صحابه بزرگوار با پی بردن به منزلت سنت پاک پیامبر – صلى الله عليه وسلم – و اهمیت آن از منظر دین، تمام تلاش و توان خود را در زمینه فهم و حفاظت وابلاغ آن از بکار بستند؛ که هفتمین مورد از موارد تلاش آنها نکته زیر می باشد.   هفتم: سفر برای کسب حدیثصحابه – […]

صحابه بزرگوار با پی بردن به منزلت سنت پاک پیامبر – صلى الله عليه وسلم – و اهمیت آن از منظر دین، تمام تلاش و توان خود را در زمینه فهم و حفاظت وابلاغ آن از بکار بستند؛ که هفتمین مورد از موارد تلاش آنها نکته زیر می باشد.  
 
هفتم: سفر برای کسب حدیث
صحابه – رضی الله عنهم – با شنیدن نصوص دینی اعم از آیات قرآن و اقوال رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – که دلالت بر فضیلت کسب و فراگیری علم دارد، مشتاق فراگیری و یاد گرفتن شدند، و هیچ چیزی در این مسیر مانع دست یافتن آنها بدین هدف نگردید.
اگر کسی نزدیک آنها بود که نسبت به حکمی از احکام دین یا حدیثی از احادیث پیامبر- صلى الله عليه وسلم – مطلع بود، آن را از وی فرا می گرفتند و اگر شخص عالمی در نقطه ای دور دست می بود، برای فراگرفتن آن حدیث یا حکم، سفر کرده و به نزدش می رفتند.

آنها برای بیشتر مشتاق شدن و نیز ازدیاد علمی خود این فرموده رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – را مدنظر داشتند که فرموده اند: هر کس که مسیری را برای کسب علم طی نماید، خداوند راه بهشت را برایش آسان می گرداند.(1)
در ادامه نمونه هایی را بیان خواهم داشت که بیانگر همت والای صحابه – رضی الله عنهم – و تلاش زیاد آنها در مسیر تحصیل علم بوده است و دیگر آنکه آنها در این مسیر از هر چیز با ارزش و کم ارزش دست فرو شستند.

1-از جابر بن عبدالله- رضی الله عنه –  نقل شده که گفته است: خبر دار شدم که فردی از صحابه – رضی الله عنهم – حدیثی در مورد قصاص از پیامبر- صلى الله عليه وسلم – شنیده است که من پیشتر آن را نشنیده بودم. شتری خریدم و برای شنیدن آن حدیث به راه زدم، یک ماه در مسیر راه بودم تا به مصر رسیدم؛ پیش عبدالله بن انیس رفتم و به دربانش گفتم. به او بگو که جابر بن عبدالله پشت در هست. گفت: ابن عبدالله هستی؟ گفتم بله. رفت و او را باخبر ساخت. عبدالله بن انیس- رضی الله عنه –  چنان با شتاب به سویم آمد که ردایش بر زمین کشیده می شد. یکدیگر را در آغوش گرفتیم. به او گفتم: به من خبر رسیده که حدیثی از پیامبر – صلى الله عليه وسلم – در مورد قصاص شنیده ای که من آن را نشنیده ام ومی ترسیدم قبل از اینکه آن را بشنوم یکی از ما دو تا از دنیا برود. او گفت: من از پیامبر – صلى الله عليه وسلم – شنیدم که فرمودند: بندگان خدا در روز قیامت لخت و ختنه نشده و بُهم حشر می شوند. گفتم: بُهم چیست؟ گفت: اینکه هیچ چیزی به همراه ندارند و دست خالی هستند. و خداوند آنها را با صدایی ندا می زند که آنها  صدا را همچنان که افرادی که نزیک هستند، می شنوند افرادی که دور دست هستند هم می شنوند و ….. (2)
 
