امالمؤمنین عایشه (رض) درست چهار سال پس از بعثت پیامبر(ص) در مکه به دنیا آمد. او هیچ روزی از زندگیاش را غیرمسلمان به سر نبردهاست. وی در خانهی نزدیکترین انسان به قلب پیامبر(ص)، ابوبکر صدیق، رشد و نمود و استعدادها و مواهبش برای زندگی شکوفا شد: یعنی درست در زمانی که شرک و جهل بر […]
امالمؤمنین عایشه (رض) درست چهار سال پس از بعثت پیامبر(ص) در مکه به دنیا آمد. او هیچ روزی از زندگیاش را غیرمسلمان به سر نبردهاست. وی در خانهی نزدیکترین انسان به قلب پیامبر(ص)، ابوبکر صدیق، رشد و نمود و استعدادها و مواهبش برای زندگی شکوفا شد: یعنی درست در زمانی که شرک و جهل بر عقلها و اندیشههای سران و رهبران قریش خیمه زده بود و نخستین گروه مسلمانان با تلخترین شکنجهها و سختیها از طرف رهبران قدرتمند و پایههای کفر و دشمنان اسلام، دست و پنجه نرم میکردند.
ام المؤمنین عایشه(رض) در عرصهی دعوت و فعالیت دینی
ام المؤمنین عایشهی صدیقه(رض)، پیامبر(ص) را بینهایت دوست داشت. دعوت مردم به سوی دین خدا که به وسیلهی پیامبر خدا انجام میگرفت، برای او بسی دوست داشتی بود. از این رو آن را اساس زندگی خود قرار داد و در راه ابلاغ و رساندن آن به مردم، تمام کوشش خود را صرف نمود. دعوت به زندگانی ام المؤمنین عایشه صدیقه(رض) به دو مرحله تقسیم میشود:
مرحلهی یکم: در حیات پیامبر(ص)
مرحلهی دوم: پس از درگذشت او.
هر یک از این دو مرحله از شاخصها و خصوصیات ویژهای برخوردار است.
مرحلهی نخست: در حیات پیامبر(ص)
این مرحله با کسب علم از پیامبر(ص) نسبت به مرحلهی بعد متمایز میشود. علم و دانش نه تنها توشه، بلکه عنصر اصلی دعوت را تشکیل میدهد. بدین جهت ام المؤمنین عایشهی صدیقه از چندین کانال به کسب علم میپرداخت:
1- حفظ نمودن
او یک دانشآموز زیرک و زرنگ بودى هر چه پیامبر(ص) میگفت، انجام میداد، حفظ میکرد و به خاطر خود میسپرد. تا جایی که هرگاه مسألهای پیش میآمد، بیدرنگ سخن یا عمل پیامبر را به یاد میآورد. او بعدها چیزهای زیادی را حفظ روایت می نمود. از پیامبر(ص) 2210 حدیث روایت کرده است. در مورد قرآن گفته است: «چون یک آیه در زمان پیامبر خدا(ص) نازل میشد، حلال و حرام و امر و نهی آن را حفظ میکردیم و خود آن آیه را حفظ نمیکردیم.» [أعلام النساء،ج3،ص106]
از این سخن او روشن میشود که الفاظ و کلمات همهی آیات را حفظ نمیکرده، بلکه مفاهیم اساسی آیات و اهداف مورد نظر آنها و نیز احکام و دستوراتی را که از آنها به دست میآمده، حفظ مینموده است.
2- پرسش و ژرفنگری در کسب علم
امالمؤمنین عایشه در مورد مطلبی که برایش پوشیده مانده بود، مرتب میپرسید. بنابراین هرگاه چیزی را نمیدانست از جستن و پرسیدن کوتاهی نمیکرد. عشق به علم و دانش او را شیفتهی خود نموده بود. مدام در پی کسب میزان بیشتری از علم بود. روایت میکند: رسول خدا(ص) فرمود: کسی که در روز قیامت محاسبه شود، هلاک میگردد.
عایشهی صدیقه میگوید: من گفتم:
– «ای رسول خدا! مگر نه این است که خداوند میفرماید: انسان به زودی به آسانی محاسبه خواهد شد.»
پیامبر(ص) فرمود: عایشه! این عرضه(ی اعمال و گناهان) است، اما کسی که در حساب مورد مناقشه قرار گیرد، بیتردید هلاک میشود.[مسند امام احمد بن حنبل، ج6، صص206-108]
او میدانست که جستن و پرسیدن چیزهایی که انسان نمیداند، از جمله خصلتهای زیبا و نیکوی انسان مسؤول است. جهالت و نادانی نیز یک عیب زشت محسوب میشود که انسان میتواند با جستن و فراگیری آن را از خود بزداید و پاک کند. او همچنین میدانست که زشتترین عیب، این است که انسان از جستن و پرسیدن، خجالت بکشد و بدین جهت در برابر جهالت و نادانی خود درِ بزرگ غرور و تکبّر را ببندد و همچنان جاهل و نادان بماند، تا این که روزی جهالت او برای مردم برملا شود. در اثر نیز آمده: آدم خجول و متکبّر نمی تواند علم حاصل کند. به خاطر همین زنان انصار را میستود و میگفت:
خدا رحمت کند زنان انصار را. حیا و شرم، آنان را تفقه در دین باز نمیداشت.
عایشهی صدیقه(رض) در زمان نوجوانی به خانهی پیامبر(ص) داخل شد. او در این زمان، هم از نظر سنی کوچک بود و هم از نظر علمی در سطح پایینی قرار داشت. نُه سال با پیامبر به سر برد. با این که در این نُه سال از نظر سنی کوچک بود، باز هم چیزهای زیادی به خاطر سپرد و حفظ نمود و از آن مهمتر، به فهم و درک آنها کوشید. پس از آن به لطف هوشیاری و آگاهی سرسختانهی خود و جستنها و جست و جوگریهای پیگیر و مداومش نسبت به مطالبی که نمیدانست همهی آن چه را که پیامبر(ص) گفته بود یا جلوی او انجام داده بود، به دیگران منتقل نمود.
میگوید: زنی سالخورده به نام حسانهی مزنی نزد پیامبر(ص) آمد، پیامبر به او گفت: تو که هستی؟
گفت: من جثامه مزنیام.
پیامبر گفت: نه، تو حسانهای. چطوری؟ پس از ما چطور بودید؟
زن گفت: خوبیم. پدر و مادرم فدایت! ای رسول خدا!
چون زن خارج شد به پیامبر(ص) گفتم: چرا به یک عجوزه این همه توجه میکنی؟
پیامبر گفت: زمان خدیجه او نزد من میآمد. دوستی با آشنایان قدیمی جزو ایمان است.[منتخب کنزالمعال، ج5، ص116؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج4، ص279]
همچنین روایت میکند که: مردی اجازهی ورود خواست، پیامبر(ص) گفت: اجازه دهید بیاید. آدم بسیار بدی است. شخص چون وارد شد پیامبر به نرمی با او صحبت کرد. چون رفت، من به پیامبر(ص) گفتم: ای رسول خدا! ابتدا آن حرفها را در مورد او زدی و پس از آن با این نرمی با او صحبت کردی!
