پیشتر در ابتدای مقاله اشاره بدین رفت که صحابه در راستای حفظ و نشر سنن پیامبر- صلی الله علیه و سلم – زیاد تلاش کردند و در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نورزیدند.         سوم: پرسیدن احادیثی که خود نتوانسته اند از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – بشنوند از […]

پیشتر در ابتدای مقاله اشاره بدین رفت که صحابه در راستای حفظ و نشر سنن پیامبر- صلی الله علیه و سلم – زیاد تلاش کردند و در این زمینه از هیچ کوششی دریغ نورزیدند.

 

 

 

 

سوم: پرسیدن احادیثی که خود نتوانسته اند از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – بشنوند
از آنجا که صحابه به کارهای دنیوی خود مشغول بودند گاهی امکان حضور در مجالس پیامبر- صلی الله علیه و سلم –  برای آنها میسر نمی شد، از همین رو نمی توانستند در برخی جاها همراه پیامبر باشند.

 علاوه براین صحابه ی تازه مسلمان، پیرامون برخی رویدادها که قبل از اسلام آوردن آنها اتفاق افتاده از کسانی که قبل از آنها ایمان آورده بود، و یا  زمان بیشتری همراه پیامبر- صلی الله علیه و سلم – بوده اند، سوال می کردند. چنانچه که می بینیم بیشترین حدیث از صحابه کم سن و سال همانند ابن عباس و انس بن مالک و عبدالله بن عمر – رضي الله عنهم – نقل شده و این خود مؤید همین مطلب می باشد. یا بیشترین روایات از کسانی همانند حضرت ابوهریره- رضي الله عنه –  نقل شده در حالی که این شان مدت زمان زیادی در محضر پیامبر- صلی الله علیه و سلم – نبوده اند.  اینان علاوه بر احادیثی که از خود پیامبر- صلی الله علیه و سلم –  می شنیدند، از دیگر صحابه نیز سوال کرده و فرا می گرفتند .  

حاکم می نویسد:  اصحاب پیامبر، احادیثی را نتوانسته بودند از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – بشنوند، از دیگر صحابه- رضي الله عنهم – می شنیدند و یا از کسانی که از آنها حدیث بیشتری می دانسته، می پرسیدند[1]

حضرت براء بن عازب – رضي الله عنه – می گوید: ما همه احادیث را از خود شخص پیامبر- صلی الله علیه و سلم – نشنیده بودیم چرا که بخاطر شتر چرانی نمی توانستیم در مجلس ایشان حاضر شویم و احادیث را از اصحاب می شنیدیم[2]
حُمید بن طویل از انس بن مالک- رضي الله عنه –   حدیثی نقل کرد. شخصی گفت: آیا تو خودت آن را از شخص پیامبر خدا- صلی الله علیه و سلم – شنیده ای؟ حضرت انس سخت ناراحت شد و گفت: به خدا قسم آنچه را که ما از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – برای شما نقل می کنیم، تمام آن را ما از خود پیامبر- صلی الله علیه و سلم – نشنیده ایم. بلکه جمعی از ما آن را شنیده و برای دیگران بیان می کردیم. و هیچ یک از ما دیگری را متهم به دروغ نمی کردیم. [3]

زبیر بن بکار می گوید: رویه ی حضرت ابن عمر- رضي الله عنه –  این بود هر چه را که از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – می شنید، حفظ می کرد و  هرگاه بنا بر عللی نمی توانست در مجلس پیامبر- صلی الله علیه و سلم – شرکت کند، از آنچه که اعم از گفتار و کردار پیامبر- صلی الله علیه و سلم – اتفاق می افتاد سوال می کرد و حفظ می نمود. [4]
اشعث بن سلیم از پدرش نقل می کند: من از ابوایوب انصاری- رضي الله عنه – شنیدم که از حضرت ابوهریره- رضي الله عنه -نقل می کند، به او گفتم: آیا تو خودت همراه پیامبر- صلی الله علیه و سلم – بودی؟ او گفت: ابوهریره شنیده است. اگر من فرموده رسول خدا- صلی الله علیه و سلم – را از طریق او روایت کنم برایم پسندیده تر از این ست که خودم مستقیما نقل کنم. [5]