2- از عطاء بن ابی رباح- رضی الله عنه – نقل شده که: حضرت ابوایوب- رضی الله عنه –  پیش عقبه بن عامر- رضی الله عنه –  به مصر رفت تا از او حدیثی را بشنود که از کسانی که این حدیث را از رسول خدا شنیده اند غیر از او و عقبه کس دیگری باقی نمانده بود. وقتی به مصر رسید به منزل مسلمه بن مخلد انصاری- رضی الله عنه –  رفت و او در آن زمان فرماندار مصر بود.   
علت آمدنش را به او رساند. مخلد سریعا با استقبالش آمد و او را در آغوش گرفت. و گفت: ای ابوایوب چرا اینجا آمدی؟ ابوایوب گفت:  من حدیثی از پیامبر- صلى الله عليه وسلم – شنیده ام و از کسانی که آن حدیث را از رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – شنیده اند جز من و عقبه کس دیگری زنده نیست. کسی را همراهم کن تا مرا به منزل عقبه راهنمایی نماید. مسلمه- رضی الله عنه –  شخصی را همراه ابوایوب کرد تا او را به منزل عقبه- رضی الله عنه –  برساند. خبر به عقبه رسید او نیز شتابان خودش را به ابوایوب رساند و او را در آغوش گرفت. علت را از او پرسید. عقبه گفت: من حدیثی در مورد پوشاندن عیوب مومن از پیامبر – صلى الله عليه وسلم- شنیده ام که از کسانی که آن حدیث را شنیده اند جز و من تو کس دیگری باقی نمانده است. عقبه – رضی الله عنه – گفت: بله. من از پیامبر شنیده ام که فرمودند: هر کس عیب و رسوایی برادر مومنش را در دنیا بپوشاند، خداوند عیوبش را در قیامت می پوشاند. ابوایوب گفت: راست گفتی. ابوایوب از همانجا بر مرکبش سوار شد و به مدینه بازگشت و وقتی هدیه مسلمه به او رسید که او در حومه مصر بود.(3)
 
3-از عبدالله بن بریده نقل شده: یکی از یاران رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – به مصر پیش فضاله بن عبید رفت . به او گفت: من برای دیدار تو به مصر نیامده ام. بلکه من و تو حدیثی از پیامبر شنیده ایم، امید دارم چیزی از آن به یاد داشته باشی. او گفت: کدامین حدیث؟ گفت حدیث فلان و فلان.   
او گفت: تو که فرمانده ای چرا اینقدر ژولیده و پریشان هستی؟ او گفت: رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – ما را از رفاه زیاد باز داشته است. باز گفت: چرا کفش نداری؟ گفت: پیامبر – صلى الله عليه وسلم – به ما دستور داد گاهی پای لخت راه برویم(4).

منابع:
[1] صحیح مسلم، كتاب الذكر والدعاء والتوبة والاستغفار، باب فضل الاجتماع على تلاوة القرآن، وعلى الذكر، 4/ 2074، شماره: 2699.
[2] المستدرك حاكم ، كتاب التفسير، باب تفسير سورة حم المؤمن، 2/ 437، مسندأحمد 12/ 427، شماره: 15984، الأدب المفرد بخاري، باب المعانقة، 1/ 344، شماره: 973، صحيح الأدب المفرد امام البخاري، ص371، شماره 746،
[3]  مسند الحميدي، 1/ 189، شماره: 384، همانند آن در صحیح البخاري ، كتاب المظالـم، باب لا يظلـم المسلم المسلم ولا يُسلمه، 5/ 116، شماره : 2442، و صحیح مسلم ، كتاب البر والصلة والآداب، باب تحريم الظلم 4/ 1996،  شماره: 2580،
[4] سنن أبو داود، كتاب الترجُّل، 4/ 73، شماره : 4160،سنن النسائي، كتاب الزينة، باب الترجُّل غبًّا، 8/ 132، و مسند احمد في ه 17/ 186، شماره: 23851.
به قلم: أیمن محمود مهدی
مترجم: عصمت الله تیموری