كشور باستاني چين داراي كهنترين تمدن بشري بوده و پيشينة فرهنگي آن به هزاران سال قبل از ميلاد مسيح بازميگردد. نظام اجتماعي آن 3500 سال پيش تثبيت گرديده و اينك آثار باستاني بهدست آمده در آن، آغاز تاريخ اين كشور را در حدود 1300 سال پيش از ميلاد، نشان ميدهد. جمعيّت اين كشور كه پهنة […]
كشور باستاني چين داراي كهنترين تمدن بشري بوده و پيشينة فرهنگي آن به هزاران سال قبل از ميلاد مسيح بازميگردد. نظام اجتماعي آن 3500 سال پيش تثبيت گرديده و اينك آثار باستاني بهدست آمده در آن، آغاز تاريخ اين كشور را در حدود 1300 سال پيش از ميلاد، نشان ميدهد.
جمعيّت اين كشور كه پهنة وسيعي از آسياي مركزي و خاوري را بهخود اختصاص داده و پرجمعيّتترين كشور جهان محسوب ميشود، از 56 ملّيت رسمي مانند هان، ژوانگ، هوئي، منچو، ميائو، اويغور، يي، توچيا، تبتي، پوئي، تونگ، يائو، كرهاي، قزاق و غيره شكل گرفته است.(1) اين كشور همچنين داراي 23 استان، پنج ناحية خودمختار و سه شهرداري (پكن، تيانجين، شانگهاي) ـ كه زير نظر حكومت مركزي فعاليّت دارند ـ است.(2)
در حال حاضر پیروان دین اسلام در چين، سومین اقلّیت دینی این کشور بهحساب میآیند. (3) در پكن، پايتخت كشور چين، جمعیت مسلمانان کمتر از 3 درصد از جمعیت 12 میلیونی این شهر را تشکیل ميدهد. و امّا آمار مسلمانان چین که اغلب در سه استان «ترکستان شرقی» (سینکیانگ)، «گانسو» و «نینگشیا» ساکن هستند، بهطور دقيق مشخص نيست؛ زيرا هیچ سرشماری قابل اطمینانی تاکنون در اين زمينه صورت نگرفته است. آمارهايي که بر پاية تحقيقات ميداني و سرشماريهاي غيررسمي استوار است، از ده تا هشتاد میلیون نفر، بسته به وابستگیهای فرقهای ـ مذهبی با ملاحظات سیاسی و اينكه واژة «مسلمان چینی» به چه كساني بهطور مشخص اطلاق میشود، در نوسان است. بااینهمه، رقمی که بهطور متوسط از جمعیّت مسلمانان چین ارائه میشود، قریب به پنجاه میلیون نفر است.(4) مسلمانان چین از نظر قومی و نژادی بسیار متنوع بوده و در گروههایی همچون ترک، مغول، فارس و چینی قابل تقسیم هستند.(5)
جُستاری بر زمان ورود اسلام به چین
بهراستی دین مبین اسلام در کدام دوره از تاریخ پرفرازونشیب چین باستان، وارد این سرزمین اساطیری شده است؟ پرداختن به پاسخ این سؤال، از جمله بخشهای کلیدی این نوشتار محسوب میشود، امّا باید یادآور شد که براساس نوشتة «فنگ جین یوان»، محقّق برجستة مؤسسة مطالعات قومیتها در منطقة خودمختار «نینگشیا»ی چین، تعیین تاریخ دقیق ورود اسلام به این سرزمین، کاری مشکل و حتّي غیرممکن است؛ این موضوع را فقط میتوان بهطور تقریبی و از طریق مقایسة تاریخی در دورهای از زمان مشخص نمود.
