ابومحمد نظامالدين الياس بن يوسف بن زكي مؤيد گنجوي متخلص به نظامي گنجوي بين سالهاي 535 تا540 در شهر گنجه.(1) ( واقع در آذربايجان امروزي ) ديده به جهان گشود. از رشد و نمو و چگونگي تربيت و پرورش وي اطلاعات دقيقي در دست نيست، ولي همينقدر مشخص است كه پدر وي انسان ثروتمندي بوده […]
ابومحمد نظامالدين الياس بن يوسف بن زكي مؤيد گنجوي متخلص به نظامي گنجوي بين سالهاي 535 تا540 در شهر گنجه.(1) ( واقع در آذربايجان امروزي ) ديده به جهان گشود. از رشد و نمو و چگونگي تربيت و پرورش وي اطلاعات دقيقي در دست نيست، ولي همينقدر مشخص است كه پدر وي انسان ثروتمندي بوده كه نظامي توانسته علوم مختلف را بياموزد، و ديگر اينكه پدر را در كوچكي از دست داده و مادرش سرپرستي و تربيت او را بر عهده گرفته است، نظامي در طول حيات خود بجز يك يا چند سفر كوتاه پا را از گنجه فراتر ننهاده، و تمام حيات خود را در زادگاهش سپري نموده است و به نزد هيچ امير يا پادشاهي براي عرض اندام ادبي نرفته است.
نظامي از دانشهاي روزگار خويش( علوم، ادب، نجوم و اطلاعات اسلامي و زبان عربي ) آگاهي تام داشته است و اين خصوصيت در شعر وي به روشني دانسته ميشود(2)
او در طول زندگي خود ناكامي ها و سختيهاي زيادي از قبيل مرگ دوتن از همسرانش ( او هيچگاه بيش از يك همسر در خانه نداشته ) و مرگ فرزند بزرگش را تحمل نمود و اينها تاثير بزرگي بر احساسات و روحيهي او گذاشتند.
او تا پايان عمر در گنجه ماند تا اينكه بنا براستناد نفيسي در سال598 اندكي پس از اتمام اقبالنامه(3)
دارفاني را وداع گفت.
عزت نفس نظامي
يكي از سجاياي قابل تحسين و شگفتانگيز نظامي عزت نفس وي بوده است، كه اين خود مانع شده تا وي از از رفتن نزد امير يا حاكمي باز آيد. او انساني قانع، متين، بزرگوار، و خودنگهدار بوده است.
ادوارد براون در اين زمينه مينويسد: او از مداحي بيزار بود، از دربارها دوري مي جست و با اين حال به رسم مرسوم عصر خويش سخت چسبيده بود و اشعارش را به حكام معاصر تقديم كرده است.(4)
و يا در تاريخ ايران كمبريج ميآيد: مگر نظامي، تمام شعراي ديگر وابسته دربار بودند(5)
ادوارد در جايي ديگر مينويسد: او زاهدي متقي بوده، استثنائاً عاري از خرافه پرستي و تعصب، خوددار، مستقل، هوشمند و عاري از خودنمايي پدر و شوهري مهربان، سخت بيزار از شراب كه عليرغم حرمتش، سخت در ميان شعراي ايران مخصوصاً شعراي صوفي به عنوان يك منبع الهام مصنوعي رايج است(6)
گرچه بنا بر گفتهي براون و اسناد تاريخي، نظامي اشعار خود را به پادشاهان تقديم مينمود، ولي در عوض هيچگونه چشمداشت و طمعي از آنها نداشت، و پادشاهان خود چيزي به عنوان صله و هديه بدو ميدادند، زيرا كه از دسترنج و تلاش خود بهره ميجست.
نظامي در كتاب ليلي و مجنون كه بيش از چهار هزار بيت ميباشد و سرودن آن نزديك به چهارماه طول كشيده، مي گويد: اگر كار و ديگر مشاغلم نميبود سرودن اين را در چهارده شب به پايان ميرساندم.
