صحابه بزرگوار- رضوان الله عليهم – به اهمیت سنت در دین پی برده بودند، از همین رو تلاش داشتند تا تمام تلاش خود را در راستای حفظ و رساندن آن به سایرین بکار بندند، در بخش های پیشین این نوشتار بیان شد که آنها تا چه حد از خود مایه گذاشتند […]

 

 

 

 

صحابه بزرگوار- رضوان الله عليهم – به اهمیت سنت در دین پی برده بودند، از همین رو تلاش داشتند تا تمام تلاش خود را در راستای حفظ و رساندن آن به سایرین بکار بندند، در بخش های پیشین این نوشتار بیان شد که آنها تا چه حد از خود مایه گذاشتند و از تمام هست و نیست خود را در راه کسب فیض فهم حدیث دست شستند. در ادامه به یکی دیگر از عواملی که با بهره بردن از آن توانستند حدیث و سنت را حفاظت نمایند می پردازیم.

نهم: تبلیغ حدیث
صحابه – رضوان الله عليهم – تنها به شنیدن و حفظ کردن و عمل به حدیث بسنده ننمودند بلکه برای رساندن آنها به سایرین تلاش کردند، بالاخص برای رساندن حدیث به همسران و فرزندان خویش که نزدیک ترین افراد بدان ها بودند و سایر انسانیت.
چنانچه پیشتر بیان کردیم این تلاش آنها نشات گرفته از این بوده که آنها می دانستند که این وظیفه از جانب خداوند و رسولش بدان ها سپرد شده است.

آنها این وظیفه را به نحو احسن انجام دادند و سنت را که اعم از اقوال وافعال و تقریرات پیامبر- صلى الله عليه وسلم – بود را به انسان های بعد از خود رساندند و از دین حفاظت نمودند و قران و سنت را بدون هیچگونه کمی و فزونی به نسل های بعد تحویل دادند.

در علوم اصطلاحات حدیث آموخته ایم که احادیثی هست که پدر از فرزند یا فرزند از پدر و یا برادر از برادر و روایت مرد از زنش و روایت زن از همسرش روایت کرده اند. و اهل علم از این دست،  احادیث زیادی بیان داشته اند و این بیانگر اشتیاق صحابه – رضوان الله عليهم –  برای تبلیغ و اشاعه حدیث بالاخص برای نزدیکان می باشد. [1]

برای پی بردن به صحت این مطلب اکنون سه مثال بیان می شود:
1-    از صحابیه بزرگوار ام کلثوم دختر عقبه بن ابی معیط- رضوان الله عليها – ، در کتب سته دو حدیث نقل شده است که این دو حدیث را علاوه بر سایرین، دو پسرش نیز از وی روایت کرده اند و آنها دو عبارتند از: ( ليس الكَذَّابُ الَّذِي يُصْلِحُ بَيْنَ النَّاسِ؛ فَيَنْمِي خَيْرًا، أَوْ يَقُولُ خَيْرًا )[2]، و حديث: (“قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ” تَعْدِلُ ثُلُثَ القُرْآنِ)[3]

2-    روایانی هم وجود دارد که از پدران و اجدادشان نقل کرده اند: همانند روایت بهز بن حکیم که از پدرش و از جدش نقل کرده و یا روایت عمرو بن شعیب از پدرش از جدش و در هر دو سند فرزند که تابعی ست از پدرش که صحابی ست حدیث روایت می نماید[4]..
3-    از علی بن حسین از حسین بن علی نقل شده که حضرت علی- رضوان الله عليهم – فرموده: رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – او و فاطمه را صدا زد و گفت آیا نماز نمی خوانید [5].

