حضرت عمر رضی الله عنهُ که در عصر حیات خود به مسایل سیاسی و اجتماعی مردم اهمیت می داد بدین جهت در آن لحظه ی سرنوشت ساز ، لحظه ی آخر عمر که فاصله ای بین حیات و ممات و وداع از جاه و مقام و متاع دنیوی است نیز به مسایل سیاسی و اجتماعی […]
حضرت عمر رضی الله عنهُ که در عصر حیات خود به مسایل سیاسی و اجتماعی مردم اهمیت می داد بدین جهت در آن لحظه ی سرنوشت ساز ، لحظه ی آخر عمر که فاصله ای بین حیات و ممات و وداع از جاه و مقام و متاع دنیوی است نیز به مسایل سیاسی و اجتماعی و امور دینی مسلمانان توجه داشته و برای آن اهمیت خاصی قایل بوده است
و همواره وحدت و انسجام مسلمانان را مد نظر داشت. در پیشنهادها و سفارش ها ی مکرر که از جانب اصحاب کبار که چه بسا درخواست می نمودند که بعد از خود کسی را به عنوان خلیفه ی مسلمین معرفی کند تا در کارهای دینی اقامهی حدود و شعایر اسلامی خدشه ای وارد نشود. امیر المؤمنین با تعمق کامل در مسئله و ژرف نگری در آن چنان مصلحت دید که این امر مهم را به شورای اهل حل و عقد از کبار اصحاب واگذار کند. بالاخره آن را به شورای شش نفره ، جمعی که در حال حیات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خدا از آنها راضی بوده و مورد اعتبار و اعتماد وی بودند واگذار نمود. علی و عثمان و سعدو عبدالرحمان بن عوف و زبیر بن عوام را به این امر خواند و به آنها دستور داد تا در بین خود کسی را به عنوان خلیفۀ مسلمین برگزینند و امر او را اطاعت کنند و پس از سه روز از مرگ من به این امر مبادرت کرده و درنگ نکنندو در این ایام صهیب رومی نماز جماعت را اقامه کنند. مبادا روز چهارم فرا رسد و شما امیری را از خود نداشته باشید. خلاصه وقت که امیر المؤمنین به خاک سپرده شد و دعوت خدا را لبیک گفت مسلمانان حسب دستور در محلی نزدیک به محل ام المؤمنین با هم نشستند و حضرت عثمان بن عفان را به عنوان خلیفۀ مسلمین انتخاب کردند .قابل بحث است ، وقتی که جنازه آماده ی تسلیم کردن به خاک شد و به حفره انتقال یافت، علی و عثمان عجله کردند تا بر خلیفه ی متوفی و شهید اسلام نماز بخوانند. عبدالرحمان بن عوف آنها را منع کرد و چنین گفت: هر دو داعیه یخلافت را در سر دارید و این امر برای شما ممکن نیست. پس به صهیب اشاره کرد تا بر خلیفه نماز بخواند و او نماز خواند و چهار تکبیر گفت. قابل ذکر است که در قانون و برنامهی اسلام عدالت و مساوات آن چنان مد نظر است که در سیستم و نظام اسلامی در بین برده ای مستضعف و کسی از اشراف قریش فرق و تفاوتی وجو د ندارد. به طوری که برده ای میتواند در بین همه ی اشراف قریش بر جنازه ی امیر المؤمنین ؛ رییس جمهور حکومت اسلامی ، نماز بخواندو در حیات او نیز چند روزی حسب وصیت خلیفه اسلام ، امام نماز جماعت مسلمانان باشد و این اسلام است که این حق معنویت را برتر ازهر چیز درنظر داشته است و آن را به اجرا در آورده است.
