حمد و ستايش بی‌حد آن يكتای بی‌همتای را سزد كه هستی از او پيدا شد و خلعت كرامت و جانشينی را به انسان عطا نمود و به او مقام اشرف مخلوقات عنايت كرد ، و درود و سپاس فراوان بر آقا و سرور بشريت آن پيامبر خاتم ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ و بر ياران […]

حمد و ستايش بی‌حد آن يكتای بی‌همتای را سزد كه هستی از او پيدا شد و خلعت كرامت و جانشينی را به انسان عطا نمود و به او مقام اشرف مخلوقات عنايت كرد ، و درود و سپاس فراوان بر آقا و سرور بشريت آن پيامبر خاتم ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ و بر ياران جانثار ايشان كه برترين افراد بشر بعد از انبياء‌ـ‌عليهم السلام‌ـ هستند.

 خواننده محترم! قلم فرسايی درباره شأن و مقام انسان‌هايی كه خالق كون و مكان  بر تلاش و مجاهدت آنان مهر تأييد نهادند، مشكل است و نيز مجال دم زدن و نگاشتن برای امثال من نيست، امّا شبهاتی كه  دشمنان اسلام در اذهان مسلمانانی كه از مسائل و آموزه‌های دينی بدورند ايجاد می‌كنند من را بر آن داشت تا چند سطری را در اين باره تقديم نمايم.
وقتی به صفحات زرين تاريخ اسلام نگاه می‌اندازيم‌، می‌بينيم كه مزّين به رشادت‌ها و جان افشانی برترين افراد بعد از پيامبران‌ـ‌عليهم السلام‌ـ گردیده است. دلاوران و نيک‌سرشتانی كه در مكتب آسمانی و انسان‌ساز اسلام و مصاحبت و همراهی با آقای بشريت تربيت يافته ومدال عزت و رضايت خداوندی را بر گردن آويخته و عده‌ای اهل بدر و اُحد و اصحاب بيعت رضوان و بعضی صديق و بعضی امين امت لقب گرفتند و بعضی سرور جوانان بهشت و بعضی حبيب مؤمنان ناميده شدند، و در سايه‌سار تعاليم اسلامی، اين منبع فياض خداوندی، به ابرمردان تاريخ بشريت مبدّل گشتند و خداوند منّان ايشان را در كلام ابدی خويش اين گونه معرفی كرده است «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا». (23/ احزاب). «‏در ميان مؤمنان مردانی هستند كه با خدا راست بوده‌اند در پيمانی كه با او بسته‌اند. برخی پيمان خود را بسر برده‌اند (و شربت شهادت سركشيده‌اند) و برخی نيز در انتظارند (تا كی توفيق رفيق می‌گردد و جان را به جان آفرين تسليم خواهند كرد). آنان هيچ گونه تغيير و تبديلی در عهد و پيمان خود نداده‌اند (و كمترين انحراف و تزلزلی در كار خود پيدا نكرده‌اند).‏
آری، اصحاب پيامبرـ صلی الله عليه وسلم‌ـ با مجاهدت‌ها و فداكاری‌هايشان نهال اسلام را به ثمر نشاندند و نمونه و اسوه انسانی برای جامعه بشری گشته‌اند چنانچه خداوند سبحان ايمان ايشان را معيار شناخت و قبوليت ايمان بقيه انسان‌ها كه بعد از ايشان تا پايان جهان می‌آيند قرار داد و فرمود: « فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.» «‏اگر آنان ايمان بياورند ، همچنان كه شما ايمان آوردهايد ، و بدان چيزهائی كه شما ايمان داريد ، ايشان نيز ايمان داشته باشند ، بیگمان (به راه درست خدائی) رهنمود گشته‌اند ، و اگر پشت كنند (و از حقيقت سرپيچی نمايند و دوباره به رسوم و آداب موروثی چنگ زنند) پس راه اختلاف و دشمنانگی را (با شما) در پيش گرفته‌اند ، و خدا تو را بسنده خواهد بود و او تو را از ( اذيّت و آزار و نيرنگ و دسيسه‌های) ايشان نجات خواهد داد ، و او شنوا و بينا است (و گفتار ايشان را میشنود و كردار آنان را می‌بيند)».
پيامبرـ صلی الله عليه وسلم‌ـ درباره يارانش فرمود: «فمن أحبهم فبحبي أحبهم». «هركس آنان (يارانم) را دوست بدارد به سبب دوستی و محبت با من، آنان را دوست داشته است».(سنن ترمذی، شماره‌ی حديث/ 3954). از آيه و حديث فوق برداشت می‌شود كه بر هر انسان مؤمن، محبت وشناخت ياران پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ لازم وضروریست. اكنون در اين مقاله به بیان زندگی يكی از اين شيرمردان وطليعه داران هدايت وايمان، سيدنا ابوهريــــرة ‌ـ رضی الله عنه‌ـ به توفيق الهی خواهم پرداخت.