پیش از این مطلب بیان داشتیم که صحابه از یکدیگر حدیث را می شنویدند و روایت می کردند و آنها برای انتشار و تبلیغ احادیث رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – به طرق متعدی متوسل می شدند که مهترین آنها عبارتند از:

روش اول: هجرت کردن به سرزمین های تازه فتح شده برای تعلیم و آموزش مردم آن سامان:

صحابه – رضوان الله عليهم – با اینکه علاقه شدید قلبی نسبت به شهر مدینه داشتند، اما به این که در مدینه زندگی کنند راضی نبودند، بلکه در شهرها و سرزمین های تازه فتح شده می رفتند و آنجا سکنی می گزیدند. هر شهری که فتح می شد، تعدادی از صحابه- رضوان الله عليهم – در آنجا می ماندند و مشغول به مدیریت شهر می شدند و اسلام را منتشر می نمودند. به ساکنان آن قرآن و سنت رسول خدا را تعلیم می دادند.  
خلفا- رضوان الله عليهم – نیز شهرهای تازه فتح شده را با علمای صحابه- رضوان الله عليهم – حمایت می کردند. و اهل آن شهر نیز بر گرداگرد صحابه حلقه زده و دین را از آنها فرا می گرفتند تا آنجا که در آن شهر ها مراکز علمی بزرگی دایر شد و نور اسلام از آنجا که به سایر جهان منتشر می شد.  
 
صحابه- رضوان الله عليهم – از پیامبر- صلى الله عليه وسلم – آموخته بودند که بهتر هست برای تعلیم مردم به پیش شان رفت، و منتظر آمدن مردم نشد. چنانچه پیامبر قاصدها و سفیران خود را به نزد قبایل متعدد می فرستادند. در حدیث ضمام بن ثعلبه آمده، که گفته است: سفیر تو پیش ما آمده و باور دارد که تو را خداوند فرستاده است  [6]. یا در روایت مشهوری آمده که حضرت معاذ را برای آموزش مردم یمن فرستادند[7]. بر همین اساس صحابه نیز در زمین پخش شدند تا قرآن و دین و سنت را به مردم تعلیم دهند.

اینک به برخی از شهرها و اصحابی که در آن به تعلیم مردم می پرداختند اشاره می کنیم:
مکه: عبدالله بن عباس، وعتَّاب بن أَسِيد، والحكم بن أبي العاص، وعثمان بن أبي طلحة، و تعداد دیگری از صحابه رضوان الله عليهم.
کوفه: علي بن أبي طالب، وسعد بن أبي وقاص، وعبدالله بن مسعود، وسعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل، وعمار بن ياسر، و تعداد دیگری از صحابه رضوان الله عليهم.
بصره: أنس بن مالك، وأبو موسى الأشعري، وعمران بن حصين، ومَعقِل بن يسار، وأبو برزة الأسلمي، و تعداد دیگری از صحابه رضوان الله عليهم.
شام: عبادة بن الصامت، وأبو الدرداء، وأبو عبيدة بن الجراح، وبلال بن رباح، ومعاذ بن جبل، و جمعی دیگری از صحابه رضوان الله عليهم.
مصر: عمرو بن العاص، والزبير بن العوام، وعبدالله بن عمرو، وعُقبة بن عامر الجهني، وأبو بصرة الغفاري، و تعداد دیگری از صحابه رضوان الله عليهم.
مغرب و اندلس: المسور بن مخرمة، وسلَمة بن الأكوع، والمقداد بن الأسود، وبلال بن حارث، وجبلة بن عمرو، و تعداد دیگری از صحابه رضوان الله عليهم.
یمن: معاذ بن جبل، وأبو موسى الأشعري، وغيرهما رضي الله عنهما.
خراسان: بُريدة بن الحصيب الأسلمي، والحكم بن عمرو الغفاري، و تعداد دیگری از صحابه رضي الله عنهم.

در زمان خلافت امیرالمومنین عمر بن خطاب- رضوان الله عليه – شهر مدینه محل اجتماع صحابه بود و بعد از ایشان افراد زیادی از صحابه در این شهر زندگی نمودند که مشهورترین آنها عبارت بودند از: أبو هريرة، وجابر بن عبدالله، وزيد بن ثابت، وأبو سعيد الخدري، وعبدالله بن عمر، وسایر صحابه رضي الله عنهم اجمعین.
این خود دلیل واضح و آشکاری ست که صحابه- رضوان الله عليهم – برای کسب غنائم  و فزونی طلبی مالی سرزمین ها را فتح نمی نمودند بلکه فتح می کردند تا اسلام را گسترش دهند و پرچم اسلام را به اهتزاز درآوردند و در این زمینه از قرآن و سنت پیامبر بهره می جستند.
 