پیامبر فرمود: عایشه! کسی که مردم او را از ترس بدزبانیاش رها کرده باشند، نزد خداوند بدترین جایگاه را دارد.[مسند امام احمد بن حنبل، ج6،ص159]
او در مورد تفسیر قرآن نیز از پیامبر خدا سؤال میکرد. روزی گفت: ای رسول خدا! در این آیه: «وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ»،«آنانی که میدهند، آن چه را میدهند، در حالی که دلهایشان لرزان و هراسان است از این که به سوی پروردگارشان باز میگردند….» [مؤمنون/60]
ای رسول خدا! آیا منظور همان شخصی است که دزدی میکند، زنا میکند، شراب میخورد، در حالی که از خدا میترسد؟
فرمود: «نه، دختر ابوبکر صدیق! او همان شخصی است که نماز میخواند، روزه میگیرد و باز هم از خداوند ـ عزوجل ـ میترسد.»[مسند امام احمد بن حنبل، ج6، ص159]
3- حضور در مجالس علمی پیامبر همراه با سایر زنان
امالمؤمنین عایشه همراه با سایر زنان به مجالس علمی پیامبر(ص) حاضر میشد. از پرسشهایشان استفاده میکرد و با پاسخهای پیامبر خدا(ص) به فهم خود، عمق بیشتری میبخشید. میگوید: پیامبر خدا(ص) زنان مؤمنی را که به سوی او مهاجرت میکردند، با این آیه مورد آزمایش قرار میداد: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَن لَّا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ»، «ای پیامبر! هرگاه زنان مؤمن نزد تو آمدند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا نسازند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و به دروغ فرزندی را به خود و شوهر خود نسبت ندهند و در کار نیکی از تو نافرمانی نکنند، پس با آنان بیعت کن و برایشان از خدا آمرزش بخواه که خدا آمرزندهی مهربان است…» [ممتحنه/12]
عایشهی صدیقه میگوید: هر یک از زنان مؤمن که به این شرایط اعتراب میکرد، پیامبر خدا(ص) به او میفرمود: با تو بیعت کردم. این عمل صرفاً به وسیلهی سخن صورت میگرفت، اما به خدا سوگند که، هیچ وقت در هنگام بیعت گرفتن دست پیامبر با دست زنی برخورد نکرده است. پیامبر(ص) تنها با این سخن خود با آنان بیعت مینمود: «بر این چیز با تو بیعت کردم.»[تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص353 از ابن کثیر؛ صحیح بخاری، ج3، ص220؛ سیرهی ابن کثیر، ج3، ص604]
امالمؤمنین همچنین روایت میکند که: هند دختر عتبه زن ابوسفیان نزد پیامبر خدا(ص) آمد و گفت: «ای رسول خدا! ابوسفیان آدم بخیلی است. آن قدر خرجی به من نمیدهد که من و فرزندانم را کفایت کند. اگر بدون اطلاع او مقداری از پول او را بردارم، آیا گناه کار میشوم؟
پیامبر خدا فرمود: آن قدر که تو و فرزندانت را کافی باشد، از مال او بردار.[سیرهی ابن کثیر، ج، ص604، البخاری، ج2، ص316]
سیده عایشه به حکم زن بودن خود، در خصوص شناخت احکام مخصوص زنان که به ندرت ممکن است جلوی مردان از پیامبر(ص) در مورد آنها سوال شود، به نسبت سایر صحابه از موقعیت برتر و نزدیکتری برخوردار بود. زنان به خانهی عایشه(رض) میآمدند و در مورد احکام حیض و نفاس از پیامبر میپرسیدند. عایشه به هنگام پرسیدن حضور داشت. بنابراین پاسخ را به خاطر میسپرد. روایت میکند که: روزی فاطمه بنت أبی حبیش از پیامبر خدا(ص) پرسید:
– من زنی هستم که استحاضه میشوم و بنابراین پاک نمیشوم. آیا نماز خواندن را رها کنم؟
پیامبر فرمود: این خون ریزی (در اثر پارگی یک رگ) به وجود میآید. بنابراین چیزی جدای از خود حیض است. هرگاه زمان عادت ماهانه فرا رسید، نماز مخوان و چون به مقدار آن، مدت زمان سپری گردید، خونها را شستشو بده و نماز بخوان.[صحیح بخاری، ج1، ص65]
گاه شرم به پیامبر(ص) اجازه نمیداد با زنان به جزئیات این قبیل مسائل بپردازد. این جا بود که سیده عایشه به صحنه میآمد، مهار سخن را به دست میگرفت و مطلبی را که خودش با هوش و استعداد زیرکانهی خود از سخنان پیامبر(ص) دریافته بود، به صورت مفصل برای زن توضیح میداد.
زنی نزد پیامبر(ص) آمد و در مورد قاعدگی از او پرسید: چگونه بعد از قاعدگی غسل کند؟ پیامبر(ص) گفت: یک قطعه پشم یا پنبهی بازدارنده بگیر و با آن وضو بگیر.
زن گفت: ای رسول خدا، چگونه با آن وضو بگیرم؟
فرمود: با آن وضو بگیر.
زن دوباره گفت: ای رسول خدا، چگونه با آن وضو بگیرم؟
پیامبر(ص) فرمود: با آن وضو بگیر.
عایشهی صدیقه میگوید: من به مقصود پیامبر پی بردم، بنابراین آن زن را به سوی خود کشیدم به او یاد دادم.[صحیح بخاری، 64، ص270]
خانهی امالمؤمنین عایشه (رض) هیچ گاه از زنانی که میآمدند و از پیامبر(ص) سوال میکردند، خالی نبود. بیتردید، این قضیه به جایگاه خاص عایشه نزد زنان دلالت دارد؛ چون به جای سایر همسران پیامبر(ص) اغلب به خانهی او میآمدند. عایشه نیز از زنان استقبال مینمود. حتی گاه سرگرم آلت ریسندگی یا کار دیگری بود. با این وجود، مشغولیت او را از پی بردن به سوال یا حفظ پاسخ پیامبر(ص) به آن شخص باز نمیداشت. روایت میکند که خوله دختر ثعلبه زن اوس بن صامت به خانهی پیامبر(ص) آمد. عایشه مشغول شستن یک قسمت سرِ پیامبر(ص) بود. زن با فرزندان خود آمد و گفت: ای رسول خدا، شوهر من نابینا و فقیر است. چیزی ندارد. پس از آن به شکوه و گلایه از شوهرش پرداخت و این که با او ظهار نموده است.[ظهار، این است که شخص به زن خود میگوید: تو بر من مانند پشت مادرم حرام هستی. بنابراین با تو مقاربت نمیکنم.] در این لحظه عایشه چرخید و به شستن قسمت دیگر سر پیامبر مشغول شد. خوله نیز چرخشی زد و داستان خود را دوباره از سر گرفت. پیامبر خدا(ص) سر خود را بلند کرد و گفت: من تنها این را میدانم که بر او حرام شدهای.
زن گفت: از فاجعهای که به من و فرزندانم رخ داده است به خداوند شکایت میکنم.
در این زمان عایشه مشاهده نمودکه چهرهی پیامبر دگرگون شد و به زن گفت: برو عقب، برو عقب.
زن دور شد. پیامبر مدتی در بیحالی و بیهوشی به سر برد. چون وحی به پیام رسید، گفت: عایشه، زن کجاست؟
عایشه زن را صدا زد. پیامبر این آیهی را بر او خواند:«قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ»[مجادله/1]،«محققاً خداوند سخن آن زن را شنید که با تو دربارهی شوهرش مجادله میکند و به خدا شکایت مینماید و خداوند گفتگوی شما را میشنود. خداوند شنوا و بیناست.»[الاصابة، ج4، ص290؛ تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص318، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج4، ص290]
سیده عایشه در مجالس پیامبر به زنان تأکید میکرد و آنان را تذکر میداد که مطالبی را که از پیامبر(ص) میشنوند، حفظ کنند و بفهمند. حبیبه دختر ابوسفیان[این ابوسفیان غیر از ابوسفیان بنحرب است. دخترش حبیبه نیز غیر از ام المؤمین امحبیبه است. این حبیبه خدمتکار سیده عایشه بوده است.] روایت میکند: نزد عایشه بودم؛ پیامبر(ص) آمد و فرمود: هر زن و مرد مسلمانی که سه کودک از آنان بمیرد، به کودکان گفته میشود: به بهشت وارد شوید. میگویند: باید پدر و مادرمان داخل شوند. در مرتبهی سوم یا چهارم گفته میشود: شما و پدرانتان داخل شوید. عایشهی صدیقه به من گفت: شنیدی؟
گفت: بله.
گفت: پس آن را حفظ کن.[الاصابة، ج4، ص270]
4- حضور در مناسبهای عمومی
خانه ام المؤمنین عایشه در مدینه، مجاور مسجد و چسبیده به آن بود. از منبر پیامبر فاصلهی چندانی نداشت. این پدیده سبب شده بود که از بیشتر رویدادها و حوادث جاری به آسانی آگاهی و شناخت کسب کند؛ چون مسجد پیامبر(ص) در آن روزگار، صحنهی کلیهی رویدادها به شمار میرفت؛ قانونگذاری و صدور حکم در آنجا صورت میگرفت. قرآن در آن جا نازل میشد. هیأتها و نمایندگان قبایل به آن جا میآمدند. همهی این مسائل در برابر دیدگان عایشه قرار داشتند. نزدیکی خانهاش با مسجد، استقرار خود او در خانه به حکم حجاب، فرود آمدن جبرئیل غالباً در خانهی او ـ به گونهای که خانهاش مهبطِ وحی نامیده میشد ـ همه و همهی این ها به او کمک کرد، تا بیشترین مقدار از علم و دانش را از پیامبر خدا(ص) دریافت کند. حتی که بعدها نسبت به همهی صحابه از پیامبر(ص) مقدار بیشتری از علم دریافت نموده بود، چون برخی از صحابه به گونهای بودند که از بقیه علم کسب میکردند، و روایت مینمودند. اما عایشه به ندرت دست به چنین کاری میزد.
در خصوص رویدادهایی که خارج از مدینه اتفاق میافتادند. باید گفت که عایشه در بسیاری از سفرها و جنگها اگر قرعه به نام او بلند میشد، با پیامبر(ص) همراه میشد. به همین جهت او شاهد فتح مکه، حجة الوداع و سایر حوادث بزرگ بوده است.