نام ونسب وكنيت
درباره نام اين صحابی جليل القدر مورخين اختلاف دارند، امّا قول راجح نزد ابن حجر‌ـ رحمه الله‌ـ اين است كه در جاهليت نامش«عبدالشمس» بوده است و بعد از مسلمان شدن پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ نام وی را «عبدالله» يا«عبدالرحمان» نهاده است.
نام پدر ايشان طبق روايت مشهور «صخر» و نام مادرش‌ «اميمه» دختر «صفيح بن حارث» می‌باشد و هر دو از قبيله‌ی «دوس» بودند كه شاخه‌ای از قبيله‌ی مشهور يمنی «أزد» است. امّا دايی سيدنا أبوهريرة‌ـ رضی الله عنه‌ـ «سعد بن صفيح» نام داشت و ايشان يكی بزرگان و اشراف قومش بود و اسلام آورد. عموی حضرت أبوهريرة‌ـ رضی الله عنه‌ـ «سعد بن أبی ذباب» بود که بعد از اینکه مسلمان شد، پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ وی را امير قبيله «دوس» قرار داد، بعد از رحلت پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ در زمان حضرت أبوبكر و عمر ـ ‌رضی الله عنهما‌ـ بر همين مقام باقی ماند و از ديگر عموزداگان ايشان كسانی هستند كه روای حديث بودند و محدثين بزرگی مانند اصحاب «صحاح سته» از آنان روايت كردند. پس بر خلاف آنچه بعضی ذكر می‌كنند، حضرت أبوهريرة‌ـ رضی الله عنه‌ـ مجهول النسب نیست و دارای فضل و شرف است.
در مورد سبب كنيت ايشان چند قول ذكر شده است که در اينجا فقط به یک روايت از كتاب مستدرک حاكم اكتفا می‌نمايم. حضـــرت أبوهريرة ‌ـ رضی الله عنه‌ـ می‌فرمايد: در زمان جاهليت گوسفند می‌چراندم، در صحرا بچه گربه‌هايی وحشی يافتم، آنها را با خود برداشته به خانه آوردم. خانواده‌ام وقتی صدای بچه گربه‌ها را شنيدند، پرسيدند: ای عبدالشمس! چه چيزی همراه داری؟ گفتم: بچه گربه‌ها‌ی وحشی، خانواده‌ام گفتند:«أنت أبوهر»(تو پدر بچه گربه‌ای). پس از آن من را به اين كنيت صدا می‌زدند.
اسلام آوردن سيدنا ابوهريرة‌ـ رضی الله عنه‌ـ و مدت همراهی ايشان با پيامبـــر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ
پس از اينكه شاعر معروف عرب «طفيل بن عمرو دوسی» ‌ـ ‌‌رضی الله عنه‌ـ مسلمان شد ، نزد قبيله‌اش برگشت و آنان را به اسلام دعــوت داد. ابوهريره ـ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رضی الله عنه‌ـ نيز از جمله‌ی كسانی بود كه به دعوت وی مسلمان شد و در آن زمان سنّ ايشان تقريبا به سی می‌رسيد.
در سال هفتم هجری، پس از فتح خيبر به مدينه‌ی منوره هجرت كرده و به حضور پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ شرفياب شد و اظهار اسلام نمود و بعد از اسلام آوردن، چهار سال در سفر و حضر همراه رسول خدا ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ بود.
وی از فقراء صحابه ـ ‌رضی الله عنهم‌ـ و جزو اصحاب صفّه ـ ‌رضی الله عنهم‌ـ بود. اصحاب صفّه ـ‌رضی الله عنهم‌ـ گروهی از ياران رسول خدا ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ بودند كه خانه و كاشانه‌ای نداشتند و زير سايه‌بانی در مسجد النبی ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ شب و روز به تعليم و تعلّم مشغول بودند. در واقع اين بزرگان تمام خوشی‌های زندگی را كنار گذاشته و از مشغوليت در دنيا خود را فارغ البال نمودند تا هميشه ملازم و همراه رسول خدا ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ باشند و از ارشادات ايشان مستفيد گردند.
ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ حبيب مؤمنان
در روايتی از خود ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ آمده است كه ايشان فرمود:«به خدا سوگند هيچ مرد و زن مؤمنی نام مرا نمی‌شنود مگر اينكه مرا دوست می‌دارد.» ابو‌كثير ـ‌رحمه الله‌ـ می‌گويد: گفتم: اين را از كجا می‌دانی؟ فرمود:« من همواره مادرم را(كه مشرک بود) به اسلام دعوت می‌دادم و او از پذيرفتن تقاضای من خوداری می‌كرد، يک‌روز كه او را به اسلام دعوت دادم، آنچه كه دوست نداشتم، درباره‌ی رسول خدا ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ گفت. من گريان نزد پيامبرـ صلی الله عليه وسلم‌ـ رفتم و عرض كردم: ای رسول خدا ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ من مادرم را به اسلام دعوت می‌كنم و او نمی‌پذيرد، امروز كه باز او را به اسلام دعوت كردم، درباره‌ی شما سخنان ناخوشايندی بر زبان آورد. اينک شما دعا كنيد كه خداوند مادر ابوهريره را به اسلام هدايت كند. پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ دعا كردند و من به خانه بازگشتم، ديدم در بسته است و صدای ريزش آب را شيندم، مادرم پس از آنكه جامه‌ی خود را پوشيد ، گفت: وارد شو، همين كه وارد شدم، شهادتين را بر زبان آورد. من شتابان به حضور پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ برگشتم و اين بار بر خلاف دفعه‌ی قبل،‌ از شوق می‌گريستم نه از اندوه. عرض كردم: ای رسول خدا ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ مژده باد كه خداوند دعای شما را قبول كرد و مادر ابوهريره را به اسلام هدايت فرمود. سپس عرض كردم: ای رسول خدا ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ دعا كنيد و از خداوند بخواهيد كه من و مادرم را در نظر همه‌ی مردان و زنان مؤمن، محبوب قرار دهد. پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ اين‌گونه دعا فرمودند: « اللهم حبب عبيدك هذا و أمه إلى عبادك المؤمنين و حببهم إليهما فما على الأرض مؤمن و لا مؤمنة إلا و هو يحبني و أحبه».« بارالها! اين بنده‌ی كوچكت و مادرش را محبوب بندگان مؤمنت قرار بده و تمام مؤمنين را محبوب اين دو قرار بده! بنابراين هر مؤمنی كه نام را بشنود مرا دوست می‌دارد و من نيز او را دوست دارم».(مستدرك حاكم، شماره‌ی حديث / 4240).

