در مباحث پیشین این نوشتار به اهمیت سنت از دیدگاه صحابه- رضوان الله عليهم – و پی بردن به منزلت آن اشاره رفت و به برخی تلاش و کوشش های آنان در راستای خدمت به سنت و حفظ وصیانت آن از هرگونه تحریف و تبدیل پرداختیم اینک در یازدهمین بخش آن به یکی […]

 

 

در مباحث پیشین این نوشتار به اهمیت سنت از دیدگاه صحابه- رضوان الله عليهم – و پی بردن به منزلت آن اشاره رفت و به برخی تلاش و کوشش های آنان در راستای خدمت به سنت و حفظ وصیانت آن از هرگونه تحریف و تبدیل پرداختیم اینک در یازدهمین بخش آن به یکی دیگر از تلاش های آنان در این زمینه پرداخته می شود:

 

یازدهم: اطمینان حاصل کردن به راست گویی راوی از طرق متعدد
چنانچه پیشتر بیان داشتیم ما بر این باوریم که صحابه- رضوان الله عليهم – عادل می باشند، و در بین خودشان نیز ثقه وصاحب منزلت بودند و هیچ یک از صحابه، دیگری را متهم به دروغ گفتن ننموده است چنانچه قبلا اشاره شد، گاهی صحابه- رضوان الله عليهم – خودشان حدیث را از پیامبر – صلى الله عليه وسلم –  می شنیدند و گاهی از یکدیگر احادیث را می شنیدند و روایت آن را به رسول خدا نسبت می دادند.

از حضرت ابن عباس- رضوان الله عليه – حدیثی در مورد ربا در نسیه نقل شده که وی گفته پیامبر- صلى الله عليه وسلم – چنین فرموده اند. در حالی که خودش آن را از پیامبر- صلى الله عليه وسلم – استماع ننموده بود، وقتی  چگونگی سماع را از وی جویا شدند گفت: اسامه بن زید- رضوان الله عليه- به من گفته استـ«1»

 یا از ابن عباس- رضوان الله عليه – نقل شده که پیامبر- صلى الله عليه وسلم – تا زمان رسیدن به جمره لبیک می گفتند در حالیکه وی این حدیث را از برادرش فضل- رضوان الله عليه – شنیده است«2»

ابوهریره- رضوان الله عليه – در روایت هایش حدیثی نقل نموده که رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – فرمودند: هر کس در حالت جنابت صبح را دریافت روزه نگیرد. این حدیث به امهات المومنین عائشه و ام سلمه- رضوان الله عليهما – رسید و هر دوی آنها گفتند: پیامبر در حالت جنابت بدون خواب ( جنابت بر اثر همبستری ) صبح را دریافته اند و روزه گرفته اند.  وقتی این خبر به حضرت ابوهریره – رضوان الله عليه – رسید، پرسید: آیا آن دو این چنین گفته اند: ؟ آن دو داناتر هستند. سپس ابوهریره- رضوان الله عليه – گفت: من این حدیث را از فضل بن عباس- رضوان الله عليه – شنیده ام و من خودم مستقیما از رسول خدا نشنیده ام. و گفت: ابوهریره- رضوان الله عليه – از گفته خود در این باره رجوع می کند«3»
مثال های زیادی در این زمینه وجود دارد، که با وجود اعتماد به یکدیگر، از اطمینان حاصل کردن به احادیث باز نمی نشستند و این دقت نظر آنها برخاسته از اشتیاق وافرشان به نگهداری و اطمینان به هنگام روایت بوده است. و همچنین ازاین ترس داشتند که مبادا راوی به هنگام روایت دچار خطا و لغزش شود و برای اطمینان حاصل کردن در این زمینه از روش های متعددی بهره می بردند که مشهورترین و متداول ترین آنها عبارت بود از:

1- قسم دادن روای:
علامه ذهبی در مورد حضرت علی- رضوان الله عليه – می نویسد: ایشان امام، دانشمند و فردی باریک بین در نقل حدیث بودند بگونه ای که هرگاه شخصی برایشان حدیثی روایت می کرد، وی را سوگند می داد «4»
از ایشان نقل شده که فرموده اند: من مردی بودم که هر گاه حدیثی از رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – می شنیم به اندازه ای که خداوند می خواست از آن به من فایده و بهره می رساند و اگر کسی از صحابه- رضوان الله عليهم – برایم حدیثی روایت می کرد او را سوگند می دادم و اگر سوگند می خورد، او را تصدیق می کردم «5»
ابن قتیبه می گوید: نمی بینی بخاطر جلوگیری از کمی و زیادتی در حدیث، در بیان روایت؛ چقدر شدت بخرج می دادند و از کسی که سوگند نمی خورد چیزی روایت نمی کردند«6»

من می گویم: قسم دادن راوی یک روش عام نبود که همه صحابه از آن استفاده کنند، بلکه گاهی اوقات بخاطر تاکید بیشتر و احتیاط بیشتر چنین می کردند و آن از برخی اشخاص نه همه صحابه.