بنابراین میبینیم که ام المؤمنین عایشهی صدیقه پا به پای کلیهی رویدادهای دعوت، حرکت میکرده است. او، یا عملاً در حوادث نقش آفرینی میکرد، همچون غزوهی احد و حجة الوداع، یا این که از دور ناظر بر امور بود، همچون غزوهی خندق[تفسیر ابن کثیر، ج3، ص480] و یا این که حداقل گزارشهای حوادثی که از آنها فاصله داشت، به او میرسید، همچون غزوات برد، مؤته و خیبر.
5- امر به معروف و نهی از منکر
عایشهی صدیقه(رض) در زمان حیات پیامبر(ص) به مقولهی امر به معروف و نهی از منکر دست مییازید. او کلیهی لوازم از قبیل احکام حلال و حرام و نیکی و بدی را میدانست و میشناخت. به همین جهت با خود عهد نموده بود، که آنها را به مردم برساند.
او اگر منکری میدید، هیچگاه آرام نمیگرفت و ساکت نمینشست. بلکه شتابان و سریع به آن فرد تذکر میداد و او را از کارش باز میداشت. روایت است که: یک بار همراه با امّ مِسطح بیرون رفت. امّ مِسطح لغزید و گفت: مرگ بر مِسطح!
عایشهی صدیقه(رض) گفت: حرف بدی زدی. مردی را که در جنگ بدر حاضر بوده، دشنام میدهی![الاصابة، ج4،ص496]
روزی خنساء، شاعرهی معروف با موهایی که از جلو، سر زده و ظاهر شده بودند، نزد عایشه (رض) آمد. عایشه به او گفت:
ای خنساء، رسول خدا از این چیز نهی نموده است.[الاصابة، ج4،ص289؛ البته داستان از این قرار است که: چون ام المؤمنین عایشه به او این سخن را گفت، پاسخ داد که نمیدانستم. اما این عمل سرگذشتی دارد. پدرم مرا به عقد مردی درآورد که هر چه داشت تلف میکرد و بر باد میداد. داراییاش تمام شد. نزد برادرم صخر آمدم. او پولهایش را به دو قسمت تقسیم نمود و قسمت بهتر را به من داد. باری دیگر شوهرم پولها را به همان سرنوشت همیشگی دچار نمود. دوباره برادرم پولهایش را با من قسمت نمود و قسمت بهتر را به من داد. زنش به او گفت: این بس نیست که نصف پولش را به او بدهی که قسمت بهتری را میدهی؟ صخر گفت:
والله لا امنحهها شرارها
وهی التی ادحض عنی عارها
ولو هلکتُ خرقت خمارها
واتخذت من شعرٍ صدارها
به خدا قسمت بدتر را به او نمیدهم، در حالی که او لکهی ننگ مال از من شسته است. اگر تباه شوم او خمار خویش را پاره میکند و قسمتی از موهایش را جلو نگه میدارد (به علامت عزا)
بنابراین او به خاطر عزای برادرش، موهای سر خود را از جلو ظاهر نموده بود. (مترجم)]
همچنان که پیش از این گذشت، به حبیبه دستور میداد که احادیث پیامبر(ص) را حفظ نماید. راستی، چه معروفی سودمندتر از حفظ احادیث پیامبر(ص) و عمل به آنها است؟
6- اجتهاد
گاه امالمؤمنین در حضور پیامبر خدا(ص) با استناد به مطلبی که از او فرا گرفته بود، به اجتهاد میپرداخت. او میدانست که وظیفهی زن در قبال شوهر، آرایش خویشتن است. بنابراین، اگر زنی شوهر ندارد، میتواند تزیین و آرایش خود را ترک دهد. روایت میکند:
روزی خُوَیله بنت حکیم به خانه آمد. پیامبر خدا فرمود: شکل و قیافهی خویله چه قدر نامرتب و ژولیده است؟
گفتم: زنی است بی شوهر. روزها روزه میگیرد و شبها به نماز میپردازد. بنابراین او همچون پارچهای کهنه و مندرس است.[الاصابة، ج4،ص291]
امام بخاری از ام المؤمنین عایشه(رض) نقل میکند:
رسول خدا به خانه آمد، دیگی روی آتش بود. مقداری نان و خورشت به او تقدیم شد (یعنی غیر از گوشتی که در دیگ میجوشید). فرمود: مگر در دیگ گوشت نبود؟
سیده عایشه گفت: مقداری گوشت، کسی به بریره صدقه داده و سپس او آنها را به ما هدیه داده است. تو هم که صدقه نمیخوری.
فرمود: برای او صدقه و برای ما هدیه است.[صحیح بخاری، ج3، ص243؛ مسلم، 10-9،صص402-401 با شرح نووی]
ام المؤمنین میدانست که گوشت به بریره صدقه شده است، پیامبر هم صدقه نمیخورد. بنابراین گوشت را تقدیم پیامبر(ص) ننمود؛ چون گمان میکرد، گوشت کاملاً و برای همه صدقه است.
زنان، نزد امالمؤمنین عایشه صدیقه میآمدند و مشکلات خود را با او در میان میگذاشتند. متقابلاً او اگر خودش به موضوع آگاهی داشت، مشکل آنان را حل و فصل مینمود و گر نه منتظر پیامبر خدا میشد. روزی حولاء به خانه آمد و گفت: ای امالمؤمنین! من هر شب از خوش بویی استفاده میکنم و همچون عروسی که به خانهی شوهر فرستاده میشود، خودم را آرایش میکنم. میآیم و داخل بستر شوهرم میشوم. با این کار، خواهان خشنودی پروردگارم هستم. اما او چهرهاش را از من میگرداند. من به جلوی او میروم و او از من روی میگرداند. فکر میکنم او از من نفرت و کینه دارد.»
عایشهی صدیقه پاسخ داد: سرجایت بمان تا پیامبر خدا بیاید.
پیامبر(ص) به محض آمدن فرمود: من بوی حولاء را حس میکنم. این جا آمده است؟ از او چیزی خریدهاید؟ [حولاء، زنی مشک فروش (عطار) بود.]
عایشهی صدیقه گفت: نه، ولی او آمده، تا از شوهرش شکایت کند.
پیامبر(ص) به او گفت: چه شده حولاء؟
مطالبی را که با عایشهی صدیقه در میان گذاشته بود، برای پیامبر(ص) تکرار کرد. پیامبر(ص) فرمود: برو زن، به حرف شوهرت گوش کن و از او اطاعت نما.
حولاء گفت: آیا پاداشی به من تعلق میگیرد؟
پیامبر(ص) مطالبی دربارهی حقوق شوهر بر زن و حقوق زن بر شوهر و پاداشی که به خاطر بارداری، زایمان و گرفتن کودک از شیر، به او تعلق میگیرد، بیان نمود.[الاصابة، ج4،ص278]
بدین سان عایشهی صدیقه با توسل به همهی راهها، میکوشید فرا بگیرد و آن چه را از آموزگار نخستین خود، محمد حبیب خدا، فرا گرفته بود، به دیگران بیاموزد.
مرحلهی دوم: پس از پیامبر(ص)
عایشهی صدیقه(رض) در این مرحله از زندگی خود، نقش خویش را در عرصهی دعوت، نشان داد. او کعبهی آمال و میعادگاه جویندگانی بود که برای کسب علم از هر گوشهای سرازیر میشدند. اما او خود، هیچگاه علم را کتمان نمینمود. حافظهی قوی و نیرومندش، در امر یادآوری مطالبی که او از تصمیمگیریهای مناسب پیامبر به خاطر سپرده بود او را یاری میداد. راستی، او از پیامبر خدا چه مطالبی را روایت میکرد؟
طبعاً نمیتوانیم کلیهی احادیثی را که او روایت نموده، یا به مردم آموخته، در این جا ذکر کنیم. البته این قدر میتوانیم از درخت تنومند مجموعه روایات او، خوشههایی برچینیم: خوشههایی که فرزانگی، آگاهی و خلوص او را در راه گسترش دعوت اسلامی، آن چنان که از پیامبر خدا آموخته بود، متبلور میسازد.
1- تشریح اصول عبادات
او با بیان چگونگی عمل پیامبر(ص) روش عبادات را به مردم میآموخت. در مورد نماز، احادیث بیشماری روایت نموده، از جمله:
«پیامبر خدا(ص) نماز را با الله اکبر گفتن و خواندن الحمدالله رب العالمین… آغاز مینمود. هرگاه به رکوع میرفت، سرش را نه زیاد بالا میبرد و نه زیاد پایین، بلکه معتدل بود. چون سرش را از رکوع بلند مینمود، تا هنگامی که راست نایستاده بود (به طور کامل قیام نمینمود) به سجده نمیرفت. بعد از هر دو رکعت، تشهد میخواند. دوست نداشت بازوان خود را همچون درندگان بگستراند. پای چپ خود را میگستراند و پای راستش را نصب مینمود. از نشستن روی پاشنهی پا (به گونهای که در تشهد روی انگشتان پا بنشیند و در حدیث به عقب شیطان تعبیر شده است)، منع مینمود. نماز را با سلام گفتن به پایان میرساند.»[مسند امام احمد، ج3،ص194]
در خصوص روزه، عایشهی صدیقه(رض) ثابت نموده که برای روزهی نفلی (مستحب)، نیت کردن در شب لزومی ندارد و فردی که روزهی نفلی (مستحب) دارد، هر وقت که بخواهد میتواند آن را بخورد. روزی پیامبر خدا(ص) به خانهام آمد و فرمود: آیا نزد شما چیزی (خوردنی) هست؟
گفتیم: نه.