بااینهمه، آنچه از اظهارنظرهايی که بر اساس اسناد و مدارک کهن چینی مطرح شدهاند، بهدست میآید، بر این نکته صحّه میگذارد که میتوان دومین سال امپراتوری یونگوی را ـ که مقارن با اعزام [حضرت] سعد بن أبیوقّاص [رضیاللهعنه] در رأس هیئتی از سوي [حضرت] عثمان [رضیاللهعنه]، سومين خليفة مسلمين، به چین است ـ سرآغاز انتشار دین مبین اسلام در چین دانست.(6)
در اينباره «فنگ جین یوان» در بخشی از کتاب «فرهنگ اسلامی و ایرانی در چین» مینویسد: روابط دوستانة سیاسی میان مردم خاورمیانه و چین بر شالودة مبادلات بازرگانی مستمرّ استوار گردید تا اینکه در بیستوپنجمین روز از هشتمین ماهِ دومین سالِ امپراتوری یونگوی، سفیر عثمان [رضياللهعنه]، سومین خلیفة مسلمین، به شهر «چانگ» رسید و به حضور امپراتور که بهتازگی یک سال از جلوسش بر تخت میگذشت، بار یافت و اوضاع کلی کشورهای خاورمیانه و جهاننگری اساسی دین اسلام را تشریح کرد؛ از این زمان دوستی چین و کشورهای اسلامی روزبهروز گسترش یافت. بدینترتیب مبادلات صمیمانة اقتصادی ـ بازرگانی، و سیاست خارجی دوستانه و صلحآمیز، باعث مهاجرت عدة زیادی از مسلمانان به چین گردید و فصل تازهای در مناسبات دوستانة چین و کشورهای غربی گشوده شد.(7)
سلسلة «یوآن»، آغازی بر گسترش وسیع اسلام در چین
و امّا مرحلة گسترش دین مبین اسلام در چین از اواخر قرن دوازدهم میلادی با ظهور قوم مغول در بخشهای شمالی این سرزمین پهناور آغاز شد. مغولها که تا آن زمان در انزوای مطلق بهسر برده بودند، به فرماندهی چنگیزخان موفق شدند در مدّت زمان بسیار کوتاهی فلات «پامیر» را درنوردیده، شهرهای کاشغر، خجند، بخارا و سمرقند را فتح کنند و بدینترتیب گسترة مرزهای خود را تا سواحل دریای خزر وسعت بخشند. آنها مدّتی بعد سواحل شمالی دریای سیاه را نیز به تسخیر خود درآوردند.
چنگیزخان در سال 1227 میلادی، درحالیکه دامنة تصرّفاتش از سواحل اقیانوس آرام تا رود «دنیپر» [واقع در كشور اوكراين فعلي] در اروپا گسترش یافته بود، درگذشت. چند سال پس از درگذشت چنگیزخان درحالیکه دایرة تصرّفات مغولها بخشهای شرقی اروپا را نیز دربرگرفته بود، «قوبیلای قاآن»، نوة چنگیزخان، امپراتوری «یوآن» را بنیان نهاد و پکن را پایتخت آن قرار داد.
پس از آن، بازرگانان عرب و ایرانی در کنار اقوام مختلف مسلمان در آسیای مرکزی، که آغاز امپراتوری یوآن را سرفصل نوینی در تحوّلات چین میدانستند، بهطور گستردهای راهی این سرزمین شدند و بدینشکل ورود دین اسلام با مقیاسی وسیع، به چین آغاز شد و عصر طلایی آن در این کشور فرارسید.
در این دوره برخلاف دوران سلسلههای «تانگ» و «سونگ»، به اسلام بهعنوان یک دین خارجی نگریسته نمیشد و دین اسلام همانند سایر ادیان و آيينهاي موجود از جمله بودیسم، دائوئیسم و مسیحیت از احترام دولتمردان برخوردار بود. علمای دین اسلام «داشیمن» (دانشمند) نامیده میشدند و مانند علمای سایر ادیان از حمایتهای رسمی و موقعیت ویژهای برخوردار بودند.(8)
بههرحال باید گفت عصر مغولها، نقطة عطفی در تاریخ اسلام در چین بهشمار میرود؛ چرا که در این دوران دین اسلام بهشکل گستردهای وارد چین شد، در آنجا استقرار یافت و دوران شکوفایی خود را آغاز کرد.
سینکیانگ؛ پنجرهای به سرزمین افسانهای چین
سینکیانگ نام رسمی استاني مسلماننشین در شمال غرب کشور چین است که با مساحتی بالغ بر 900/664/1 کیلومتر مربع و جمعیّتی بیش از 20 ميلیون نفر، عنوان پهناورترین استان این کشور را به خود اختصاص داده است. شهر «ارومچی» با مساحتی بالغ بر 3279 کیلومتر مربع، مرکز این استان است و نیز شهر تاریخی «کاشغر» که در مسیر جادة کهن ابریشم قرار دارد، از شهرهای مهم و استراتژیک این استان بهحساب میآید.
این استان مرزی که اکثریت ساکنان آن را مسلمانان ترکتبار از قبايل «اویغور» تشکیل میدهند، یکی از حساسترین مناطق کشور چین نیز بهشمار میرود.
سینکیانگ در طول تاریخ حکومتهای مستقل زیادی را به خود دیده و بهنوعی رشتة اتصال چین با دنیای اسلام بوده است. عنوان قدیمیتر این استان ـ که هنوز هم اویغورهای ساکن در آن ترجیح میدهند محل سکونت خود را با آن عنوان بخوانند ـ «ترکستان شرقی» است. این عنوان در سال 1884 میلادی، در دورة امپراتوری «منچو»، بهدنبال تسخیر این منطقه توسط چینیها، به سینکیانگ که در زبان چینی به معنای «سرزمین نو» است، تغییر یافت.
