عبدالله بن عمر بن الخطاب ،یکی از بزرگترین راویان حدیث است. وی در کودکی به اسلام گروید و با پدرش امیرالمومنین عمربن خطاب  رضی الله عنهما  هجرت نمود. در روز جنگ احد به خاطر سن کم نتوانست شرکت کند، اما در غزوه خندق در حالی که 15 سال داشت در کنار پیامبر و مسلمانان برای […]

عبدالله بن عمر بن الخطاب ،یکی از بزرگترین راویان حدیث است. وی در کودکی به اسلام گروید و با پدرش امیرالمومنین عمربن خطاب  رضی الله عنهما  هجرت نمود. در روز جنگ احد به خاطر سن کم نتوانست شرکت کند، اما در غزوه خندق در حالی که 15 سال داشت در کنار پیامبر و مسلمانان برای اولین بار به جهاد پرداخت. عبدالله همچنین در روز تاریخی بیعت الرضوان حضور داشت و با آن حضرت بیعت نمود. او همچنین در شام ،عراق ، بصرة و ایران در صف مجاهدین شرکت داشت و در راه خدا به قتال پرداخت.
وی در لشکرکشی‌های پر خطری مانند غزوه موته (۷ هجری)، فتح مکه (۸ هجری)، در جنگهایی علیه کسانی مانند مسلیمه و طلیحه که ادعای پیامبری کرده بودند (۱۲ هجری)، در لشکر کشی به سوی مصر (۱۸ تا ۲۱ هجری)، در جنگ نهاوند (۲۱ هجری)، در جنگ گرگان و طبرستان (۳۰ هجری) و در جنگ قسطنطیه شرکت کرد.
ابن عمر علاوه از پیامبر  صلی الله علیه و سلم  ، از اصحاب زیادی روایت کرده است از جمله پدر بزرگوارش، وأبو بكر ، عثمان ، علي ، بلال ، صهيب ، عامر بن ربيعة ، زيد بن ثابت ، زيد بن خطاب ، سعد ، ابن مسعود ، عثمان بن طلحة ، أسلم ، حفصة بنت عمر ، عائشة و…
او در انجام دستورات دینی بسیار مقید بود و حتی جزئیات زندگی اش مانند کیفیت و خضاب کردن ریشش در منابع آمده است. روایات زیادی در منابع در مورد علم و دانش، تقوا، ملایمت، عفت و زهد وی آمده است. وی در روایت کردن احادیث بسیار دقیق بود و تمام سعی اش را می‌کرد که حدیث را بدون کم کردن یا اضافه کردن منتقل نماید.
سه بار به وی پیشنهاد خلافت داده شد، بلافاصله پس از شهادت حضرت عثمان در ۳۵ هجری، در هنگام مذاکرات حکمین بر سر نزاع حضرت علی و حضرت معاویه در صفین در ۳۷ هجری و نیز پس از مرگ یزید در سال ۶۴ هجری که در هر سه بار این پیشنهاد را رد.
عبدالله در سال ۷۳ هجری/۶۹۳ میلادی به علت عفونت زخمی که بر اثر تماس نوک نیزه یکی از سربازان حجاج در ازدحام جمعیت زائرین حج در راه بازگشت از عرفات به پایش خورده بود، در سنی بالای ۸۰ سال درگذشت. حجاج در هنگام بیماری وی به ملاقاتش می‌آمد و از وی درخواست می‌کرد که اگر آن سرباز را می‌شناسد بگوید تا تنبیه شود. عبدالله وی را به خاطر اینکه اجازه داده بود سربازانش در حریم امن الهی تردد داشته باشند مورد سرزنش قرار داد.

 

قسمتی از این مقاله از ویکی پدیا گرفته شده است