فرمود: در این صورت من روزهام.
روزی دیگر نزد ما آمد، گفتیم: ای رسول خدا، مقداری خرمای روغنی به ما هدیه شده، مقداری از آن را برای تو نگهداشتهایم.
فرمود: آن را نزدیک کن( برای خوردن) صبح نیت روزه کرده بودم. بنابراین از آن خورد.[مسند امام احمد بن حنبل، ج6،ص207]
در زمینهی حج با روایت عملکرد رسول خدا و حضور خود وی در صحنه به مردم مناسک را میآموخت. میگفت: در حالی که احرام بسته بودیم، با پیامبر خدا خارج شدیم.[مسند امام احمد بن حنبل، ج6،ص207]
احادیث بیشمار دیگری در این زمینه و زمینههای دیگر روایت نموده است. هر کسی نزد او میآمد، اعم از تابعین یا صحابه و زن و مرد، برایشان حدیث روایت میکرد.
2- ادبیات
عایشه یک ادیب کامل بود. به ندرت شعر میسرود، اما در حافظهی خود، گنجینهای از شعر داشت. این اشعار متعلق به شاعران بزرگ دوران جاهلیت بود. تسلط کامل وی بر شعر، در سخنوری به او استعداد خاصی داده بود. هنگامی که به سخن گفتن میپرداخت، بزرگترین شاعران و ادیبان عصر، خود را در برابرش کوچک میدیدند. البته، این امر شگفت نیست، چون بستر زندگی عایشه را در مراحل مختلف، ادیبان بزرگ شکل میدادهاند. نخست در خانهی پدر، همهی زمینههای ادبی را کسب نمود. پدر در اعراب یک تبار شناس کامل بود. بر تاریخ عرب تسلط خاصی داشت. این ویژگیهای ادبی پدر، به طور کامل به دختر منتقل شدند.
پس از آن که پا به خانهی محمد(ص) گذاشت، این حرکت ادبی تداوم یافت. حضرت محمد(ص) خود یک ادیب کامل بود. هر چند شعر نمیگفت، اما زبانی رسا و بلیغ داشت. در جملاتی کوتاه، مفاهیم بلند را بیان مینمود (جوامع کلم). عایشه (رض) در خانهی شوهر، خود را آماج یک حرکت ادبی میدید. وانگهی، قرآن، کلام خداوند، صبحگاهان و شامگاهان، در خانه و در بستر او فرود میآمد. کلامی که بزرگترین ادیبان در برابرش به کرنش میافتادند و ناچار به عظمت و اعجاز آن اعتراف مینمودند. گذشته از این، خانه وی مرکز تجمعات و رفت و آمدها بود.
هیأتهای اعراب از گوشه و کنار عربستان به مدینه میآمدند. مسجد نیز کنار خانهاش بود و او به راحتی میتوانست سخنانی را که در مسجد رد و بدل میشد، بشنود و به خاطر بسپارد. این هیأتها هنگامی که به مدینه میآمدند، برای دیدار حضرت محمد به مسجد میشتافتند. مسلماً در آغاز، سخنوران توانایِ آنان به سخن گفتن میپرداختهاند و میزان خلوص و فرمانبرداری خود را نسبت به پیامبر در قالب سخنانی شورانگیز و رسا بیان مینمودهاند. عایشه نیز با حساسیت فراوان به این سخنان گوش فرا میداده و آنها را به خاطر میسپرده است.
باید دانست، که امالمؤمنین عایشه(رض) در یک فرهنگ شفاهی میزیسته است بدین معنی که کتابت و خواندن در آن فرهنگ، قرب و منزلتی نداشته و افراد باسواد از وجههی اجتماعی خاصی برخوردار نبودهاند. در چنین فرهنگی، مغز مردم برای انتقال گفت و گوها و مکالمات روزمره به حافظه، از قدرت شایانی برخوردار است. امالمؤمنین عایشه(رض) نیز در این سنت، گوی سبقت را از همه ربوده است. به ندرت از حافظهی نیرومندش، مطلبی گم میشد، یا موضوعی فراموش میگردید.
نبوغ و توانایی او در زمینهی زبان و بلاغت و حاطه بر سبکهای بیانی مختلف و تسلط بر ادبیات دوران جاهلیت در عرصههای گوناگون شعر، نثر، خطابه و امثالِ آن از او یک ادیب صاحب سبک ساخته بود. او زبانی رسا و گفتاری نافذ و بلیغ داشت. هرگاه سخنرانی مینمود، توجه مردم را به خود جلب میکرد. بر دلها چنگ میانداخت. چشمها خیره میشدند. دلها میتپیدند و اندیشهها به جولان میافتادند. احنف بن قیس یک ادیب مشهور است. او میگوید:
«سخنرانی ابوبکر، عمربن خطاب، عثمان به عفان، علی بن ابی طالب و سایر خلفا را تا به امروز شنیدهام، اما سخن هیچ مخلوقی گیراتر، رساتر و زیباتر از سخنی نیست که از زبان عایشه خارج میشد.»[اعلام النساء، ج3،ص112]
هنگامی که معاویه پسر ابوسفیان در زمان خلافت خود نزد وی آمد، برخاست. خداوند را ستود. از رسول خدا و ابوبکر و عمر یاد نمود و سپس از معاویه خواست که به آنان اقتدا کند و پاه به پای آنان حرکت نماید. پس از آن خاموش شد، اما معاویه پسر ابوسفیان از ترس این که مبادا نتواند همچون او سخن بگوید، از سخنرانی کردن خودداری نمود، بلکه فی البداهه و به صورت ارتجالی، به سخن گفتن پرداخت. چون از خانه خارج شد گفت: به خدا سوگند پس از رسول خدا، تا به امروز سخنرانی رساتر و بلیغتر از عایشه ندیدهام.[اعلام النساء، ج3، ص123]
زیاد بن ابیه از سخنوران مشهور بود. روزی معاویه با تأکید از او پرسید: زیاد، زبان چه کسی از همه مردم بلیغتر و رساتر است؟
زیاد گفت: یا امیر! حالا که سوگندم دادهای، پس بدان که زبان ام المؤمنین عایشه دختر ابوبکر از همه بلیغتر و رساتر است.
معاویه به عنوان تأیید نظر زیاد افزود: درست است، به خدا هر دری را که میگشود، اگر میخواست آن را ببندد میبست. و هر دری را که میبست اگر میخواست آن را بگشاید، میگشود.[صفة الصفوة، به نقل از نساء اهل البیت، ص159]
این سخنوری عایشه، به ویژه در ماجرای شهادت عثمان به خوبی قابل مشاهده است. رد پای این پدیده در صدای بم و بلند وی دیده میشود. عایشه در فاجعهی قتل عثمان، از این امتیاز خدادادی، به خوبی بهرهبرداری نمود. سخنرانیهای وی در اماکن و شرایط مختلف، در شنوندگان هیجانی گرم پدید میآورد. اما رد این سخنوری را در جاهای دیگر نیز میتوانیم بگیریم. در جایی پدرش را چنین توصیف نموده است:
پدر! خدا به تو رحم کند! اگر دیگران به دنیا پرداختهاند، تو دین را استوار نمودهای. به خصوص زمانی که پایههای دین سست شد، شکافهایش فراخ گردید و کنارههایش لرزید و تکان خورد. از آن چه دیگران بدان متمایل شدند، تو خودداری نمودی و به سوی آن چه دیگران سستی و درماندگی نشان دادند، آستین بالا زدی. از دنیا، آن چه را که آنان بزرگ شمردند، تو کوچک شمردی. دینت را بر دیگر چیزها ترجیح دادی. آنان به سوی مهار امور سرکشیدند و تو بر مَرکب احتیاط نشستی. بنابراین دینت را نشکستی و فراموش ننمودی. این بود که در مسابقه، تیر قمار تو برنده شد. تو از آن چه دیگران احساس سنگینی میکردند، سبک دوش شدی.[عباس محمود عقاد، الصدیقة بنت الصدیق در المجموعة المکالمة، ج3، ص194]
باری دیگر کنار قبر پدر ایستاد و گفت:
«خدا تازه رویت کند و کوششهای نیکت را بپذیرد! تو با روی برتافتن از دنیا، آن را خوار نمودی و با اقبال خویش به آخرت، به آن عزت دادی. اگر پس از رسول خدا، در برابر بزرگترین رویدادها وجود نداری و در برابر بزرگترین مصیبتها نیستی، اما بدون تردید، کتاب خداوند مایهی تسلی ما و جایگزین خوب تو خواهد بود. من با شکیبایی نمودن و فقدان تو، از خداوند صمیمانه میخواهم وعدهاش را عملی نماید و با دعا نمودن برای تو از او جای گزینی برایت میطلبم. بیتردید ما از آن خداییم و به سوی خدا خواهیم رفت. سلام و رحمت خداوند بر تو باد! ما به خاطر از دست دادن تو هیچ نفرتی نداریم و تقدیر را به خاطر فقدانت سرزنش نمیکنیم.»[عباس محمود عقاد، الصدیقة بنت الصدیق در المجموعة المکالمة، ج3،ص195]
عایشه انبوهی از واژگان را با خود به همراه داشت. این گنجینهی لغوی به او امکان میداد، سخنرانیهای خود را به هر صورت که میخواهد، شکل دهد. به خاطر این بود که در برخی مواقع سخنانش سخت هیجانانگیز و شورانگیز و در برخی مواقع آرام و روان مینمایند. در پدید آمدن این گنجینهی لغوی، اشعار شاعران پیش از وی نقش عمدهای داشتند. از لبید حدود هزار بیت شعر حفظ داشت. لبید تقریباً معاصرِ وی بود. از شاعران قبل از لبید نیز اشعار فراوانی در حافظه داشت. خواهرزادهاش عروه میگوید: هر اتفاقی که میافتاد، عایشه دربارهاش شعر میگفت.