یاران پیامبر [ بخاطر اعتمادی که به یکدیگر داشتند] خود را ملزم به این نمی کردند تا نام صحابه ای که حدیث را از او شنیده اند، ذکر کنند بلکه حدیث را به نحوی روایت می کردند که گویا خودشان حضور داشته اند. چنانچه از ابن عباس- رضي الله عنه – نقل شده بود وقتی از ایشان در مورد حدیث سوال کردند فرمود: من از اسامه بن زید شنیدم. [6]
و یا اینکه ابن عباس- رضي الله عنه – حدیث دیگری در مورد تلبیه روز حج نقل کرده اند در حالی که این حدیث را از برادرشان فضل بن عباس- رضي الله عنه – شنیده اند[7]

حضرت ابوهریره- رضي الله عنه – از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – نقل کرده اند: که فرد جنب اگر طلوع خورشید را دریافت، روزه نگیرد. این حدیث به ام المومنین عائشه و ام سلمه- رضي الله عنهما – رسید. آن دو رأیی برای خلاف حضرت ابوهریره داشتند. . ابوهریره- رضي الله عنه – حدیث را به فضل بن عباس- رضي الله عنه – نسبت داد و گفت من خودم این حدیث را از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – نشنیده ام بلکه من از فضل بن عباس- رضي الله عنه – آن را شنیده ام[8]  

اگر کسی به کتب متون و بیوگرافی راویان نگاهی بیندازد قطعا روایات زیادی از این دست خواهد یافت که گویای این مطلب خواهند بود،  که اصحاب بزرگوار- رضي الله عنهم – از یکدیگر روایت نقل می کردند. این خود دلیلی واضح بر متداول بودن این جریان علمی بود که برای یکدیگرحدیث نقل می کردند و از یکدیگر می شنیدند و از همدیگر روایت می کردند. و این تبادل حدیث در راستای شناخت حق و حفظ سنت مطهر پیامبر – صلی الله علیه و سلم – بوده است.
ابن حبان می گوید: ما تمام روایاتی که از صحابه- رضي الله عنهم – نقل شده همه را می پذیریم گرچه به صراحت بیان نشده آنچه را که روایت کرده شخصا از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – شنیده باشد. ما یقین دارم گاهی صحابه- رضي الله عنهم – از دیگری شنیده است. و صحابی دیگر نیز آنچه را که از پیامبر شنیده روایت می کند.
 ما براین  باورهستیم که آنها افرادی بزرگوار عادل و امام بودند و خداوند آنها را از این که در دین دچار لغزش شوند مصون داشته است. [10]

شاید برای شما جالب باشد، وقتی بدانید حضرت ابوهریره- رضي الله عنه – در سال هفتم هجری ایمان آورده در حالی که بیشترین روایت از ایشان نقل شده است. اما این تعجب شما زمانی از بین می رود که بدانید ایشان همه وقت برای شنیدن حدیث در محضر پیامبر- صلی الله علیه و سلم – بودند تا آنجا که پیامبر- صلی الله علیه و سلم – گواهی داد که ابوهریره- رضي الله عنه – از همه بیشتر نسبت به فراگرفتن و شنیدن حدیث مشتاق می باشد. نقل شده که روزی حضرت ابوهریره از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – در مورد اینکه چه کسی سعادتمندتر به شفاعت ایشان در قیامت می باشد، پرسید. نبی رحمت- صلی الله علیه و سلم – فرمودند: ای ابوهریره از آنجا که نسبت به اشتیاق تو به شنیدن حدیث آگاه بودم یقین داشتم که تو اولین کسی خواهی بود که در مورد این مسئله از من می پرسد. سعادتمندترین فرد به شفاعتم در قیامت کسی که ست که کلمه طیبه«لااله الا الله» را از ته قلب « و با ایمان » بگوید.[11]