ميسرايد:
گر شغل دگر حرام بودي در چارده شب تمام بودي(7)
آثار نظامي
نظامي يكي از شاعرانيست كه پربارترين حياتها را داشته، بگونهاي كه نام او همواره در ادب و زبان فارسي، بر سر زبانهاست. او در طول زندگي خود آثاري بس گرانبها و فريد از خود برجاي گذاشته، كه نه از تنها گذشتگان گوي سبقت را در ربودهاست بلكه بسياري از شاعران بعد از او آرزو ميكردند به مقام و تبحر ادبي او برسند.
آثار نظامي به شرح زير ميباشد:
(1) ديوان قصائد كه بنا بر قول دولتشاه سمرقندي، وراي خمسه قريب بيستهزار بيت ميباشد(8)و طبق قول دهخدا اكنون از آنهمه جز مختصري در دست نيست؛
(2) مثنوي مخزنالاسرار كه در حدود 2260 بيت شعر بوده و حاوي اخلاق ، مواعظ و حكم ميباشد؛
(3) مثنوي خسرو و شيرين كه شامل بر 6500 بيت بوده و اين مثنوي در نوع خود از دلكشترين شاهكارهاي عشقي زبان فارسي است؛
(4) مثنوي ليلي و مجنون كه دربردارندهي 4700 بيت بوده و بيانگر داستان عشقي ليلي و مجنون بوده كه اين داستان خود شهرهي عام و خاص ميباشد؛
(5) مثنوي هفت پيكر شامل 5136 بيت گوياي سرگذشت بهرام گور و عشقبازيهاي او با هفت دختر از شاهزادگان هفت اقليم است؛
(6) مثنوي اسكندرنامه حاوي 10500 بيت و كه اين خود مشتمل بر دو بخش شرفنامه و اقبالنامه ميباشد.(9)
مضامين و ويژگيهاي شعرگنجوي
چنانچه پيشتر در مختصر حيات وي درج شد، او به علوم مختلفه تسلط و تبحر كافي و كامل داشته كه اين خود در اشعار او پر واضح و ملموس است.
يكي از موارد قابل توجه در شعر نظامي جامعيت آن ميباشد، بگونهاي كه در آن مضامين عشق و عاشقي، حماسي، پند و مدح يافته ميشود و او در تمام مضامين بجز مدح از همهي شعرا پيشه بوده است.
شبلي در مورد جامعيت شعر نظامي مينويسد: پوشيده نيست كه در ايران شعرايي كه آمدهاند هر كدام در يك قسمت از اقسام سخن ماهر بوده مثلا فردوسي مرد ميدان رزم است بر عكس در شاعري عشقيه يدي ندارد، سعدي پيغمبر شاعر عشقيه و اخلاقي است ولي وقتي كه به رزم ميرسد طبعش از كار افتاده و نميتواند از خودكاري بروز دهد… خيام در فلسفه استاد است حافظ شهرتش در غزليات است و بس. بر خلاف نظامي كه در بزم و رزم عشق و فلسفه و اخلاق چيز نوشته و در تمام اين قسمتها آنچه كه نوشته لا جواب است و البته در مديحه سرايي عقب است. شبلي در ادامه مي نويسد: ليكن بايد دانست كه شاعري مديحه سرايي جزء شاعري نيست.(10)
دكتر ذبيحالله صفا در مورد ويژگيهاي شهر نظامي مينويسد: نظامي از شاعرانيست كه بايد بيشك او را در شمار اركان شعر فارسي از استادان مسلم اين زبان دانست …. وي در انتخاب الفاظ و كلمات مناسب و ايجاد تركيبات خاص، تازه و ابداع و اختراع معاني و مضامين نو و دلپسند در هر مورد و تصوير جزئيات و نيروي تخيل و دقت در وضع و ايجاد مناظر رائع وبرترهكاري در توصيف طبيعت و اشخاص و احوال و بكار بردن تشبيهات و استعارات مطبوع و نو در شمار كساني است كه بعد از خود نظيري نيافته است.(11)
مذهب نظامي
نظامي نيز مانند اكثر قريب به اتفاق طلايهداران و نامآوران شعر وادب فارسي پیرو مذهب اهلسنت و جماعت بوده كه اين خود از چند جهت مدلل و غير قابل ترديد ميباشد.
