تغيير و تحول يكي از لازمههاي زندگي انسان است؛ بگونهاي كه كمتر كسي را ميتوان يافت كه با گذشت زمان در طرز تفكر و سبك زندگي و يا موقعيت اجتماعي وي تغيير نيامده باشد.چنانچه با رسانهاي شدن دنياي امروز و از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي و محو شدن فاصلهها، سريعتر از اين ريزشها و رويشها […]
تغيير و تحول يكي از لازمههاي زندگي انسان است؛ بگونهاي كه كمتر كسي را ميتوان يافت كه با گذشت زمان در طرز تفكر و سبك زندگي و يا موقعيت اجتماعي وي تغيير نيامده باشد.
چنانچه با رسانهاي شدن دنياي امروز و از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي و محو شدن فاصلهها، سريعتر از اين ريزشها و رويشها مطلع ميشويم.
حال اين نكته در ذهن تداعي ميشود كه آيا يك فرد بايد با تغيير موقعيت، تغيير منش بدهد؟ به عبارت سادهتر، آيا بايد نگاهي را كه قبلا به خود، ديگران و پيرامون خود داشته را تغيير دهد يا نه؟ چه بسا ديده ميشود كه فرد، با تغيير موقعيت و ارتقاء طراز اجتماعي، نه تنها ياران و اطرافيانش را ـ كه همواره در كنار او بودند ـ فراموش كرده بلكه خودش نيز دچار نگرش شخصيتي به خود شده و بين «خود»ي كه تا مدتي پيش بوده تا «خود» امروزي قائل به تفاوت ميباشد. كه به اصطلاح تعابير ديني و عرفاني صفت پلشت «تكبر» و خود پسندي در وي جلوهگر ميشود.
در اين جستار برآنیم تا به بررسي عوامل و بسترهاي زمينه ساز تكبر و پيامدهاي آن با ذكر دلايلي از منابع اسلامي بپردازیم.
نبي رحمت تنها عامل و انگيزهي بعثت و رسالت خود را تکاملِ كمالات اخلاقي بيان داشتهاند و در طول حيات گهربار خود با بياني صريح، اعم از كردار و گفتار، در صدد اين بودند تا بين حق و باطل و نيك و بد مرزي قائل شده آن را براي اطرافيان خود و بشريت بيان دارند.
ايشان با خوب و مفيد جلوه دادن صفاتي از قبيل مهرباني، حلم، صبر و ايثار و… به جهانیان فهماندند که این صفاتِ نیکواند که انسان را به كمال رسانده و زمينهي ترقي روحي و معنوي وي را فراهم ميگرداند و از طرفی با نكوهش صفاتي از قبيل حسد، كينه، ريا به همه تعليم دادند كه از اين صفات و عوامل پديد آورنده آن بايد گريخت و دامن انساني خود را به آنها ملوث نگرداند.
تكبر یک از همین صفات مضموم است که انسان باید همواره از آن بپرهیزد و دامن انساني خود را به آنها ملوث نکند.
می توان عوامل بستر ساز تكبر را در سه فاكتور دسته بندي كرد:
اول) نژاد پرستي: نسب و وابسته بودن به يك تيرهي معروف و يا طايفهي مشهور از جمله عوامليست كه باعث شده بعضي از افراد نابخرد خود را از ديگران برتر دانسته و اين را به عنوان يك امتياز تلقي كنند. در حالي كه آيات و روايات اسلامي خلاف این را ثابت می سازد. خداوند در (آيه 13 سوره حجرات) بيان ميدارد كه «ما شما را از يك مرد و زن بوجود آورديم و انگيزهي ما از خلقت شما در قبايل و ملل مختلف، شناخته شدن است».
پس اينكه من و يا شما فرزند فلان كس هستيم يا در فلان قوم و قبيله ديده به جهان گشوديم، حكمي از جانب خداوند بوده است و براي انسان مومن زيبنده نيست تا بدان افتخار كند و يا حرفي براي اعتراض يا زخم زبان زدن به دیگران داشته باشد.
سمبل واضح آن را ميتوان در شيطان جست، كه خود را از انسان برتر دانست و دچار فرجامي ناخوشايند شد و اين مسئله بگونهاي واضح است كه نيازي به ذكر دليل ندارد.
رسولخدا در روايتي فرمودند: هركس عملش كُند باشد ( و مطلوب نباشد ) نسبش براي وی كارساز نيست.
دوم) ثروت: مال و ثروت را نيز ميتوان يكي ديگر از عوامل خودبرتر بيني و تكبر دانست.
