در آغاز سورهي مباركهي فرقان بيشتر مضامين پيرامون اثبات نبوت و پاسخ به اعتراضات كفار و مشركين است به دنبالش سزاي كفار و مشركين و آناني كه نسبت به احكام خداوندي كوتاهي ورزيدهاند بيان گرديده است . در پايان سوره ، به بيان صفات « عبادالرحمن » كه از نظر، عقيده، عبادت، اخلاق و رفتار […]
در آغاز سورهي مباركهي فرقان بيشتر مضامين پيرامون اثبات نبوت و پاسخ به اعتراضات كفار و مشركين است به دنبالش سزاي كفار و مشركين و آناني كه نسبت به احكام خداوندي كوتاهي ورزيدهاند بيان گرديده است . در پايان سوره ، به بيان صفات « عبادالرحمن » كه از نظر، عقيده، عبادت، اخلاق و رفتار كاملاند ميپردازد و ايشان را سزاوار دخول بهشت قرار مي دهد.
پير طريقت حضرت خواجه عبدالله انصار رحمة الله عليه دربارهي آنان چنين ميفرمايد: بندگان خدا جل جلاله در حقيقت ايشانند كه پيوسته در گذارهي فرمانند، از نصيب پاك و از اختيار به دور و از خواستهي خود بيزار . در اين عالم صد هزار عبدالرحمن و عبدالرزاق و عبدالوهاب بيني كه يكي عبدالله نبيني ، بلي به نام بيني به معني كم بيني . بندگي ايشان به نصيب آميخته و به حظ خود آلوده ، او كه حـق جلجلاله را به نصيب طلـبد يا پرستد بندهي نصيب است نه بندهي او . (1)
امام قرطبي رحمه الله ميفرمايد : « خداوند بندگانش را به يازده خصلت توصيف نموده است كه هريك از اوصـاف حميدهشان از قبيـل تخليـه و تحليه ميباشد و آنها عبارتند از: « فروتني ، بردباري ، نماز شب ، خوف خدا ، ترك اسراف و تبذير ، ترك سختي و بخيلي ، دوري از شرك و بت پرستي ، دوري از زنا و قتل، بازگشت بسوي خداوند ، پرهيز از كذب، پذيرش پند و نصيحت، و با خلوص نيت دعا و تضرع به بارگاه خداوند جلجلاله »(2 )
و اكنون توضيح اين صفات يازدهگانه :
صفت نخست:
«و عبادالرحمن الذين يمشون علي الارض هوناً»
بندگان رحمان كسانياند كه آرام روي زمين راه ميروند ( مانند مشركين نيستند كه با شنيدن نام « رحمن » رو برتابند و با تكبر و غرور حركت كنند ، بلكه با سخنان و كردارشان عبوديت خود را ابراز ميدارند و از رفتارشان تواضع و متانت و خاكساري و بيتكلفي نمايان است .(3)
مراد از لفظ « هون » در اينجا سكون، وقار و تواضع است. يعني متكبرانه قدم نميگذارند. البته زياد با آهستگي راهرفتن منظور نيست زيرا اين كار بدون عذر خلاف سنت است . سلف صالح ، راهرفتن مثل مريضان را علامت تكبر قرار داده و به خاطر تصنعي كه اختيار كرده است ، مكروه گفتهاند .روزي حضرت فاروق اعظم رضي الله عنه جواني را ديدند كه بسيار آهسته راه ميرود ، فرمودند: چه شده است؟ بيماري؟! و بعد درهاش را بلند كرده فرمود: با قوت حركت كنيد.(4)
حضرت حسن بصري رحمةاللهعليه در تفسيرآيهي مذكور ميفرمايد : اعضا و اندام مؤمنين مخلص ، چشم و گوش ، دست و پاي ايشان تمامي در برابر خداوند عاجز و ذليلاند، نادانان آنان را كه ميبينند عاجز و معذور تصور ميكنند حال آنكه آنها نه بيمارند و نه معذور، بلكه قوي و تندرست هستند، اما آنقدر كه خوف خدا بر آنها طاري گشته بر ديگران نشده است. (5)
صفت دوم :
«و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلماً»
و هنگامي كه نادانان ايشان را با دشنام و بد و بيراه گفتن مخاطب قرار ميدهند از آنها رو ميگردانند و به قصد ترك ايشان ميگويند: سلام! (درود!) يعني در برابر بيادبان عفو و گذشت را اختيار ميكنند و شيوه و روش آنها خلاف آنچه در جاهليت بود تحقق يافت برخي از جاهلان چنين ميگفتند:
الا لايجهلن احد علينا****فنجهل فوق جهل الجاهلينا
خبردار! كسي با ما جاهلانه رفتار ننمايد ور نه ما بالاترين رفتار جاهلانه را با او خواهيم داشت.
