مولوی عبدالاحد حنفی در مراسم افتتاحیه «اولین دوره مسابقات حفظ و قرائت قرآن کریم ، ویژه دانشجویان » بعد از تلاوت آیات «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ » ، «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ […]
مولوی عبدالاحد حنفی در مراسم افتتاحیه «اولین دوره مسابقات حفظ و قرائت قرآن کریم ، ویژه دانشجویان » بعد از تلاوت آیات «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ » ، «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا »، « مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا» گفت:
جمع مبارک و میمون شما عزیزان فضای معنوی حوزه را دوچندان کرده است. هر جا اجتماع فقط به خاطر خدا باشد، آن فضا روحانی و با دیگر فضاها متفاوت است. حضور شما، هم باعث خرسندی است و هم این امید و نوید را میدهد که حس اسلام دوستی در رگها و قلبهای مسلمانان جریان دارد و هنوز قلبهایی هست که برای اسلام میطبد، هنوز تصمیمهایی هست که فقط برای خدا گرفته میشود. علامه اقبال ـ رحمه الله ـ در اشعار اردویش شعری میسراید که مضمونش چنین است: «اقبال، از مزرعه و کِشت ویران خود نا امید نیست، چرا که اگر اندکی نم و باران باشد، این زمین حاصلخیز است.» و مسلمان امروز، منتظر همان اندک نم است.
خداوند تلاش ما را به درگاه خود بپذیرد و مقدمهای قرار دهد برای گامهای بلندتر.
موضوعی که میخواهم صحبت کنم، اندک توجه میخواهد و چون مخاطب، طلاب و دانشجویان هستند، در درک آن مشکلی نمیبینم.
عادت الله ـ تعالی ـ بر این است که برای هدایت انسانها رسول و پیامبر میفرستد و با برخی انبیاء کتاب میفرستد. رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ جامع تمام صفات کمال همه انبیاء است. یوسف ـ علیه السلام ـ تعبیر خواب میدانست، پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بهترین معبّر است. داوود ـ علیه السلام ـ زبان پرندگان را میدانست. پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ نه تنها زبان پرندگان که زبان جمادات را میدانست. الله ـ تعالی ـ با آخرین پیامبر، آخرین پیام را به شکل قرآن فرستاد و توضیح و تشریح آن را بر عهده رسول ـ صلی الله علیه و سلم ـ گذاشت. این نکته را خداوند در آیات متعددی تشریح کرده است. «لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ »
وظایف پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بدین قرار است:
1 ـ تلاوت آیات. شاید فکر کنید که برای عربزبانها، تلاوت قرآن مهم نبوده است، چه آنکه آنان خود، اهل زباناند و نیاز به آموزش ندارند. ولی نه، لهجههای متفاوت و گویشهای مختلف اعراب، تقاضا میکرد که تلاوت قرآن هم آموزش داده شود.
2ـ تزکیه کردن آنها. یعنی قرآن در زندگی آنان بیاید.
3ـ تعلیم کتاب.
4ـ تعلیم حکمت. حکمت چیست؟ اگر بدون تعصب خواسته باشیم بررسی کنیم، درمییابیم که حکمت همان «سنت» است.
خدا به همسران پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ می فرماید: «وَ اذْکُرْنَ ما يُتْلي في بُيُوتِکُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ» آیات، مشخص است، اما «حکمت» در خانه ازواج چیست؟ مگر چیزی جز سنت میتواند باشد؟ همان اقول و اعمال پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ .
قرآن گهگاهی پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را قانون گذار معرفی میکند. «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ امر به معروف و نهی از منکر میکند و پاکیزهها را حلال و ناپاکیها را حرام میکند. حلال و حرام کردن از اختیارات رسول ـ صلی الله علیه و سلم ـ است. منظور، اعلان حلال و حرام نیست ، چرا که در امر به معروف و نهی و از منکر همین نکته داخل است. این، علاوه بر آن اختیارات پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بوده است. پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ در بسیاری جاها اختیاراتی به صحابه ـ رضی الله عنهم ـ دادند که برای دیگران درست نیست. به یک صحابی اجازه داد بزغالهای را که هنوز یک سال از عمرش نگذشته بود قربانی کند ، در حالی که برای دیگران چنین جوازی نیست. به صحابهای دیگر اجازه داد که خرمای کفاره را خودش بخورد، در حالی که کسی دیگر چنین اجازهای ندارد.
پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ گاهی حَکَم و قاضی معرفی میشود : « إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ وَ لا تَکُنْ لِلْخائِنينَ خَصيماً »، و در جایی دیگر می فرماید: « فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا » نه تنها تو را قاضی قرار دهند بلکه بعد از فیصله تو، احساس تنگی نکنند. این، از وظایف پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ است. گاهی قرآن ، پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را شارع قرآن معرفی میکند:« أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ ». تا قرآن را شرح دهید. قرآن جامع است، این جای انکار نیست؛ اما تمام جزئیات را بیان نکرده است، کدام کتاب قانون در دنیا تمام جزئیات را دارد؟ یا اینکه بدون تدریس فهمیده شود؟ ما کتاب حقوق داریم، ولی مدرس حقوق داریم. هیچ کس نمیتواند با مطالعهی کتاب پزشکی، پزشک شود. نمیتوان گفت: پیامبر فقط پیام را رساند، ما خود میخوانیم و میفهمیم!. ابن قیم ـ رحمه الله ـ میفرماید: سخنِ گوینده دو وجه دارد: یکی مفهوم ذهنی گوینده، و دیگری برداشت مخاطبین. اولی متعدد نیست و دومی میتواند خیلی متفاوت باشد. ممکن نیست که ما فهم قرآن را که گویندهاش خداوند و در اوج بلاغت است، به خود شنونده واگذار کنیم. شنوندهگانی که نمی توانند در مفهوم حتی یک آیه هم به توافق برسند. یا گفته شود که قرآن که واضح است، نیازی به چیزی دیگر نیست. قرآن به دو موضوع متفاوت پرداخته، یکی پند و نصیحت که شامل داستان ، قصص ، امثال و … است. این مضامین را همه میدانند و به راحتی میفهمند و هرچه بیشتر تفکر کنند و تفقّد نمایند بیشتر میفهمند «وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ » پند ونصیحت پذیری از قرآن آسان است. ولی در کنار آن، موضوع دوم، وضع قوانین و احکام و علل و فلسفه احکام است که فهم آن برای هر کس میسر نیست.