روش دوم: دقت در مورد بیان احادیثی مناسب با سطح فهم شنودگان باشد. اگر مخاطب چیزی فراتر از درکش را بشنود، امکان دارد آن را انکار و تکذیب نماید.
حضرت علی- رضوان الله عليه – فرموده اند: برای مردم احادیثی را بیان کنید که بدان ها آگاه هستند. آیا دوست دارید خدا و رسولش را تکذیب کنند[8].
از ابن مسعود – رضوان الله عليه – نقل شده فرمودند: گاهی حدیثی که بالاتر از سطح فهم مردم هست را برای آنها بیان می کنی و برخی از آنها را در فتنه می اندازی[9].
از حضرت ابوهریره – رضوان الله عليهم – نقل شده که فرمودند: من دو ظرف (نوع) حدیث از پیامبر- صلى الله عليه وسلم – شنیده ام که یکی را منتشر نمودم و اگر دیگری را بگویم، قطعا این گلو بریده خواهد شد[10].

علامه ذهبی(ره) در این باره می نویسد: این حدیث دلالت بر این دارد که احادیثی که ممکن هست، بیان آنها باعث فتنه و تردید در اصول و فروع دینی شود، را می توان بیان نکرد، اما احایثی که بیانگر حلال و حرام می باشد، را تحت هیچ شرایطی نباید از بیان آنها صرف نظر نمود، چرا که این ها از زمره دلایل و نشانه های هدایت هستند. حضرت ابوهریره نیز بر همین قاعده عمل کرد چرا که اگر آن دسته دیگر احادیث را ایراد می کرد، به چالش می افتاد و حتی کشته می شد.  یک دانشمند و عالم دین گاهی اجتهادش به او این اجازه را می دهد تا فلان حدیث را در راستای احیاء و زنده نگه داشتن سنت بیان نماید، اگر در اجتهادش اشتباه هم نماید، به اجر و پاداشش می رسد و برای او همان خواهد بود که در نیت داشته است[11].
 
از حکمت و درک درست شخص عالم و دانشمند این ست که متناسب با سطح فهم و درک مخاطبین سخن بگوید، و شایسته نیست تا هر چیزی را که می داند به زبان بیاورد و معمولا هر چه گفته می شود کسانی که آن را درک می کنند، همه حاضر نیستند، و کسانی هم که آن را درک می کنند، شرایط فهم برایشان میسر نیست . آن دسته احادیثی که حضرت ابوهریره – رضوان الله عليهم – نسبت به آنها آگاه بود و بیان نمی کرد شامل جنگ ها و فتنه های و نبردهای خونینی بود که در بین مردم در گرفته و در خواهد گرفت، [12].

 رویه ی حضرت ابوهریره – رضوان الله عليهم – در مورد اینگونه احادیث چنین بود که برخی احادیث را با اشاره بیان می کرد و به صراحت نمی گفت چرا که از پادشاهان ظالم و جائر هراس داشت. مثلا اینگونه دعا می کرد بار خدایا از سال شصت و امارت بچه ها به تو پناه می آورم. این دعا کنایه ای به خلافت یزید بن معاویه داشت که در سال شصت هجری بر مسند امارت تکیه زد. و خداوند نیز دعای ابوهریره را پذیرفت و کمی پیش از سال شصت رخت از دنیا بربست[13].
بر اساس همین قاعده صحابه- رضوان الله عليهم – از بیان احادیثی که امکان داشت باعث سستی و کم توجهی در دین گردد و یا بهانه ای بدست افراد هوی پرست و نفس پرست بدهد، و فتنه و فساد را بدنبال داشته باشد، باز می آمدند.