حضرت ابوهریره- رضي الله عنه – احادیث زیادی از سایر صحابه شنیده است و احادیثی که آنها نیز نقل کرده اند را بر اندوخته های علمی خود افزوده است. با دقت نظر در تالیفات اهل علم می بینیم که نام تعداد زیادی از صحابه- رضي الله عنهم – به عنوان اساتید حضرت ابوهریره- رضي الله عنه – نقل شده که از آن میان می توان به نام حضرت ابوبکر و حضرت عمر و ام المومنین عائشه- رضي الله عنهم – و بسیاری دیگر از صحابه اشاره نمود.نتیجه این اهتمام و تلاش، احادیث زیادی هست که روایت نموده است. و این علاوه بر دعایی ست که پیامبر- صلی الله علیه و سلم – برای زیاد شدن قوه حافظه ایشان نمودند[12].
همچنانکه حضرت ابوهریره- رضي الله عنه – از تعداد زیادی از صحابه روایت کرده، متقابلا صحابه زیادی نیز از ایشان حدیث روایت کرده اند، امام حاکم بیان داشته که بیست و هشت نفر از بزرگان صحابه از ایشان حدیث روایت کرده اند[13].
یا اگر شما بخواهی اساتید و شیوخ حضرت ابن عباس را بشمارید در بین آنها افراد زیر را می بینی: عمر بن الخطاب رضي الله عنه، وعثمان بن عفان رضي الله عنه، وعلي بن أبي طالب رضي الله عنه، وابن مسعود رضي الله عنه، وعبدالرحمن بن عوف رضي الله عنه، وأُبَي بن كعب رضي الله عنه، وزيد بن ثابت رضي الله عنه، وسعد بن أبي وقاص رضي الله عنه، ومعاذ بن جبل رضي الله عنه، وأبو سعيد خدري رضي الله عنه، وسلمان فارسي رضي الله عنه، وأبوهريرة رضي الله عنه، وعائشة رضي الله عنها و تعداد زیادی دیگر از صحابه. ابن عباس علاوه بر احادیثی که خودشان شخصا از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – شنیده اند و احادیث زیاد دیگری از صحابه شنیده اند از همین رو ایشان از زمره اصحابی هستند، که احادیث زیادی نقل نموه اند.

صغار صحابه وقتی دیدند نسبت به بخش عظیمی از احادیث بی اطلاع هستتند، پیش صحابه- رضي الله عنهم – بزرگتر می رفتند و از آنها سوال می کردند و مسائل را یاد می گرفتند. نمونه واضح این ادعا در مورد ابن عباس یافت می شود. وی می گوید: روزی به یکی از اصحاب گفتم:اکنون تعداد زیادی از اصحاب پیامبر «در قید حیات» هستند. بیا برویم و از آنها سوال کنیم. او گفت: ای ابن عباس آیا با وجود بزرگان صحابه تو خیال می کنی دیگران می آیند و از تو می پرسند. ابن عباس- رضي الله عنه – می گوید :  او به حرفم بی توجهی کرد و من دنبال خواسته خودم رفتم. اگر باخبر می شدم که کسی یک مسئله و حدیثی از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – می داند پیش او می رفتم وچادرم را در کنار خانه او پهن می کردم و می نشستم گاهی غبار بر سر و صورتم می نشست. وقتی او بیرون می شد و مرا می دید می گفت: ای پسر عموی پیامبر خدا چرا اینجا آمدی. می گفتی من به خدمتت می رسیدم. می گفتم : شایسته تر بود که خودم می آمدم. از او در مورد مسئله ای که می دانست می پرسیدم. همان مرد چنان عمر کرد تا اینکه می دید مردم چطور برای کسب حدیث و علم پیش من می آیند. و گفت: این پسر فهمیده تر از من بود[14].