به مردم نیز سفارش میکرد به فرزندان خود شعر بیاموزند، تا زبانشان شیرین بشود. این نکته را نیز باید در نظر داشت، که او در یک جامعهی انقلابی و سراپا هیجان میزیسته است. در این جامعه یک جنگ روانی مداوم وجود داشته است؛ دشمنان پیامبر مرتب در هجو او شعر میسرودند. این دشمنان از بزرگترین ادیبان زمان خود بودند. از طرفی پیامبر در مقابل آنان، شاعران بنامی داشت که از وی دفاع میکردند. خود پیامبر در مسجد مینشست و این شاعران به خصوص حسانبنثابت در کنار وی میایستادند و مشرکان را هجو مینمودند. مسلماً عایشه از این موقعیت بهترین بهره را بردهاست. این نکته را نیز باید افزود که در زبان عربی، وی از لهجهی قریش برخوردار بوده: لهجهای که قرآن به آن نازل شدهاست.
3- تفسیر قرآن
از جمله اصول مهم و کلیدی تفسیر قرآن، آشنایی با ادیبات عرب و برخورداری از میزان قابل توجهی از واژگان این زبان میباشد. عایشه، آشنایی عمیقی با ادبیات عرب داشت. در حافظهی خود نیز انبوهی از واژگان زبان عربی را پنهان ساخته بود. این آشنایی با ادبیات عرب و سخنوری ماهرانه، به عایشه در فهم و تفسیر آیان قرآن کمک میرساند. از او در مورد این آیه پرسیدند:«وَیَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّسَاء…»، «و از تو در مورد زنان میپرسند…» [نساء/127] روایت شده که گفت: «منظور دختر یتیمی است که تحت کفالت مردی قرار دارد. این دختر در اموال آن شخص شریک شده است. فرد که ولی او نیز هست، میخواهد بدون این که مهریهاش را بپردازد، با او ازدواج نماید. خداوند چنین کسانی را از ازدواج با چنین دخترانی، جز از طریق عدالت، منع نموده است.»[صحیح بخاری، ج3، ص249، تفسیر ابن کثیر، ج3،ص45]
در مورد این آیه: «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا…»، «زنان زینتهایشان را آشکار نکنند، جز آن چه خود آشکار است…» [نور/31] گفته است: منظور (از آن چه خود آشکار است) چهره و دو دست است.[تفسیر ابن کثیی، ج3، ص283]
عموماً ام المؤمنین عایشهی صدیقه(رض) مورد سوال قرار میگرفت. پاسخهایی که او میداد، استنباط شده از قرآن بودند. نخست پاسخ میداد. سپس منبع استنباط پاسخ را ذکر مینمود. این استنباط با مهارت خاصی که مخصوص خود عایشه بود، از آیههای گوناگون قرآن صورت میگرفت. روزی شخصی به نام سعد بن هشام نزد وی آمد و گفت: میخواهم از تو در مورد اخته کردن بپرسم. نظرت در این باره چیست؟ عایشهی صدیقه بیدرنگ پاسخ داد: این کار را مکن. مگر سخن خداوند را نشنیدهای؟ «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّیَّةً…»، «پیش از تو پیامبرانی فرستادهایم و برای آنان، همسران و فرزندانی قرار دادهایم….»[رعد/38] پس اخته مکن.[سنن نسائی، شماره 3212]
منظور وی این است که اگر اخته کردن جایز میبود، پیامبران دست به این کار میزدند؛ چون اخته کردن با هدف پرهیز از تشکیل خانواده و تقبل مسؤولیت خانوادگی و پرداختن مداوم به عبادت خداوند صورت میگیرد. در این میان پیامبران از همه بیشتر به این کار علاقهمند بودهاند. با این وجود مطابق فرمودهی قرآنی دست به این کار نزدهاند. پس استنباط میشود که این عمل درست نیست.
گاه نیز میشد که قرآن را با احادیث نبوی تفسیر میکرد. در مورد این آیه: «وَابْتَلُواْ الْیَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ…»، «یتیمان را بیازمایید. تا این که پا به سن ازدواج گذاشتند، اگر در آنان رشد و آگاهی را احساس کردید، اموالشان را به آنان واگذار کنید…» [نساء/6] عایشهی صدیقه گفته است: پیامبر(ص) فرمود: «قلم از سه نفر برداشته شده است: کودک تا به سن بلوغ برسد، یا پانزده سال او تکمیل شود. فرد خوابیده تا بیدار شود و دیوانه تا هوشیار شود.»[ابن کثیر در تفسیر، ج1،ص451]
عایشه در تفسیر قرآن از یک ویژگی مهم برخوردار بود؛ وی در صحنهی گرم حوادث و نزول مداوم قرآن حضور داشت. بدین جهت او از علت نزول آیات (شأن نزول) به خوبی آگاهی داشت. از جمله اصول مهم تفسیر قرآن یکی همین است. بر این اساس میبینیم که وی در مورد زمان و مکان نزول آیات، از آگاهی منحصر به فردی برخوردار است. این آگاهی از جوّ نزول قرآن، به او در فهم آیات و برداشت درست از آنها کمک شایان توجهی مینمود. در مورد این آیه: «إِذْ جَاؤُوکُم مِّن فَوْقِکُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَإِذْ زَاغَتْ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ…»، «بیاد آورید آن زمان را (که دشمنان) از فراز و نشیبتان آمدند. چشمها خیره شدند و دلها به گلو رسیدند….»[احزاب/10] گفته است: این امر در جنگ خندق به وجود آمد.
به این آیه نیز دقت کنید: «وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا…»، «اگر زنی از شوهرش ترسید که به او جفا کند یا از او اعراض نماید…»[نساء/128] عایشهی صدیقه در مورد این آیه گفته است: این آیه در مورد زنی نازل شده که در کنار مردی بوده است. همراهی این زن با شوهر به درازا میکشد. بنابراین مرد میخواهد او را طلاق دهد. زن میگوید طلاقم مده و نگاهم بدار. تو از ناحیهی من حلالی. بنابراین، این آیه نازل شد.[صحیح مسلم با شرح نووی، ج18-17، ص364]
با این که وی از نظر سنی کوچک بود، اما آیاتی که زمان کودکی وی در مکه نازل میشدند، نیز در حافظهی وی وجود داشتند. او میدانست که چه زمانی و در چه شرایطی نازل شده میگوید:
در مکه زمانی که من دختری کوچک بودم و بازی میکردم، بر محمد(ص) این آیات نازل شد. «بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ»،[قمر/46] «بلکه قیامت میعادگاه آنان است و قیامت سختتر و تلختر است …»[صحیح بخاری، کتاب التفسیر، تفسیر سورة القمر]
با این که ابن عباس به ترجمان قرآن مشهور است، اما در مواردی که عایشه دربارهی آیات اظهارنظر کرده، از دقت و عمق ویژهای برخوردار است. او در خانهی پیامبر بود و از نزدیک حوادث را میدید. در حالی که ابن عباس در تفسیر، از دیگر صحابه میپرسید؛ چون زمان پیامبر وی از نظر سنی کوچک بود، اما عایشه خود ناظر صحنه بود و در حواث نقش داشت.