جهاد ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ
جای بسی تأسف است كه امروزه دشمنان اسلام به برترين افراد بشر بعد از پيامبران‌ـ‌عليهم السلام‌ـ تهمت‌های ناروا می‌زنند. يكی از اين طعنه‌ و تهمت‌ها، شانه خالی كردن اصحاب پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ از شركت در ميادين جهاد در راه خداوند است.در حالی که حقيقت امر، خلاف آن را ثابت می‌كند و فقط سه نفر از ايشان در غزوه تبوک به علت تأخير در حركت، از مجاهدين عقب ماندند و در این غزوه شركت نداشتند كه خداوند هم با صراحت توبه آنان را در كلام ابدی خویش يعنی قرآن كريم، قبول کرد. امّا دشمنان اسلام به سيدنا ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ نيز اين تهمت را زدند، در حالی‌كه ايشان بعد از اسلام آوردن در تمام جنگ‌ها حضور داشتند،
سيدنا ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ در غزوه ذات الرقاع، خيبر، وادی‌القری و عمرة القضاء شركت داشتند و در صحيح بخاری و مسلم  و سنن ابی داود و مستدرک حاكم و معانی‌الآثار ، واقعه‌ی فتح مكه‌ی مكرمه به روايت حضرت ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ آمده است، كه بيانگر حضور ايشان در اين غزوه است. ايشان در غزوه تبوک و موته و نيز بعد از وفات پيامبر‌ـ صلی الله و سلم‌ـ در صف جهاد با مرتدين حضور داشت. در «تاريخ دمشق» و «الإصابة في تمييز الصحابة» آمده است كه سيدنا ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ در جنگ «يرموک» شركت داشته است. ابن خلدون در تاريخ خود آورده است كه حضرت ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ در فتح گيلان و گرگان حضور داشته است.

