوا ضروري ست. چرا كه تكيه كردن به نسب و نفس كم فكري و كم عقلي ست. براي پي بردن بدين نكته انديشيدن در اين فرموده خداوند كه ماجراي حضرت نوح و فرزندش را بيان مي كند، كافي ست.

علامه آلوسی نسبت به اختلاف نظر ائمه بر مسائل فقهی و نیز بر نظریات مذاهب کلامی اگاهی و اطلاع کامل و جامع داشتند. گرچه شافعی مذهب بودند اما در بسیاری از مسائل از مذهب احناف تقلید می نمودند و در اواخر اجتهاد می کردند.

در زمان تحصيل همواره حرمت اساتيد و مشايخ خود را نگه مي داشتند و انساني بس متواضع بودند و هرگز ادعاي عالم بودن و اينكه از جمله مفسرين هستند، را نداشتند. از تمام كساني كه بديشان ظلم و تعدي كرده بودند در مي گذشت. و با وجود اجحاف‌ها و ظلم هايي كه نجيب باشا در حق وي كرد هيچ زمان نامه‌اي به شيخ الاسلام ننوشتند و دادخواهي نكردند. و اگر ذكري از وي به ميان مي آمد از وي به خوبي ياد مي كردند.

ايشان انساني سخاوتمند و گشاده دست بودند و نسبت به طلاب خود متعهد بودند به نحوي كه هزينه خوراك و لباس طلاب خود را خودشان تامين مي كردند چنانكه حتي بهترين جاي خانه خود را به طلاب تخصيص داده بودند. نقل شده زماني چنان دچار عسرت و تنگدستي شدند كه بخش زيادي از اثاثيه منزل خود را فروختند اما همچنان از كسي چيزي طلب ننمودند.

 

از ديگر صفات فردي ايشان اين بود كه انساني باريك بين، تيزهوش ، بزرگوار، دوست دار قول حق و پيرو آن بودند. خوش رفتار و خوش كرداري از صفات ديگر ايشان بود. زياد صدقه مي دانند و زياد نماز مي گزاردند و به كثرت استغفار مي نمودند. آنقدر صفات خوب داشتند كه فرد بازگو كننده، از برشمردن آنها عاجز مي شود. نسبت به خدمت به قرآن سخت مشتاق و حريص بودند. در طول روز تمام مشغول تدريس و افتا بودند. سر شب با اطرافيان شان هم مجلس مي شدند و در اواخر شب شروع به نوشتن مطالب خود مي كردند و صبح آنها را به افرادي كه مخصوص بازنويسي مطالب شان بودند، مي سپردند.

جایگاه والای علمی و ادبی علامه آلوسی در حدی بود که از طرف علما و دانشمندان و وزراء القاب متعددی به ایشان داده شده که بیانگر منزلت علمی و شخصیت کم نظیر ایشان بود، برخی از القاب عبارتند از: شیخ علماء العراق، المتفرد فی جمیع العلوم بالاتفاق، آیة الله الکبری، نادرة الزمان، بحر ابیان الزاخر، سیبویه العربیه، سعد زمانه، خاتمة المفسرین، الشهاب الثاقی، البحر الطامی.

 

آثار علامه آلوسي

از علامه آلوسي آثار متعددي در زمينه های مختلف اعم از تفسير و منطق و ادب برجاي مانده است كه بيانگر تبحر ايشان درعلوم متعدد مي باشد. بر اساس آنچه شرح‌نگاران در مورد بيوگرافي ايشان نوشته اند؛ ۲۲ كتاب از علامه آلوسي برجاي مانده است ولي متاسفانه بخش بزرگي از نامه ها و رساله‌هاي كوچك ايشان از دست رفته و نابود شده است.

  1. ۱٫ روح المعاني كه براي اولين بار در سال ۱۳۰۱ هجري قمري در مصر چاپ شد و نوزده تن از علماي سرشناس آن عصر براي صحت و تاييد مطالبش بر آن تقريظ نوشتند.
  2. ۲٫ الاجوبه العراقيه عن الاسئله الايرانيه، اين كتاب حاوي سي سوال بود كه توسط علماي ايران پيرامون مذهب اهل سنت و عقايد آن پرسیده شده بود و ايشان بطور كافي و وافي پاسخ آنها را بيان داشتد.
  3. ۳٫ نهج السلامه الي مباحث الامامه
  4. ۴٫ الاجوبه العراقيه عن الاسئله اللاهوريه. كه پيرامون دفاع از صحابه نگاشته شد و از طرف سلطان محمود جايزه بزرگي نيز دريافت داشتند.
  5. ۵٫ سفره الزاد لسفره الجهاد
  6. ۶٫ الطراز المذهب في شرح قصيدة الباز الأشهب.
  7. ۷٫ شهى النغم في ترجمة شيخ الإسلام وولي النعم.
  8. ۸٫ النفحات القدسية.

 

وي‍‍ژگي‌هاي تفسير روح المعاني

گرانسنگ ترين اثر علامه آلوسي تفسير ب‌نام و وزين ايشان مي باشد، به يقين اين تفسير در نوع خود كم نظير مي باشد.

