یکی از جنگ هایی که پیامبر اکرم (ص) شخصا در آن حضور داشتند غزوه احد بود. این غزوه، از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه کوه اُحُد اتّفاق افتاد.در وجه نامگذارى این کوه به اُحُد که در شمال مدینه (۴ کیلومترى مدینه) قرار دارد،گفته شده: بر اثر جدایىاش از دیگر کوههاى […]
یکی از جنگ هایی که پیامبر اکرم (ص) شخصا در آن حضور داشتند غزوه احد بود. این غزوه، از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه کوه اُحُد اتّفاق افتاد.
در وجه نامگذارى این کوه به اُحُد که در شمال مدینه (۴ کیلومترى مدینه) قرار دارد،گفته شده: بر اثر جدایىاش از دیگر کوههاى منطقه، اُحُد نامیده شده است.
علت وقوع جنگ احد میان پیامبر و مشرکان قریش، شکست مشرکان مکه در جنگ بدر بود. با توجه به این که جمعى از اشراف قریش در جنگ بدر کشته شده بودند، باقیمانده قریشیان به فرماندهی ابو سفیان بن حرب به مکه بازگشتند، عبد الله بن ابى ربیعه و عکرمة بن ابو جهل و صفوان بن امیه با تنى چند از سران قریش که در روز بدر، پدر یا پسر یا برادرشان کشته شده بود با ابو سفیان و همه کسانى که در کاروان چیزى داشتند گفت وگو کردند و گفتند: «محمد نیاکان شما را کشت، با مال و کاروان براى جنگ با وى کمک کنید». و آنها پذیرفتند؛ از این رو قریشیان با جمعی از حبشیان و قبایل کنانه و مردم تهامه که اطاعتشان مىکردند براى جنگ با پیامبر آماده شدند.
جنگ احد یک سال بعد از جنگ بدر در شوال سال سوم هجری اتفاق افتاد.
قبل از وقوع جنگ احد رسول خدا (ص) اصحاب را جمع کرده با آنها مشورت کرد که آیا از شهر خارج شوند یا در شهر بمانند. البته خود آن حضرت مایل بود که مردم در شهر بمانند و قریش را به حال خود واگذارند تا اگر به همان حال در بیرون بمانند که کارى از پیش نخواهند برد و اگر به شهر وارد شدند مسلمانان به دفاع پردازند و آن وقت با آنها جنگ کنند. عبد اللّه بن أبى نیز موافق آن حضرت بود. در مقابل گروهى از مسلمانان که در جنگ بدر حضور نداشتند و می خواستند غیبت خود را در آن روز تلافى کنند، گفتند: یا رسول اللّه ما را براى جنگ با دشمن از شهر بیرون ببر تا خیال نکنند که ما از آنها ترسیدیم یا از روى ضعف و ناتوانى در شهر ماندیم.
عبد اللّه بن أبىّ اصرار داشت که از شهر خارج نشوند و اظهار کرد: یا رسول اللّه در مدینه بمان و بیرون مرو چون ما تجربه کردهایم که هر گاه دشمنى به شهر ما حمله کرده اگر بیرون رفتهایم بر ما پیروز شدهاند و چون در شهر ماندهایم آنها را شکست دادهایم، اکنون نیز قریش را به حال خود واگذار تا اگر در جاى خود بمانند که در تنگنائى سخت دچار شوند، و اگر به شهر بریزند مردان از جلو با آنها جنگ کنند و زنان و بچه ها از روى بام ها آنان را سنگسار کنند و بالاخره ناچار شوند از همان راهى که آمدهاند سرافکنده بازگردند.
ولى پس از گفت وگوهائى که شد رأى طرفداران بیرون رفتن از شهر غالب شد و با این که خود رسول خدا (ص) نیز موافق ماندن در شهر بود آنها روى سخن خود پافشارى کردند تا عاقبت آن حضرت را نیز با خود موافق کرده و پس از این که رسول خدا (ص) نماز جمعه را خواند براى پوشیدن لباس جنگ به خانه رفت و چون یکى از انصار به نام مالک بن عمرو در آن روز از دنیا رفته بود براى این که به جنازهاش نماز بخواند زودتر از خانه بیرون آمد و پس از نماز میت در حالی که لباس جنگ پوشیده بود به نزد اصحاب رفت.
