صحابه بزرگوار(رض) به منزلت و جایگاه سنت مطهر پیامبر (ص) پی برده و منزلت آن را درک می نمودند. و روایات زیادی که به تبلیغ و اشاعه علم فرمان می داد، را دریافته بودند. آنها شدیدا نبی رحمت(ص) را دوست داشتند. از همین رو خود را به پیامبر(ص) نزدیک‌تر نموده و به احادیث گهربار ایشان […]

صحابه بزرگوار(رض) به منزلت و جایگاه سنت مطهر پیامبر (ص) پی برده و منزلت آن را درک می نمودند. و روایات زیادی که به تبلیغ و اشاعه علم فرمان می داد، را دریافته بودند.

آنها شدیدا نبی رحمت(ص) را دوست داشتند. از همین رو خود را به پیامبر(ص) نزدیک‌تر نموده و به احادیث گهربار ایشان گوش ‌فرا‌داده و آنها را در زندگی خود عملی می‌ساختند. و به بهترین نحو ممکن به نسل های بعد رساندند.

اگر کسی در متون دینی نظری بیندازد، به وضوح شاهد این نکته خواهد بود، که یاران پیامبر تلاش زیادی در راستای خدمت به سنت پیامبر(ص) انجام دادند و بر اساس اراده خداوندی، آنها با پشتوانه همین تلاش خود سنت پیامبر(ص) را حفظ نموده و آن را دست نخورده به نسل بعد واگذار نمودند. و با همین مجاهدت‌ها بود که توانستند به این نتیجه دست یابند.

 تلاش آنها نتایجی همچون حفظ سنت در اذهان، فهم بهتر، تدوین کتب حدیث، نشر و گسترش آن در بین مردم و پیاده سازی آن در تمام زوایای زندگی دربرداشت.
در ادامه این جستار در صدد این هستم تا پرتوی از تلاش صحابه(رض) در راستای خدمت به سنت را نمایان نموده و راه هایی که آنها برای حفظ و صیانت سنت درنوردیدند را بیان بدارم.

اول: اشتیاق وافر صحابه(رض) برای حضور در مجالس پیامبر(ص) توأم با سکوت و یادگیری صحیح
رویه زندگی اصحاب پیامبر بدین نحو نبود که تمام وقت خود را صرف یادگرفتن سنت و حفظ آن نمایند بلکه هر یک از آنها دارای مشغله کاری و زندگی خود بودند. زن و فرزند داشتند و برای طلب روزی تلاش می‌نمودند، بلکه برخی از آنها از جمله تجار و صنعتگران و کشاورزان بودند چنانچه حدیث حضرت ابوهریره(رض) که پیرامون چرایی کثرت حدیث از ایشان نقل شده، به همین نکته اشاره دارد.

حضرت ابوهریره(رض) می گوید: سایرین می گویند ابوهریره زیاد حدیث روایت می نماید و اگر دروغ بگویم خداوند مرا محاسبه نماید. و یا می‌گویند: چرا مهاجرین و انصار همانند او حدیث نقل نمی نمایند؟ برادران مهاجر مشغول داد و ستد در بازارها بودند و و برادران انصاری من هم مشغول کارهای خود، من مردی مسکین و تهیدست همراه پیامبر بودم و به اندازه سیری شکم‌ام اکتفا می نمودم. هنگامی که آنها نبودند و من در مجلس رسول خدا(ص) بودم و آنچه که آنها (بواسطه مشغولیت های کاری) فراموش می کردند من به حافظه می سپردم. روزی رسول خدا به من گفتند: اگر کسی از شما تا پایان صحبت من پیراهن خود را بگشاید و بعد آن را جمع کند و به سینه اش بمالد، هرگز گفته هایم را فراموش نمی کند.
پوستی را که به عنوان لباس بر تن داشتم را گشودم و سپس آن را به سینه ام مالیدم به خدا سوگند هیچ گفته ایشان را تاکنون از یاد نبرده ام(1)
 
همه صحابه رسول خدا(ص) اهل مدینه نبودند و آنهایی هم که در مدینه سکونت داشتند، از آنجا که کار و زندگی داشتند، همیشه وقت برای شنیدن حدیث در مجالس پیامبر حضور نداشتند.