صفت سوم:
«والذين يبيتون لربهم سجداً و قياماً»
«كانوا قليلاً من الليل ما يهجعون»
و آنانكه شب ميگذرانند براي پروردگار خويش سجدهكنان و قيامكنان، يعني آن وقت كه بندگان غافل او در بستر خواب و استراحت آرميدهاند اينها پيوسته يا در قياماند يا در سجده و سر به آستان حق ميسايند. (6)
نماز شب (تهجد ) به طور ويژه مطرح شده است به اين دليل كه وقت و زمان استراحت است، در اين موقع براي نماز و عبادت برخاستن خالي از مشقت و سختي نيست و خطر ريا و سمعه نيز وجود ندارد. اصولاً شب و روز آنها در طاعت خداوند سپري مي شود، روزها را در تعليم و تبليغ و جهاد در راه خدا و شبها را در حضور او با عبادت سپري مينمايند. دربارهي فضيلت نماز تهجد بروايت ترمذي از ابوامامه رضياللهعنه آمده است كه رسول الله صلياللهعليهوسلم فرمودند: به عبادت شب (تهجد ) پايبندي كنيد زيرا تمام بندگان نيك پيش از شما به اين چيز پايبند بودند. و اين باعث كفارهي گناهان و ذريعهي قرب شما به خداوند ميگردد و مانع از گناهان ميشود. (7)
حضرت عبدالله بن عباس رضياللهعنه ميفرمايد: هركس بعد از نماز عشاء دو ركعت يا بيشتر از آن بخواند آن هم در اين حكم داخل است « بات لله ساجداً و قائماً»(8)
حضرت عثمان بن عفان رضي الله عنه از رسول الله صلي الله عليه و سلم روايت كرده است : « هر كس نماز عشاء را با جماعت به جا آورد نيمي از شب را در نماز بوده است و اگر نماز صبح را با جماعت گذارد نصف ديگر شب را در عبادت گذرانده است.» (9)
صفت چهارم :
« والذين يقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها كان غراماً، انها ساءت مستقراً و مقاماً»
و كساني كه پيوسته ميگويند پروردگارا ! دور دار از ما عذاب دوزخ را ، چرا كه عذاب آن ( گريبانگير هر كسي كه شد، از او ) جدا نميگردد، بيگمان دوزخ بدترين قرارگاه و جايگاه است. )
يعني بندگان مقبول خدا با وجود كثرت عبادت در شب و روز، باز هم از خوف و خشيت الهي غافل و بيفكر نيستند، بلكه هر وقت خوف خدا و فكر آخرت را همراه با دعا و نيايش عملاً دنبال ميكنند. (10)
حسن بصري رحمةاللهعليه ميفرمايد : روزها متواضعند و شبها خسته از ترس عذاب رب العالمين .(11)
صفت پنجم:
«والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا وكان بين ذالك قواماً »
و كساني كه به هنگام خرج كردن (مال ، براي خود و خانواده ) نه زيادهروي ميكنند و نه سختگيري ، بلكه در ميان اين دو، ميانهروي و اعتدال را رعايت ميكنند.
