عمربن عبدالعزيز، مجدد قرن اولو با دوراندیشی صدیقی، عدالت فاروقی، حیای عثمانی و قضاوت حیدری پا به میدان گذاشت و یکی از مجددین تاریخ اسلام قرار گرفت. این بارخداوند متعال شخصیتی به نام عمربن عبدالعزیز از نسل حضرت عمر فاروق رضیاللهعنه را برای احیای دین خاتم، به جامعه اسلامی ارزانی داشت. […]
عمربن عبدالعزيز، مجدد قرن اول
و با دوراندیشی صدیقی، عدالت فاروقی، حیای عثمانی و قضاوت حیدری پا به میدان گذاشت و یکی از مجددین تاریخ اسلام قرار گرفت. این بارخداوند متعال شخصیتی به نام عمربن عبدالعزیز از نسل حضرت عمر فاروق رضیاللهعنه را برای احیای دین خاتم، به جامعه اسلامی ارزانی داشت.
قال النبی صلیاللهعلیهوسلم: «یحمل هذا العلم من کل خلف عدوله، ینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین». حمل میکنند این علم (علم دین) را از هر نسلی انسانهای عادل، که دور میکنند از آن تحریف غلوکنندگان و نسبت دادن انسانهای باطل و تأویل جاهلان را.
حکومت امویان هر لحظه در حال رکود و تنزل بود، و از حالات و نابسامانیهای جوامع اطراف متأثر شده بود، رجال دینی و متفکران اسلامی دارای نفوذ قبلی نبودند، احساسات دینی به خاموشی گرائیده و همتها سست شده بود، هیچ روزنه امیدی برای انقلاب و قیام دینی به منظور ایجاد حکومتی صالح و مصلح وجود نداشت، میراث خلفای راشدین و امیر بافراست و با ایمان حضرت معاویه رضیاللهعنهم بازیچه افراد کوتاهبین و دون همت قرار گرفته بود. زمامداران سیاسی، صلاحیت لازم برای اداره حکومت را نداشتند. خلاصه اینکه حالات حکومت اسلامی چنان بود که امیدی برای اصلاح و تجدید نظر نبود.
در این روزها امت اسلامی شدیداً نیاز به مصلحی بزرگ، با ایمان، متدین و خودآگاه داشت، مصلحی که بر تمام مشکلات فائق آمده و مسیر تاریخ را تغییر دهد و به سوی هدایت و اصلاح رهنمون شود.
لذا از آنجایی که دین اسلام فی ذاته صلاحیت تربیت افرادی مصلح و انقلابی را دارد، بطوری که در هیچ برهه از زمان، تاریخ اسلام خالی از رجال و متفکران دینی نبوده است، این بار نیز اسلام، صلاحیت ذاتی خود را به نمایش گذاشت و یکی از تربیت یافتگان خود را برای احیای دین و تجدید احکام الهی بر صفحه گیتی به میدان آورد، شیرمردی که نه تنها از اوضاع فاسد متأثر نشد بلکه مسیر تاریخ را با نفحات ایمانی و انفاس قدسی خویش، تغییر داد. او با دوراندیشی صدیقی، عدالت فاروقی، حیای عثمانی و قضاوت حیدری پا به میدان گذاشت و یکی از مجددین تاریخ اسلام قرار گرفت.
بله! این بارخداوند متعال شخصیتی به نام عمربن عبدالعزیز از نسل حضرت عمر فاروق رضیاللهعنه را برای احیای دین خاتم، به جامعه اسلامی ارزانی داشت. عمر بن عبدالعزیز رحمهالله از نوادگان حضرت عمر رضیاللهعنه بود؛ مادرش- ام عاصم- دختر عاصم بن عمر بن خطاب میباشد.
عمر بن عبدالعزیز درسال 61 هـ در مدینه منوره دیده به جهان گشود. پدرش عبدالعزیز بن مروان یکی از بزرگان بنیامیه بود. او انسانی شجاع و کریم بود. بیش از بیست سال امارت مصر را بر عهده داشت. در مورد جریان ازدواج عبدالعزیز بن مروان آمده است که روزی به یکی از وزیران خود گفت: حدود چهارصد درهم از پاک ترین اموال من جمعآوری کن زیرا اراده ازدواج با خانوادۀ دیندار و صالحی را دارم، بعد از تحقیق و تفحص با “ام عاصم” دختر عاصم بن عمر بن خطاب ازدواج کرد و از این پدر و مادر متدین و با تقوی، عمربن عبدالعزیز مجدد قرن اول متولد شد و جهان را به سوی عدل و برابری سوق داد.