چنانچه در ابتدا گذشت نظامي در شهر گنجه ( جنزه ) ديده به جهان گشود و جز يك يا چند سفر كوتاه از گنجه خارج نشد، در زمان حيات نظامي تمام مردم شهر گنجه بلا استثناء به مذهب اهل سنت معتقد بودهاند چنانچه” زكرياي قزويني” مؤلف “آثارالبلاد و اخبار العباد” كه به عصر نظامي نزديك است مينويسد: جنزه … أهلها أهل السنة والجماعة أهل الصلاح والخير والديانة، ولا يتركون أحداً يسكن بلدهم إذا لم يكن على مذهبهم واعتقادهم حتى لا يشوش عليهم مذهبهم واعتقادهم(12)
دكتر عبدالمحمد آيتي مطلب فوق را با ترجمهاي شيوا چنين مينويسد: گنجه … شهري آبادان پرخير و غلّه، مردمش اهل سنت و جماعتاند و اهل صلح و خير ديانت. هر كه را بر مذهب و اعتقاد ايشان نباشد نگذارند در شهرشان سكونت كند، تا در مذهب و اعتقاد ايشان تشويشي پديد نيايد(13)
علاوه بر دليل مذكور ذكر صريح خلفاي راشدين در آثار وي جاي هيچگونه ابهامي نمي گذارد.
در شرفنامه در قصيدهي معراج در ابيات 68 تا 70 چنين ميآيد:
به مهر علي پي افكندهام****ز عشق عمر نيز خالي نيام
هميدون در اين چشم روشن دماغ****ابوبكر شمعست و عثمان چراغ
بدان چار سلطان درويش نام**** شده چار تكبير دولت تمام(14)
يكي ديگر از ابياتي كه در آن ذكر صريح خلفاء و مناقب آنان باشد، ابياتي كه در مثنوي ليلي و مجنون آورده شده است
صديق به صدق پيشوا بود****فاروق ز فرق هم جدا بود
وآن پير حيائي خدا ترس****با شير خداي بود همدرس
هر چار زيك نورد(15)بودند****ريحان يك آبخورد بودند
زين خليفه شد ملك راست**** خانه چهار حد مهياست(16)
يكي ديگر از دلايلي كه با صراحت بر سني بودن نظامي تاكيد ميكند بيتي است كه در مخزنالاسرار در نعت چهارم پيامبر آمده است، ميسرايد:
يا علياي در صف ميدان فرست****يا عمري بر در شيطان فرست
يكي از ديگر دلايلي بيتيست كه به صورت كنايي بر سني بودن نظامي دلالت ميكند، بيت هفدهم نعت سوم رسول در مخرنالاسرار است ميسرايد:
چار علم ركن مسلماني است****پنج دعا نوبت سلطاني است
شارحين مخزنالاسرار بر اين بيت نظريات متعددي نگاشتهاند كه از اين ميان به شرح آقاي برات زنجاني و بهروز ثروتي از بُعد استدلال و انتقاد نگريسته ميشود.
آقاي ثروتيان در شرح اين بيت مينويسد:
پايه و اساس مسلماني توچهار اسم خاص(؟) و نوبت سلطاني تو پنج نماز است. يا تو پادشاهي هستي با چهار علم و پنج نوبت.