1-گروه اندکی بودند که خود را برای شنیدن و فراگیری علم و حدیث فارغ کرده بودند و آنها کسانی بودند که کس و کاری نداشتند که به آنها مشغول شوند. اینان در مسجد نبوی سکونت گزیده و به آنها اهل صفّه می گفتند.
حضرت ابوهریره(رض) می گوید: اهل صفه مهمان مسلمانان بودند، کس و کاری  نداشتند که پیش آنها بروند(2)
از همین رو وقتی روزی حضرت ابوهریره(رض) از پیامبر(ص) پرسید: ای رسول خدا! سعادتمندترین فرد در روز قیامت به شفاعت شما کیست؟ ایشان فرمودند: ای ابوهریره! از آنجا که از اشتیاق تو به فراگیری مطلع بودم، گمان می بردم که کسی پیش از تو در این مورد از من سوال نخواهد نمود. سعادتمندترین فرد در روز قیامت به شفاعت من کسی ست که لا اله الا الله را خالصانه و از ته قلب بگوید.(3)

پیشتر قول حضرت ابوهریره(رض) گذشت که ایشان فرمودند :من مردی مسکین بودم همراه پیامبر(ص) بودم و به اندازه سیر شدن شکمم اکتفا می نمودم.
نقل شده که ابن عمر(رض) خطاب به ابوهریره(رض) فرمود: ای ابوهریره! تو از همه ما بیشتر همراه پیامبر(ص) بودی و از همه بیشتر حدیث حفظ داری(4)
حضرت عبدالله بن زبیر(رض)  به پدرش حضرت زبیر(رض) گفت: چرا شما همانند فلانی و فلانی، گفتارهای پیامبر(ص) را نقل نمی نمایی؟ فرمود: من همیشه همراه ایشان بودم. ولی از ایشان شنیدم که فرمودند: هر کس به من دروغی نسبت بدهد، باید که جایگاه خود را در آتش جهنم مهیا سازد(5)
2-برخی از صحابه(رض) از راه های دور به خدمت جلالت‌مآب(ص) می رسیدند و مدت زمان کوتاهی با ایشان مجالست نموده و در طی این مدت برخی احکام را فراگرفته و به پیش قوم خود بازگشته و آنچه را که یادگرفته بودند، را  به آنها تعلیم می دادند.
از مالک بن حویرث(رض) نقل شده: ما تنی چند جوان هم سن و سال بودیم که خدمت پیامبر(ص) حاضر شدیم و بیست شبانه روز نزد ایشان بودیم، گمان کردند که خانواده های ما در نبود ما به سختی مبتلا می شوند و از ما در مورد اینکه پشت سر به عنوان سرپرست کسی را بر خانواده خود گمارده ایم یا نه. جویا شدند. ما هم ماجرا را بازگو کردیم و ایشان بسیار مهربان و دلسوز بودند. فرمودند: به پیش خانواده‌هاتان بازگردید و آنها را تعلیم داده و به انجام احکام دینی فرمان دهید. و همانطور که من نماز خواندم شما نماز بخوانید و هرگاه وقت نماز فرا رسید یکی از شما اذان بگوید و بزرگترین شما امامت بدهد.(6)

3- کسانی هم بودند که بخاطر مشغولیت های کاری در طول شبانه روز فرصت مجالست با نبی رحمت(ص) برای‌شان فراهم نمی شد، ولی از کسانی که در مجالس آن جلالت‌مآب‌(ص) حاضر می شدند، مسائل و احادیث را جویا می شدند.
حضرت عمر بن خطاب (رض) می گوید: من و یکی از همسایگان انصاری من که در محله بنی امیه بن زید در اطراف مدینه زندگی می کردیم، با هم قرار گذاشته بودیم که هر روز یکی از ما به صورت نوبتی به خدمت رسول خدا(ص) برسد. هرگاه من می‌رفتم هرچه از وحی در آن روز بر پیامبر(ص) نازل شده بود را برای دوستم بازگو می کردم و هرگاه او می رفت، نیز چنین می نمود(7)  
 و در روایتی دیگر آمده: من دوستی انصاری داشتم اگر من در مجلس پیامبر(ص) حاضر نبودم هر چه (از امور دینی ) گفته می شد، برایم بازگو می نمود و اگر او نمی بود من او را مطلع می ساختم.(8)

اشتیاق و حرص بر کسب شرافت در مجلس پیامبر(ص) تا آن حد بود که زنان را به واکنش واداشت و نزد رسول خدا(ص) آمده و گفتند: ای رسول خدا! مردان ( فضیلت سماع و حفظ ) حدیث را در می‌یابند. برای ما هم روزی اختصاص بده.  تا ما به خدمت شما رسیده و از آنچه که خداوند به شما فراداده، یاد بگیریم. رسول خدا(ص) فرمودند:  فلان روز در فلان مکان جمع شوید. آنان نیز جمع شدند و پیامبر(ص) نزد آنها رفته و احکامات دینی را بدان ها تعلیم داد(9)
مشارکت اصحاب(رض) در مجالس پیامبر(ص) صرفا برای دیدار چهره مبارک ایشان و یا لذت بردن از شنیدن حدیث نبود، بلکه برای شنیدن حدیث و حفظ آن و عمل بدان، و همچنین رساندن آن به همسران فرزندان نیز بوده است. هرگاه در مجلس پیامبر(ص) حاضر می شدند متانت و وقار بر جلسه حاکم می شد و آرامش همه آنها را در بر می گرفت، برای اینکه مبادا کلمه‌ای از گفتار نبی رحمت(ص) را از دست بدهند، تماما ساکت می شدند.