از ابن عباس- رضي الله عنه – نقل شده که فرموده اند: اگر نیاز می شد پیرامون یک مساله از سی نفر از صحابه می پرسیدم[15].
شعبی می گوید :از ابن عباس- رضي الله عنه – پرسیدند: این همه علم را چگونه فراگرفتی: در جواب گفت: به کمک زبان پرسشگر و ذهن کنجکاو[16]

ابن عباس- رضي الله عنه – می گوید:من در حدی علم آموختم که می دانستم بیش از این در میان انصار نیست. گاهی پیش کسی می رفتم و تا از او بپرسم. به من می گفتند: او خوابیده است. من هم چادرم را پهن می کردم و بر آن دراز می کشیدم و می خوابیدم. تا وقت ظهر که او خارج می شد و مرا که می دید می گفت: از کی اینجا هستی؟ می گفتم: وقت زیادی هست. می گفت: چرا من را از آمدنت مطلع ننمودی؟ می گفتم: دوست داشتم وقتی پیش من می آیی کارهایت را انجام داده باشی[17].

صحابه اعم کوچک و بزرگ وقتی بنا برعلتی حدیثی از احادیث پیامبر- صلی الله علیه و سلم – را از دست می داند، اینگونه آن را کسب می کردند.
نمونه های زیادی از این قبیل وجود دارد از این میان فقط به سه نمونه اشاره می شود.
1-حضرت حذیفه بن یمان- رضي الله عنه – می گوید: ما روزی نزد حضرت عمر- رضي الله عنه – بودیم ایشان گفتند: چه کسی از شما در مورد فتنه حدیثی از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – به یاد دارد. من این حدیث را گفتم: ((فتنةُ الرجلِ في أهله وماله وولده وجاره، يُكفِّرها الصلاة والصدقة والأمر بالمعروف والنهي عن المنكر))،
 ایشان گفتند: نه منظورم فتنه ای ست که بسان موج دریا همه جا را در می نوردد. حذیفه گفت: ای امیرالمومنین شما نسبت بدان نگران نباشد. چرا که بین شما و آن یک در قفل شده وجود دارد. امیرالمومنین پرسید: در باز می شود یا شکسته می شود. گفتم: در شکسته می شود. فرمودند: بعد از آن دیگر بسته نخواهد شد[18].

در روایت صحیحی نقل شده که حضرت عمر- رضي الله عنه – صحابه را سوگند داد: آیا کسی از شما در مورد دیه جنینی که سقط می شود چیزی از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – شنیده است؟ حضرت مغیره گفت: من شنیدم که پیامبر- صلی الله علیه و سلم – درمورد دیه جنین به قیمت غلام یا کنیز حکم کردند[19].  

ابن عباس روایت می کند ما در خدمت امیرالمومنین عمربن خطاب- رضي الله عنه – بودیم که ایشان گفتند: ای ابن عباس در مورد شخصی که در نماز خودش دچار سهو می شود که چند رکعت خوانده چیزی از پیامبر- صلی الله علیه و سلم -و یا از کسی از صحابه نشنیده ای که پیامبر- صلی الله علیه و سلم – چه فرموده اند. گفتم: نه. در همین حین عبدالرحمن بن عوف- رضي الله عنه – وارد شد و گفت: شما دو نفر چه می کنید. امیرالمومنین گفتند: ای ابن عوف! در مورد شخصی کمه در نمازش دچار سهو می شود و نمی داند چند رکعت خوانده از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – حدیثی بیاد نداری و یا از صحابه نشنیده ای که پیامبر- صلی الله علیه و سلم – چه حکم کرده اند؟ او گفت: من این مسئله را می دانم. حضرت عمر – رضي الله عنه -گفت: تو فردی راستگو و مورد اعتماد هستی. من از پیامبر- صلی الله علیه و سلم – شنیدم که فرمودند: هرگاه یکی از شما در مورد دو رکعت شک کرد آن را یک رکعت بداند و اگر بین دو رکعت و سه رکعت شک کرد، آن را دو رکعت بداند. و اگر بین سه رکعت و چهار رکعت شک کرد، سه رکعت بداند. سپس ادامه نمازش را بخواند تا گمان نسبت به زیادی باشد سپس دو سجده بکند و قبل از سلام بنشیند[20].
به قلم: دکتر ایمن محمود مهدی
مترجم: عصمت الله تیموری