و امّا ترویج دین اسلام در سینکیانگ به اواخر قرن دهم و اوايل قرن یازدهم میلادی، و دوران حکومت قراخانیان بازمیگردد؛ دین اسلام ابتدا بهوسیلة قراخانیان وارد کاشغر شد و بعد به یارغند و ختن رسید. این وضعیت از قرن دوازدهم میلادی که سلسلة «لیائو»ی غربی بنیان نهاده شد، تا قرن سیزدهم میلادی که دوران فرمانروايی آن به پایان رسید، ادامه داشت. در این دوران نفوذ دین اسلام از غرب منطقه به سوی شرق آن گسترش یافت و از کاشغر و ختن به «آقسو» و «کوچار» رسید. در قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی، «ارومچی»، «تورفان» و نیز برخی از شهرهای دیگری که در نزدیکی قلمروی قراخانیان قرار داشتند، اسلامی شدند.(9)
منطقة سینکیانگ اگرچه از نظر طبیعی بهدلیل وجود شنزارها و صحراهای خشکی همچون صحرای گبی و کویر تکامکان، بیشتر یک سرزمین کویری بهحساب میآید، امّا از نظر معادن و ذخایر زیرزمینی، منطقهای بسیار غنی است که بخش عمدة معادن نفت و گاز چین در آن واقع شده است. در طول سه دهة اخیر، سینکیانگ سالانه چیزی حدود 60 ميلیارد دلار برای کشور چین بازدهی اقتصادی داشته است. ضمن اينكه این منطقه دروازة ترانزیت کالا از چین به آسیای میانه نیز بهحساب میآید.(10) چنین موقعیّت استراتژیکی سبب گشته است که دولت چین همواره داعیة مالکیت این سرزمین را داشته و آن را منتهاالیه مرزهای غربی خود بخواند.
از طرفی اویغورها که همواره با مبانی تعریفشدة دولت چین مخالف بوده و آن را رژیمی امپریالیستي و سلطهجو، که سرزمینشان را بهزور ضمیمة خود کرده است، میدانند، در ادوار مختلف سعی کردهاند این منطقه را سرزمینی مستقلّ بهحساب آورده و همواره داعیة استقلال آن را داشته باشند. این امر که خاستگاه اصلی تمام قیامهای خونین مسلمانان اویغور طي سالهای 1997، 1999، 2004 و جولای 2009م. بهشمار میآید، درعینحال موجب شده است نام منطقة سینکیانگ در لیست مناطق پرچالش و بحرانخیز حال حاضر جهان قرار گیرد.
مسلمانان چین و چالشهای پیشرو
زندگی تحت لوای دولتهاي غیراسلامی، مشکلی است که برای اقلّیتهای مسلمان ساکن در دنیای غرب بهاندازه کافی ایجاد دردسر کرده است، امّا باید گفت در کشوری همانند چین این مشکل همواره داراي شکليجدّیتر بوده و مشكلات زيادي را برايمسلماناناينسرزمينآفريدهاست.(11) آنچه در طول سالیان دراز بر مسلمانان چین گذشته و آنان را در میان تمام جوامع مهم مسلمان جهان، به یک اقلّیت ناشناخته و گمنام تبدیل کرده است، بهخوبی بر این ادعا صحّه میگذارد. مسلمانان چين همواره در سکوتی رقّتبار، زیر فشارهای گوناگون قرار گرفته و سرکوب شدهاند.
برخي ازصاحبنظران ريشة اصطكاكات موجود ميان مسلمانان چين و دولتمردان اين كشور را تنها در مسائل غيرمذهبي و غيرايدئولوژيك جستوجو ميكنند و معتقدند تعصّب، تبعيض و بيعدالتي عواملي هستند كه مسلمانان چين را بارها و بارها عليه دولت اين كشور شوراندهاند، امّا بايد يادآور شد كه به هيچوجه نميتوان مسائل مذهبي و ايدئولوژيك را در اين زمينه بيتأثير دانست.
از ياد نبريم كه دولت چين يك دولت كمونيستي است و بهطور كلّي تمام کشورهای کمونیستی ضمن معارضه با همة ادیان آسمانی، نسبت به اسلام، سیاست خصمانة بهمراتب شدیدتری در پیش میگیرند؛ چراكه کمونیسم در کشورهای زيادي توانسته است بر مسیحیت و دیگر ادیان چیره شود، امّا تاکنون در هیچ کشوری نتوانسته است بر اسلام چیره گردد.(12) بنابراين ميتوان گفت، خاستگاه مواردي همچون تعصّب، تبعيض و بيعدالتي كه صاحبنظران از آن بهعنوان عوامل تحريك مسلمانان چين عليه دولت اين كشور ياد ميكنند، همان دشمني رژيم كمونيستي چين با اسلام و مسلمانان است كه بر اين اساس، باز همه چيز رنگوبويي مذهبي و ايدئولوژيك به خود ميگيرد.