صحابه – رضوان الله عليهم – انسان هایی آگاه و حکیم بودند، با مردم به اندازه فهم شان با آنها سخن می گفتند و بیش از فهم شان به آنها مسئولیت نمی دادند و در نتیجه همین کار باعث شد تا تابعین مشتاق فراگیری علم شوند و به حفظ و سماع حدیث روی آوردند و آنان نیز احادیث را به نسل بعد از خود رساندند.

روش سوم: مراعات نمودن حال از ترس خستگی مردم
صحابه بزرگوار- رضوان الله عليهم – در زمینه تربیت، همان روشی را در دستور کار داشتند که نبی رحمت، بکار بسته بودند، چرا که خوش نداشتند شاگردان شان خسته و دلسرد شوند.
از ابووائل بن شقیق بن سلمه نقل شده که عبدالله بن مسعود- رضوان الله عليه -، پنج شنبه ها برای ما صحبت می کرد. مردی گفت: ای ابوعبدالرحمن من دوست دارم که شما هر روز برای ما صحبت کنی. فرمود: تنها چیزی که مرا از انجام این کار باز می دارد این ست، که خوش ندارم شما خسته و دلسرد کنم، کم کم برای شما صحبت می نمایم. چنانچه پیامبر از ترس خستگی و دلسردی ما برای ما کم کم صحبت می نمودند.

حضرت ابن عباس به حضرت عکرمه- رضوان الله عليهما – چنین وصیت کرد: در هر هفته یک مرتبه و در جمعه برای مردم صحبت کن، اگر کم دانستی دو بار صحبت کن و و اگر خواستی بیشتر صحبت کنی، سه مرتبه صحبت کن و از این بیشتر قرآن را برای مردم ملال آور نکن،[15]

همین اسلوب زیبا و حکیمانه این ثمره را در برداشت که طلاب کثیری  با علاقه زیاد برای کسب علوم دینی و استماع حدیث نزد صحابه زانوی تلمذ زنند و هر آن چه که آنها بگویند را به حافظه بسپارند.
و این خود کمک بزرگی در زمینه حفظ و صیانت از حدیث بود.

روش چهارم: استفاده کردن از زمان های مناسب.
صحابه- رضوان الله عليهم – همانگونه که در زمینه روایت حدیث، تلاش داشتند تا مردم را خسته نکنند، سعی می کردند تا حدیث را در اوقات مناسب بیان کنند.  ابن عباس به عکرمه- رضوان الله عليهما – وصیت کرده است: تو را نبینم که گروهی را مشغول صحبت پیرامون موضوعی ببینی و بروی برای شان حدیث روایت کنی. و صحبت شان را قطع کرده و آنها را دلسرد کنی. ساکت باش و اگر خودشان تقاضا کردند، برایشان حدیث نقل کن.
بیشتر سعی می کردند در اوقات برای شاگردان خود حدیث روایت کنند، که خود آنها مایل بودند و خودشان همیشه آماده بهره رساندن بودند. عاصم بن محمد از پدرش نقل می کند: ابوهریره را دیدم که در روز جمعه کناره منبر را می گرفت و تا زمانی که امام از باب مقصوره وارد می شد، برای حدیث ما نقل می نمود. و آنگاه می نشست[17]
 

روش پنجم: تشکیل حلقه روایت حدیث

یکی دیگر از کارهایی که صحابه برای حفظ حدیث بدان تمسک می جستند تشکیل حلقه روایت حدیث بود، که تشنگان علوم نبوی با آمادگی در آنجا می نشستند وبه حدیث گوش فرا می دادند.
1-    مشهورترین صحابی که حلقه روایت حدیث داشت، حضرت ابوهریره- رضوان الله عليه – بود. محمد بن عمرو بن حزم می گوید: ابوهریره- رضوان الله عليه – می نشست و حدیث روایت می کرد، برخی صحابه- رضوان الله عليهم – نسبت به احادیثی که نقل می کرد، آگاهی داشتند و برخی اظهار بی اطلاعی می نمودند و اینکار چند مرتبه اتفاق افتاد. از آن روز دانستم که ابوهریره از همه صحابه حدیث بیشتری حفظ دارد[18].