يعني با سنجيدن موقعيت ماليشان خرج ميكنند، نه محبت با مال است و نه اضاعت آن ، كما قال تعالي : «ولا تجعل يدك مغلولة الي عنقك و لاتبسطها كل البسط فتقعد ملوماً محسوراً» ( و مكن دست خود را با گردنت بسته و مگشاي آن را تمام گشادن و آنگاه بنشيني ملامت كرده شده و درمانده گشته ( در صورت اسراف ).(12)
يعني نه در خورد و خوراك و لباسشان اسراف و تبذير ميكنند و نه مانند بخيلان دست نگه ميدارند . حضرت مجاهد رحمة الله عليه ميفرمايد : اگر در راه خدا به اندازهي كوه « ابوقبيس » خرج كنيد ، اسراف نكرديد ولي اگر در راه گناه به اندازهي يك پيمانه هم خرج كنيد ، اسراف كرديد. (13)
صفت ششم :
«والذين لايدعون مع الله الهاً اخر»
و كساني كه با الله معبود ديگري را فرياد نميكنند و نميپرستند.
قبل از اين، اصول طاعت و فرمانبرداري ذكرگرديد، حال اصول مهم معصيت و نافرماني را بيان مي فرمايد كه در رأس آنها عقيده است. بندگان نيك خدا، كسي را در عبادت با خداوند شريك نميگيرند چون شرك، از گناهان بزرگ به شمار آمده است .(14)
صفت هفتم و هشتم :
«ولا يقتلون النفس التي حرم الله الا بالحق و لايزنون ومن يفعل ذالك يلق اثاماً»
و انساني كه خداوند خونش را حرام گردانيده است به قتل نمي رسانند مگر به حق ، و زنا نمي كند ، هركس اين را انجام دهد كيفر آن را مي بيند ( كسي كه مرتكب يكي از كارهاي زشت و پليد مثل : شرك و قتل و زنا شود ) عذاب او در قيامت مضاعف مي گردد و خوار و ذليل ، جاودانه در عذاب مي ماند .
علامه شبيراحمد عثماني رحمةاللهعليه ميفرمايند: صورتهاي زير تحت «بالحق» داخل است : 1- قصاص در قبال قتل عمد 2- سنگساركردن زاني ازدواج كرده 3 – كسي كه از دين خارج گشته و جماعت را رها سازد.
در بعضي روايات آمده است كه « آثام» نام طبقهاي است در دوزخ كه دربارهي آن عذابهاي بسيار سخت و وحشتناك بيان شده است ـ اعاذناالله منها ـ چون اين گناهان نسبت به گناهان ديگر بزرگتر هستند، لذا عذاب آنها هم بزرگتر خواهد بود و لحظه به لحظه عذابشان افزايش خواهد يافت .(15)
«الا من تاب و آمن و عمل عملاً صالحاً فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنات و كان الله غفوراً رحيماً و من تاب و عمل صالحاً فانه يتوب الي الله متاباً»
مگر كسي كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد كه خداوند بديها و گناهان ايشان را به خوبيها و نيكيها تبديل ميكند و خداوند آمرزنده و مهربان است . كسي كه توبه كند و كار شايسته انجام دهد كاملاً به سوي خدا باز مي گردد . يعني بجاي گناهان در جهت كسب نيكيها به آنها توفيق ميدهد و گناه كفر بخشوده ميشود يا اين است كه بديهاي آنها را محو نموده به همان ميزان در نامهي اعمال ايشان نيكي مناسبي ، ثبت مي نمايد. چنانچه از بعضي احاديث ظاهر ميگردد .(16)
صفت نهم :
«والذين لايشهدون الزور و اذا مروا باللغو مروا كراماً»
و بندگان رحمان كسانياند كه بر باطل گواهي نميدهند و هنگامي كه كارهاي ناپسند را ديده و يا سخنان پوچي را بشنوند، بزرگوارانه ميگذرند .