تمجيد پيامبر ـ صلی الله عليه وسلم‌ـ ، اصحاب ‌ـ‌رضی الله عنهم‌ـ و تابعين‌ـ رحمهم الله‌ـ از سيدنا ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ
حرص شديد حضرت ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ به فراگيری حديث او را بر آن داشت كه روزی از رسول خدا ـ صلی الله و سلم‌ـ سؤال نمايد: ای رسول خدا ـ صلی الله و سلم‌ـ روز قيامت چه كسی از شفاعت شما بهرمندتر و كامرواتر است؟ پيامبر ـ صلی الله و سلم‌ـ فرمودند: «آری! گمان می‌كردم كه كسی پيش از تو از من در اين باره نمی‌پرسد و اين به سبب حرص و علاقه‌ی تو به شنيدن حديث است. همانا كامياب‌ترين مردم به شفاعت من در روز قيامت كسی است كه با خلوص نيت و از صميم قلب «لا اله الا الله» بگويد». حضرت عبدالله بن عمر ‌ـ رضی الله عنهما‌ـ خطاب به سيدنا ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ می‌‌فرمايد: همانا تو بيشتر از همه‌ی ما همراه رسول الله ـ صلی الله و سلم‌ـ بودی و داناترين ما به احاديث رسول الله ـ صلی الله و سلم‌ـ هستی. امام بخاری‌ـ رحمه الله‌ـ می‌فرمايد: بيش از هشتصد نفر از ايشان روايت كرده‌اند كه همگی از صحابه‌ـ‌رضی الله عنهم‌ـ  و تابعين‌ـ رحمهم الله‌ـ می‌باشند، از جمله‌ی آنان حضرت ابن عباس، ابن عمر، جابر، انس  و واثله بن اسقع ـ ‌رضی الله عنهم‌ـ می باشند. اعمش‌ـ رحمه الله‌ـ از ابی صالح سمان ‌ـ رحمه الله‌ـ روايت می‌كند كه فرمود: ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ حافظ‌‌‌‌ ترين  ياران رسول خدا ـ صلی الله و سلم‌ـ بود‌. امام شافعی ‌ـ رحمه الله‌ـ فرمود: ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ حافظ‌‌‌‌ ترين  ياران رسول خدا ـ صلی الله و سلم‌ـ در زمان خويش بود‌.
سيدنا ابوهريره‌ـ ‌رضی الله عنه‌ـ و دليل كثرت روايات
دشمنان از صدر اسلام دنبال این بودند که نهال این دین را از بین ببرند، به همین علت تمام توان و انواع مکر و حلیه را به کار بردند تا به مقاصد شوم خود برسند، امّا خداوند متعال مكر آنان را به وسيله فرزندان اسلام خنثی كرده است.
یکی از این شیوه‌های شوم و شیطانی ایجاد شک و شبهه در اذهان مسلمانان نسبت به ناقلین احادیث گهربار پیامبر‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ است تا اینکه اعتماد مسلمانان را نسبت آنچه که از احادیث به وسیله یاران پیامبر‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ به اين امت اسلامی رسيده است با ديده شک و ترديد نگاه كنند. اين عمل دشمنان اسلام از بغض و كينه آنان نسبت به اسلام و آموزه‌‌های آن سرچشمه می‌گيرد. وقتی‌كه هارون الرشيد‌ـ رحمه الله‌ـ خواست گردن فردی به نام «شاكر»، يكی از سران «زنادقه» آن زمان را بزند، از وی پرسيد: چرا نسبت به ياران پيامبر ‌ـ صلی الله وسلم‌ـ بدگويی می‌كنيد؟ گفت: با طعن و بدگويي به آنان می‌خواهيم بی‌اعتمادی نسبت به احاديثی که روايت كردند در اذهان مسلمانان ايجاد گردد. به همين علت به سيدنا ابوهريره ـ رضی الله عنه‌ـ طعن وتهمت‌های ناروا بستند، چون بخش بزرگی از تعاليم و احاديث از طريق ايشان به امت اسلامی رسيده است. جهت روشن شدن مطلب در مورد اين اعتراض دلايلی را بيان می‌كنم.