و عاصم بن محمد از پدرش نقل می کند: ابوهریره- رضوان الله عليه – را دیدم که در روز جمعه کناره منبر را می گرفت و تا زمانی که امام از باب مقصوره وارد می شد، برای ما حدیث نقل می نمود. و آنگاه می نشست[17]
 
از محمد بن سیرین نقل شده: حضرت ابوهریره- رضوان الله عليه – هر پنج شنبه بلند می شد و برایشان حدیث می گفت[20].
از مکحول نقل شده: شبی مردم با هم وعده گذاشتند تا در یکی از خیمه های حضرت معاویه- رضوان الله عليه – جمع شوند. گرد هم آمدند و حضرت ابوهریره تا صبح حدیث روایت کرد[21]
2-    از ابووائل بن شقیق بن سلمه نقل شده که عبدالله بن مسعود- رضوان الله عليه -، پنج شنبه ها برای ما صحبت می کرد. مردی گفت: ای ابوعبدالرحمن من دوست دارم که شما هر روز برای ما صحبت کنی. فرمود: تنها چیزی که مرا از انجام این کار باز می دارد این ست، که خوش ندارم شما را خسته و دلسرد کنم، کم کم برای شما صحبت می نمایم. چنانچه پیامبر- صلى الله عليه وسلم – از ترس خستگی و دلسردی ما برای ما کم کم صحبت می نمودند.  
3-    هلال بن یساف می گوید: وارد بصره شدم و به مسجد رفتم. پیرمردی موی سپید را دیدم که به ستونی از ستون های مسجد تکیه داده و حدیث روایت می کند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: صحابی رسول خدا عمران بن حصین هست. [23].
4-    سلیم بن عامر می گوید: هر گاه برای استماع حدیث پیش ابوامامه می نشستیم و او می خواست حدیثی پیرامون یک کار مهم بیان کند، خطاب به ما می گفت: گوش کنید و بدانید و آنچه را که از ما می شنوید به دیگران برسانید. سلیم می گفت: این بمنزله شهادت گرفتن بر آنچه می دانست، بود. [24].
5-    خرشه بن حر می گوید: در مسجد شهر مدینه در حلقه ای نشسته بودم و شخصی زیبا هیکل برای شان حدیث نقل می کرد – آن شخص عبدالله بن سلام بوده است-. وقتی بلند شد. یکی گفت: هر کس می خواهد مردی از اهل بهشت را ببیند این شخص را نگاه کند[25].

روش ششم: خطبه های نماز جمعه و مناسبت ها
قطعا گرد هم آیی مردم در نماز جمعه و عیدین و نماز های استسقاء و سایر مناسبت ها، یک فرصت بزرگ برای تلبیغ و اشاعه سنت پیامبر- صلى الله عليه وسلم – می باشد. در چنین فرصت هایی صحابی بزرگوار- رضوان الله عليهم – بر منبر نشسته و از قرآن و حدیث سخن می گفته و مستمعین همه تن آمده شنیدن و حفظ کردن می شدند.  