يعني نه دروغ ميگويند و نه كارهاي باطل انجام ميدهند و نه در مجالس گناه حاضر ميشوند . و به قول «علامه صابوني» از مجالسي چون لهو، سينما، قمار و موسيقي و… روگردانند. (17)
در صحيح بخاري و صحيح مسلم به روايت حضرت انس رضياللهعنه آمده است كه: رسول الله صلياللهعليهوسلم شهادت دروغ را اكبر كبائر فرمودند. حضرت فاروق اعظم رضياللهعنه اعلان فرمودند : اگر ثابت گردد كه كسي به دروغ گواهي داده است به چهل ضربه شلاق سزا داده خواهد شد و چهرهي او سياه كرده در بازار چرخانيده خواهد شد تا رسوا گردد، و تا مدتي طولاني بايد در زندان بماند .(18)
صفت دهم :
«والذين اذا ذكروا بآيات ربهم لم يخروا عليها صماً و عمياناً»
و كساني كه هنگامي كه به وسيلهي آيات پروردگارشان پند داده شوند، همسان كران و نابينايان برآن فرو نميافتند .
يعني هرگاه نسبت به الله تعالي و ياد آخرت پندي داده ميشوند مانند آدمهاي غافل و مغفل گوش نميكنند ، بلكه با نهايت فكر، تدبر و توجه تمام ميشنوند و متأثر ميگردند.
صفت يازدهم :
«والذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين و جعلنا للمتقين اماماً»
و كساني كه ميگويند پروردگارا ! همسران و فرزنداني به ما عطا فرما كه باعث روشني چشمانمان گردند و ما را پيشواي پرهيزگاران گردان!
يعني اهل و عيالي عنايت فرما كه با ديدنشان چشمها روشن و قلبها شادمان گردد، ظاهر است كه دل يك مؤمن كامل، آن وقت شادمان است كه خانوادهاش را در راه اطاعت و بندگي خداوند و در جهت كسب علم نافع و مفيد مشغول يابد. بعد از آن است كه تمام نعمتها و خوشيهاي دنيا را در مييابد و لمس ميكند.
«واجعلنا للمتقين اماماً» يعني ما را اسوه و مقتدا قرار بده تا مردم به ما اقتدا نموده پرهيزگار گردند. نه تنها «مهتدي» بلكه « هادي » بگردان تا تمام وابستگان ، در تقوا و طهارت ما را پيروي كنند .(19)
قال ابن عباس رضي الله عنه :«اي ائمة يقتدي بنا في الخير.»(20)
« اؤلئك يجزون الغرفة بما صبروا و يلقون فيها تحية و سلاماً»
به اينان بالاترين درجات و عاليترين منازل جنت داده ميشود در برابر صبر و استقامتشان. و در آن ، بدانان درود و سلام گفته خواهد شد.
«خالدين فيها حسنت مستقراً و مقاماً ، قل ما يعبؤ بكم ربي لولا دعائكم فقد كذبتم فسوف يكون لزاماً»
در آنجا جاودانه مانند، چه قرارگاه خوب! و چه جايگاه زيبايي! بگو: اگر عبادت و دعايتان نباشد پروردگار من اعتنايي به شما ندارد، اما شما تكذيب ميكنيد و (نتيجهي بد) آن ملازم شما خواهد شد . (و سزاي كفر و عصيان خود را خواهيد ديد.)
احب الصالحين و لست منهم****لعل الله يرزقني صلاحاً
نويسنده: محمود عبدي
ــــــــــــــــــــــــــ پي نوشتها
1 ـ كشف الاسرار ج 7 ص 77
2 ـ صفوة التفاسير ج 2 ص 372
3 ـ موضح الفرقان علامه شبير احمد عثماني
4 ـ معارف القرآن ج 2 ص 502 به نقل از ابن كثير
5 ـ با اندكي تلخيص از معارف القرآن ج 6 ص 503 بحواله ي ابن كثير
6 ـ موضح الفرقان
7 ـ معارف القرآن (به نقل از مظهري) ج 6 ص 503
8 ـ مظهري از بغوي
9 ـ رواه احمد (از مظهري
10 ـ معارف القرآن ج6 ص 504
11 ـ صفوة التفاسيرج2 ص370
12 ـ موضح الفرقان
13 ـ صفوة التفاسير ج2 ص 370
14 ـ معارف القرآن ج 6ص 505
15 ـ موضح الفرقان
16 ـ همان
17 ـ صفوة التفاسير ج 2 ص 371
18 ـ رواه ابن ابي شيبه معارف القرآن ج 6 ص 507
19 ـ موضح الفرقان
20 ـ صفوة التفاسير ج2 ص 371