2-    شاهد خواستن:
برای نمونه به موارد زیر می توان اشاره کرد:
الف: علامه ذهبی می نویسد: ابوکر صدیق- رضوان الله عليه – اولین کسی بود که در زمینه پذیرفتن حدیث، احتیاط می کرد. «7»

ابن شهاب از قبیصه بن ذؤیب نقل کرد: پیرزنی پیش حضرت ابوبکر صدیق- رضوان الله عليه – آمد و خواستار میراثش شد. حضرت ابوبکر- رضوان الله عليه – گفت: من در کتاب الله و سنت رسول خدا، جایی سراغ ندارم که برای تو در آن سهمی متعین شده باشد.  بازگرد تا از صحابه- رضوان الله عليهم – در این مورد سوال کنم. ایشان از صحابه- رضوان الله عليهم – حکم این مسئله را پرسیدند. حضرت مغیره بن شعبه گفت: من پیش پیامبر- صلى الله عليه وسلم – بوده ام و ایشان برای مادر بزرگ، سهم یک ششم را تعیین کرده اند. ابوبکر صدیق- رضوان الله عليه – گفت: آیا کس دیگری نیز در آنجا همراه تو بوده است؟ از آن میان محمد بن مَسلمه – رضوان الله عليه – بلند شد و عین گفته مغیره بن شعبه- رضوان الله عليه – را بازگو کرد. و حضرت ابوبکر صدیق- رضوان الله عليه – برای مادر بزرگ سهم یک ششم را داد.«8»
حضرت ابوبکر- رضوان الله عليه – نسبت به صداقت و راستی گفته مغیره بن شعبه- رضوان الله عليه – هیچ شکی نداشت و گفته او را نیز ردّ نکرد، بلکه بخاطر اتقان و اطمینان خاطر بیشتر صبر کرد تا مویدی برای آن برسد.  
 
ب: از حضرت ابوسعید خدری- رضوان الله عليه – نقل شده که روزی در یکی از مجالس انصار نشسته بودم که در همین حین حضرت ابوموسی- رضوان الله عليه – شتاب زده و وحشت زده وارد شد و گفت: من پیش حضرت عمر- رضوان الله عليه – رفتم و سه مرتبم اجازه حضور خواستم. ایشان اجازه ندادند من نیز  نهایتا بازگشتم. وی پرسید چرا برگشتی؟ گفتم: من از پیامبر- صلى الله عليه وسلم – شنیدم که فرمودند: هرگاه یکی از شما سه مرتبه اجازه ورود به جایی را خواست و به او اجازه داده نشد، باید که برگردد. اکنون حضرت عمر- رضوان الله عليه – گفته: باید برای صحت گفته ات شاهد بیاوری که شخصی آن را از پیامبر شنیده است. آیا کسی از شما این حدیث را از رسول خدا شنیده است؟ ابی بن کعب- رضوان الله عليه – گفت: بخدا جز کوچکترین فرد قوم با شما کسی نخواهد آمد. من نیز کوچکترین آنها بودم بلند شدم و با او رفتم و ماجرا را براي عمر بازگو نمودم.(9)

اين عمل حضرت عمر- رضوان الله عليه – بخاطر شك يا ردّ نمودن گفته حضرت ابوموسي- رضوان الله عليه – نبود بلكه بخاطر كسب اطمينان خاطر بيشتر و احتياط از كمي و زيادي در حديث بود. از همين روست كه حضرت عمر- رضوان الله عليه – گفته است: اين نكته از فرموده رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – بر من پوشيده مانده بود و معامله در بازار من را از شنيدن احاديث پيامبر- صلى الله عليه وسلم – بازداشته است.(10)
حضرت ابي بن كعب- رضوان الله عليه – خطاب به حضرت عمر- رضوان الله عليه – گفت: عذابي بر اصحاب رسول خدا نباش. حضرت عمر گفت: من حديثي شنيدم و دوست داشتم اطمينان بيشتري حاصل نمايم(11)