4- ناسخ و منسوخ
امالمؤمنین عایشهی صدیق(رض) به مطالبی که در قرآن و سنت نسخ شده اند، توجه خاصی نموده است. میگوید: عاشورا (دهم محرم)، روزی بود که پیامبر خدا(ص) در زمان جاهلیت آن روز را روزه میگرفت. قریش نیز در زمان جاهلیت در آن روز، روزه میگرفتند، چون پیامبر(ص) به مدینه آمد، در این روز، روزه میگرفت و به مردم امر مینمود تا روزه بگیرند. اما چون حکم ماه رمضان نازل گردید، ماه رمضان به عنوان فریضه تلقی گردید و روزه عاشورا ترک داده شد.[مسند امام احمد بن حنبل، ج6،ص162]
5- تاریخ
عایشهی صدیقه در زمینهی تاریخ دعوت اسلامی و دوران جاهلیت با این که خود، در پارهای موارد شاهد صحنه نبود، مطالب فراوانی نقل نموده است. او بدین وسیله نقش اسلام را در یکپارچه و منسجمنمودن اعراب زیر سایهی یک پرچم تبیین کرده است. اعراب پیش از این مجموعه قبایل متخاصمی بودند که جنگ آنها را از پا در آورده بود. میگوید:
«خداوند چنین مقدّر نموده بود که جنگ بعاث پیش از رسول خدا، صورت بگیرد. زمانی پیامبر خدا به مدینه آمد که تجمع انصار از هم پاشیده بود و سرانشان کشته و زخمی شده بودند. خداوند مقدّر نموده بود، تا بعاث پیش از آمدن رسول خدا(ص) صورت بگیرد و به این شکل سبب دخول آنان در اسلام بشود.»[طبری؛ صحیح بخاری، ج2، صص320-309، بعاث، نقطهای است در اطراف مدینه، آخرین و مشهورترین جنگ میان اوس و خزرج در آنجا رخ داد. این جنگ به تحریک یهودیان صورت گرفت. چهل روز قبل از جنگ به تهیه و تدارک سلاح پرداختند. آنگاه جنگ شروع شد. ابتدا ابتکار عمل به دست خزرج بود، اما سپس اوس بر آان چیره شدند. بسیاری از آنان را کشتند و خانههایشان را سوزاندند. این جنگ پنج سال قبل از هجرت صورت گرفت. (مترجم)]
آشنایی عایشه با تاریخ یک امر مسلم است. او نه تنها از گذشتهی اعراب آگاهی داشت، بلکه با تاریخ سایر سرزمینها نیز آشنا بود. او این آشنایی و آگاهی خود را مدیون حافظه و موقعیت خاصی بود که خداوند به او داده بود. هم از نبوغ سرشاری برخوردار بود و هم خانهی پیامبر زمینهای قوی برای آگاهی او از تاریخ و رویدادهای دور و نزدیک جهان بود.
6- اصلاح خطاهای صحابه (استدراکات)
گاه میشد که او از یکی از صحابه مطلبی میشنید، که از پیامبر خدا(ص) نقل میکرد، اما نسبت به موضوع برداشت نادرستی ارائه مینمود. امالمؤمنین عایشهی صدیقه(رض) بیدرنگ به تصحیح و اصلاح آن میپرداخت.
امام احمد در مسند خود از ابنعمر(رض) نقل نموده که: میت در اثر گریستن زندگان بر او، عذاب میبیند. امالمؤمنین عایشهی صدیقه (رض) گفته است: «ابوعبدالرحمن (کنیه ابن عمر) دچار توهّم شده، همچنان که در مورد چاه کهنهی بدر دچار توهم شده بود. پیامبر خدا(ص) در واقع چنین فرموده است: آن شخص عذاب میبیند، در حالی که خانوادهاش بر او میگریند. منظور او شخص کافر بود.»[المسند، ج6،صص209-107]
همچنین گفته است: فرود آمدن در محصّب (اسم جایی در مکه) سنّت نیست. پیامبر خدا(ص) برای این در آنجا فرود آمد تا بیرون شدن از آن جا برایش آسانتر باشد.[المسند، ج6، ص107]
امالمؤمنین عایشهی صدیقه(رض) چون این حدیث را شنید، گفت: «ما را (ما زنان را) با خران و سگان، همسان نمودهاید؟ به خدا سوگند رسول خدا را میدیدم که نماز میخواند و در همان حال، من روی بستر، میان او و قبله، به پهلو خوابیده بودم. حاجتی که پیدا میکردم، دوست نداشتم بنشینم و به رسول خدا(ص) آزار برسانم. برای همین از کنار پاهایش بیرون میخزیدم.» [متفق علیه، عبارات از مسلم است. مسند امام احمد، ج6،ص126]
دو مرد نزد عایشهی صدیقه آمدند و گفتند: ابوهریره میگوید که پیامبر خدا(ص) فرموده است: در زن، چهارپا و خانه، بدشگونی وجود دارد.
عایشه صدیقه خشمناک شد. زمین و زمان در برابرش تیره و تار شدند. گفت: قسم به کسی که قرآن را بر ابوالقاسم نازل فرموده که او چنین نمیگفت، بلکه پیامبر خدا فرمود: مردم زمان جاهلیت میگفتند: در زن، چهارپا و خانه، بدشگونی وجود دارد. پس از آن عایشه صدیقه این آیه را خواند: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا…»، [حدید/22] «هیچ حادثهای در زمین رخ نمیدهد، یا به خود شما دست نمیدهد، مگر این که پیش از آفرینش زمین و خود شما، در کتاب بزرگی ثبت بوده است…»[اعلام النساء، ج3، ص110، مسند امام احمد]
امام سیوطی، اشتباهاتی را که عایشه صدیقه از صحابه گرفته و اصلاح نموده در کتابی به نام «عین الإصابة فیما استدرکته عائشة علی الصحابة» گردآوری کرده است. علم و فهم عایشه در این کتاب، کاملاً تجلّی یافتهاست.
7- گسترش اخلاق پیامبر(ص)
امالمؤمنین عایشهی صدیقه(رض) از همه مردم با پیامبر(ص) نزدیکتر بود و پیوند بیشتری با او داشت. او از جنبههای اخلاقیِ پیامبر آن چه را که میتوانست برای مردم به عنوان الگو تلقی گردد، روایت میکرد. امام احمد در مسند خود این روایات را از او نقل نموده است: «پیامبر خدا(ص) هیچ گاه زن و یا خدمتکاری را نمیزد. اصولاً با دست خود هیچ کس را نمیزد. البته، به جز این که در حال جهاد در راه خدا باشد.[المسند، ج6، ص206]
بارها در مورد اخلاق پیامبر(ص) از او سوال میشد. حسن میگوید: «از عایشه (رض) در مورد اخلاق پیامبر خدا(ص) پرسیدم. گفت: اخلاق پیامبر، قرآن بود.[المسند، ج6،ص216]
گسترش اخلاق خوب یا خوش اخلاقی و آموزش آن به مردم از جمله کارهای مهم و وظایف اساسی و بدیهی دعوتگران به شمار میرود. امالمؤمنین عایشهی صدیقه در آموزش اخلاق خوب، اخلاقی که پیامبر خدا(ص) دارای آن بود، از هیچ کوششی دریغ نمی کرد.
8- تبیین رفتار عملی پیامبر در خانه
شاید بیشترین موردی که امالمؤمنی عایشهی صدیقه روایت نموده، سنت عملی پیامبر(ص) و کارهایی که انجام میداده، باشد. در المسند امام احمد، در بخش روایات عایشه (رض) این سخن که: فعل رسول الله کذا و کذا: رسول خدا چنین و چنان کرد، بر این که: قال رسول الله کذا: رسول خدا چنان گفت، تقریباً غلبه دارد. از آن جمله امالمؤمنین عایشهی صدیقه گفته است:«پیامبر خدا(ص) در فاصلهی نماز عشاء و نماز صبح، یازده رکعت نماز میخواند. بعد از اتمام هر دو رکعت سلام می گفت. در نهایت یک رکعت وتر میخواند، در سجده به مقداری که یک نفر از شما پنجاه آیه بخواند، پیش از این که سرش را بلند کند، مکث میکرد.»[المسند، ج6،ص215]
مقدام از پدرش نقل نموده، که گفته است: به عایشه گفتم: ای مادر! زمانی که پیامبر خدا نزد تو میآمد، قبل از هر چیز چه کاری انجام میداد و در آخر اقدام به چه کاری مینمود؟
عایشه گفت: ابتدا که داخل میشد، مسواک میزد و در نهایت هم که خارج میشد، دورکعت نماز صبح را میخواند.[المسند، ج6،ص182]
او همچنین روایت میکند: که پیامبر خدا(ص) زمان احرام خوش بویی میزد. میگوید: با همین دو دست خود، رسول خدا را زمان احرام خوش بویی زدم.[المسند، ج3،ص207]
نزدیکی عایشه به پیامبر خدا و نگریستن به او با چشمان یک عاشق و کنجکاوی در حرکات او سبب شده بود، تا همهی کارهای پیامبر را حفظ کند و به خاطر بسپارد و پس از آن در زندگی خویش آنها را الگو و سرمشق قرار دهد و به دیگران بیاموزد.