عوامل مؤثر درشخصیت عمر بن عبدالعزیز
1- موقعیت خانوادگی:
عمر بن عبدالعزیز رحمهالله در مدینه منوره رشد کرد. او همیشه با عبدالله بن عمر رضیاللهعنهما رفت و آمد داشت و از محضر ایشان استفاده
میکرد و متقابلاً عبدالله بن عمر رضیاللهعنهما هم علاقه بسیاری به عمر بن عبدالعزیز داشت، به طوری که وقتی عبدالعزیز بن مروان به امارت مصر منسوب شد و طی نامهای از همسرش “ام عاصم” خواست تا به همراه عمر به مصر بیاید، عبدالله بن عمر رضیاللهعنهما به مادر عمر بن عبدالعزیز گفت: عمر را نزد ما بگذار، او شبیه ترین شخص به ما اهل بیت میباشد. ام عاصم نیز موافقت کرد و فرزندش را نزد عبدالله بن عمر رضیاللهعنهما گذاشت. پدر عمربن عبدالعزیز وقتی از جریان با خبر شد اظهار رضایت وخوشحالی کرده و ماهیانه هزار دینار برایش میفرستاد. به این ترتیب عمربن عبدالعزیز در مدینه منوره در دامان دایی خود (عبدالله بن عمر) تربیت روحی و ایمانی حاصل نمود.
2- حفظ قرآن مجید و فراگیری علم:
عمربن عبدالعزیز از همان ابتدا در مدینه منوره که منبع علوم نبوی و مهد علما و فقها بود پرورش یافته و شوق فراگیری علوم دینی در وجودش نهادینه شد.
وی در ایام کودکی با قلبی پاک و صاف قرآن مجید را حفظ کرد و در طول زندگی از این نیروی بزرگ معنوی استفاده کرده و در پرتوی آن به تحصیل معارف قرآنی و احادیث نبوی پرداخت.
همچنین عوامل دیگری از جمله مصاحبت و کسب فیض از محضر اصحابی مانند عبدالله بن جعفر بن ابی طالب، سائب بن یزید، سهل بن سعد و فقهایی مانند: عبیدالله بن عبدالله، سعید بن مسیب و … درشکل گیری شخصیت عمربن عبدالعزیز نقش بسزائی داشتند.
خصوصیات عمر بن عبدالعزیز
حضرت عمر بن عبدالعزیز رحمهالله دارای ویژگیها و خصوصیات قابل ملاحظهای بود که این خصوصیات فقط میتوانست در وجود یک عالم ربانی، حاکمی با صلابت، مدیری با حکمت و مسلمانی با فراست یافت شود. از مهمترین خصوصیاتی که کاملاً در وجود ایشان مشاهده میشد و در طول حیات مخصوصاًٌ بعد از خلافت با او همراه بود میتوان موارد زیر را ذکر نمود:
الف: خوف و خشیت الهی:
بزرگترین خصوصیتی که وی را در مقابل تمام ناملایمات ثابت قدم کرده و از زرق و برق دنیا حفاظتش نمود، ایمان قوی به آخرت و ترس از خدا و شوق نعمتهای جنت بود. فاطمه دختر عبدالملک همسر عمربن عبدالعزیز میگوید: به خدا قسم! عمر در خواندن نماز گرفتن روزه، بر دیگر مردم برتری نداشت بلکه نکته اصلی این بود که من خدا ترستر از او هرگز ندیدم. او حتی هنگام خواب هم ذکرخدا را میکرد، گاهی اوقات از شدت خوف الهی مانند گنجشکی از جا میپرید.
ب: زهد:
عمر بن عبدالعزیز درپرتوی تعالیم قرآن و سنت به این نتیجه رسیده بود که دنیا محل امتحان و آزمایش است و محل آمادگی برای آخرت میباشد. لذا با توجه به این دیدگاه هرگز دل به زیب و زینت دنیا نبست و در همه حال از دنیا روی گردان و متوجه آخرت بود. سالم بن زیاد میگوید: مخارج خانواده عمر بن عبدالعزیز در هر شبانهروز دو درهم بود. لباس ساده میپوشید و تمام مظاهر زیور آلات را ترک کرده بود.