ج: از مالك بن انس از طريق ابن شهاب زهري روايت شده: رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – فرمودند: در جزيره العرب دو دين جمع نمي شود.. مالك مي گويد؛ ابن شهاب گفته است: حضرت عمر- رضوان الله عليه – با شنيدن اين حديث آنقدر تحقيق كرد تا اينكه اطمينان كامل بدست آورد كه پيامبر- صلى الله عليه وسلم -فرموده است: دو دين در جزيره العرب با هم جمع نمي شوند. و آنگاه يهود خيبر را از آنجا بيرون راند.(12)   

اين عملكرد حضرت ابوبكر و حضرت عمر- رضوان الله عليهما – بخاطر اين بود كه مردم بدانند، روايت كردن از رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – چقدر جايگاه والايي دارد تا روايت كردن از رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – را سبك و ناچيز نپندارند و افراد غير از صحابه به همين بهانه هر چيزي را نگويند و مبادا چيزهايي را به حديث منتسب كنند كه در آن نباشد. از همين رو حضرت عمر- رضوان الله عليه – به حضرت ابوموسي- رضوان الله عليه – گفت:  من تو را متهم به  دروغ گفتن نمي كنم ولي از اين مي ترسم كه مردم چيزهايي را به پيامبر به دروغ نسبت دهند(13)
روش و منهج حضرت  در زمينه اطمينان حاصل كردن در نقل حديث  میان صحابه و تابعين مشهور بود، تا آنجا كه حضرت امير معاويه- رضوان الله عليه – مي فرمود: از نقل احاديث بپرهيزيد مگر احاديثی كه در زمان حضرت عمر نقل شده است چرا كه حضرت عمر- رضوان الله عليه – مردم را در اين زمينه از خدا مي ترساند(14)  

3-اطمينان كسب كردن با درخواست سماع مجدد يا با سوال كردن يا با مراجعه كردن خدمت پيامبر براي اطمينان از درست حفظ كردن

گاهي يكي از صحابه- رضوان الله عليهم – حديثي را از صحابي ديگري مي شنيد اگر  معناي آن را نمي فهميد يا نمي توانست آن را خوب حفظ نمايد يا بنا بر علت ديگري بعد از مدتي از همان صحابي مي خواست تا حديث را دوباره برايش بازگو كند، تا از حفظ خود اطمينان حاصل كند و اينك نمونه هايي ارائه مي شود:
الف: از عروه بن زبير- رضوان الله عليه – نقل شده كه حضرت عائشه- رضوان الله عليها – به من گفت:‌اي خواهر زاده ام! عبدالله بن عمرو- رضوان الله عليه – با ما به حج مي رود به پيش  او برو و از او در مورد مسائل گوناگون سوال كن او علم زيادي از پيامبر آموخته است. من هم پيش ابن عمرو- رضوان الله عليه – رفتم و در مورد مسائلي كه از رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – بياد داشت، مي پرسيدم.
عروه – رضوان الله عليه – مي گويد: از جمله احاديثي كه گفت، اين حديث بود كه پيامبر فرموده اند: خداوند علم را به صورت يكجا از ميان مردم بر نمي دارد، بلكه با بردن دانشمندان علم، بساط علم را بر مي چيند و در ميان مردم بزرگاني جاهل باقي مي مانند و كه بدون داشتن علم و آگاهي فتوا مي دهند. خودشان نيز گمراه مي شوند و مردم را نيز گمراه مي كنند.

عروه- رضوان الله عليه – افزود: وقتي اين حديث را براي  حضرت عائشه- رضوان الله عليها – بيان داشتم آن را بزرگ دانست و انكار كرد و و پرسيد:  آيا خودش گفته كه اين را از پيامبر- صلى الله عليه وسلم – شنيده است؟ تا اينكه سال بعد در حج شركت كرديم. حضرت عائشه به عروه- رضوان الله عليهما – گفت:‌ابن عمرو نيز امسال به حج آمده و در مورد اين حديث برو از وي در مورد حديث علم سوال كن. من رفتم و سوال كردم  و عينا حديث را همانگونه كه مرتبه اول گفته بود، برايم بازگو نمود. عروه مي گويد: وقتي ماجرا به حضرت عائشه گفتم: فرمودند: گمان مي كنم راست مي گويد و فكر نكنم چيزي در آن افزوده باشد يا كاسته باشد(15)

عمل حضرت عائشه- رضوان الله عليها – بخاطر اين نبود كه حضرت ابن عمرو- رضوان الله عليه – را متهم به دروگويي نمياد بلكه مي پنداشت آن را از كسي شنيده يا در كتب حكمت خوانده و اكنون بر وي مشتبه شده، و اكنون آن را به رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – نسبت مي دهد. وقتي دوباره حديث را خواند و اطمينان داد. حضرت عائشه- رضوان الله عليها – يقين كرد كه آن را حضرت ابن عمرو- رضوان الله عليه – از رسول خدا شنيده است.«16»