اگر چنین میبود که نیازی به پیامبر نبود ، خداوند قرآن را میآورد در کعبه میگذاشت و میگفت: بردارید و بخوانید. پیامبر بیکتاب آمده ولی کتاب بیپیامبر نیامده، چون کتاب، باید معلم داشته باشد. این هم درست است که «إن الحکم الا لله» ولی آیا دستور رسول، غیر دستور خداست؟! خداوند می گوید: «اطیعو الله و اطیعوا الرسول» در هر جا اطاعت از خدا آمده، اطاعت از رسول آمده ، ولی هرجا اطاعت از رسول آمده، الزاما اطاعت از خدا نیامده است. « وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ » علتش این است که « وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ». این را هم نمیشود گفت که رسول تا در بین انسانها بود لازم الاطاعة بود و بعد از موتش نه. قرآن هیچ جا نگفته از «محمد» اطاعت کنید. همه جا آمده: از رسول اطاعت کنید. رسالت، علت اطاعت است و رسالت هم ابدی است، پس اطاعت ابدی است.
چشم بستن از حدیث آسان است، ولی بعد از آن با موج عظیمی از پرسشهای بیپاسخ مواجه میشویم که جوابش هرگز معلوم نمیشود. حتی صحابه ـ رضی الله عنهم ـ که در زمان وحی بودند، از پیامبر تفسیر میخواستند و سوال میکردند، چه برسد به ما که از زمان وحی دوریم.
حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ میفرمایند ، کاش پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ وفات نمیکرد که در بحث میراث و کلاله از ایشان بیشتر میپرسیدیم. باید یقین کنیم که سنت، جزء جدانشدنی از قرآن است. اگر کسی خواسته باشد چشم از سنت بپوشد، شاید بیشتر از نیمی از قرآن را از دست داده است . خداوند گفته است: نماز بخوانید، ولی تفصیلش در قرآن نیامده است، باید از احادیث فهمید. آخر مگر میشود الکی و بیهوده گروه بزرگی در زمان حیات پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و بعد از رحلت ایشان به حفظ و جمع آوری احادیث بپردازند به گونهای که حتی مستشرقین بر عظمت کار آنان اعتراف کنند؟! هیچ کس مانند پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ اقول و اعمالش در دنیا محفوظ نمانده است. در خود حدیث، علوم دیگری درست شد. شرح اسماء الرجال و ضبط حالات آنان آمد. حداقل 500، ششصد هزار نفر، بر روی تمام حالات آنان تحقیق شد. از یحی بن معین در مورد پدرش پرسیدند. گفت: در نقل حدیث ضعیف است. از ابوداوود در مورد پسرش سوال شد. گفت: در باب حدیث دروغگوست!. عبدالله بن مسعود می فرماید:« أولئك أصحاب محمد ـ صلی الله علیه و سلم ـ كانوا أفضل هذه الأمة أبرها قلوباً وأعمقها علماً وأقلها تكلفاً اختارهم الله لصحبة نبيه ولإقامة دينه فاعرفوا لهم فضلهم واتبعوهم وتمسكوا بما استطعتم من أخلاقهم وسيرهم فإنهم كانوا على الهدى المستقيم »یاران پیامبر اهل پاک ترین دل، عمیق ترین علم و کمترین تکلف در زندگی بودند و آنان را خدا برای اقامه دین و همراهی پیامبرش انتخاب کرد. آنان را بشناسید و از آنان پیروی کنید چرا که ایشان بر راه راستاند. این همه افراد از زمان پیامبر تا قرنهای بعدی برای حفظ حدیث تلاش کردند، مگر کار بیهودهای کردهاند؟ حتی خود پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ تشویق به حفظ احادیث کرده است : « نضر الله امرأً سمع مقالتي فوعاها فأداها كما سمعها » اصحاب صفّه کارشان همین بود. دومین منبع بعد از قرآن کریم، سنت و حدیث پیامبر است و به هیچ عنوان نمیتوان از سنت چشم پوشید . آنچه صحابه را به جایگاه بلند رساند، همین حفظ سنت بود. زندگی بدون سنت، قطعا در راه راست نیست. اگر ته دل افرادی که سنت را قبول ندارند را نگاه بکنیم این است که سنت مانع بسیاری از خواهشات نفسانیشان است. بعد از ترک سنت، عمل به قرآن هم ممکن نیست و مسلمانان تا سنت داشتند، در اوج پیشرفت و ترقی بودند. ما و شما هم اگر می خواهیم اسلام و مسلمانان به اوج برسند، باید به سنت عمل کنیم.