در این مدت که رسول خدا (ص) به خانه رفت و برگشت، عدهاى از آنها که به بیرون رفتن اصرار داشتند از پافشارى خود پشیمان شده بودند و با خود گفتند: ما چرا باید با نظریه پیامبر خدا مخالفت کنیم و او را وادار به خروج از شهر کنیم؛ از این رو هنگامى که رسول خدا (ص) بازگشت، آنان گفتند: یا رسول اللّه ما تو را مجبور به خروج از شهر کردیم در صورتى که حق نداشتیم با تو مخالفت کنیم و تو را مجبور به کارى کنیم اکنون پشیمان شدهایم و اگر مایل باشى ما هم در شهر می مانیم! حضرت فرمود: اکنون دیگر گذشته است؛ زیرا وقتى پیامبرى لباس جنگ پوشید تا جنگ نکند سزاوار نیست آن را از تن بیرون آورد، و به این ترتیب آن جناب با هزار نفر از اصحاب براى جنگ خارج شد.
پیامبر گرامی اسلام (ص) در هر جنگی که شرکت می کردند شخصی را هم برای اداره امورات شهر به جانشینی خود معین می کردند در جریان جنگ احد ابن ام مکتوم را در شهر مدینه منصوب فرمود.
رسول خدا(ص) با راهنمائی ابوحثمه حارثی راهی کوتاه تر را به احد برگزیدند و سپاه اسلام را به دامنه کوه احد رساندند؛ سپس سپاه را مرتب کرده میمنه و میسره سپاه را منظم کردند؛ ایشان چینش سپاه اسلام را به گونه ای قرار دادند که کوه احد در پشت سر اردوگاه اسلام قرار می گرفت و مدینه فرا روی آنان. پیامبر(ص) نیروها را مرتب کرده برایشان خطبه خواندند و آنها را به جهاد برانگیخت. سپس حضرت پنجاه نفر از کمانداران را به فرماندهی عبدالله بن جبیر، مأمور محافظت از شکاف کوه احد کردند و به آنان دستور دادند که به وسیله تیرهای خود، لشکر را از پشت سر محافظت کنند و به آنها تأکید ورزیدند که در هیچ حال چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم شما از جای خود، حرکت نکنید.
در جریان جنگ احد بعد از این که رسول خدا (ص) لشگر را برای جنگ آماده کرد، عبد اللّه بن جبیر را که لباس سفیدى در آن روز به تن کرده بود بر تیراندازان امیر قرار داد. در جنگ احد تعداد تیراندازانی را که پیامبر (ص) مامور حفاظت از تنگه احد کردند، پنجاه نفر بودند. ایشان آنها را در شکاف کوه احد قرار داد و دستور داد که به وسیله تیرهاى خود، لشگر را از پشت سر محافظت کنند.
ابوعامر اوسی، که از پناهندگان به مکه بود، جنگ را آغاز کرد. در نبرد تن به تن، سهیل بن عمرو بر ابوعامر، علی بن ابیطالب بر طلحة بن ابیطلحة و زبیر بن عوام بر زید بن سعاد پیروز شدند. سرانجام نبرد سوارهنظام پیش آمد؛ سرانجام همه پرچمداران سپاه قریش یکی پس از دیگری کشته شدند و تنها خالد بن ولید(كه آن زمان هنوز مسلمان نشده بود) و سربازانش در هنگامی که مسلمانان در حال جمعآوری غنایم بودند، و اكثر تيراندازاني كه پيامبر آنان را مأمور حفاظت از تنگه احد كرده بود آنجا را رها كرده بودند، به آنها حمله آوردند. عمره دختر علقمه وقتی وضع حمله سربازان خالد را مشاهده کرد، پرچم را به دست گرفت و آن را بلند نمود و سپاهیان اطراف وی گرد آمدند. یکی از رزمندگان قریش به نام لیثی، مصعب بن عمیر را شهيد نمود و اشاعه داد که پيامبر را کشتهاست.
حمله ناگهانى قریش (پس از شکست ابتدایی) در جریان جنگ احد، سپاه اسلام را از هم گسیخت و منهزم ساخت، دشمن که نیروئى به دست آورده، حملات خود را تشدید کرد. در جریان این حمله جمعى از مسلمانان به شهادت رسیدند تا این که دشمنان، خود را به رسول خدا (ص) رساندند و از دور سنگ به آن حضرت پرتاب کردند که همان سنگ ها دندان رباعیه آن حضرت را شکست و لب و صورتش را مجروح ساخت، و خون به روى آن بزرگوار جارى شد. آن حضرت خون هاى صورت خود را پاک می کرد و مىفرمود: چگونه رستگار شوند مردمى که روى پیغمبرشان را از خون رنگین کردند و با این حال آن ها را به سوى خدا دعوت می کرد.