1) مجالست و همراهی دائمی با رسول خداـ صلی الله و عليه و سلم‌ـ‌.
حضرت ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌‌ـ چهار سال آخر عمر مبارک رسول خدا ‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ را به طور شبانه روزی در خدمت ایشان بوده و تمام گفتار و کردار آن حضرت ‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ را با حافظه‌ا‌ی که با دعا پیامبر‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ قوی شده بود به خاطر می‌سپردند. پر واضح است مجالست و همراهی سه ساله در حالیکه حضرت ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌‌ـ هیچ مشغولیت دنیوی نداشته و در همه حال همراه آن حضرت ‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ و در مسجد نبوی با بقیه اصحاب صفّه‌ـ رضی الله عنهم‌ـ حضور داشتند می‌تواند دلیل محکمی بر کثرت روایات ایشان باشد. گرچه در زمان خود حضرت ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌‌ـ اين سئوال برای بعضی پيش آمد و سيدنا ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌‌ـ درپاسخ به آن فرمود: « می‌گويند: ابوهريره‌ حديث زياد می‌گويد! وعدگاه ما نزد الله تعالی! و می‌گويند: چرا مهاجرين و انصار مثل احاديث وی بيان نمی‌كنند؟ برادران مهاجرم را تجارت در بازارها به خود مشغول می‌كرد و برادران انصارم را اموالشان، اما من شخصی مسكين بودم كه همراهی رسول خدا ‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ را بر خود لازم گرفته بودم و به سيری شكمم اكتفا می‌كردم ، هنگامی كه آنها(از محضر پيامبر ‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ) غايب بودند من حاضر بودم و هنگامی كه آنان(به علت مشغوليت‌ها احاديث را) فراموش می‌كردند، من(به علت عدم مشغوليت به كاری ديگر) حفظ می‌كردم.

2) دعای پيامبر ‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ .
در صحيح بخاری و ديگر كتب حديث به سند صحيح از خود حضرت ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌‌ـ روايت شده كه می‌فرمايد:« باری خدمت رسول خدا ‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ عرض كردم: يا رسول خدا ‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ من از شما احاديث زيادی شيندم و فراموش كردم. رسول خدا ‌ـ صلی الله علیه و سلم‌ـ فرمودند: «ردايت را باز كن» من هم ردايم را باز كردم. ايشان  دست در ردايم گذاشته و سپس  فرمودند:«آن را بپوش» چنان كردم. از آن به بعد هيچ حديثی را از ياد نبردم».

وفات سيدنا ابوهريره‌ـ رضی الله عنه‌ـ
سرانجام ايشان به روايتی در سال 57هــ ق و به روايتی ديگر در سال58هــ ق و  به روايتی در سال59هــ ق در سن 78سالگی در سال‌های پايانی امارت حضرت معاويه‌ـ رضی الله عنه‌ـ به جوار رحمت‌های الهی شتافت.« رضی الله عنه‌ و أرضاه و جعل الجنة مثواه».جنازه‌ی ايشان را بزرگانی از صحابه ـ ‌رضی الله عنهم‌ـ‌ همچون ابن عمر ، ابوسعيد خدری ‌‌ـ رضی الله عنهما‌ـ و فرزندان عثمان ‌ـ رضی الله عنه‌‌ـ تشييع نموده و در قبرستان بقيع به خاک سپردند.

منابع  و مراجع ــــــــــــــ
1ـ سنن ترمذی ، شماره حديث /3929 .
2ـ السنة ومكانتها في التشريع الإسلامي، ص./270 .
3ـ الإصابة في تمييز الصحابة لابن الحجر7/434. كذا في تاريخ دمشق لابن عساكر.
4ـ مسند احمد ، شماره حديث /17012. سنن نسائی /5069. سنن ابی داود/18.
5ـ صحيح بخاری ، شماره حديث/2223.
6ـ صحيح بخاری ، شماره حديث/6201.
7ـ سنن ترمذی ، شماره حديث/3836.
8ـ الدولة الأموية، صلابی/399.
9ـ دفاع عن ابی هريره ، عبدالمنعم صالح العلی العزی.
10ـ مجله اعتصام ، شماره/4.
11ـ مستدرك حاكم، شماره حديث /4240.

 

ابراهیم یوسف پور