9- امر به معروف و نهی از منکر
شخصیت امالمؤمنین عایشه به مثابهی یک زن دعوتگر و مسؤول در تصمیمگیری ها و موضعگیریهای وی نسبت به مقولهی امر به معروف و نهی از منکر متجلی میشود. روزی حفصه دختر عبدالرحمن با چارقدی نازک و با گریبانی برهنه، نزد وی آمد. عایشه آن چارقد را پاره کرد و در عوض یک چارقد غلیظ و کلفت به او داد.[الطبقات الکبری، ج8،ص72] زمانی که زنان حمص نزدش آمدند، گفت: «شمایید که زنانتان را به حمامهای عمومی میبرید؟ از رسول خدا شنیدم: هر زنی که لباسهایش را در جایی غیر از خانهی شوهر خود در بیاورد، در حقیقت پردهای را که میان او و خدا وجود دارد، پاره کرده است.»[المسند، امام احمد، ج6،ص41]
عایشهی صدیقه نسبت به قضیهی امر به معروف کوتاهی نمی کرد واز آن عقبنشینی نمینمود، بلکه برای عملی و اجرا نمودنِ آن، مقاومت و پایداری نشان میداد. نقل شده: برادش عبدالرحمن عاشق لیلی دختر جودی شده بود. چون با او ازدواج کرد، سخت شیفتهاش شد و او را بر دیگر زنان خود ترجیح داد. سرانجام زنان عبدالرحمن به عایشه شکایت نمودند. عایشه مدام عبدالرحمن را سرزنش میکرد و از او میخواست با همسرانش به عدالت رفتار کند. اما عبدالرحمن میگفت: رهایم کن.[در الاغانی آمده: «خواهرکم، رهایم کن، به خدا قَسم گویی من از میان دندانهایش دانهی انار میمکم.» الاغانی، ج17،ص359(مترجم)]
با این حال، پس از چندی عبدالرحمن به این زن خود جفا نمود و نسبت به او بی میل و بی علاقه گردید. لیلی از عبدالرحمن به عایشه شکایت نمود. عایشه به عبدالرحمن گفت: «تو، هم در عشق ورزیدن و هم در کینه ورزیدن به او افراط نمودی یا با او به انصاف و عدالت رفتار کن و یا این که او را نزد خانوادهاش بفرست.»[البدایة و النهایة؛ الاصابة، ج4،ص404]
10- اجتهاد
عایشهی صدیقه از عالمان و مجتهدان بزرگ صحابه به شمار میرود. قاسم بن محمد یادآور شده که امالمؤمنین عایشه(رضیاللهعنها) از زمان خلافت ابوبکر، عمر و عثمان تا هنگامی که چشم از جهان فرو بست، به صورت مستقل به مردم فتوا میداد. بنابراین میبینیم او به مفاهیمی که از پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوسلم) شنیده، بسنده نکرده، بلکه در راستای استنباط حکم حوادث جدیدی که به صراحت حکمشان در کتاب و سنت یافت نمیشد، به اجتهاد میپرداخت. از جمله استنباطهای فقهی او از این قرار است:
زنی به او گفت: ای امالمؤمنین! من کنیزی داشتم که ان را به زید بن ارقم به هشتصد درهم فروختم. قرار بر این شد تا قیمتش را زمان توزیع سهام (عطایا) به من بپردازد. اما پیش از دریافت قیمت آن دوباره آن را به ششصد درهم خریدم. به این شکل ششصد درهم را به صورت نقدی از او دریافت نمودم و دویست درهم وام باقی ماند.
امالمؤمنین عایشهی صدیقه(رضیاللهعنها) گفت: تو و زید بسیار بد داد و ستد نمودهاید. این خرید و فروش، جهادی را که زید در کنار پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوسلم) کرده، باطل نموده است، مگر این که توبه کند.
زن، به امالمؤمنین عایشهی صدیقه گفت: اگر سرِ پولم را بردارم و اضافه را به او پس بدهم چکونه است؟
عایشه(رضیاللهعنها) گفت: «… هر کس که اندرزی از جانب پروردگارش به او رسید و (از رباخواری) دست کشید، آن چه در گذشته بوده، از آنِ او است.»[بقره/275] چون زید بن ارقم از فتوای عایشه اطلاع یافت، از این خرید و فروش دست کشید و از خداوند آمرزش خواست.
آنچه ذکر گردید، تنها بخشی از کلیهی ابعاد دعوت در زندگانی عایشهی صدیقه به شمار میرود. شاید پدیدهای که این ابعاد را از دیگران متمایز میسازد، شیوهای باشد، که عایشهی صدیقه در رساندن دعوت و ابلاغ دستورات و قوانین دینی به دیگران در پیش گرفته بود.
11- تربیت
نبوغ امالمؤمنین عایشه همچنان که در زمینهی حفظ و به خاطر سپردن مطالب جدید به وی کمک مینمود، در تجزیه و تحلیل و فهم عمیق مسائل نیز او را یاری میرساند. مسلماً حافظهی قوی همراه با قدرت فهم و تجزیه و تحلیل به نتایج بزرگ و سودمندی میانجامد. بدیهی ترین مقولهای که از ترکیب این دو پدیده استنتاج خواهد شد، شکل گیری یک شخصیت نیرومند و متعادل است. امالمؤمنین عایشه(رضیاللهعنها) در باب تجزیه و تحلیل حوادث از نبوغ بالایی برخوردار بود. چگونگی آغاز جرریان وحی و سپس نحوهی دسته بندی رویدادها از جمله موضوعاتی بود، که امالمؤمنی عایشه (رضیاللهعنها) در باب آنها اظهارنظر میکرد. بهترین و گویاترین سندی که در باب آغاز وحی در دست داریم، روایتی است، که از امالمؤمنین عایشه (رضیاللهعنها) نقل شده است.[ر.ک: صحیح بخاری، باب بدء الوحی] قرآن به صورت تدریجی نازل شده بود. عایشهی صدیقه(رضیاللهعنها) این مقوله را به شیوهی تربیتی قرآن بر میگرداند. میگفت: نخست سورهای با مقطعهای کوتاه که در آن یادی از بهشت و جهنم شده بود، نازل گردید. همین که مردم به اسلام دل باختند، حلال و حرام نازل شد. اگر در همان ابتدا نازل میشد: شراب نخورید. قطعاً مردم میگفتند: ما هیچ گاه شراب را ترک نمیکنیم. اگر در آغاز نازل میشد: زنا نکنید، میگفتند: هرگز زنا را رها نمیکنیم.[صحیح بخاری]
او از این مقوله برای خود نوعی روانشناسی تربیتی به دست آورده بود. امالمؤمنین عایشه(رضیاللهعنها) قبل از هر چیز به اصلاح جامعه و مردم میاندیشید. بدین جهت در انتخاب شیوهی صحیح، وسواس نشان میداد. او در نهایت این شیوه را از قرآن و نزول تدریجی و گام بهگام آن کسب کرده بود: یعنی تربیت و دعوت به صورت تدریجی و گام بهگام.
