مدرس حوزه علمیه احناف خواف، در خطبه‌های نماز جمعه 10 مهر 1394 خواف، با اشاره به واقعۀ غدیر خم، تصریح کرد واقعۀ مذکور هیچ اشاره و ارتباطی به موضوع جانشینی و خلافت بلافصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه ندارد.   به گزارش انواروب به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه علمیه احناف خواف وی خاطرنشان کرد: واقعه غدیر […]

مدرس حوزه علمیه احناف خواف، در خطبه‌های نماز جمعه 10 مهر 1394 خواف، با اشاره به واقعۀ غدیر خم، تصریح کرد واقعۀ مذکور هیچ اشاره و ارتباطی به موضوع جانشینی و خلافت بلافصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه ندارد.

 

به گزارش انواروب به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه علمیه احناف خواف وی خاطرنشان کرد: واقعه غدیر خم به طور خلاصه از این قرار است که: در 25 ذی القعده سال 10 هجری رسول خدا(ص) با اجتماع عظیمی از اصحاب برای ادای حج فرض به مکه رفتند. و این تنها حج پیامبر در تمام عمرشان بود و چون در آخرین سال زندگی حضرت روی داد آنرا حجه الوداع می گویند.

حضرت علی که در یک ماموریت جنگی به یمن فرستاده شده بود، کسی را به جای خود بر لشکریان خویش گمارده، چند قربانی برای حج پیامبر برداشتند و به رسول خدا(ص) پیوستند. لشکریان غیبت ایشان را مغتنم شمرده، از غنائم جنگی تعدادی شتر استفاده نمودند و تعدادی از لباسها را برداشته و پوشیدند. پس از ادای مراسم حج حضرت علی(رض) بازگشتند و چون لشکریان را در آن حالت دیدند برآشفته، به جانشین خود فرمودند: چرا ایشان بدون اجازه من این جامه ها را پوشیده اند؟ وی عرض کرد: این جامه ها حق اینهاست و باشد تا آراسته و زیبا شوند.

حضرت علی(رض) فرمود: جامه ها را از تن درآورند و در جایش بگذارند. لشکریان از حضرت علی(رض) سخت رنجیدند و خدمت پیامبر اکرم(ص) شکایت کردند. آنحضرت(ص) برای فرونشاندن فتنه و بغض آنها در منطقه غدیر خم که تقریبا 190 کیلومتر با مکه فاصله دارد مردم را متوقف کرده، برخاستند و خطبه ای ایراد کرده و در آن فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؛ هر کس من دوست او هستم پس علی هم دوست اوست؛ پروردگارا! دوست بدار کسی که علی را دوست دارد و دشمن باش با کسی که با علی دشمن است.

اهل سنت معتقدند این حدیث و تاکید پیامبر اکرم(ص) فقط برای رفع کدورت ها و برگرداندن الفت و محبت برخی از صحابه نسبت به حضرت علی(رض) و معرفی جایگاه عظیم ایشان است و هیچ اشاره ای به خلافت بلافصل آن حضرت(رض) ندارد؛ و برای این نظریه خود دلایلی دارند که مختصرا عبارتند از:

1-کلمه «مولی» که در حدیث مذکور بکار رفته دارای معانی زیادی است و بعنوان نمونه در جلد 2 فرهنگ لاروس برای این کلمه 25 معنا ذکر گردیده است؛ و ذکر کلمه ای با این گستردگی برای موضوع مهم خلافت و امامت -که نیاز به صراحت دارد- از جانب رسول اکرم(ص) بعید است.

2- در این حدیث « مولی » به معنای دوست است، نه خلیفه. چرا که در آیات زیادی در این معنا به کار رفته است. خداوند متعال می فرماید:«ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِ‌ينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ ﴿١١: محمد)؛ خداوند دوست و کارساز مسلمانان است و برای کافران دوستی نیست. و نیز در سوره تحریم می فرماید:«فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَ جِبْرِ‌يلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ »(تحریم:4)؛ همانا خداوند و جبرئیل و مومنان شایسته یاور او هستند. و بسیاری از آیات دیگر … .

3- چرا حضرت علی(رض) برای استحقاق خودشان هیچگاه به این حدیث استناد نفرمودند؛ بلکه در علت تاخیرشان برای بیعت عذرهای دیگری بیان نمودند.

4- اگر پیامبر(ص) سیدنا علی(رض) را به عنوان جانشین بعد از خود برمی گزیدند، هیچ یک از اصحاب کرام خلاف آن عمل نمی کردند و در سقیفه بنی ساعده که برای انتخاب خلیفه جمع شده بودند، حداقل یک نفر بلند می شد و می گفت که آنحضرت(ص) در غدیر خم حضرت علی(ص) را به عنوان خلیفه خود انتخاب کردند.

5- اگر کلمه «مولی» به معنای امام و رهبر باشد، لازم می آید که در یک زمان دو امام(پیامبر و حضرت علی) وجود داشته باشد و این محال است.

6- اگر نزد حضرت علی(رض) وصیت یا نصی بر خلافت وجود می داشت، حتما آن را به اصحاب عرضه می کرد و به آن استدلال می فرمود. چرا زمانی که بعد از شهادت حضرت عثمان(رض) برای قبول خلافت خدمت سیدنا علی(رض) رفتند ، فرمودند: «مرا واگذارید و دیگری را طلب کنید. اگر امیری برای خود انتخاب کنید و من به عنوان وزیر برای شما باشم بهتر است تا امیر و خلیفه شما باشم.»(نهج البلاغه-خطبه92)

7- اگر سیدنا علی(رض) خلیفه بلافصل بعد از آنحضرت(ص) بودند، چرا در نامه ای که به حضرت معاویه(رض) نوشتند، چنین فرمودند: «با من کسانی بیعت کردند که با همان شرایط با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده اند. پس آن که در بیعت حضور داشت نمی تواند خلیفه ای دیگر انتخاب کند و آن کس که غایب بود نمی تواند بیعت مردم را نپذیرد. همانا شورای مسلمین از آنِ مهاجرین و انصار است.پس اگر برای امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود خواندند، خشنودی خدا هم در آن است.»(نهج البلاغه ص 346)

8- اگر حضرت علی(رض) واقعا خلیفه بلافصل می بود ، حق خود را به زور شمشیر می گرفت. چرا که خود ایشان می فرمایند: «من با دو کس سر جنگ دارم: اول: کسی که خواهان چیزی است که به او تعلق ندارد و دوم: کسی که از ادای وظیفه اش شانه خالی می کند.»

9- با توجه به دو مورد قبل چنانچه خلافت بلافصل و امامت حضرت علی از جانب خداوند متعال و پیامبرش تعیین باشد؛ برای ایشان این اختیار وجود ندارد که از  پذیرش آن شانه خالی کنند.