خدا رحمت امیر المؤمنین را در خلال ده سال و قریب به شش ماه یا بیشتر زمامداری امورمسلمین آن چنان راه و روشی را در باب اجرای عدالت اجتماعی بنیاد نهاد و آن چنان پایه و اساسی را در حل مشکلات مردم و رتق و فتق معضلات عامه ی مردم مسلمان اتخاذ کرد که شاخه ها جوانه های آن در قلب حکومت اسلامی در لبه ی مرزهای روم و ایران در اقصی نقاط جزیرة العرب آن چنان مستحکم و استوار گردید و ثمره ی شیرین داد که توده ی مردم با افتخار و دلخواه خود از صمیم قلب به اسلام گردن نهادند و دعوت اسلام را لبیک گفتند و آن چنان در اجرای عدالت اجتماعی و احترام به حقوق اسلامی با عشق و علاقه ی خاص و با خلوص نیت کلیه ی برنامه های خود را با آن تطبیق نموده و از آن عدول نکرده اند.آری در تمام نقشه ها وطرح ها ، تقسیم و توزیع غنایم، بالاخره در همه ی کارهای لازم الاجرا، والیان و متصدیان امور، امیر المؤمنین را در جریان امر و در رد و قبول پیشنهادات خود قرار داده و خط مشی وی را نقطه به نقطه به اجرا می گذاشتند، به طوری که نه بر کسی ظلم و ستمی معمول و نه در گوشه و کنار مملکت و نه در مرکز استانها و شهر ها و شورش و غوغایی به وقوع پیوسته و نه خون کسی به ناحق ریخته شده و نه به ملک و اموال کسی ضرر و زیانی رسیده است و نه قبیله و عشیره ای به گونه ای در اجرای عدالت اجتماعی انتقاد کرده اند. مسلمانان امیر المؤمنین را پدر دلسوز و مهربانی تلقی کرده و دستور و فرمان او را به جان و دل پذیرفته اند و آن چنان اجرای عدالت اجتماعی جاذبه داشت و آن چنان امنیت و آسایش بر توده ی مردم سایه افکنده بود که قرن ها بعد دانشمندان و ارباب سیاست و درایت در برنامه ی کاری زمامداران اسلامی اتخاد چنین روش و راهی را به عنوان یک اصل مستحکم و استوار در برقراری نظم و نظام مملکت ضرورت اجتناب ناپذیری تلقی کرده اند و چنین طریق و راه و روشی را نمونه ی راستین اسلام پنداشته اند. عبدالوهاب نجار، صاحب کتاب خلفای راشدین به نقل از استاد خضری، مورخ بزرگ در عالم اسلام، اجرای عدالت فاروق اعظم را چنین به تصویر می کشاند اگر ملت ها و دول راقیه با همه ی علم و دانش و فلسفه ی اجتماعی که داشته اند به گونه ای به حقوق واقعی مردم ارج نهند و به گونه ای به سوی عدالت اجتماعی قدم بگذارند. بدون شک با تقدیم هزارها قربانی در تأمین آن هنوز هم عشریاز آن را پیاده نکرده اند و اگر به نوعی هم پشرفت کرده اند با وصف آن هزارها قربانی را در پی آن تقدیم نموده و چه بسا غوغا و جنجالی را نیز به دنبال داشته است. و چه بسا اشخاص راهم به گورستانها فرستاده اند . ولی به حق آن چه را که فارق اعظم در اجرای عدالت ودر امراداره کردن مملکت به کار گرفته است علاوه بر سهولت آن شایسته است که در طول تاریخ دوران و در اودار زندگی بشر در عرصه گیتی به عنوان نمنه ای کامل ازعدالت اجتماعی و به عنوان قانون جاودانی و مورد نیاز تودهی [۱]مردم تلقی گردد.
منبع:/هزار سخن از سخنان امیر المؤمنین عمر بن الخطاب رضی الله عنهُ/تآلیف:شیخ یونس سامرائی/مترجم: محی الدین شیخ طه قریشی/انتشارات کمال(سلیمانیه)/چاپ :اول ۱۳۸۸
[۱]) عبدالوهاب نجار، ص۲۲۶، عنوان سیره ی عمر.الخلفاء الراشدین.