پرداختن به اصول عقاید و سپس کمکم به سوی احکام و حلال و حرام سوق دادن. در زمینهی تربیت کودکان نیز، او دقت خاصی از خود نشان میداد. مثلاً از والدین میخواست در کودکی به فرزندانشان شعر بیاموزند، تا زبانشان شیرین شود. زمانی که محمدبن ابوبکر در مصر کشته شد، دو فرزند از خود به جا گذاشت، که عبدالرحمن بن ابوبکر آنان را به مدینه آورد. عایشه بیدرنگ آنان را از عبدالرحمن گرفت و به خانهی خود آورد. یکی از این فرزندان قاسم بن محمد بود که از نوابغ روزگار به شمار میرفت. او بعدها میگفت: هیچ پدر و مادری نیکتر از او ندیدهام.[الاغانی، ج2، ص319]
عایشه این دو تا را با خود نگهداشت، تا این که بزرگ شدند. روزی به تنِ هر دو لباسی سفید پوشاند و هر دو را روی زانوان خود نشاند. سپس دنبال عبدالرحمن فرستاد و با زبانی بلیغ و رسا به او گفت: «برادر! میبینم از زمانی که این دو کودک را از تو گرفتهام، مرتب از من روی میگردانی. اما به خدا قسم، این دو تا را نه به این خاطر از تو گرفتهام، که به تو تجاوز کنم یا تو را متهم سازم و نه چیز دیگری که تو دوست نداری. ولی تو مردی بودی که چندین زن داشتی. این دو کودک هم کاری از دستشان بر نمیآمد. بیم داشتم زنان تو از آلودگیهایی که کودکان عموماً دچار آنها میشوند، متنفر شوند. بنابراین من در این زمینه برایشان مهربانتر بودم و در سرپرستی آنان از اولویت برخوردار بودم. اما اکنون هر دو نیرومند و جوان شدهاند و میدانند چه کار باید بکنند. حالا این دو تا را با خود ببر و به خانوادهات ملحق کن.»[الاغانی، ج2، ص319]
امالمؤمنین عایشه (رضیاللهعنها) این درسها را از داستان زنی آموخته بود به نام جُحَیّه کندی، که در ضمن سخنانش داستان آن زن را نیز برای برادرش عبدالرحمن تعریف نمود، تا صداقت و عینی بودن موضع خود را اثبات نماید.[ر.ک: الاغانی، ج،صص20-319]
روش دعوت امالمؤمنین عایشهی صدیقه (رضیاللهعنها)
امالمؤمنین عایشه(رضیاللهعنها) در دعوت خود درست همان روشی را در پیش گرفته بود، که پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) در زندگی خود داشت. او میکوشید خود را به عقل و فهم مخاطبانش نزدیک کند. به همین سبب هنگام سخن گفتن درنگ میکرد و آرام و شمرده حرف میزد، تا سخن بر دلها بنشیند و در اعماق نفوذ کند. به همین جهت چون شنید، که ابوهریره(رضیاللهعنه) پی در پی و بی درنگ «حدیث» میگوید، برآشفت و گفت: پیامبر خدا حدیث را همانند شما بیدرنگ و بهسرعت بیان نمیکرد، بلکه به آرامی سخن میگفت. حتی اگر کسی میخواست سخنانش را بشمارد، میتوانست. ضمناً سخنانش را سه بار تکرار میکرد.[صحیح بخاری، بخش مناقب]
امالمؤمنین عایشهی صدیقه(رضیاللهعنها) برای این که دلها را به چنگ آورد و بر قلبها چیره شود، چون میخواست در مورد زنان حرف بزند، در آغاز کارهای مثبت و پسندیده آنها را یادآور میشد و از ارزش و جایگاهشان تمجید مینمود. این روش سبب میشد، که آنان بیشتر در جهت کسب رضایت و خشنودی خداوند حرکت کنند و به سوی تقوا و نیکی تشویق شوند. صفیه دختر شیبه میگوید:
روزی نزد عایشه بودیم. موضوع زنان قریش و فضیلت و جایگاهشان به میان آمد. عایشه گفت: بیتردید زنان قریش دارای ارزش و فضیلت هستند، اما به خدا سوگند من زنانی بهتر از زنان انصار ندیدهام. آنان به سرعت کتاب خدا را تصدیق نمودند و به وحی ایمان آورند. چون این آیه نازل گردید: «…وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ…»، «… زنان باید چارقد و روسریشان را بر گریبان خود بیاویزند…»[نور/31]
مردان انصار بیدرنگ نزد زنان خود رفتند و آیاتی را که خداوند نازل کرده بود، بر آنان خواندند. مرد میرفت و برای زن، دختر، خواهر و همهی زنان خویشاوندش آیات نازل شده را میخواند. از این پس هیچ زنی باقی نماند، مگر این که پارچهای را که داشت، برداشت و آن را به سر نمود. این سرعت عمل تنها به خاطر این بود که آنان به آیاتی که خداوند در قرآن نازل کرده بود، ایمان داشتند. پس از این چون در نماز پشت سرِ پیامبر خدا قرار میگرفتند، سرهایشان پوشیده بود. گویی کلاغ بر سرهایشان نشسته بود.[تفسیر ابن کثیر، ج3،ص284]
تذکر و یادآوری به مردان در مورد خویش رفتاری با زنان
امام بخاری از عایشه حدیثی روایت نموده مبنی بر این که روزی سیاه پوستان در مسجد بازی میکردند. پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوسلم) عایشهی صدیقه(رضیاللهعنها) را با عبای خود پوشاند تا بازی کردن سیاهان را تماشا کند. عایشه پس از روایت این موضوع گفته است: «قدر دخترک نوباوه و کم سن و سال را که شیفتهی بازی و سرگرمی است، بدانید.»[صحیح بخاری، ج3،ص266]
همچنین به گروهی از زنان گفته است: «تنها مردان بزرگوار با شما نرمی و مهربانی میکنند و تنها مردان پست و فرومایه شما را میزنند.»
تجمع با زنان
عایشهی صدیقه برای زنان حدیث روایت مینمود. گاه یک زن، و گاه دو زن و گاه ده زن نزد او برای شنیدن حدیث گرد میآمدند. بدین سان، خانهی او شکل یک مرکز فرهنگی و دینی را داشت.[تفسیر ابن کثیر، ج3،ص284] عایشه در این خانه، نقش خویش را به عنوان یک دعوتگر آگاه و مسؤول که به نشر حکمت و آموزش آن میپرداخت، ایفا مینمود. زنان با دقت به سخنانش گوش میسپردند و او اینچنین احادیث پیامبر را با زبانی شیوا و رسا بیان مینمود: شما زنان مهمترین چیزی هستید که پس از خودم به جای میگذارم. به خدا قسم به خدا قسم جز شکیبایان راستین، با شما مهربانی نمیکنند.[مسند امام احمد، ج6،ص121]
ای گروه زنان! به شما مژده باید پاداشی که در اثر اطاعت از شوهران و خدمت به فرزندان به شما تعلق میگیرد. شما در دنیا، بینوا و بیچارهاید، اما در آخرت با روحهای پیامبران به سوی بهشت به پیش میتازید. خداوند هر گناهی را که از شما سر زده، به جز گناهان کبیره، میآموزد.[اعلام النساء، ج3،ص119]
گهگاه عایشه با زنان نماز میخواند. ریطهی حنفیه روایت میکند: عایشه در نماز فرض ما را امامت نمود و در وسط ما ایستاد.[الطبقات الکبری، ج8، ص483 اعلام النساء]
او همچنین زنان را تشویق میکرد، که هرگاه وقت داشتند به کار آبرومند بپردازند. میگفت: هرگاه زن نماز فرضش را خواند، از شوهرش اطاعت نمود و دوک خود را به دست گرفت، گویی تسبیح خدا را میگوید.
میگفت: دوک در دست زن از سرنیزهای که در دست مجاهد راه خدا هست بهتر است.[اعلام النساء، ج3، ص118]
از پیامبر(صلیاللهعلیهوسلم) نیز روایت میکرد: جهاد زنان، حج کعبه گزاردن است.[المسند، ج6،ص120؛ الطبقات، ج8،ص72]
امانتداری در ابلاغ دعوت
امالمؤمنین عایشهی صدیقه(رضیاللهعنها) زندگیِ خالصانه و بیآلایش و سرشار از زلالی و خلوص در پیش گرفته بود. در تمام زندگی، سراسرِ وجودش را، این آرزو فرا گرفته بود که خداوند او را در ساری جاودانگی به پیامبر عزیز برساند. او سخت شیفته بود که همهی روایاتی را که در حافظه دارد، با امانتداری و تعهد به دیگران منتقل کند. تا بدین سان وظیفهی خود را در قبال امت به صورت کامل ادا کرده باشد. او در پیش روی خود این فرمودهی پیامر را قرار داده بود: جز انسانهای آموزگار یا متعلم، کسی دیگر از من نیست.
او، دانشمندی بود که نسبت به علم خویش سخت متعهد و پایبند بود. او در این کار مخلص و در ابلاغ آن امانت دار بود. هر چند در عمل انتقال حدیث، ضعف خود او بیان میگردید. روایات زیادی در خصوص سرزنش او به وسیلهی پیامبر به سبب حسادت و غیرت بیش از حدش نسبت به هووهای خویش، نقل نموده است. وی هیچ گاه نمیکوشید که اشتباه خود را بپوشاند. خودش نقل میکرد، که در قبال زینب دچار اشتباه شده است. همچنین اعتراف میکرد، که زینب زنی صالح و نیکوکار بود. شبها به نماز میایستاد و روزها به روزه گرفتن میپرداخت و در صدقه دادن نسبت به همهی همسران پیامبر پیش دستتر و دست و دل بازتر بود. عایشه، در قبال صفیه و دیگران نیز چنین نموده است.
برگرفته شده از كتاب: عایشه همسر، همراه و همراز پیامبر، مؤلف: رفیدة الحبش، مترجم: داود نارویی، نشر احسان، چاپ اول82
منبع:اصلاح