ب:  روزي عمرو بن عبسه حديثي طولاني از پيامبر نقل كرد، ابوامامه باهلي گفت: اي عمرو بن عبسه دقت كن كه چه مي گويي ؟ ايا اين شخص در يك مقام واحد اين همه داده مي شود (يعني به سبب يك عمل واحد مانند وضو اين همه را داده مي شود؟ ). عمرو گفت: اي ابوامامه سن من بالا رفته و بدنم ضعيف شده و عمرم رو به پايان هست، چه نيازي هست كه من به خداوند و به پيامبر دروغي را نسبت بدهم. اگر يك مرتبه يا دو مرتبه يا سه مرتبه و تا هفت بار تكرار كرد كه اين گفته را از رسول خدا نمي شنيدم نمي گفتم. ولي من اين حديث را بيش از اين رسول خدا شنيده ام(17)

از نافع نقل شده كه مردي از قبيله بني ليث به ابن عمر گفته بود: ابوسعيد خدري اين چنين از پيامبر نقل مي كند. حضرت عبدالله به همراه نافع پيش ابوسعيد رفت و گفت: اين مرد به من گفته كه تو از رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – اين چنين، نقل كرده اي. ابوسعيد با انگشتانش به گوش ها و چشم هايش اشاره كرد و گفت: همين چشم ها و گوش ها از رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – شنيدند كه آن حضرت چنين فرمودند (18)  

ج: از آنجا كه حضرت ابوهريره زياد حديث روايت مي كرد، مروان بن حكم والي مدينه خواست قوت حافظه ابوهريره را بيازمايد و از او امتحان گرفت ابوزعيزيه كاتب مروان چنين نقل مي كند: مروان بن حكم، حضرت ابوهريره – رضوان الله عليه – را خواست و من را پشت پرده مخفی کرد  و از وي شروع به پرسيدن كرد و من مي نوشتم بعد از يك سال دوباره او را خواست. باز ابوزعيزيه را  پشت پرده مخفي كرد و شروع به پرسيدن از حضرت ابوهريره- رضوان الله عليه – نمود، وی از آنچه كه سال گذشته گفته بود، نه چيزي بر آنها افزود و نه كم كرد و نه چيزي را جلو و دنبال گفت (19)
 امام ذهبی در تعلیق خود بر این قصه می نویسد: حفظ باید اینگونه باشد(20)

د : از سماک از جابر بن سمره نقل شده: من شنیدم که پیامبر- صلى الله عليه وسلم – فرمودند: پیش از قیامت افرادی دروغگو می آید. گفت: من به او گفتم: آیا تو خودت این را از رسول خدا شنیده ای؟ گفت: بله.(21)

هـ: وقتی حضرت علی- رضوان الله عليه – از یمن با شترها به خدمت پیامبر- صلى الله عليه وسلم – حاضر شد، حضرت فاطمه را دید که لباس رنگی به تن دارد و چشمان خود را سرمه زده است. از این کار خوشش نیامد . حضرت فاطمه گفت: پدرم به من چنین فرمان داده است. حضرت علی- رضوان الله عليه – در عراق بود که این ماجرا را بازگو می کرد و می گفت:  در حالی که از کار فاطمه- رضوان الله عليها – خشمگین بودم پیش رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – رفتم و در مورد سخن حضرت فاطمه- رضوان الله عليها – از ایشان سوال کردم و گفتم که من از این کار او خوشم نیامده است. رسول خدا- صلى الله عليه وسلم – فرمودند: فاطمه راست می گوید، راست می گوید. (22)
آنها این شروط را در تمام روایات پیاده می کردند بلکه اگر حدیثی که یک نفر برای آنها نقل می کرد و حدیث معارض با آن نمی یافتند و راوی آن را فردی ثقه و مورد اعتماد می دانستند و نسبت به آن آگاهی داشتند می پذیرفتند که از این قبیل در کتب سنن زیاد وجود دارد و اگر روایتی بر خلاف مصلحت و یا دانسته آنها بدیشان می رسید، در مورد آن طلب بینه و شاهد می کردند که البته این نکته در مورد تمام روایات اجرا نمی شد.

نمونه هایی که بیان شد، دلالت بر این دارد که صحابه تمام تلاش و همت خود را برای اطمینان حاصل کردن نسبت به صحت و صدق روایت بکار می بستند تا آن را از هرگونه کاستی و تحریف و تبدیل مصون بدارند، و تحقیق و تفحص و سخت گیری آنها برای پی بردن به صحت حدیث نشات گرفته از تکذیب کردن یا متهم کردن راوی نبوده بلکه می ترسیدند مبادا راوی دچار خطا و لغزش شود یا در حفظ دچار اشتباه گردد و یا در حفظ خود مبتلا به شک و تردید شود و نتواند حدیث را صحیح روایت کند.