منابع:
[1] معرفة علوم الحديث ص: 14.
[2]  مسند امام أحمد في مسنده بلفظه 14/ 190، شماره حدیث: 18404، المستدرك حاكم ، كتاب العلم، باب فضيلة مذاكرة الحديث، 1/ 95،
[3] المستدرك حاكم، كتاب معرفة الصحابة 3/ 575،
[4] الإصابة في تمييز الصحابة؛ ابن حجر العسقلاني 4/ 160.
[5] المستدرك على الصحيحين، كتاب معرفة الصحابة 3/ 512، شماره حدیث: 2396.
[6] صحیح مسلم ، كتاب المساقاة، باب بيع الطعام مثلًا بمثل، 3/ 1218، شماره حدیث: 1596.
[7] صحیح بخاري في صحيحه، كتاب الحج، باب النزول بين عرفة وجَمْع، 3/ 607، شماره حدیث: 1670، و صحیح مسلم ، كتاب الحج، باب استحباب إدامة الحاجِّ التلبية حتى يشرع في رمي جمرة العقبة يوم النحر، 2/ 931، شماره حدیث: 1281،
[8] صحیح مسلم ، كتاب الصيام، باب صحة صوم مَن طلع عليه الفجر وهو جنب، 2/ 779، شماره حدیث: 1109، صحیح بخاري ، كتاب الصوم، باب الصائم يصبح جنبًا 4/ 170، شماره حدیث: 1925، 1926.
[9] أصول الحديث علومه ومصطلحه، ص: 64.
[10] مقدمة الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان 1/ 161.
[11] صحیح بخاري ، كتاب العلم، باب الحرص على الحديث، 1/ 233، شماره حدیث: 99.
[12] صحیح بخاري ، 4/ 336 شماره حدیث: 2047.
[13] المستدرك على الصحيحين، كتاب معرفة الصحابة، 3/ 513.
[14] سنن الدارمي ، باب الرحلة في طلب العلم واحتمال العناء فيه، 1/ 150، شماره حدیث:570، المعجم الكبير طبراني في 10/ 244، شماره حدیث: 10592،
[15] سير أعلام النبلاء 3/ 344،
[16] البداية والنهاية 8/ 283.
[17]سنن الدارمي، باب الرحلة في طلب العلم واحتمال العناء فيه، 1/ 150، شماره حدیث: 566،
[18] صحیح بخاري ، كتاب الفتن، باب الفتنة التي تموج كموج البحر، 13/ 52، شماره حدیث: 7096.
[19]صحیح بخاري ، كتاب الديات، باب جنين المرأة، 12/ 257، شماره حدیث: 6907، و صحیح مسلم ، كتاب القسامة والمحاربين والقصاص والديات، باب دية الجنين، 3/ 1311، شماره حدیث: 1689.
[20] المستدرك حاکم ، كتاب السهو 1/ 324، ومسند أحمد 2/ 301، شماره حدیث: 1656، و صحيح سنن الترمذي 1/ 125، شماره حدیث: 326، وابن ماجه في سننه، كتاب إقامة الصلاة، باب ما جاء فيمن شكَّ في صلاته فرجع إلى اليقين، 1/ 381، شماره حدیث: 1209.