ج: تواضع:
مهترین و زیبندهترین خصلت یک مومن تواضع میباشد، اما این صفت زمانی زیباتر میشود که در وجود انسان صاحب قدرتی همچون حاکم و خلیفه یافته شود و مجدد قرن اول، عمر بن عبدالعزیز از این صفت نیک به طور کامل برخوردار بود. به طوری که روزی فردی او را با تعبیر” خلیفة الله فی الارض” خطاب کرد اما او ناراحت شد و گفت: پدر و مادرم برایم نامی تعیین کردهاند و آن “عمر” است مرا با نام خودم صدا کنید.
خلاصه اینکه در وجود این خلیفه شایسته صفات نیک دیگری همچون تقوا، تضرع در مقابل خداوند… به ودیعت گذاشته شده بود.
خلافت عمر بن عبدالعزیز
سلیمان بن عبدالملک درسال 99 هـ وفات کرد و طی وصیت نامهای عمر بن عبدالعزیز را به عنوان خلیفه منصوب کرد.عمر بن عبدالعزیز ضمن اینکه از برعهده گرفتن چنین مسئولیت مهمی ناراحت بود، به مسجد رفته در آنجا سخنرانی کرد که خلاصه آن به این شرح است:
«ای مردم! من به وسیله مقام خلافت مورد امتحان الهی قرار گرفتهام. اما در این مورد نه از من نظرخواهی شده و نه از شما مشوره گرفته شده است. لذا من شما را بر بیعت با خودم مجبور نمیکنم و شما هرکس را میخواهید خلیفه تعیین کنید».
مردم یکصدا فریاد زدند: ما تو را انتخاب کرده و به خلافت تو راضی هستیم.
عمر بن عبدالعزیز وقتی متوجه شد که راه فراری از مسئولیت خلافت نیست در ادامه به بیان روش خلافت خود اشاره کرده و فرمود:
«اما بعد! به درستی که بعد از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم پیامبری دیگر مبعوث نمیشود و آخرین کتاب الهی، قرآن است. هر آنچه را خداوند حلال قرار داده تا قیامت حلال و آنچه را حرام قرار داده حرام است. آگاه باشید که هیچ شخصی نباید در اموری که باعث نافرمانی خداوند میشود مورد پیروی قرار گیرد. من بر شما برتری ندارم و فردی از شما هستم، فقط خداوند مسئولیت سنگینی را بردوش من نهاده است».
ایشان بعد از توصیه مردم به تقوا و دوری ازگناهان، با صدای بلند فرمود:
«ای مردم! هرکس از خدا پیروی کرد اطاعت از او واجب است، در غیر این صورت اطاعت از او جایز نیست. من هم تا زمانی که مطابق شریعت رفتار کردم مطیع من باشید اما اگر ذرهای از دستور خدا سرپیچی نمودم، هیچ حق اطاعتی برشما ندارم».
این جملات را گفته و از منبر پایین آمد. و به این ترتیب روز جمعه دهم صفر سال 99 هـ اولین روز خلافت عمر بن عبدالعزیز در تاریخ اسلام به ثبت رسید.
اقدامات او بعد از خلافت
عمر بن عبدالعزیز بعد از خلافت، دیگر خود را جانشین سلیمان نمیدانست، بلکه فراتر از این خود را جانشین عمر بن خطاب میدانست. وی به محض در دست گرفتن حکومت، چندین نفر از والیان ظالم و نالایق را از مقامشان عزل و انسانهای با صلاحیت را به جای آنان والی قرار داد. بعد از تحقیق و بررسی، همه کنیزان را به خانوادههایشان برگرداند و دربار حکومتی را که تا حد زیادی مشابه دربار قیصر و کسری شده بود به روش ساده خلافت راشده و مطابق سنت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم درآورد. و تمام تبعیضات طبقاتی درباری را از بین برد و خودش نیز چنان زندگی زاهدانهای اختیار نمود که نمونه آن در تاریخ بعد از وی هیچگاه مشاهده نشده است.
اصلاحات حکومتی
اصلاحات و تغییرات عمر بن عبدالعزیز منحصر در نظام خانوادگی و زهد در دنیا و دعوت دیگران به زهد نبود بلکه برای اصلاح نظام حکومتی نیز اقدامات قابل ملاحظهای انجام داد. حکومت اموی که تا قبل از این، به عنوان حکومتی که فقط مسئول جمعآوری مالیات از مسلمانان و گرفتن جزیه از اهل ذمه شناخته میشد و هیچ توجهی به اخلاق و عقیده مردم نداشتَ، اما عمر بن عبدالعزیز در پرتوی انوارات اسلامی پیامبر صلیاللهعلیهوسلم در مدینه و با تأسی از خلافت خلفای راشدین، این دیدگاه را کاملاً تغییر داد و به همگان فهماند که دین اسلام، دین رحمت بوده و حکومت اسلامی به منظور آسایش و هدایت قدم به عرصه گیتی نهاده است و هرگز هدف آن مال اندوزی و خوشگذرانی نبوده و نخواهد بود. و مبنا و اساس هدایت و اصلاحی که پیامبراکرم صلیاللهعلیهوسلم برای آن مبعوث شدهاند نیز همین چیز بوده است.