اینک نمونه هایی از این دست.
1-    قیس بن ابی حازم می گوید: ابوبکر صدیق- رضوان الله عليه – در خطبه اش گفت: ای مردم شما این آیه را می خوانید و آن را در غیر محلش می گذارید – بدان بی توجهی می کنید – آنجا که خداوند فرموده است: : ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ﴾ [المائدة: 105] من از رسول خدا شنیدم که فرمودند: ((إِنَّ النَّاسَ إِذَا رَأَوُا المُنْكَرَ بَيْنَهُمْ فَلَمْ يُنْكِرُوهُ، يُوشِكُ أَنْ يَعُمَّهُمُ اللهُ بِعِقَابِهِ)) اگر مردم کار ناشایستی را ببینند و مانع آن نشوند، نزدیک ست که خداوند همه آنها را عذاب نماید[26].
2- علقمه بن وقاص لیثی می گوید: از عمربن خطاب- رضوان الله عليه – شنیدم که بر منبر می گفت: من از رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – شنیدم که فرمودند: ((إنما الأعمال بالنياتِ، وإنما لكل امرئٍ ما نوى، فمَن كانت هجرته إلى دنيا يصيبها، أو إلى امرأةٍ ينكحها، فهجرتُه إلى ما هاجر إليه))[27].
3-ابوصالح غلام حضرت عثمان- رضوان الله عليهما – می گوید: من شنیدم که عثمان بن عفان- رضوان الله عليه – بر منبر نشسته بود و فرمود: من از ترس این که شما از گرداگرد من بروید حدیثی از احادیث پیامبر را از شما مخفی داشتم و حال صلاح می دانم آن را بیان کنم، تا هر کس هر چه می خواهد انتخاب نماید.  من شنیدم که پیامبر فرمودند: نگهبانی یک روز در راه خدا برتر از هزار روز نگهبانی در سایر منازل – اهداف –  می باشد. [28].
3-ربعی بن حراش از حضرت علی- رضوان الله عليهما – نقل نموده که در سخنرانی خود فرمودند: پیامبر – صلى الله عليه وسلم – فرموده اند: به من دروغ نسبت ندهید هر کس به من دروغ نسبت بدهد، به جهنم داخل می شود. [29].
 خطبه ها و سخنرانی های صحابه حاوی مقادیر زیادی از احادیث پیامبر- صلى الله عليه وسلم – بوده است و همین راهکار خود فرصتی بوده برای حفظ و صیانت از فرموده های رسول خدا.

روش هفتم: انجام دادن مسئولیت فتوی
یکی از نکات طبیعی در عصر تابعین این بود آنها که برای یافتن سوالات دینی خود به پیش صحابه- رضوان الله عليهم – می رفتند. آنان نیز به سوالات آنها پاسخ می گفتند، گاهی اوقات صحابه- رضوان الله عليهم – ماخذی که جواب را از آن بیان کرده حال قرآن باشد یا حدیث رسول خدا- صلى الله عليه وسلم -، را بیان می کردند. تابعین نیز پاسخ فتوی و حدیث را می شنیدند. اینک نمونه ایی ارائه می گردد:  
1-سعید بن ابوالحسن می گوید: من پیش ابن عباس – رضوان الله عليه – بودم و شخصی آمد و گفت:  من یک هنرمند هستم و این تصاویر را با دست خودم درست می کنم. ابن عباس- رضوان الله عليه – گفت: من برای تو چیزی جز سخن رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – نمی گویم: هر کس تصویری بسازد تا زمانی که در آن روح بدمد، خداوند او را عذاب می کند، و او هرگز نمی تواند در آن روح بدمد و آن را زنده نماید. شخص تکان عجیبی خورد و رنگش زرد شد. ابن عباس گفت:  وای برتو اگر نمی خواهی این چنین کن، این درخت را بکش. در هر چیزی روح نیست. [30].

2-عمرو بن دینار می گوید: ما از ابن عمر- رضوان الله عليه – در مورد مردی سوال کردیم که برای عمره طواف نموده، و قبل از سعی بین صفا و مروه می تواند با همسرش همبستری نماید؟ وی فرمود: پیامبر- صلى الله عليه وسلم – تشریف آوردند و هفت شوط طواف نمودند و پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز گزاردند و بین صفا و مروه طواف کردند. و برای شما رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – بهترین الگو هست[31].  
3-عاصم بن سلیمان احول می گوید: از انس بن مالک- رضوان الله عليه – در مورد قنوت سوال کردم: گفت: قنوت بوده است. گفتم :قبل از رکوع یا بعد از آن؟ گفت: قبل از رکوع. گفتم: فلانی به من گفته که شما گفتی بعد از رکوع هست. گفت: دروغ گفته است. پیامبر- صلى الله عليه وسلم – یک ماه بعد از رکوع قنوت خواندند. اینکار ایشان را من زمانی دیدم که گروهی از اصحاب مشهور به قاریان را که نزدیک به هفتاد نفر بود را بسوی قبیله ای از مشرکین فرستادند. بین آنها و پیامبر- صلى الله عليه وسلم – پیمان صلح بسته شده بود، و آنها خیانت کردند، و پیامبر بر علیه آنها دعا نمودند[32].  
این سوال و جواب ها بخش عظیمی از احادیث کتابهای حدیث را به خود اختصاص داده اند و امکان ندارد کسی که ماجرایی برایش رخ بدهد و آن را فراموش کند، چرا که جزئی از زندگی اش بوده است. این فتاوا خود یکی از ابزاری بوده است که صحابه- رضوان الله عليهم – با استفاده کردن از آن توانسته اند بخش بزرگی از احادیث و سنت های پیامبر- صلى الله عليه وسلم – را حفظ نموده و به دیگران منتقل نمایند. ابن حجر می گوید:  از آنجا که از ابن عمر- رضوان الله عليه – زیاد استفتاء می شد، احادیث روایت شده از وی زیاد می باشد[33].