حضرت علی بن ابی طالب(رض) در مورد چگونگی جوّ حاکم بر مجلس پیامبر(ص) می فرماید: وقتی رسول‌خدا(ص) سخن می گفتند: همه اصحاب(رض) همانند کسی که بر سرش پرنده ای نشسته، سرهای خود را پایین می انداختند کوچکترین تکانی نمی خوردند. هرگاه نبی رحمت(ص) سکوت می نمودند، صحابه(رض) لب به سخن می گشودند. پیش آن حضرت(ص) در مورد حدیث با هم گفتگو نمی کردند و اگر کسی به هنگام سخن گفتن پیامبر(ص) حرفی می زد، از ترس این که مبادا کلمه ای از فرمایشات رسول خدا(ص) را از دست بدهند، او را ساکت می کردند. تا سخن آن حضرت(ص) به پایان برسد(10)

حضرت بریده بن حصیب(رض) می گوید: ما وقتی در محضر رسول خدا(ص) حاضر می شدیم بخاطر احترام ایشان سرهای خود را بالا نمی گرفتیم.(11)
و نیز اسامه بن شریک(رض) گفته است: من پیش پیامبر(ص) رفتم دیدم که اصحاب(رض) آنجا هستند، (چنان ساکت بودند) گویا که پرنده ای بالای سرشان هست. سلام کردم و نشستم.(12)
صحابه(رضوان خدا بر آنان باد)  شدیدا مشتاق همنشینی با پیامبر(ص) بودند و با حضور ذهن کامل برای شنیدن گفتار گهربار ایشان سکوت می نمودند و گفته‌ی ایشان را حفظ نموده وبدان جامه عمل می پوشاندند و حدیث را کامل به دیگران می رساندند و بدان تامما عمل می نمودند.
به قلم: أیمن محمود مهدی
مترجم: عصمت الله تیموری
 منابع:
1-صحیح بخاری، كتاب الحرث والمزارعة، باب ما جاء في الغرس 5/ 34، رقم: 2350 – و صحیح مسلم با ألفاظ متقاربة، كتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل أبي هريرة رضي الله عنه 4/ 1939، شماره: 2492.
2- صحیح بخاری، ، كتاب الرقاق، باب كيف كان عيش النبي صلى الله عليه وسلم وأصحابه وتخلِّيهم عن الدنيا 11/ 286، شماره: 6452.
3- صحیح بخاری، كتاب العلم، باب الحرص على الحديث 1/ 233، شماره: 99.
4- سنن ترمذی كتاب المناقب، باب مناقب أبي هريرة رضي الله عنه 5/ 452، شماره: 3862، صحيح سنن الترمذي 3/ 235، شماره: 4107،  مسند امام احمد  4/ 266، شماره: 4453
5- صحیح بخاری، كتاب العلم، باب إثم مَن كذب على النبي صلى الله عليه وسلم 1/ 242، شماره: 107.
6-صحیح بخاری، كتاب الأدب، باب رحمة الناس والبهائم 10/ 452، شماره: 6008 ، صحیح مسلم  با ألفاظ متقاربة، كتاب المساجد ومواضع الصلاة، باب مَن أحق بالإمامة؟ 1/ 465، شماره: 674.
7- صحیح بخاری كتاب العلم، باب التناوب في العلم 1/ 223، شماره :89، صحیح مسلم با ألفاظ متقاربة، كتاب العلم، باب في الإيلاء واعتزال النساء وتخييرهن 2/ 1112، شماره: 1479.
8- صحیح بخاری، كتاب التفسير، باب ﴿ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ ﴾ [التحريم: 1] ﴿ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ ﴾ [التحريم: 2]، 8/ 525، شماره: 4913،
9- صحیح بخاری، كتاب الاعتصام بالكتاب والسنة، باب تعليم النبي صلى الله عليه وسلم أمَّتَه من الرجال والنساء مما علَّمه الله ليس برأي ولا تمثيل 13/ 305، شماره: 7310.
10- الشمائل المحمدية شماره 350
11- المستدرک حاکم، كتاب العلم 1/ 121
12- المستدرک حاکم، كتاب العلم 1/ 121