در ادامه مبحث با محوريت تلاش صحابه در زمینه خدمت به سنت و حفظ آن، به مورد چهارم پرداخته می شود.               چهارم: اختصاص برخی ابواب علمی به بعضی از صحابه (رضی الله عنهم) و تخصص در آنخداوند متعال بشر را به گونه‌ای خلق نموده که از لحاظ استعداد […]

در ادامه مبحث با محوريت تلاش صحابه در زمینه خدمت به سنت و حفظ آن، به مورد چهارم پرداخته می شود.

 

 

 

 

 

 

 

چهارم: اختصاص برخی ابواب علمی به بعضی از صحابه (رضی الله عنهم) و تخصص در آن
خداوند متعال بشر را به گونه‌ای خلق نموده که از لحاظ استعداد و ویژگی‌ها با هم تفاوت دارند. صحابه (رضی الله عنهم)  نیز از این قاعده مستثنی نبوده‌اند.

در میان آنها کسانی همانند عمربن خطاب، علی بن ابی طالب، عبدالله بن عباس و عبدالله بن مسعود – رضي الله عنهم – را می یابیم که در تمام علوم حوزه دین از افراد خبره و سرآمد بوده‌اند.

و یا برخی صحابه- رضي الله عنهم – را سراغ داریم  که در یک زمینه خاص از ابواب حدیث تخصص داشته و در همین بُعد با سایر صحابه فرق داشته‌اند و نسبت به سایرین گوی سبقت را در ربوده اند. به نحوی که در همین زمینه به عنوان یک مرجع قلمداد می‌شدند. در ادامه نمونه هایی از این قبیل بیان خواهد شد.

1-پیامبر- صلي الله عليه و سلم – در مورد برخی خصلت‌های اصحاب- رضي الله عنهم – چنین فرموده‌اند: مهربان‌ترین فرد امتم بر سایر امت ابوبکر می‌باشد و عمر از همه نسبت به اجرای حدود خداوند با صلابت‌تر می‌باشد و با حیاترین اصحابم عثمان و آگاه‌ترین آنها به حلال و حرام معاذ بن جبل و خبره‌ترین نسبت به علم میراث زید بن ثابت و قاری‌ترین آنها ابی بن کعب می‌باشد و در میان هر قوم یک فرد از همه امین‌تر هست و امین امت من ابوعبیده بن جراح میباشد.[1]
نقل شده که روزی امیرالمومنین عمربن خطاب- رضي الله عنه – چنین فرمودند: هرکس در مورد قرآن سوالی دارد پیش ابی بن کعب برود و اگر مسئله‌ای در مورد حلال و حرام دارد پیش معاذ بن جبل برود و هر کس در مورد میراث سوال دارد نزد زید بن ثابت برود. هر کس مال می‌خواهد پیش من بیاید من نگهبان بیت المال می‌باشم.[2]

2- حضرت حذیفه بن یمان- رضي الله عنه – به احادیث فتن وعلامات قیامت توجه خاصی داشت و  نسبت به آنها اطلاع کافی داشت و به عنوان یک مرجع تلقی می‌شد. از ایشان نقل شده که مردم در مورد خیر و خوبی از پیامبر می‌پرسیدند، اما من از ترس اینکه مبادا به شر مبتلا شوم، از شر می‌پرسیدم. گفتم: ای رسول خدا ما در گذشته در جهل و شر بسر می بردیم. خداوند این خیر و خوبی[اسلام] را برای‌مان آورد آیا بعد از این خیر، دوباره شر و بدی باز می‌گردد[3]
ابن ابی جمره می‌گوید: این حدیث بیانگر حکمت خداوند در بندگانش می‌باشد که چطور هر یک را به سمتی که دوست دارد سوق می‌دهد. پرسیدن از خیر و آگاه شدن از انواع آن از چیزهایی بود که برای بیشتر صحابه دوست داشتنی بود، اما حضرت حذیفه دوست داشت از شر و بدی آگاه شود، تا بتواند از آنها دوری جوید. و همچنین سببی شود برای دفع آن از کسانی که خداوند رستگاری و نجات آنان را رقم زده باشد.[4]
علامه ابن حجر می‌نویسد: از این حدیث چنین برداشت می‌شود که هر کس به هر چیزی که گرایش داشته باشد، در همان چیز برتری پیدا می‌نماید. از همین رو حضرت حذیفه- رضي الله عنه – کسی بود که از اسرار پیامبر آگاه بود تا بدانجا که تنها کسی بود که نام منافقین را می‌دانست و از خیلی اسرار و راز‌های دیگر پیامبر مطلع بود.[5]