توجه به اخلاق و اعمال مردم
چنان که قبلاً گفته شد، خلفای پیش از عمر بن عبدالعزیز هیچ توجهی به اعمال و زندگی عبادی و عقیدتی مردم نداشتند و تمام همّ و غم آنها جمعآوری مالیات بود. اما عمر بن عبدالعزیز اولین کسی بود که به این نکته توجه کرد و سیاست و حکومت خود را بر مبنای دعوت اسلامی و راهنمایی علمای حقانی تشکیل داد.
وی به تمام والیان و استانداران تحت خلافت خود طی نامههایی اعلام کرد تا در اداره حکومت ازعلما و داعیان دینی کار گرفته شده و برای اصلاح عقیدتی عملی مردم برنامهریزی وسیع و حساب شدهای صورت گیرد.
در دوران خلافت ایشان، فعالیت گروههای منحرف و مذاهب گمراه به حداقل ممکن رسیده بود.
با مطالعه و بررسی دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز رحمهالله به کثرت، با نامههایی مواجه میشویم که در آنها مردم را از منهیات الهی مانند شرب خمر، نوحه سرائی و دیگر رسومات جاهلی باز داشته و دعوت به اجرای اوامر الهی در زندگی فردی و اجتماعی نموده است.
عمر بن عبدالعزیز حتی به حکام ممالک اسلامی نامههایی نوشته و آنها را نیز دعوت به اسلام میداد، به طوری که بسیاری از حکام غیرمسلمان با شناختی که از سیرت، مذهب و حکومتداری ایشان داشتند متأثر شده و به دین اسلام میگرویدند. انتشار دین اسلام در مراکش و اطراف آن نمونهای از تأثیر نامههای ایشان به حکام آن مناطق میباشد.
تدوین علوم اسلامی و علم حدیث
عمربن عبدالعزیز در کنار برنامههای تربیتی در نظام سیاست، توجه قابل ملاحظهای هم به علوم اسلامی – که از مهمترین سرمایههای اسلام و رمز بقای امت مسلمه محسوب میشود – نمود. با وجود اینکه خود ایشان از علمای متبحر و به تعبیر علامه ذهبی، همپایه امام زهری بود، اما مشغولیتهای حکومتی و اداره مملکت فرصت پرداختن به این قسمت (به طور مستقل) را از ایشان گرفته بود، لذا به فرمانداران و دیگر علما دستورداد تا به جمعآوری احادیث پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم بپردازند و خودش شخصاً نامهای به ابوبکر بن محمد بن حزم، ازعلمای بزرگ آن زمان نوشت و در آن مرقوم داشت:
«انظر ما کان من حدیث رسولالله صلیاللهعلیهوسلم فاکتبه فإنی خفت دروس العلم و ذهاب العلماء». با دقت تمام گفتار رسولالله صلیاللهعلیهوسلم را بنویس، زیرا میترسم که علم کهنه (متروک) شده و علما از بین بروند.
گروهی از علما را به همین منظور استخدام کرد و به طور ماهیانه از بیتالمال برای آنان حقوق تعیین نمود.
تأثیر برنامههای اصلاحی در نظام اقتصادی
شاید در بعضی از اذهان این مطلب تداعی شود که اجرای این گونه برنامهها از جانب خلیفه و اختصاص دادن بخش بزرگی از بیتالمال در امورمختلف باعث رکود اقتصادی جامعه و در نهایت فقیرماندن مردم شود و ملت را هر لحظه نسبت به حکومت بدبین کند و سبب از هم گسیختگی تدریجی آن بشود – آن طور که در حکومتهای امروزی مشاهده میشود – اما برخلاف همه این تصورات، در دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز و توجه فراوان به مسائل فکری و فرهنگی، نه تنها جامعه را با بحران اقتصادی مواجه نکرد، بلکه میزان فقر و تعداد فقرا به حدی کاهش یافت که افراد سرمایه دار، برای ادای زکات اموال خود با مشکل روبرو میشدند؛ زیرا کسی یافت نمیشد که مستحق زکات باشد. یحی بن سعید یکی ازکارمندان دستگاه خلافت عمربن عبدالعزیز میگوید:
«خلیفه، مرا برای جمعآوری زکات مردم آفریقا مأموریت داد. من اموال زکات راجمعآوری کردم، اما هرچه جستجو نمودم فقیر و مستحقی را در آن سرزمین نیافتم تا زکات را به او بدهم، زیرا عمر بن عبدالعزیز همه مردم را مستغنی کرده بود؛ به ناچار با اموال زکات غلامانی خریداری کرده و آزاد نمودم».