علامه صابوني در مورد علامه آلوسي و تفسير روح المعاني مي نويسد:

تفسيرش در روايت و درايت جامع آراي پيشينيان و شامل سخنان اهل علم و دانش و تفاسير گذشتگان است. اسرائيليات و پراكنده گويي هاي يهود را شديدا درهم كوبيده و به تفسير اشاري و وجوه بلاغت و فن سخن اهتمام ورزيده است. تفسير آلوسي از بهترين مراجع در روايت و درايت و اشاره به شمار مي رود.

يكي از وي‍ژگي ها تفسير آلوسي بروز بودن آن بود چرا كه در آن عصر آراي كلامي و انديشه هاي فكري زياد رشد و نمو كرده بود كه علامه با تسلط بر آنها توانسته بود، به خوبي به مباحث متعدد بپدازد.

علامه آلوسي گاهي چنان در مسائل نحوي كلام را طولاني مي كند، كه گمان مي شود كه محتواي كتاب، علم نحو است و در آيات احكام نظريات تمام فقها را بدون اينكه نسبت به مذهب خاصي تعصب داشته باشند، بيان مي كند و يا در مباحث علوم طبيعي و فلكيات به بيان نظريات دانشمندان اين مبحث مي پردازد.

مبارزه با بدعات

يكي از ويژگي هاي بارز علامه آلوسي دفاع از عقيده اهل سنت و جماعت و مبارزه با شرك و بدعات مي باشد. ايشان به معناي واقعي كلمه كم نظير و بي دبديل بودند.

نقل شده كه نامه اي حاوي سي سوال از طرف علماي ايران پيرامون عقيده اهل سنت به بغداد رسيد و كسي را اين توان علمي نبود تا بدان ها پاسخ بگويد چنانكه شايع شد كه علماي عراق شكست خورده اند تا اينكه علامه آلوسي سوالات را پاسخ داد. وقتي پاسخ سوالات نوشته شد، والي بغداد مجلس بزرگي تشكيل داد و جمع زيادي ازاهل علم را فراخواند، وقتي پاسخ سوالات خوانده شد، همه  از علم و حكمت و اسلوب بيان ايشان شگفت زده و متحير گشتند.

ايشان براي بيان حق و حقيقت از هيچ جيز ابايي نداشتند به عنوان نمونه در مورد اهل تصوف داراي چنين ديدگاهي بودند، كه اگر اقوال آنها موافق قرآن و سنت و بر اساس شريعت بود آنها را مي ستود و اگر كردار و يا گفتار آنها بر خلاف قرآن و سنت مي بود، مي گفت: ‌اينها همانگونه كه حشرات به طرف آتش هجوم مي آورد، اينان به طرف خواهشات حمله‌ور مي شوند .

علامه طي وصيتي به فرزندانش چنين گفت: اي فرزندم اگر ديدي كسي در هوا پرواز مي كند و يا اينكه بر روي آب راه مي رود ولي در مسئله‌اي خلاف شريعت عمل مي كند، به يقين بدان كه او دوست شيطان هست نه دوست خداوند. از او دوري كنيد و مشغول به تقواي الهي شويد.

 

وفات

علامه آلوسي در زمان برگشت از استانبول در منطقه «زاب» بين اربيل كردستان عراق و كركوك گرفتار باران شده  و مريض شدند گرچه به ظاهر از اين مريضي خوب شدند اما گاه گاهي دچار ضعف و سستي مييشدند از اين رو روز به روز بدن ايشان ضعيف تر مي گشت و تا ماه مبارک رمضان بر همين حال بودند و با وجود آنكه حالشان بد بود، رمضان را روزه گرفتند. اما قادر به اداي ركوع و سجده نبودند تا اينكه در روز جمعه بعد از اداي نماز ظهر كم كم حال ايشان وخيم گشت. اما زبان ايشان همچنان مشغول به ذكر و ياد خدا بود و نهايتا در صبح روز شنبه ۲۵ ذي القعده سال ۱۲۷۰ در سن ۵۳ سالگی دار فاني را وداع گفتند. جمع كثيري در نماز جنازه ايشان حضور يافتند ابتدا احناف و بعد از آن شوافع بر ايشان نماز گزاردند. و در بسياري از شهرها و كشورهاي اسلامي بصورت غايبانه بر ايشان نماز خوانده شد. و در مقبره معروف شیخ کرخی به خاک سپرده شدند.

 

برخی از منابع:

الدروبی، ابراهیم، البغدادیون اخبارهم و مجالسهم، بغداد، ۱۳۷۷هـ.ق

عبدالحمید، محسن، الآلوسی مفسرا، بغداد، المعارف، ۱۳۸۸هـ.ق

بهجة الاثری، محمد، اعلام العراق، المطبعه السلفیة، ۱۳۴۵

جهود  ابی الثناء الآلوسي، بخاری، عبدالله، القاهرة، دارابن عفان، ۱۴۲۰

 

✍🏽:عصمت الله پورمحمد تیموری

 

 

  • نویسنده: عصمت الله پورمحمد تیموری