ناآراميهاي ماه جولاي سال 2009 ميلادي در استان سينكيانگ چين نيز اگرچه بهظاهر از يك نزاع قومي ميان «هان»هاي نژادپرست و مسلمانان اويغور، آغاز شد، امّا ريشه در اقداماتي داشت كه دولت چين طي سالهاي متمادي بهمنظور اسلامستيزي بدان دستيازيده است.
انزوای جغرافیایی را باید از جمله چالشهایی برشمرد که مسلمانان چینی طي قرون متمادی با آن مواجه بودهاند. آنان در طول سدهها تنها توانستهاند بهطور پراکنده و گاهبهگاه، با مراکز اصلی نشر معارف دینی مسلمانان در خارج از چین، تماس داشته باشند. پیامد این انزوای جغرافیایی، فقر و ضعف در دانش دینی و معارف اسلامی بوده است. تنها در چند سال اخیر با پایان یافتن انقلاب فرهنگی كمونيستي، مدرسهها مجاز شدهاند پاسخگوی نیاز فزایندة دانشآموزان و رهبران دینی بالقوّه باشند و به آهونگها (آخوندها) اجازة تحصیل در خارج مثلاً در پاکستان داده شده است.(13)
همچنين بايد يادآور شد كه حکومت مرکزي چين با وعدة توسعة اقتصادي، عقايد مذهبي و فعاليتهاي فرهنگي مردمش را بهشدّت کنترل ميکند؛ بر همین اساس در اجراي سياستهاي تبعيضآميز عليه مسلمانان اويغور بسيار فعّالانه عمل کرده است؛ بهگونهاي که در فاصلة بين سالهاي 1989 تا 1996 ميلادي 938 باب مدرسة علوم ديني در منطقة سينکيانگ به صورت تدريجي از فعاليت بازداشته شدهاند. در سال 2005 نيز 37 دانشآموز به جرم آموختن دین اسلام در کلاسهاي آموزشي دستگير شده و تاکنون دانشجويان زیادی به جرم شركت در فعاليتهاي ديني، از دانشگاهها اخراج شدهاند.
مسلمانان چینی همچنين در کشورشان با بحرانهایی از قبیل استحالة فرهنگ اسلامی، محرومیتهای شدید اقتصادی، محرومیت از حقوق سياسي و مدني، فقدان آزادیهای مذهبی، تبعیض و بیعدالتی، مصادرة مساجد و مراکز دینی، عدم اجرای عادلانة قانون اساسی در مورد آنان، رویکرد ناعادلانة دولت در بخش واگذاری پستها و مناصب دولتی، و نیز محدودیتهای علمي آموزشي، مواجهاند.
در بخشهای اقتصادی با اينكه استخراج نفت از منطقة سینکیانگ در طول چند سال گذشته دو برابر شده، امّا سیاستهای دولت کمونیستی چین باعث شده است مسلمانان کمترین بهره را از این منابع خدادادی ببرند.
در اثر سياستهاي ضداسلامي حکومت مرکزي چين، مردم سينکيانگ زندگي سختي را بهلحاظ اقتصادي ميگذرانند. سياستهاي حکومت در اين منطقه باعث سيطرة اقتصادي چينيهاي «هان» بر مسلمانان و در نتيجه فقر و محروميت آنان شده است. درحاليکه چينيهاي «هان» از بيشترين تسهيلات دولتي برخوردار بوده و از سرمايهگذاريهاي بيشتر دولتي بهره ميبرند.
تنفر و انزجار شدید چینیهای متعصب نژاد هان ـ که در استان مسلماننشین سینکیانگ درست همان نقشی را بازی میکنند که یهودیان مهاجر در فلسطین اشغالی ـ نسبت به مسلمانان موضوع قابل بحث دیگری است که باید بدان اشاره کرد.
هانها بر این باوراند که اویغورها نازپروردة دولت مرکزی چین بوده و برای توجیه ادعای خود موضوع نداشتن محدودیت تعداد فرزندان اویغورها را مطرح میکنند؛ ازاینگذشته آنان حتّي اویغورها را بیگانه و غیرچینی بهحساب میآورند و اين همان چالشی است که بارها قضاوت نادرست هانها را بهدنبال داشته و بهشدّت بر شعلة اختلاف و درگیریهای خونین میان آنان و مسلمانان دامن زده است.(14)
آنچه بيش از همه مسلمانان مظلوم چين را رنج داده و آنها را به قيام و برپايي تجمعات و تظاهرات گسترده وادار نموده است، تلاشهاي مرموز مقامات چيني در برهمزدن موازنة جمعيّت در منطقة مسلماننشين «سينكيانگ» است.
