پاییز که به نیمه می رسد و هوا اندکی سرد می شود، در سرزمین رویش طلای سرخ(شرق خراسان) محشری برپاست. در شهر و روستا، اکثر قریب اتفاق مردم این سرزمین، به نوعی با برداشت زعفران، این نعمت ظریف و گرانبهای خدا درگیر و مشغولند. و براستی که این نعمت خداوندی شکری می طلبد درخور . […]
پاییز که به نیمه می رسد و هوا اندکی سرد می شود، در سرزمین رویش طلای سرخ(شرق خراسان) محشری برپاست. در شهر و روستا، اکثر قریب اتفاق مردم این سرزمین، به نوعی با برداشت زعفران، این نعمت ظریف و گرانبهای خدا درگیر و مشغولند. و براستی که این نعمت خداوندی شکری می طلبد درخور .
به قول سعدی: «…بر هر نعمت شکری واجب.
از دست و زبان که برآید/کز عهده شکرش به در آید
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده
فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپرورد…»
و اما شکر نعمت، فراتر از آن است که فقط با زبان شکر گذار بوده بگوییم: خدایا شکرت.
شکر نعمت، ادای حق خداست، اینکه حق خدا (عُشر) را در روز برداشت محصول بپردازیم. «وَآتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ» ،(حق آن را (زکات فقیران را) در روز درو و جمعآوری آن بدهید.)
و چه زیبا گفته آنکه سروده است:
شکر نعمت نعمتت افزون کند / کفر، نعمت از کفت بیرون کند
آیا هرگز داستان قوم سبأ، آنان که در مقابل نعمت خدا شاکر نبودند را شنیده اید؟سری به آیات 15 تا 17 سوره مبارکه سبأ زده حکایتشان را از زبان قرآن می شنویم:
برای اهالی سبا در محلّ سکونتشان نشانهای (از قدرت خدا) بود. دو باغ (عظیم و گسترده) در سمت راست و چپ (شهر یمن، با میوههای فراوان. بدیشان گفته شد:) از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را به جای آورید. شهری است پاک و پاکیزه، و (پربرکت و نعمت، و آفریدگارتان) پروردگاری است بس آمرزنده. امّا آنان (از شکر نعمت) رویگردان شدند (و مغرور رفاه و لذائذ گشتند). بدین سبب ما سیل ویرانگری را به سویشان روان کردیم و باغهای (پربرکت و پرمیوهی) ایشان را به باغهای (بیارزش) با میوههای تلخ، و درختهای شوره گز و اندکی درخت سدر، مبدّل ساختیم. این کیفر کفران آنها بود، و آیا ما تا کسی کفران نکند مجازاتش خواهیم کرد؟
آری! سزای ناسپاسان مشخص است!
√حسین سلیمان پور