منابع:
[1] ر.ک علوم الحديث؛ ابن الصلاح، صـ: 313 ، وفتح المغيث از سخاوي 3/ 147.
[2] صحیح بخاري، كتاب الصلح، باب ليس الكاذب الذي يصلح بين الناس، 5/ 353، شماره: 2692، و صحیح مسلم ، كتاب البر والصلة والآداب، باب تحريم الكذب وبيان المباح منه4/ 2011، شماره: 2605.
[3] مسند حمد في مسنده 18/ 491، شماره: 27149، و سنن نسائي في عمل اليوم والليلة، باب ما يُستحب للإنسان أن يقرأ كل ليلة، صـ: 422، شماره: 673، ،  شاهد متن در  صحیح بخاري از حديث أبي سعيد الخدري رضي الله عنه، كتاب فضائل القرآن، باب فضل قل هو الله أحد، 8/ 675، شماره: 5013، و صحیح مسلم از حديث أبي الدرداء رضي الله عنه، كتاب صلاة المسافرين وقصرها، باب فضل قراءة قل هو الله أحد، 1/ 556، شماره: 811.
[4] ر.ک فتح المغيث سخاوي 3/ 154.
[5] صحیح البخاري، كتاب التفسير، باب ﴿ وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا ﴾ [الكهف: 54]، 8/ 260، شماره: 4724.
[6] صحیح مسلم ، كتاب الإيمان، باب السؤال عن أركان الإسلام، 1/ 41، شماره: 12.
[7] صحیح البخاري ، كتاب الزكاة، باب وجوب الزكاة، 3/ 307، رقم: 1395، و صحیح مسلم، كتاب الإيمان، باب الدعاء إلى الشهادتين وشرائع الإسلام، 1/ 51، شماره: 19،
[8] صحیح البخاري ، كتاب العلم، باب من خصَّ بالعلم قومًا دون قومٍ كراهية ألَّا يفهموا، 1/ 272، شماره: 127.
[9] مقدمه صحیح مسلم ، باب النهي عن الحديث بكل ما سمع، 1/ 11.
[10] صحیح البخاري في صحيحه، كتاب العلم، باب حفظ العلم، 1/ 258، شماره: 120.
[11] سير أعلام النبلاء 2/ 597.
[12] البداية والنهاية 8/ 101.
[13] ر.ک فتح الباري 1/ 273.
[14] صحیح البخاري، كتاب العلم، باب مَن جعل لأهل العلم أيامًا معلومة، 1/ 197، شماره: 70، و صحیح مسلم، كتاب صفات المنافقين وأحكامهم، باب الاقتصاد في الموعظة، 4/ 2173، شماره: 2821.
[15] صحیح البخاري ، كتاب الدعوات، باب ما يكره من السجع في الدعاء، 11/ 142، شماره: 6337.
[16] صحیح البخاري ، كتاب الدعوات، باب ما يكره من السجع في الدعاء، 11/ 142، شماره: 6337.
[17] أمستدرک الحاكم ، كتاب معرفة الصحابة، 3/ 512، مصنفابن أبي شيبة، كتاب الصلوات، باب الحديث يوم الجمعة قبل الصلاة، 1/ 468، شماره: 5410،