طي سالهاي اخير دولت چين با تمام قوا تلاش كرده است چينيهاي «هان» را به سينكيانگ مهاجرت دهد، بهطوري كه از دهة پنجاه قرن بيستم تاكنون، جمعيّت «هان»هاي منطقه، از 5 درصد به 40 درصد رسيده است. ظاهراً از سال 1990 ميلادي كه اويغورها دست به اعتراضاتي گسترده زدند، دولت چين و حزب كمونيست اين كشور سعي كردند، به روند مهاجرتها به سينكيانگ سرعت بیشتری ببخشند، تدابير امنيتي شديدي در آن منطقه بهكار گرفته و مسائل ديني و مذهبي را نيز در اين استان تحت كنترل خود درآورند.(15)
اویغورهای چین و مادری مبارزبه نام «ربیعه قدیر»
«ئویغورها»، «یغورها»، «آیغورها» و یا بهعبارتی صحیحتر و درعینحال شناختهشدهتر «اویغورها»، یکی از گروههای قومی ترک بهحساب میآیند که در مناطق شمال غرب چین امروزی زندگی میکنند. به نوشتة سایت دیولت، اویغورها دارای ریشهای مغولی ـ ترکی هستند و از جمعیتی نزدیک به ده میلیون نفر برخوردارند؛ حدود 90 درصد اویغورها در جمهوری خلق چین و سایر آنها در مناطق مرزی قزاقستان و قرقیزستان زندگی میکنند.
اویغورها برای نخستینبار در قرن هفتم میلادی در اطراف رود جیحون سکونت کرده و چندین شهر بنا نهادند. آنها در قرن هشتم میلادی بهسرعت قلمروِ خود را گسترش دادند و بالاخره موفق شدند اوّلین امپراتوری بزرگ خود را ـ که متشکل از دو امپراتوری شرقی و غربی بود ـ در مغولستان امروزی پایهگذاری نمایند. در قرن نهم میلادی پس از جنگهای خونین با قرقیزها امپراتوری اویغورها ازهم پاشید و بخش عمدة اتباع آن به چین مهاجرت کردند. در قرن سیزدهم میلادی پس از محاکمه و اعدام «ایدگوت سالاندی» حاکم بودایی سینکیانگ، به جرم دشمنی با دین اسلام، اویغورها به اسلام گرویدند. در قرن هجدهم میلادی نیز این اقلّیت قومی تسلیم مانچو شد و امپراتوری چین خاک آنها را ضمیمة خود کرد. در قرن نوزدهم میلادی یک جنگسالار اویغور به نام «یاکوب بگ» کوشید که در ترکستانشرقی امپراتوری جدیدی ایجاد کند، امّا چون از پشتیبانی تمام اقوام ترک و مغول در چین برخوردار نبود، سرانجام قیامش بهوسیلة ارتش منچوری سرکوب شد.
و امّا در حال حاضر مسلمانان ترکتبار اویغور که اغلب شهرنشین بوده و به بازرگانی و پیشهوری مشغول هستند، در کشور چین شهروندانی درجة دو محسوب میشوند و در شرایط بسیار دشواری روزگار میگذرانند. چنین وضعیّتی سبب گشته است که اویغورها تاکنون بارها برای استقلال از چین تلاش کنند و دست به شورشهای گسترده بزنند. دولت چین نیز همواره سعی داشته حرکتهاي استقلالطلبانه اویغورها را اقداماتي تروريستي بخواند و با این بهانه به سرکوب گسترده شورشهای مردمی بپردازد. در چنین اوضاع آشفتهای چشم امید مسلمانان اویغور به فعالیتهای انساندوستانة بانویی مبارز که او را «ربیعه قدیر» مینامند، دوخته شده است.
خانم «ربیعه قدیر» که اویغورها او را «مادر اویغور» لقب دادهاند، سالها پیش عضو کنگرة ملّی جمهوری خلق چین بود. او که در آن هنگام ثروتمندترین زن چینی نیز بهحساب میآمد، چندی بعد مقام نمایندگی چین در سازمان ملل را تجربه کرد، امّا این ارتباط تنگاتنگ خانم قدیر با دولت چین دوام چندانی پیدا نکرد و جای خود را به کشمکش و تیرگی داد. اعتراضات پیدرپی خانم قدیر نسبت به نقض حقوق انسانی مردم اویغور از سوی دولت کمونیستی چین، به موضعگیری سرسختانة دولتمردان چینی در برابر او انجامید و سرانجام در ماه آگوست 1999 میلادی، راه زندان را پیش روی او قرار داد. قدیر به هشت سال زندان محکوم شد و دو سال از دوران محکومیت خود را در انفرادی گذراند، امّا فشار رئیسجمهور وقت امریکا، جرج دبلیو بوش، و تمرکز سازمانهای حقوق بشر بر این مسئله سبب شد تا وی پیش از پایان دوران محکومیتش آزاد شود. او در ماه مارس 2005 میلادی از زندان آزاد شد و بلافاصله پکن را به مقصد ایالاتمتحدة آمريكا ترک کرد. از آن زمان تا به حال، قدیر در استان ویرجینیای آمریکا ساکن بوده و به فعالیتهای انساندوستانة خود ادامه میدهد.