توضيح: غرض شاعر از( چار علم ) روشن نيست و موارد زير جلب توجه ميكند:
الف) چهار اصل پذيرفته شدهي اسلامي كه عبارتند از: توحيد، نبوت، معاد و عدل و يا كتاب و سنت و اجماع وقياس
ب) نظريه برافراختگي علم قرار گرفته آن بر بلنداي: چهار تكبير و حتي تسبيحات اربعه
ج) با توجه به معني اصطلاحي( علم ) در علم صرف كه نام اشخاص است چهار خليفه نخستين ( خلفاي راشدين )
د) چهار ركن كعبه كه عبارتند از: منار شامي، منار يماني، منار عراقي و حجرالاسود(17)
در مورد نظريات آقاي ثروتيان بايد گفت كه: شايد بتوان سه نظريهي اخر را از بُعد احتمال پذيرفت ولي بند اول نظريهي الف به حتم پذيرفته نيست، زيرا كه اصول اعتقادي از ديدگاه اهل سنت سه اصل: توحيد، نبوت و معاد ميباشد و از منظر مذهب شيعي علاوه بر سه اصل مذكور عدل و امامت نيز بر آن سه اضافه ميگردد و هيچ يك از فرق اسلامي معتقد به چهاراصل نبوده پس اين نظريه با هيچ يك نه شيعه و نه سني سازگار نيست. و نميتوان اين نظريه را به عنوان اصول پذيرفته قلمداد نمود.
آقاي براتي مينويسد:
چار علم: پيشوايان مذاهب اربعه: شافعي،حنفي، حنبلي و مالكي
پنج دعا كنايه از پنج نماز است. نوبت: هنگام نقاره زدن رسم بوده بر در سراي پادشاهان بزرگ سه يا پنج نوبت يا هفتبار نقاره ميزدند
معني: پيشوايان مذاهب چهارگانه چهار ستون تخت سلطنت تو و نماز پنجگانه نوبت پنجگانه توست(18)
يكي ديگر از دلايل سني بودن نظامي بعضي از عقايد مذهب اهلسنت است كه در ابيات وي جلوهگر شده است.
رؤيت خداوند يكي از مباحثي است كه از ديرباز در ميان اهل سنت و تشيع مورد بحث و جدال بود فرق شيع براينباورند كه خداوند نه در دنيا و نه در آخرت قابل رؤيت نيست چنانچه در تفسير نمونه ج6 در تحت آيهي143 سورهاعراف ميآيد: اين آيه از آياتيست كه به خوبي گواهي ميدهد كه به هيچ وجه خدا را نميتوان ديد زيرا كلمهي ( لن ) طبق مشهور در ميان ادباء براي نفي ابد است، بنابراين جملهي ( لن تراني ) مفهومش چنين ميشود كه نه در اين دنيا و نه در آن جهان ديگر مرا نخواهي ديد(19)
اهل سنت با استدلال از ادلهي صريح قرآن و حديث به اين معتقد هستند كه خداوند در آخرت قابل رؤيت است.
نظامي در مخزنالاسرار، اين عقيده و ملاقات پيامبر با خدا را در شب معراج چنين ترسيم ميكند:
مطلق از آنجا كه پسنديدني است****ديد خدا را و خدا ديدني است
ديدن او بي عرض و جوهر است****كز عرض و جوهر از آن سوترست
ديدنش از ديده نبايد نهفت**** كوري آنكس كه بديدن نگفت(20)
و يا در هفت پيكر ملاقت خداوند در شب معراج را چنين ميگويد:
چون حجاب هزار نور دريد****ديده در نور بيحجاب رسيد
گامي از بود خود فراتر شد****تا خدا ديدنش ميسر شد
ديد معبود خويش را بدرست****ديده از هر چه ديده( غير ) بود شست(21)
اضافه بر ادلهي مذكوردكتر علي شهابي كه بنا بر گفتهي آقاي آيتي شرحي جامع و كامل بر احوال و آثار نظامينگاشته بنا بر قول خانم ليلي رياحي كه خود نيز معتقد بر اين مطلب است مذهب نظامي را چنين بيان ميكند: نظامي بر مذهب تسنن و در عقايد خود متعصب بود، اگر چه بخاطر ابهامات و سخنان دوپهلوي او برخي از مؤلفين عقيده دارند كه وي شيعي بوده و تقيه ميكرده است، ولي اين سخن درست نيست، او قطعاً سني بوده است ودرعين حال پارسايي صميمانه او غير قابل انكار است(22)
سرانجام
تمام دلايل مذكور اعم از توصيف شهر گنجه، ذكر صريح و كنايي خلفاء راشدين و ائمهي مجتهدين و مناقب آنها و بيان معتقدات اهلسنت و در كنار آنها نظريات محققان ادبي وصاحبنام معاصر بر ايناند كه نظاني سني مذهب بوده وبس!
