غیر از عبادت چیز دیگری نمی‌تواند تمام ابعاد زندگی مسلمان را پوشش دهد. پس مسلمان باید به نحوی زندگی کند که عبادت در تمام مراحل زندگی وی محقق شود. «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است […]

غیر از عبادت چیز دیگری نمی‌تواند تمام ابعاد زندگی مسلمان را پوشش دهد. پس مسلمان باید به نحوی زندگی کند که عبادت در تمام مراحل زندگی وی محقق شود. «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است

«وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ»

ای مسلمان! اگر خواستار یک زندگی ایمانی هستی و مشتاقی تا چنین زندگی‌ای را بدست آوری، قطعا به آن دست خواهی یافت. پس تاریکی را دشنام نده و بگذار نوری که در دلت افروخته است و سینه‌ات را منور کرده است، راهت را روشن نماید. «وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ» و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ به سراغ تو می‌آید [الحجر: 99].

این آیه شریفه نقشۀ راه را پیش روی مسلمان می‌گذارد و فوائد تربیتی زیادی برای او یاد آور می‌شود. این آیه او را در بحران‌ها و مشکلات یاری کرده و دستگیری می‌کند. و  در شرایط سخت وی را حفاظت می‌نماید.

اولین فائده و درس آیه این است که به انسان مؤمن می‌فهماند در زندگی یک هدف و غایت دارد تا به هدف دیگری غیر از این هدف چشم ندوزد و این هدف او عبادت پروردگار است، چنانکه فرموده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» من پریها و انسانها را جز برای پرستش خود نیافریده‌ام. [الذاريات: 56].   

نکته دوم: در این آیه خداوند فرموده است: «رَبَّكَ»، حال آیا تو پرودگاری غیر از او داری؟ مشکل بسیاری از مردم این است که غیر از خدا پروردگارهای دیگری هم دارند.  «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ » و اکثر آنان که مدّعی ایمان به خدا هستند، مشرک می‌باشند. [يوسف: 106].

نکته سوم: فرد مسلمان این هدف را باید در تمام مراحل زندگی‌اش پیش رو داشته باشد. کلمه «حتی» بیانگر دوام این عبادت است.

نکته چهارم: غیر از عبادت چیز دیگری نمی‌تواند تمام ابعاد زندگی مسلمان را پوشش دهد. پس مسلمان باید به نحوی زندگی کند که عبادت در تمام مراحل زندگی وی محقق شود. «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» بگو: نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است [الأنعام: 162].

 نکته پنجم: زندگی مسلمان باید به نحوی باشد که خداوند در قرآن برایش ترسیم نموده است. و او پیامبرش محمد را فرستاده تا زندگی‌اش اعم از گفتار و کردار و تقریر منطبق بر دین باشد. چنانکه فرموده است: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا» امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم و (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم. [المائدة: 3].

این که خداوند دینش را برای بشریت کامل گرداند بزرگترین نعمت برای آنهاست. حلالی جز حلال خدا نیست و حرامی جز آنچه که او حرام نموده وجود ندارد. و دین همان چیزی‌ست که خدا بیان کرده است.

نکته ششم: به‌دست آوردن درجات یقین نیازمند عمر طولانی‌ست، به حضرت ابراهیم بنگرید که برای رسیدن به درجات یقین چگونه تلاش کرد و از خداوند چه درخواستی کرد: « وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»  و (به خاطر بیاور) هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده می‌کنی. گفت: مگر ایمان نیاورده‌ای؟! گفت: چرا! ولی تا اطمینان قلب پیدا کنم (و با افزودن آگاهی بیشتر، دلم آرامش یابد). گفت: پس (در این صورت) چهار تا از پرندگان را بگیر و آنها را به خود نزدیک گردان (تا مشخّصات و ممیّزات آنها را دریابی. آن گاه آنها را ذبح کن و در هم بیامیز)، سپس بر سر هر کوهی قسمتی از آنها را بگذار. بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوی تو خواهند آمد، و بدان که خداوند چیره و باحکمت است. [البقرة: 260]. 

 با دیدن این صحنه به درجه عین الیقین رسید و وقتی خداوند او را از آتش نمرود رهانید به مرتبه حق الیقین رسید. «قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ * قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ» (برخی به برخی رو کردند و) گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید (که انتقام خدایان خود را گرفته باشید) ابراهیم را سخت بسوزانید و خدایان خویش را مدد و یاری دهید* (آتشی را برافروختند و ابراهیم را در آن انداختند و) ما به آتش دستور دادیم که ای آتش سرد و سالم شو بر ابراهیم (و کمترین زیانی بدو مرسان). [الأنبياء: 68، 69].

 اما چیزی که باید متذکر شوم این است که یقین کم و زیاد می‌شود و دارای درجات متفاوتی است.

هفتم: انسان زمانی می تواند به درجات یقین دست بیابد که سختی ها و مشکلات را به جان بخرد و تحمل نماید. و صبر لازمه آن است. « أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ» [آیا پنداشته‌اید که شما (تنها با ادّعای ایمان) به بهشت درخواهید آمد، بدون آن که خداوند کسانی از شما را مشخّص سازد که به تلاش و پیکار برخاسته‌اند، و بدون آن که خداوند بردبارانی را متمایز گرداند (که رنجها و سختیها، آنان را پاکیزه و آبدیده کرده باشد). آل عمران: 142].

 این نکات نقشه راه را برای ما مشخص می‌نماید که باید بر آن مسیرحرکت کنیم « قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ» بگو: این راه من است که من (مردمان را) با آگاهی و بینش به سوی خدا می‌خوانم و پیروان من هم (چنین می‌باشند)، و خدا را منزّه (از انباز و نقص و دیگر ناشایست) می‌دانم، و من از زمره‌ی مشرکان نمی‌باشم (و کسی و چیزی را شریک خدا نمی‌انگارم).  [يوسف: 108].

ترجمه: عصمت الله تیموری