او هماکنون در مقام ریاست «کنگرة جهانی اویغور» میکوشد تا فریاد مسلمانان اویغور را به گوش جهانیان برساند. «ربیعه قدیر» تأکید میکند که فعالیتهایش انساندوستانه بوده و او به هیچوجه از سوي دولتي بيگانه حمایت نمیشود.(16)
ناآرامیهای اخیر و واکنش مقامات دولتی چین در برابر آن
همه چیز از یک نزاع خونین در واپسین روزهای ماه ژوئن 2009 میلادی آغاز شد. در پي درگيري در كارخانهاي، دو شهروند مسلمان اویغور توسط عدهای از هانهای نژادپرست کشته شدند.(17) بهدنبال این حادثه هزاران نفر از مسلمانان شهر ارومچی، روز یکشنبه پنجم جولای 2009 (14 تیر 1388) در اعتراض به سهلانگاری دولت چین در رسیدگی به موضوع قتل دو شهروند اویغور به دست هانهای نژادپرست، دست به تظاهرات گستردهای در خیابانهای این شهر زدند. در پی این تظاهرات مسالمتآمیز، هجوم چینیهای نژاد هان به تظاهرکنندگان و نیز اماکن تجاری و حتّي مساجد آنان، ناآرامیهای شهر ارومچی را وارد فاز جديدي کرد.(18) دامنة درگیریها رفتهرفته توسعه یافت و هانهای نژادپرست که از حمایت نیروهای امنیتی نیز برخوردار بودند، به حملات خود علیه مسلمانان چین ادامه دادند. ناآرامیها آنچنان ادامه پیدا کرد كه به شهرهای دیگر منطقه نیز کشیده شد. پلیس چین در واکنش به اتفاقات صورت گرفته، با اعزام واحدهای تقویتی به مناطق موردنظر، به سرکوب گستردة تظاهرکنندگان پرداخت و عدة زیادی از آنان را بازداشت کرد. ناآرامیها در روزهای بعد نیز ادامه یافت و آنقدر عمق پیدا کرد که یکی از مقامات رسمی دولت چین از آن به عنوان «مرگبارترین شورش از زمان به قدرت رسیدن دولت جدید چین از سال 1949 میلادی تا به حال» یاد کرد.
خبرگزاری شینهوای چین، تعداد کشتهشدگان در این حوادث را 180 نفر و تعداد مجروحان را 80 نفر اعلام کرد. خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز به نقل از مقامات چینی اعلام کرد که در این حوادث 184 تن کشته و بیش از 1600 تن زخمی شدهاند. این در حالی بود که مردم محلی تعداد کشتهها را بیش از 800 نفر و تعداد مجروحان را بیش از 2000 نفر اعلام میکردند.
خبرگزاری دولتی چین همچنين روز دوشنبه ششم جولای، با بیان اينكه درگیریهای روز یکشنبه در شهر ارومچی، در پی انتشار شایعاتی! مبنی بر حمله چینیها به مهاجران اویغور در جنوب چین، آغاز شده است، نوشت: در جریان این خشونتها، تظاهرکنندگان اویغور به رهگذران حمله کردند و چندین خودرو را به آتش کشیدند.
مقامات دولتی چین همچنين مدّعی شدند تظاهرکنندگان با سلاح سرد و باتوم به فروشگاهها و اماکن عمومی هجوم برده و با استفاده از چاقو، آجر و چوب با مأموران امنیتی درگیر شدهاند. آنان همچنين مسلمانان محلی اویغور را مسئول خشونتها دانستند و با بیان اينكه مسبّبان این ناآرامیها در تلاش هستند که بحرانهای بیشتری را در شهرهای دیگر استان سینکیانگ سازمان دهند، بیشتر کشتهشدگان در درگیریهای اخیر را از اکثریت قومی هان دانستند.
در واکنش به این اظهارات، مسلمانان مخالف دولت چین در استان سینکیانگ، فاش کردند که مأموران پلیس به سوی کسانی که در تظاهرات مسالمتآمیز شرکت داشتند، آتش گشوده و آنان را به خاکوخون کشیدند. آنان همچنين این ادعای مقامات دولتی چین را که تظاهرکنندگان در جریان تظاهرات با ابزاری همچون چاقو، آجر و چوب به رهگذران و اماکن عمومی حملهور شدهاند، دروغ محض دانستند و از تخریب فروشگاهها و اماکن تجاری متعلّق به مسلمانان اویغور توسط هانها خبر دادند. مسلمانان مخالف دولت چین همچنين گفتند گروههایی از اکثریت نژادی هان با چماق و قمه در شهر ارومچی به راه افتادند تا در کنار نیروهای پلیس به سرکوب مسلمانان مظلوم و بیدفاع اویغور بپردازند.