در پهناي گيتي افراد زيادي را ميتوان يافت كه روزگاري بر بوريا و حصير نشسته بودند و فرش زير پايشان زمين خدا و سقف بالاي سرشان آسمان بيكران خداوندی بود، ولي با برگشتن ورق و با استفاده از فرصتها و يا امكانات موجود، دولتي برهم زدهاند و اينك بر حرير راه ميروند و از بهترين لوازم رفاهي بهره ميبرند.
گرچه تمام كساني كه داراي چنين شرايطي شدهاند خود را نباختهاند؛ ولي قطعا افرادي هستند كه با استنباط از گفتار «خلايق هر چه لايق» خود را بهتر از ديگران ميپندارند و بر اين انديشه هستند كه خودشان و سرمايهي شان جاودانه خواهد ماند.
نمونه بارز آن را ميتوان در قارون جست. خداوند در «سورهِ قصص» طي چند آيه به بیان او و اعتقاداتش پيرامون دنيا و فرجام ناخوشايندش ميپردازد.
قارون آن چنان مست سرمايه شده بود كه نه تنها حق بندگان را پايمال ميكرد، بلكه دامنهي غرورش ساحت بزرگي خدا را در مينورديد و او بر اين باور بود كه اينها نه تنها دهش و بخشش خداوند نيست بلكه محصول رنج و تلاش و زيركي و تجربهي خود اوست آنجا كه گفت: إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي .
اما خداوند با فرو بردن او در زمين و يادآوري آن در كلامش، اين نكته را بيان داشت كه براي انسان زيبنده نيست كه مغرور سرمايهي بخس و ناچيز دنيا شود.
سوم) استعداد: داشتن تواناييهاي ظاهري و باطني را ميتوان به عنوان فصل ديگري از عوامل بستر ساز تكبر برشمرد.
تفاوت انسانها در استعداد يكي از مسلمات خلقت است؛ چراكه اگر انسانها از نظر استعداد و تواناييها يكسان و هم سطح ميبودند، هيچگونه پيشرفتي در جهان رخ نميداد و زندگي بشريت دچار حالت ايستايي ميشد و يقينا پيشرفت انسان در ابعاد و زواياي مختلف مادي و معنوي زائيدهي تفاوت استعدادها ميباشد.
شخصي را ميبينيد كه از لحاظ هنري استعداد ندارد ولي از حيث قدرت بدني توانايي ستودني دارد و يا اينكه فردي را ميبينيد كه از نظر ظاهري، انساني نحيف است ولي داراي قوت بيان و نطق جذاب و گيرايي ميباشد.
ولي انسان نبايد در اين زمينه بر مركب جهالت نشسته و فريب استعداد زوال پذير خود را بخورد.
در اين زمينه ميتوان به قوم عاد اشاره كرد، خداوند در «سورهي فصلت آيه 15» حال آنها را به تصوير كشيده كه آنچنان سرخوش قدرت و توانايي جسماني خود شده بودند كه ميگفتند: آيا كسي قويتر از ما وجود دارد؟.
خداوند با نزول عذابي بنياد برافكن آنها را چنان تباه كرد كه براي انسانهاي خردمند قرون بعدي درس عبرتي باشند.
تكبر نه تنها يك صفت بداست، بلكه خود، عامل پديد آمدن چندين صفت و خصلت ناشايست ديگر ميشود و زمينهي گناهان و معصيتهاي ديگري را پديد ميآورد. از آن ميان ميتوان به: تجاوز از حدود خداوند ( غافر 35-34 )، روي گرداني از آيات خداوند ( اعراف 146 )، افتراء به خداوند ( زمر 6 )، بخل ( حديد 23 )، تحقير ديگر انسانها ( هود 27 )، خيانت ( آل عمران 75 ) و مورادي ديگري كه در قرآن ذكر شده اشاره كرد.
از سلف صالح و گذشتگان نيكباور و نيككردار ما گفتههاي گهرباري پيرامون تكبر روايت شده است. امام ابنقيم كه ـ رحمت خدا بر او باد ـ ميفرمايد: كفر بر چهار پايهي تكبر، حسد، غضب و شهوت استوار ست.
پس براي يك انسان مومن زيبنده نيست كه اين خصلت ناشايست در حيطهي فكري و عملي وي يافته شود و بايد بهر علاج آن تلاش نمود. چنانچه رسولخدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ نيز در روايتي فرمودند: هر كس تكبر بورزد خداوند او را خوار ميكند. پس تكبر نميتواند باعث تعالي انسان باشد بلكه زمينهساز سقوط و فرود وي از درجات بلند می گردد.
عصمت الله تیموری
Sunday, 13 July , 2025