3- نمونه دیگر آن را در حضرت ابوهریره- رضي الله عنه – می توان جست، با اینکه ایشان دیرتر از خیلی صحابه دیگر ایمان آوردند و مدت کمتری با پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ سپری نمودند، اما خداوند به خاطر حافظه زیادی که به ایشان عطا کرده بود و پیامبر- صلي الله عليه و سلم – هم برای حافظه ایشان دعا نموده بودند، از همه صحابه حدیث بیشتری روایت کرده‌اند.
حضرت ابوهریره – رضي الله عنه – در حدیثی چنین می‌گوید: پیامبر- صلي الله عليه و سلم – فرمودند: هر کس که ردایش را پهن کند تا من سخنم را بگویم و او بعدا ردایش را جمع کرده و بر سینه‌اش بنهد تمام گفته‌هایم را حفظ خواهد نمود. من چادرم را پهن کردم تا اینکه رسول خدا سخن خود را بیان داشتند. از آن زمان هیچ چیز را فراموش ننمودم[6]
در روایت دیگری آمده: من به پیامبر خدا – صلي الله عليه و سلم – گفتم: من احادیث زیادی از شما می‌شنوم ولی آنها را فراموش می‌کنم. فرموند: چادرت را پهن کن. من ردایم را پهن کردم. و ایشان دو مشت در آن گذاشت. و فرمودند: آن را جمع کن. من نیز جمع کردم، از آن زمان به بعد چیزی را از یاد نبردم. [7]

از آنجا که صحابه و تابعین- رضي الله عنهم – به حقانیت این نکته پی برده بودند، برای شنیدن و یادگرفتن حدیث خدمت ابوهریره می‌رسیدند.
شخصی پیش حضرت طلحه بن عبیدالله- رضي الله عنه – که یکی از پیشگامان اسلام و از عشره مبشره می‌باشند، آمد و گفت: ای ابومحمد! به خداقسم ما نمی‌دانیم این یمنی[ابوهریره] نسبت به احادیث پیامبر- صلي الله عليه و سلم – داناتر هست یا شما. چیزهایی به رسول خدا نسبت می‌دهد که پیش از این نمی‌گفته است. حضرت طلحه گفت: به خدا سوگند شكي در اين نيست که او هر چه می‌گوید قطعا از پیامبر- صلي الله عليه و سلم – شنیده است. ما خانه، ملک و ثروت داشتیم و فقط صبح و عصر به خدمت پیامبر- صلي الله عليه و سلم – می‌رسیدیم و باز به خانه‌هایمان باز می‌گشتیم اما او فردی بود که زن و فرزند نداشت و از مال دنیا هم چیزی نداشت همیشه همراه پیامبر- صلي الله عليه و سلم – بود، هر جا ایشان می‌رفتند، ابوهریره نیز همراهشان بود. ما یقین داریم او چیزهایی می‌داند که ما نمی‌دانیم و سخنانی از پیامبر- صلي الله عليه و سلم – شنیده که ما نشنیده‌ایم، هیچ یک از ما او را به اینکه چیزی را بدروغ به پیامبر نسبت می‌دهد متهم نمی‌کنیم.[8]