عصمت الله پور محمد تیموری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و ارجاعات
1 ـ صفا ذبيحالله، حماسه سرايي در ايران ، تهران، اميركبير، چاپ پنجم 1369، ص344
2 ـ مصاحب، غلامحسين، دائرة المعارف فارسي، شركت سهامي كتابهاي جيبي وابسته به انتشارات امير كبير، تهران،1387ج2ص3037
3ـ نفيسي، سعيد، تاريخ نظم ونثر در ايران،انتشارات فروغي ، تهران،چاپ دوم ، سال 1363 ج1ص105
4 ـ براون، ادوارد، تاريخ ادبيات ايران،ترجمه غلامحسين افشاري، نيمهدوم جلد دو، تهران، انتشارات مرواريد، چاپ سوم 1366،ج2ص93
5 ـ بويل، جي، آ،مترجم حسن انوشه، تهران، اميركبير، چاپ اول 1366تاريخ ايران كمبريج ج5ص538
6 ـ براون، ادوارد، تاريخ ادبيات ايران،ترجمه غلامحسين افشاري، نيمهدوم جلد دو، تهران، انتشارات مرواريد، چاپ سوم 1366، ج2ص94
7 ـ نظامي، مثنوي و ليلي و مجنون، باب سبب تاليف، تهران، اميركبير، چاپ چهارم 1366،ص445بيت 92
8 ـ سمرقندي، امير دولتشاه، تذكره الشعراء، به همت محمد رمضاني، انتشارات پديده خاور، بيجا ، سال1366 ص69
9 ـ دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، چاپ دوم از دروه جديد 1377ج14ص22575
10 ـ نعماني، شبلي،شعر العجم يا تاريخ شعر و ادبيات ايران، ترجمه سيد محمد تقي فخر داعي گيلاني، تهران، دنياي كتاب،ج1ص240
11 ـ صفا ذبيحالله، تاريخ ادبيات ايران از قديميترين عهد تا قرن چهاردهم هجري، تهران، اميركبير، 1369 ج2صص724 …
12 ـ آثارالبلاد و اخبارالعبادص214
13ـ ،داستان خسرو و شيرين، به كوشش عبدالمحمد آيتي ،چاپ دوم 1363 ص11
14 ـ نظامي، اسكندرنامه(شرفنامه)، براساس متن علمي و انتقادي آكادمي علوم شوروي، تهران، ققنوس، چاپ اول، 1380 ص909 ابيات 68 تا70
15 ـ از يك نورد بودن: همانند بودن، برابر بودن، مساوي بودن با يكديگر در صفات( لغت نامهي دهخدا ج19ص22829)
16 ـ نظامي، مثنوي ليلي و مجنون قصيدهي نعت رسول اكرم نظامي، براساس متن علمي و انتقادي آكادمي علوم شوروي، تهران، ققنوس، چاپ اول، 1380ص481 ابيات 36تا39
17 ـ ثروتيان ، بهروز، شرح مخزن الاسرار، تهران، انتشارات برگ، سال 1370 ، ص173
18 ـ زنجاني، برات، احوال و آثار و شرح مخزنالاسرار نظامي گنجوي، تهران، دانشگاه تهران، 1370ص197
19 ـ مكارم شيرازي، ناصر، با همكاري جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه،دارالكتبالاسلاميه، تهران چاپ بيست و ششم، 1380 ج6ص360
20 ـ نظامي، مخزنالاسرار براساس متن علمي و انتقادي آكادمي علوم شوروي، تهران، ققنوس، چاپ اول، 1380 ص66
21 ـ هفت پيكر قصيدهي معراج ابيات 152تا154
22 ـ رياحي، ليلي، قهرمانان خسرو وشيرين، تهران، اميركبير، 1358چاپ اول ص16