مولوی عبدالغفار شیخ جامی در سخنان مراسم نماز جمعه این هفته روستای خیرآباد بعد از تلاوت آیه مبارکه: « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ » با اشاره به اول محرم و روز شهادت سیدنا عمر […]
مولوی عبدالغفار شیخ جامی در سخنان مراسم نماز جمعه این هفته روستای خیرآباد بعد از تلاوت آیه مبارکه: « وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ » با اشاره به اول محرم و روز شهادت سیدنا عمر فاروق ـ رضی الله عنه ـ فرمود: مؤلفین و سیره نویسان، کتب و مطالب زیادی در مورد سیدنا عمر ـ رضی الله عنه ـ نوشته اند که بیان همه آن از توان خارج است، اما بنده طور خلاصه در مورد ایشان نکاتی را خواهم گفت.
حضرت عمر در سال 6 بعثت و بعد از مسلمان شدن 39 نفر و 3 روز بعد از مسلمان شدن عموی پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ حضرت حمزه بن عبدالمطلب (رض) مشرف به اسلام شدند؛ در واقع ایشان از سابقون اول بودند که خداوند آنان را در قرآن می ستاید و از آنان اعلان رضایت می کند.
دلایل زیادی باعث مسلمان شدن ایشان شد از جمله: 1ـ دعای پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ که فرمود: خدایا اسلام را به وسیله ایمان آوردن یکی از این دو نفر(عمربن خطاب و ابی الحکم بن هشام ) عزت بده. 2ـ هجرت مسلمانان: از آنجا که تازه مسلمانان از ترس شکنجه کفار مجبور به هجرت می شدند، حضرت عمر می گوید: من گرچه هنوز مسلمان نشده بودم اما در دل احساس خاصی داشتم و از خود می پرسیدم: چرا اینها باید به خاطر آئین خود، خانه و کاشانه شان را رها کنند؟! و همین خود جرقه ای شدن برای تابش نور ایمان در قلبم.3ـ آیات قرآن: زمانی که مشرکین از دعوت پیامبر به تنگ آمدند، عمر قصد کشتن پیامبر را نمود. در میانه راه به صحابه ای برخورد و وقتی آن نومسلمان از قصد عمر باخبر شد گفت: اول خانواده خود را اصلاح کن. عمر پرسید چه کسی؟ گفت: خواهر و شوهر خواهرت. عمر به خانه خواهرش ( فاطمه بنت خطاب ـ رضی الله عنها ـ) رفت و بعد از برخورد با آنان، چشمش به آیات قرآن افتاده تحت تأثیر قرار گرفت و مسلمان شد.
مولوی شیخ جامی برخی از فضایل حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ را اینگونه برشمرد:1ـ یکی از دو مشاور اصلی پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بود(مشاور دیگرشان حضرت ابوبکرصدیق ـ رضی الله عنه ـ بود) 2ـ پدر زن پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بودند (درخترشان حفصه رضی الله عنها در عقد پیامبر بود)3ـ حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ زمانی قصد عمره داشتند، پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به ایشان فرمود: «یا اخی! لا تنسنا من دعائک» ، «برای ما هم دعا کن.» عمر می فرماید: اگر تمام دنیات را به من می دادند آنقدر خوشحال نمی شدم که پیامبر از من تقاضای دعا کردند.4ـ در تمام غزوات پیامبر شرکت داشتند 5ـ یکی از عشره مبشره بودند 6 ـ روزی پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به حضرت عمر فرمود: ای عمر! خواب دیدم که از ظرفی شیر می نوشم و باقیمانده شیر را به تو دادم . عمر تعبیر خواب را پرسید. پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: تعبیر آن «علم» است که و خداوند به تو علم دین می دهد.
امام جمعه خیرآباد برخی صفات نیک حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ را اینگونه برشمرد:1ـ خوف از الله تعالی: جمله حضرت عمر معروف است که فرمود: اگر اعلان کنند که همه انسانها وارد بهشت می شوند مگر یک نفر، می ترسم که آن یک نفر من باشم و اگر اعلان کنند که همه مردم وارد دروزخ می شوند مگر یک نفر، امیدوارم که آن یک نفر من باشم. 2 ـ تواضع و فروتنی: واقعه فریادرسی عمر به آن زن مسکین، معروف است که در بیابان چیزی برای سیرکردن شکم فرزندانش نداشت؛ حضرت عمر برایش از خانه خوراک برداشت و به کتف نهاد؛غلام عمر گفت: اجازه بدهید من بردارم. فرمود: مگر تو بار گناهانم را در قیامت برمی داری؟ 3ـ در زمان خلافت به حاجات مردم اهمیت می داد. 4ـ بر ادای نماز خیلی تاکید داشت حتی که به فرمانداران خود نامه نوشت که به نماز اهمیت بدهید، چرا که اگر نسبت به نماز کوتاهی کردید، دیگر امور را ضایع خواهید کرد.5ـ اهتمام خاصی به دعا برای علما و اهل علم داشتند.
حضرت عمر بعد از بیش از 10 سال خلافتِ باعدالت و سکانداری کشتی اسلام و فتح سرزمین فارس و روم، در سحرگاه روز اول محرم و در محراب مسجد ضربه ای خورد که بر اثر آن به شهادت رسید. ( به همین خاطر اولین شهید محراب در تاریخ اسلام لقب گرفت)
ابن عباس می فرماید: حضرت عمر سوال کرد که چه کسی من را ضربه زد؟ عرض شد: ابولؤلؤی مجوسی، غلام مغیره. فرمود: خدا را سپاس که من را به دست کسی به شهادت رساند که ادعای مسلمان بودن را نمی کند.
بعد از ضربه خوردن دو وصیت نمود: اول آنکه فرمود: قرضهای من را ادا نمایید و آنگاه رو به فرزندش نموده فرمود: نزد ام المؤمنین عائشه برو و از او بخواه اجازه دهد در کنار دو رفیقم (پیامبر و ابوبکر و در خانه عائشه) دفن شوم. حضرت عائشه رضی الهن عنها پذیرفت و عمر رضی الهو عنه در کنار دو رفیقش آرمید.