گفتنی است در جریان این حوادث دولت مرکزی چین همچنين با ایجاد اختلال در روند فعاليت رسانههای خبری ارتباطي این کشور، دسترسی به تلفن همراه و اینترنت را کاملاً مختل کرد. در همین راستا سایتهای مهمی همچون توییتر و نیز برخی از وبلاگها فیلتر شدند. از دیگر سو مردم سینکیانگ نیز با ضبط تصاویری از تجمعات خونین خیابانی و ارسال آن به روی وبسایتها، تلاش کردند تحریم رسانهای دولت چین و سانسور خبری شینهوا را خنثی نمایند.
مقامات دولتی چین روز جمعه دهم جولای نیز بهمنظور جلوگیری از اقامة نماز جمعه، دستور پلمب کلیة مساجد شهر ارومچی را صادر کردند. بهدنبال صدور این حکم، نیروهای ضدشورش با خودروهای زرهی تمام خیابانهای منتهی به مساجد این شهر را مسدود کردند. دربهای ورودی مسجد «عیدگاه» در شهر کاشغر که بزرگترین مسجد استان سینکیانگ بهحساب میآید، نیز به روی نمازگزاران این شهر بسته ماند.(19)
واکنشهای جهانی در برابرئاقدامات سرکوبگرانة دولت چین
با وجود اينكه سران بسیاری از کشورهای اسلامی هرگونه واکنش در برابر کشتار وحشیانة مسلمانان سینکیانگ توسط دولت کمونیستی چین را عاملی بر تیرگی روابط نزدیک خود با این کشور تشخیص داده و بر این اساس ترجیح دادند در برابر این جنایات از سیاست «سکوت و انفعال» کار بگیرند، ميلیونها مسلمان در کشورهای مختلف جهان با به آتش کشیدن پرچم کشور چین، تنفر و انزجار خود را از مقامات رژیم کمونیستی چین اعلام داشتند.
در ترکیه با توجه به اقامت بيش از 300 هزار مسلمان اويغور در این کشور و حساسيت جامعة مسلمان ترکيه نسبت به وضعیت جوامع مسلمان در سطح جهان، این واکنشها روند بهمراتب شدیدتری بهخود گرفت. بر این اساس روز جمعه دهم جولای 2009 هزاران نفر از مسلمانان خشمگین در شهرهاي مختلف ترکیه پس از اقامة نماز جمعه، ضمن برگزاری نماز ميّت غيابي، عليه دولت پکن دست به تظاهرات گستردهای زده و بهطور نمادين با آتشزدن کالاهاي چيني، مردم را به تحريم این کالاها دعوت کردند.
رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه، نیز همچون همیشه با پرهیز از اتخاذ هرگونه سیاست محافظهکارانه، سردمداران رژیم کمونیستی چین را به باد انتقاد گرفته و با تأکید بر اينكه عاملان جنایات سینکیانگ باید محاکمه شوند، از دولتمردان چین خواست هر چه سریعتر به نسلکشی خود پایان دهند. اردوغان همچنين تصریح کرد کشورش با صدور روادید برای خانم ربیعه قدير، رهبر تبعیدي ترکهاي اويغور، بهزودی پذیرای وی خواهد بود. این موضعگیریها البتّه چندان به مذاق چینیها خوش نیامد و کاردار سفارت چين در آنکارا را به واکنش واداشت. شيائو ژونزهنگ، کاردار سفارت چين در آنکارا، در واکنش به اظهارات رجب طيب اردوغان، هشدار داد كه سفر ربيعه قدير به ترکيه ميتواند تأثيری بسيار منفي بر روابط دو کشور داشته باشد. وي در گفتوگو با پايگاه اينترنتي «ملّيت» تأکيد کرد كه چگونگي برخورد ترکيه با اين قضيه را با نگراني دنبال ميکنيم.
و امّا در شهر برلین آلمان نیز مسلمانان با در دست گرفتن پرچم اویغورها، در مقابل سفارت چین تجمّع کردند. صدها نفر از اویغورهای ساکن کانبرا در استرالیا نیز از هموطنان خود اعلام حمایت کردند. در هلند نیز دهها تن از اویغورها با حمله به سفارت چین در لاهه، به سمت این سفارتخانه سنگ پرتاب نموده و بدینترتیب اعتراض خود را نسبت به سرکوب مسلمانان سینکیانگ اعلام داشتند.
