فرا رسيدن ماه مهر و بازگشايي مدارس، انسان را ناخودآگاه به سالهاي دور مي برد و او را واميدارد تا لحظاتي هرچند كوتاه، در كوچه پس كوچه هاي كودكي اش، اندكي بازيگوشي كند. براستي كه ماه مهر، نويدبخش حيات علمي و زيستنِ با آگاهي است، چنان كه رمضان، نويدبخش بخشش و غفران است. مهرماه كه […]

فرا رسيدن ماه مهر و بازگشايي مدارس، انسان را ناخودآگاه به سالهاي دور مي برد و او را واميدارد تا لحظاتي هرچند كوتاه، در كوچه پس كوچه هاي كودكي اش، اندكي بازيگوشي كند.

براستي كه ماه مهر، نويدبخش حيات علمي و زيستنِ با آگاهي است، چنان كه رمضان، نويدبخش بخشش و غفران است. مهرماه كه مي شود گويي روزنه اي رو به آگاهي و دانش گشوده مي شود و قدم دانش اندوز را بر پله اي ديگر از نردبان ترقي مي نهد.
روي سخنم در اين نوشتار با همه دانش پژوهان، خصوصا طلاب علوم دینی است، آنانكه پاييز و فصل برگريزان، فرصتي است براي جوانه زدن شاخه اي ديگر از درخت علومشان و به نيت فراگيري باب ديگري از علمِ خدا و رسول و بقول خودمان (قال الله و قال الرسول) قدم به حوزه و مدرسه ديني مي نهند.
من ابتدا به شما تبريك مي گويم توفيق و همت عالي تان را در فراگيري سخن خدا و رسول. و حديث رسول الله(ص) را يادآور می شوم که خطاب به یارانش فرمود: « سيأتيكم أقوام يطلبون العلم فإذا رأيتموهم فقولوا لهم مرحبا بوصية رسول الله صلى الله عليه وسلم واقنوهم» (سنن ابن ماجه)، «به زودی افرادی جهت فراگیری علم خدمت شما می رسند پس هرگاه آنان را دیدید بگوید خوشا به حالتان که مشمول وصیت رسول خدا شدید و آنان را تعلیم دهید.» حال به شما عرض می کنم، “مرحبا بوصیه رسول الله”
در ثاني مي خواهم یادتان بیاورم كه خدا امانت بزرگی به نام “وقت” را به من شما و هر انسان سپرده؛ همو كه بسياري او را به طلا تشبه كرده اند(وقت، طلاست) و امام شافعي ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ به شمشير، (الوقت كالسيف ان لم تقطعه قطعك)
سبز بادا خاک پاک شافعی **** عالمی سرخوش زتاک شافعی
فکر او کوکب زگردون چیده است **** سیف بران وقت را نامیده است (اقبال)
استفاده صحيح و بهينه از وقت، اين امانت الهي براي همگان امري مهم است و براي دانش پژوه و اهل علم مهم تر.
طلاب عزيز! هيچ مي دانيد كه با قدم نهادن در مدرسه دینی چه مسئوليت خطيري را به عهده گرفته ايد. شما كه ناخداي كشتي جامعه ايد لحظه اي كسالت برابر است با عمري ندامت، بايد از همين الان شروع كنيم و آستين همت را بالا كشيم.
سري به گلستان هميشه خرم شيخ اجل سعدي زده بودم، حكايت پند مير كاروان به مسافر خسته راه كعبه را مناسب حال خودمان ديدم «شبی در بیابان مکه از بی خوابی پای رفتنم نماند، سربنهادم و شتربان را گفتم: دست از من بدار!گفت: ای برادر! حرم در پیش است و حرامی در پس، اگر رفتی بردی و گر خفتی مردی.» این حکایت شیخ اجل و افصح المتکلمین سعدی شیرازی ، به قول مولای روم (خود حقيقت نقد حال ماست آن)  آری! خفتن مساوی است با مردن.
استادم ـ كه خدايش به سلامت دارد ـ هماره مي فرمود: برخي طلاب دچار مريضی “تسويف” مي شوند و در توضيح آن مي گفت: در تلاش و كوشش و علم اندوزي، امروز و فردا مي كنند و مي گويند: «امروز كه نشد از فردا شروع به درس خواندن مي كنم» و فردا و فرداهاي ديگر می گذرد و به همين منوال (سوف اشرع) سال را به پايان مي رسانند و در پايان تنها براي شان ندامت مي ماند و بس.
پس براي شروع كردن، فردا نه، كه ساعتي بعد دير است. هميشه، در هر مقطع و در هر روز چيزهاي بسياري براي دانستن وجود دارند و دانستني ها هرگز تمامي ندارند. پس حتي يك روز سستي در كسب دانستني هاي هرچند كوچك، به يك روز پس ماندن از زمان مي ماند. بياييم از همين الان و ابتداي سال تحصيلي شروع كنيم و با جديت هرچه تمام تر علم را فرا گيريم و از وقت، اين ثروت بي منت الهي استفاده ها ببريم كه اگر چنين نكرديم جز ندامت و پشيماني چيزي ديگر عائدمان نخواهد شد.

حسین سلیمانپور