از حضرت عایشه روایت است که مىگفت: از پدرم ابوبکر(رض) شنیدم که مىگفت: هنگامى که در احد پیامبر (ص) تیر خورد و دو حلقه از کلاه خود ایشان در گونههاى وی فرو رفته بود، شتابان به جانب آن حضرت دویدم، در همان حال دیدم کسى هم از سمت مشرق چنان به سرعت مىآید که گویى مرغ در حال پرواز است، گفتم: خدا کند که این طلحة بن عبید الله باشد! چون با هم پیش پیامبر (ص) رسیدیم، دیدم که ابو عبیدة بن جراح است، او پیش دستى کرد و گفت: اى ابوبکر تو را به خدا قسم مىدهم که مرا ترک نکنى و بگذارى که این حلقهها را از چهره رسول خدا بیرون بکشم. من این کار را به او واگذاشتم، پیامبر (ص) مىفرمود: مواظب دوست خود طلحة بن عبید الله هم باشید. می گوید: ابوعبیده با دندان هاى جلوی خود یکى از حلقههاى مغفر را بیرون کشید، حلقه چنان محکم شده بود که چون آن را بیرون کشید، خود به زمین افتاد و یکى از دندان هایش کنده شد، سپس حلقه دیگر را، با دندان دیگر خود بیرون کشید، بدین جهت ابو عبیده میان مردم معروف به «بى دندان» بود.
در همين جنگ رسول خدا به سعدبن ابي وقصاص فرمود: تير بينداز، پدر و مادرم فدايت باد.
نظر به این که نوعا هر جنگی یا حادثه ای که اتفاق می افتد دارای نتایجی است از جمله این جنگ ها، جنگ احد است که از این قاعده مستثنی نیست با مراجعه به آیات قرآن برای جنگ احد نتایجی ذکر شده است که در این جا به آن اشاره می شود:
۱- از جمله پیامدهای جنگ احد، این بود، کسانى که راه نفاق پیش گرفتند شناخته شوند.
۲- در جمله” و یَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَداءَ” مىفرماید: یکى از نتائج این شکست دردناک این بود که شما شهیدان و قربانیانى در راه اسلام بدهید، و بدانید این آئین پاک را ارزان به دست نیاوردهاید تا در آینده ارزان از دست بدهید، ملتى که قربانى در راه اهداف مقدس خود ندهد همیشه آنها را کوچک مىشمارد، اما به هنگامى که قربانى داد هم خود او، و هم نسل هاى آینده او، به دیده عظمت به آن مىنگرند.
۳- وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا …به معناى پاک نمودن چیزى است از هر گونه عیب.
در این آیه اشاره به یکى دیگر از نتائج طبیعى شکست جنگ احد شده است، و آن این که این گونه شکست ها نقاط ضعف و عیوب جمعیت ها را آشکار مىسازد و وسیله مؤثرى است براى شست وشوى از این عیوب. قرآن مىگوید: خدا مىخواست در این میدان جنگ، افراد با ایمان را خالص گرداند و نقاط ضعفشان را به آنها نشان بدهد، آنها مىبایست براى پیروزی هاى آینده در چنین بوته آزمایشى قرار گیرند و عیار شخصیت خود را بسنجند.
۴- و یمحق الکافرین، این جمله در حقیقت نتیجهای است براى جمله قبل؛ زیرا هنگامى که مؤمنان در کوره حوادث پاک شدند، آمادگى کافى براى از بین بردن تدریجى شرک و کفر و پاک ساختن جامعه خود از این آلودگی ها پیدا مىکنند؛ یعنى نخست باید پاک شد و سپس پاک کرد.
۵- أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ.
در این جا قرآن با استفاده از حادثه احد براى تصحیح یک اشتباه فکرى مسلمانان اقدام مىکند و مىگوید: شما چنین پنداشتید که بدون جهاد و استقامت در راه خدا مىتوانید در بهشت برین جاى گیرید، آیا شما گمان کردید داخل شدن در عمق آن سعادت معنوى، تنها با انتخاب نام مسلمان و یا عقیده بدون عمل ممکن است؟ اگر چنین بود مسئله بسیار ساده بود، ولى هرگز چنین نبوده است و تا اعتقادات واقعى در میدان عمل پیاده نشود کسى بهرهاى از آن سعادت ها نخواهد برد، در این جا است که باید صفوف از هم مشخص شود، و مجاهدان و صابران از افراد بى ارزش شناخته شوند.
در جنگ احد تعداد سپاهیان حضرت محمد (ص) هفتصد نفر بودند که از این تعداد، صد زره دار داشتند و دو اسب سوار. یک اسب براى پیامبر (ص) و یک اسب دیگر براى ابو برده ابن نیار بود. اما تعداد مشرکان بالغ بر سه هزار بود. هفتصد تن از آنها زره دار و دویست اسب سوار بودند. کاروان زنان هم از پانزده بانو تشکیل می شد.