سازمان کنفرانس اسلامی نیز آنچه را که «نابرابری قدرت» در سینکیانگ توصیف کرده بود، محکوم نموده و از دولت چین خواست تا تحقیقاتي را برای شناسایی عاملان این خشونتها انجام دهد. همچنين دبيرکل سازمان اخوانالمسلمين اردن با محکوم کردن کشتارهاي خونين مسلمانان سينکيانگ، از دولتهاي عربي و اسلامي خواست عليه دولت چين اعمال فشار کنند. همام سعيد اظهار اميدواري کرد دولت چين از سياست ايجاد مزاحمت برای مسلمانان در اين کشور دست برداشته و به حقوق آنان احترام بگذارد.(20)
در اين ميان دستگاه ديپلماسي كشورمان ايران در برابر اين حوادث آنگونه كه انتظار ميرفت، واكنش نشان نداد و در ميان بهت همگان، سياست متفاوتي را در پيش گرفت.
سخن پاياني
بدون ترديد مسلمانان چين در حال حاضر از جمله اقلّيتهاي مسلماني بهشمار ميروند كه تحت شديدترين فشارها از سوي دولت حاكم بر سرزمين مادريشان قرار دارند. همانگونه كه در ابتداي اين نوشتار ذكر شد، دولت چين يك دولت كمونيستي و ضداسلامي است و بديهي است كه هيچگاه با جامعة مسلمان اين كشور به تفاهم نخواهد رسيد و فشارها بر مسلمانان چيني همچنان روند رو به رشدي خواهد داشت. در چنين وضعيتي بايد از فشارهاي بينالمللي بهخصوص از سوي كشورهاي اسلامي، بهعنوان تنها سلاح كارآمد در دفاع از مسلمانان مظلوم اين سرزمين ياد كرد. بنابراين انتظار ميرود سران كشورهاي اسلامي ضمن درك اين حقيقت، حفظ روابط ديپلماتيك با دولت كمونيستي چين را بر حمايت خود از مسلمانان مظلوم اين كشور ترجيح ندهند و وابستگيهاي سياسي اقتصادي، آنان را به اتخاذ سياست سكوت و انفعال در برابر چنين جناياتي واندارد.
يعقـوب شـهبخش
منبع: فصلنامه ندای اسلام
پينوشتها:ـــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ جعفري، عباس؛ گيتاشناسي نوين كشورها؛ ص 223 ـ 225، چاپ اوّل، تهران: مؤسسة جغرافيايي و كارتوگرافي گيتاشناسي، 1382.
2ـ ثروت، منصور؛ كشور وسط دنيا (رهاورد سفرچين)؛ ص23، چاپ اوّل، تهران: انتشارات اميركبير،1380.
3ـ بنياد دايرةالمعارف اسلامي؛ دانشنامة جهان اسلام؛ ج 12، ص 232، چاپ اوّل، تهران: مؤسسه فرهنگي هنري كتاب مرجع، 1387.
4ـ ايزرائيلي، رافائل؛ مسلمانان چین؛ رویارویی دو فرهنگ؛ حسن تقيزاده، ص 125، چاپ اوّل، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1368.
5ـ بنياد دايرةالمعارف اسلامي؛ دانشنامة جهان اسلام؛ ج 12، ص 232.
6ـ فنگ جين يوان؛ فرهنگ اسلامي و ايراني در چين؛ محمّدجواد اميدوارنيا، ص7 ، چاپ اوّل، تهران: انتشارات بينالمللي الهدي.
7ـ همان؛ ص 7.
8ـ همان؛ صص 7، 17، 18 و 19.
9ـ همان؛ ص25.
10ـ سایت خبری تحلیلی «تابناك»، ۱۹ تير ۱۳۸۸.
11ـ ايزرائيلي، رافائل؛ مسلمانان چین، رویارویی دو فرهنگ؛ ص 13.
12ـ مونس، حسين؛ اطلس تاریخ اسلام؛ ترجمة دكتر آذرتاش آذرنوش؛ ص 563، چاپ دوّم، تهران: انتشارات سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح، 1382.
13ـ بنياد دايرة المعارف اسلامي؛ دانشنامة جهان اسلام؛ ج 12، ص 232.
14ـ روزنامة اطلاعات، شمارة 24522، چهارشنبه 31 تير1388.
15ـ روزنامة اعتمادملي، شمارة 967، دوشنبه، 22 تير 88.
16ـ نشریه پگاه حوزه، شمارة 266، شنبه 16 آبان 1388.
17ـ خبر آنلاین، 22 تیر 1388.
18ـ همان.
19ـ روزنامة جمهوری اسلامی، شمارة 8659، 21 تیر 1388.
20ـ همان.