4-ام المومنین عائشه- رضي الله عنها –  از زمره اصحابی بودند كه از سايرین در فقه و احادیثی که مربوط به مسائل زنان بود، آگاه‌تر بودند. آنقدر که یک مرجع به حساب می‌آمدند. هرگاه تابعین در مسئله‌ای به مشکل بر می‌خوردند نزد ایشان می‌رفتند. ایشان در مباحث احکام، علم میراث و حلال و حرام از جمله‌ی پیشتازان بودند.[9]  

حضرت ابوموسی اشعری- رضي الله عنه – می‌گوید: هرگاه ما یاران رسول خدا به مشکلی بر می‌خوردیم راه حل آن را نزد عائشه می‌یافتیم[10]

اگر جویندگان علم می‌خواستند مسئله‌ای پیرامون زندگی نبی رحمت- صلي الله عليه و سلم – بدانند به همسران رسول خدا بالاخص حضرت عائشه رجوع می‌کردند. از همسران رسول خدا روایات زیادی نقل کرده‌اند.
شکی در این نیست که همین دقت نظر و تخصص آنها بوده که احادیث را با همان الفاظ و حروف بعینه به ما رسانیده است و هر صحابی که در هر بُعدی تخصص داشته، برای جویندگان همان زمینه به عنوان مرجع قرار مي‌گرفته و فتوا می‌داده است.
به قلم: د. أيمن محمود مهدي
مترجم: عصمت الله تیموری

منابع:
[1] سنن ترمذی ، كتاب المناقب، باب مناقب معاذ بن جبل، وزيد بن ثابت، وأبي بن كعب، وأبي عبيدة بن الجراح رضوان الله عليهم، 5/ 435، شماره : 3815، وقال: حديث حسن غريب، سنن ابن ماجه 1/ 55، رقم: 154، صحيح ابن حبان ، الإحسان، باب فضل الصحابة والتابعين، 9/ 187، شماره: 7208، وعبدالرزاق في مصنفه، باب أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم،11/ 225، شماره: 20387، السنن الكبرى بيهقي ، كتاب الفرائض، باب ترجيح قول زيد بن ثابت رضي الله عنه على قول غيره من الصحابة رضي الله عنهم أجمعين في علم الفرائض، 6/ 210،  
[2] مستدرك الحاكم ، كتاب معرفة الصحابة، باب ذكر مناقب أحد الفقهاء الستة من الصحابة معاذ بن جبل، 3/ 272
[3] صحيح البخاري ، كتاب الفتن، باب كيف الأمر إذا لم تكن جماعة 13/ 38، شماره: 7084، وصحيح مسلم ، كتاب الإمارة، باب وجوب ملازمة جماعة المسلمين عند ظهور الفتن وفي كل حال، وتحريم الخروج على الطاعة ومفارقة الجماعة، 3/ 1475، شماره: 1847،
[4] ابن أبي جمرة، بهجة النفوس وتحليها بمعرفة ما لها وما عليها؛ 4/ 261.
[5] فتح الباري 13/ 41.
[6]  صحيح البخاري ، كتاب البيوع، باب ما جاء في قول الله تعالى: ﴿ فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ ﴾ [الجمعة: 10]، 4/ 336، شماره: 2047، وصحيح مسلم ، كتاب فضائل الصحابة رضوان الله عليهم، باب من فضائل أبي هريرة رضي الله عنه، 4/ 1939، شماره: 2492.  
[7] صحيح ، كتاب العلم، باب حفظ العلم، 1/ 258، شماره: 118.
[8]  المستدرك الحاكم في بلفظه، كتاب معرفة الصحابة، 3/ 511 ،  سنن الترمذي ، كتاب المناقب، باب مناقب أبي هريرة رضي الله عنه، 5/ 453، شماره: 3863،  
[9] زاد المعاد 1/ 21.
[10] سنن الترمذي ، كتاب المناقب، باب فضل عائشة، 5/ 471، شماره 3909 و 3/ 243