به راستی که عمر بن عبدالعزیز عملاً به جهانیان نشان داد که اسلام در هر زمان صلاحیت رهبری و قیادت بشری را دارد و تنها حکومت اسلامی بر نهج پیامبر صلیاللهعلیهوسلم و خلفای راشدین میتواند انسانیت را به ساحل نجات رسانده و سعادت دنیا و آخرت را برایش تضمین کند.
عمر بن عبدالعزیز معجزهای از معجزات الهی و نشانهای از قدرت، رحمت و عزت اسلام بود. او در مدت کوتاه دو سال و پنج ماه خلافت خویش، چنان انقلاب و دگرگونی را در جهان بوجود آورد که سیاستمداران دنیا در طول چندین سال قادر به آن نخواهند بود.
مسألهای که عمر بن عبدالعزیز و امثال او را از دیگر حکام دنیا و سیاستمداران مادیگرا جدا میکند این است که تربیت یافتگان مکتب اسلام در اوج قدرت و برخورداری از نعمت و وسایل رفاه و آسایش، به همه مظاهر دنیوی پشت پا زده و در عینحال که از اداره صحیح حکومت غافل نیستند، در ذکر و یاد الهی و شوق جنت و ملاقات پروردگار زندگی را سپری میکنند. آنان این فرموده خداوندی «و ان الدار الاخرة لهی الحیوان» «و زندگی سرای آخرت، زندگی است»، و توصیه پیامبر اسلام «اللهم لا عیش الاعیش الاخرة» «بارالها! زندگی و خوشی واقعی فقط خوشی آخرت است» را مد نظر دارند.
کجایند سیاستمداران و دولتمردان امروزی! آنانی که در ناز ونعمت و خوشگذرانی زندگی را میگذرانند وهمسایهشان نان شب ندارد؟! کجا هستند مدعیان دروغین عدالت و حقوق بشر که خون ملتها را مکیده و ملتهای فقیر، و پرپرشدن کودکان گرسنه و معصوم را مشاهده میکنند وخم به ابرو نمیآورند؟!
به خدا قسم! دنیای بشری هرگز طعم شیرین آرامش دنیا و سعادت آخرت را نخواهند چشید مگر اینکه در مکتب خلفایی همچون ابوبکر، عمر، عثمان و علی رضیاللهعنهماجمعین ثبت نام کرده و در مقابل امیرانی همچون عمر بن عبدالعزیز زانو بزنند و درس سیاسیت و حکومتداری را بیاموزند.
وفات عمر بن عبدالعزیز رحمهاللهتعالیعلیه
عمربن عبدالعزیز، این مصلح و مجدد قرن اول که مدت خلافتش را میتوان به عنوان “بهار دین و اخلاق” نامگذاری کرد، هنوز چهل بهار از زندگیاش را سپری نکرده بود که در سال 101هـ روز جمعه 20 رجب، در شهر سمعان از بلاد شام دارفانی را وداع گفت و به دیدارمحبوب حقیقی شتافت (انا لله و انا الیه راجعون) روحش شاد و راهش پر راهرو باد.
جهان پرفتنه و آشوب امروز و بشریت حیران و سرگردان قرن بیست و یک همواره در حسرت آمدن مصلحانی همچون عمر بن عبدالعزیز، لحظه شماری میکنند. اما متأسفانه بعد از وفات این ابرمرد تاریخ، تا کنون تاریخ بشری چنین فردی را در خود نیافته و همواره این بیت را در گوش زمان میسراید:
حلف الزمان لیأتیّن بمثله حنثت یمینک – یا زمان – فکفّری
زمان قسم یاد کرد که مانند او را میآورد
درقسم خود حانث شدی ای زمان، لذا کفارۀ قسم را ادا کن
——————————————
بقلم: عبدالرحیم مرجانی
منبع: دائره المعرف اعجاز علمی در قرآن و حدیث