برای اولین بار بود که ایشان را از نزدیک زیارت می‌کردم. چقدر آرام‌بخش بود نشستن در کنار ایشان. من آن روز تازه مرحوم مولانا علی‌بایی را شناختم. تازه فهمیدم که چقدر اهل‌سنّت خراسان مدیون اویند. تازه فهمیدم که ایشان سال‌ها پیش چقدر برای آبادانیِ علمی و دینی آن منطقه تلاش کرده است. مولانا غلام‌احمد علی‌بایی، […]

برای اولین بار بود که ایشان را از نزدیک زیارت می‌کردم. چقدر آرام‌بخش بود نشستن در کنار ایشان. من آن روز تازه مرحوم مولانا علی‌بایی را شناختم. تازه فهمیدم که چقدر اهل‌سنّت خراسان مدیون اویند. تازه فهمیدم که ایشان سال‌ها پیش چقدر برای آبادانیِ علمی و دینی آن منطقه تلاش کرده است.

مولانا غلام‌احمد علی‌بایی، بزرگ‌عالِم پرتلاش اهل‌سنّت دیار خراسان‌ هم از جمع ما رفت. خدایش در جمع نیکان محشور بدارد.
با چه زبانی خدای مهربانم را شکر بگویم که افتخار گفت‌وگو و نشستن در محضر پرلطف و صمیمی ایشان را نیز همین چند ماه پیش نصیبم کرد. 11 مرداد امسال اهل خانه را با خود همراه کردم و صبح زود راه خراسان را در پیش گرفتیم. به خیرآباد رفتیم. دوست و همراهِ مهربان دوران طلبگی و بعد از طلبگی‌ام، جناب مولوی حسین سلیمانپور آنجا منتظر ما بود. آن روز و آن شب را در منزل باصفایش مهمان شدیم. با فرزندانِ رشید مرحوم مولانا غلام‌احمد علی‌بایی رحمه‌الله از پیش هماهنگ شده بود و صبح روز بعد من و مولوی حسین که زحمت همۀ هماهنگی‌ها را او متحمل شده بود، باید از خیرآباد به مشهدریزه می‌رفتیم و در محضر بزرگ‌عالم دیار خراسان حاضر می‌شدیم.
کارها طبق برنامه پیش رفت و ما صبح روز بعد در منزل ساده اما باصفای مرحوم مولانا بودیم. با صبحانه‌ای دلچسب پذیرایی شدیم و بعد هم حضور در محضر باصفای مرحوم مولانا علی‌بایی و آغاز گفت‌وگو.
برای اولین بار بود که ایشان را از نزدیک زیارت می‌کردم. چقدر آرام‌بخش بود نشستن در کنار ایشان. من آن روز تازه مرحوم مولانا علی‌بایی را شناختم. تازه فهمیدم که چقدر اهل‌سنّت خراسان مدیون اویند. تازه فهمیدم که ایشان سال‌ها پیش چقدر برای آبادانیِ علمی و دینی آن منطقه تلاش کرده است. با اینکه خود عالمی برجسته بود با عشق و ارادت از شیخ‌الاسلام مولانا عبدالحمید، استاد مفتی محمدقاسم قاسمی و همۀ علمای زاهدان یاد می‌کرد و تاکید داشت که سلام‌شان را به آن بزرگوارن برسانم. آن روز مرحوم مولانا غلام‌احمد علی‌بایی با اینکه بیمار بود، باحوصله به تمام سؤالات ما پاسخ گفت. با همان لهجۀ شیرین تایبادی.
دوازدهم مرداد 1396 به برکت آن دیدار پرخیر برای همیشه در کارنامۀ کاری‌ام ماندگار شد. تجربۀ بابرکتی شد در زندگی‌ام. و من چقدر خدای متعال را باید شکر کنم که توفیق آن دیدار را نصیبم کرد و فرصت را از من نگرفت. چگونه باید از بزرگوارانی همچون مولوی حسین سلیمانپور، و نیز مولوی عبدالکریم و حاجی بشیراحمد علی‌بایی دو فرزند رشید آن عالم فقید تشکر کنم که برای تدارک مقدمات آن دیدار صمیمانه با این بنده همکاری کردند. خدایشان سعادت دنیا و عقبی نصیب گرداند و از هر بلا محفوظ بدارد.

شیرینی آن دیدار، صفا و صمیمیت مرحوم مولانا علی‌بایی و صدای آرام اما دلنشین ایشان را به یاد می‌آورم و گرامی می‌دارم یاد و خاطره‌شان را. خدای متعال ایشان را در جواربهترین رحمت‌های خود جا عنایت کند. به بازماندگان اجر و صبر عنایت کند و ما را پس از ایشان دچار فتنه نگرداند.

▫️پس از تحریر: متن گفت‌وگو با مرحوم مولانا غلام‌احمد علی‌بایی ان‌شاءالله به زودی در شمارۀ بعدی مجلۀ ندای اسلام چاپ خواهد شد.  

به نقل از کانال تلگرام قلم، ادب، فرهنگ و رسانه

✍? یعقوب شه‌بخش ـ دبیر خبر مجلۀ ندای اسلام