[18] مستدرك للحاكم كتاب معرفة الصحابة 3/ 511، والتاريخ الكبير بخاري 1/ 186، والجرح والتعديل ابن أبي حاتم 8/ 45،
[19] پیشتر تخریج آن ذکر شد.
[20] الجامع خطيب  2/ 64 شماره: 181.
[21] الجامع خطيب  2/ 67 شماره: 1190، وحلية الأولياء 8/ 276،
[22] صحیح بخاري ، كتاب العلم، باب من جعل لأهل العلم أيامًا معلومة، 1/ 197، شماره: 70، و صحیح مسلم ، كتاب صفات المنافقين وأحكامهم، باب الاقتصاد في الموعظة 4/ 2173، شماره: 2821.
[23] طبقات  ابن سعد ، 4/ 353، المعجم الكبير طبراني في ، 18/ 104
[24] مقدمة سنن الدارمي ، باب البلاغ عن رسول الله صلى الله عليه وسلم وتعليم السنن، 1/ 146، شماره: 544، المعجم الكبير طبراني في ، 8/ 160، شماره: 7673،
[25] صحیح مسلم ، كتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل عبدالله بن سلام رضي الله عنه 4/ 1931، شماره: 2484.
[26] مسند أحمد 1/ 188، رقم: 53 با الفاظ متقارب : سنن أبو داود ، كتاب الملاحم، باب الأمر والنهي 4/ 120، شماره: 4338، وسنن الترمذي في ه، كتاب الفتن، باب ما جاء في نزول العذاب إذا لم يُغَيَّر المنكر 4/ 69، شماره: 2175 و سنن ابن ماجه في ه، كتاب الفتن، باب الأمر بالمعروف والنهي عن المنكر 2/ 1327، شماره: 4005، و سنن النسائي ، كتاب التفسير، باب ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ﴾ [المائدة: 105]، 6/ 338، شماره: 11157،
[27] صحیح بخاري ، كتاب بَدْء الوحي، باب كيف كان بدء الوحي إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم 1/ 15، شماره: 1، و صحیح مسلم ، كتاب الإمارة، باب قوله صلى الله عليه وسلم: إنما الأعمال بالنيات 3/ 1515، شماره: 1907.
[28] سنن الترمذي ، كتاب فضائل الجهاد، باب ما جاء في فضل المرابط 3/ 252، شماره: 1673 ، صحيح سنن الترمذي 2/ 133، شماره: 173، سنن النسائي، كتاب الجهاد، باب فضل الرباط 6/ 40، و مسند أحمد ، 1/ 366، رقم: 470 و سنن الدارمي، كتاب الجهاد، باب فضل مَن رابط يومًا وليلة 2/ 277، شماره: 2424، و مستدرک حاكم ، كتاب الجهاد 2/ 68
[29] مقدمة صحیح مسلم ، باب تغليظ الكذب على رسول الله صلى الله عليه وسلم، 1/ 9، وصحیح بخاري ، كتاب العلم، باب إثم مَن كذب على النبي صلى الله عليه وسلم 1/ 241، شماره: 106.
[31] أخرجه البخاري في صحيحه بلفظه، كتاب البيوع، باب بيع التصاوير التي ليس فيها روح وما يكره من ذلك 4/ 485، شماره :2225، ومسلم في صحيحه بنحوه، كتاب اللباس، باب تحريم تصوير صورة الحيوان، 3/ 1670، شماره: 2110.

[31] صحیح بخاري ، كتاب الصلاة، باب قول الله تعالى: ﴿ وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى ﴾ [البقرة: 125]، 1/ 595، شماره: 395، و صحیح مسلم ، كتاب الحج، باب ما يلزم من أحرم بالحج ثم قدم مكة من الطواف والسعي، 2/ 906، شماره: 1234.
[33] صحیح بخاري في صحيحه، كتاب الوتر، باب القنوت قبل الركوع وبعده 2/ 568، شماره: 1002.
[34] فتح الباري 1/ 199.
ایمن محمود مهدی
عصمت الله تیموری