منابع:
1- صحيح مسلم، كتاب المساقاة، باب بيع الطعام مِثلًا بمِثل، 3/ 1217، شماره: 1596.
2- صحيح البخاري، كتاب الحج، باب النزول بين عرفة وجَمْع، 3/ 607، شماره: 1670، وصحيح مسلم ، كتاب الحج، باب استحباب إدامةِ الحاجِّ التلبيةَ حتى يشرع في رمي جمرة العقبة يوم النحر، 2/ 931، شماره: 1281.  
3- صحيح مسلم، كتاب الصيام، باب صحة صوم من طلع عليه الفجر وهو جُنُب، 2/ 779، شماره: 1109، همانند آن در صحيح البخاري، كتاب الصوم، باب الصائم يصبح جنبًا، 4/ 170، شماره: 1925، 1926.
4- تذكرة الحفاظ؛ للذهبي 1/ 10.
5- سنن أبوداود، كتاب الصلاة، باب في الاستغفار، 2/ 87، شماره: 1521، وسنن الترمذي، كتاب تفسير القرآن، باب من سورة آل عمران 5/ 10، شماره: 3017،
6- تأويل مختلف الحديث؛ لابن قتيبة صـ: 40.
7- تذكرة الحفاظ 1/ 2.
8- سنن أبو داود، كتاب الفرائض، باب في الجدة، 3/ 121، شماره: 2894، وأخرجه بنحوه: همانند آن در سنن الترمذي ، كتاب الفرائض، باب ما جاء في ميراث الجدة، 4/ 32، شماره: 2107، 2108، و سنن ابن ماجه، كتاب الفرائض، باب ميراث الجدة، 2/ 909، شماره: 2724، الموطأ مالك ، كتاب الفرائض، باب في ميراث الجدة صـ: 407،   
9- صحیح البخاري ، كتاب الاستئذان، باب التسليم والاستئذان ثلاثًا، 11/ 28، شماره: 6245، و همانند آن در صحیح مسلم ، كتاب الآداب، باب الاستئذان، 3/ 1694، شماره: 2153.  
10- صحیح مسلم في صحيحه، كتاب الآداب، باب الاستئذان، 3/ 1696، شماره: 2153.
11- صحیح مسلم ، كتاب الآداب، باب الاستئذان، 3/ 1696، شماره: 2153.  
12- امام مالک در موطاء به صورت مرسل نقل نموده  در باب ما جاء في إجلاء اليهود من المدينة صـ: 680، صحيح البخاري، كتاب الجزية والموادعة، باب إخراج اليهود من جزيرة العرب، 6/ 312، شماره: 3168، وصحيح مسلم، كتاب الوصية، باب ترك الوصية لمن ليس له شيء يوصي فيه، 3/ 1257، شماره: 1637،   
13-موطاء امام مالک، كتاب الاستئذان، باب الاستئذان صـ: 734 اسناد آن منقطع هست.
14- صحيح مسلم، كتاب الزكاة، باب النهي عن المسألة، 2/ 718، شماره: 1037.
15- صحيح مسلم ، كتاب العلم، باب رفع العلم وقبضه، وظهور الجهل والفتن في آخر الزمان، 4/ 2059، شماره: 2673، و همانند آن در صحيح البخاري، كتاب الاعتصام بالكتاب والسُّنة، باب ما يُذكر من ذمِّ الرأي وتكلُّف القياس 13/ 295، شماره: 7307.  
16- شرح النووي على صحيح مسلم 16/ 225.
17- صحيح مسلم، كتاب صلاة المسافرين وقصرها، باب إسلام عمرو بن عبسة رضي الله عنه، 1/ 569، شماره: 832.
18- صحيح مسلم، كتاب المساقاة، باب الربا، 3/ 1208، شماره: 1584.
19- المستدرك حاكم، كتاب معرفة الصحابة، باب ذكر أبي هريرة رضي الله عنه، 3/ 510، ذهبی این حدیث را صحیح دانسته است.  
20- سير أعلام النبلاء، 2/ 598.
21- صحيح مسلم، كتاب الفتن وأشراط الساعة، 4/ 2239، شماره: 2923.
22- صحيح مسلم، كتاب الحج، باب حجة النبي صلى الله عليه وسلم، 2/ 888، شماره: 1218.

د. أيمن محمود مهدي
عصمت الله تیموری