ما امروزه ناظر برافراشته شدن پرچم و نام اسلام در سرزمین‌های زیادی می‌باشیم، از سرزمین‌های دور دست شرقی گرفته تا اروپا و آمریکا که طلایه داران مسیحیت می‌باشند و به یقین می‌توان گفت: کمتر جایی در جهان می‌توان یافت که اسلام در آن نفوذ نکرده باشد و حرفی برای گفتن نداشته باشد.این […]

 

 

 

ما امروزه ناظر برافراشته شدن پرچم و نام اسلام در سرزمین‌های زیادی می‌باشیم، از سرزمین‌های دور دست شرقی گرفته تا اروپا و آمریکا که طلایه داران مسیحیت می‌باشند و به یقین می‌توان گفت: کمتر جایی در جهان می‌توان یافت که اسلام در آن نفوذ نکرده باشد و حرفی برای گفتن نداشته باشد.
این همه پیشرفت و ترقی را نمی‌‌توان دستاورد یک گروه و قشر خاص دانست، بلکه اقشار و طیف‌های زیادی در طول قرون متمادی دست در دست هم داده‌اند تا بتوانند چنین تحولی ایجاد نمایند. از جنگاوران میادین نبرد گرفته تا دانشمندان دینی که بر مسند درس تکیه زده‌اند، و از محققینی که صرفا با چشمداشت اجر اخروی در این راه تلاش نمودند، تا مومنان خداجویی که با بذل و بخشش دارایی خود، زمینه بالندگی و شکوفایی را برای این دین مبین فراهم نموده اند و یا دعوتگرانی  که برای ابلاغ این دین به انسانیت، هنوز هم بدون چشم داشت از احدی، آفاق زمین را سیر می کنند و ندای ربوبیت خداوند را اشاعه می‌نمایند.

یکی از اقشاری که در این زمینه تلاش بی‌وقفه ای کرده و سعی نموده‌اند تا نگذارند کوچک‌ترین خللی در دین وارد شود، محدثین‌اند.  

خدمت در زمینه حفظ و صیانت حدیث، از وجوه متمایز کننده و یکی از ویژگی‌های منحصر بفرد دین اسلام می‌باشد، مشغله‌ای که طیف وسیعی از جامعه اسلامی را به خود مشغول داشته است. چنانکه در هیچ یک از دیگر ادیان آسمانی چیزی به نام سند روایت وجود ندارد تا جمعی برای حفظ و صیانت آن خود را وقف نمایند.

خدمت در زمینه‌ی حدیث و حفاظت و صیانت از آن، یکی از گسترده‌ترین زمینه‌های علوم اسلامی می‌باشد. علامه سیوطی ـ رحمه الله ـ در این باره می‌نویسد: «اعلم أن أنواع علوم الحديث كثيرة لا تعد.» بدان که علوم حدیث آنقدر زیاد است و شعبه و نوع دارد که قابل شمارش نیست. (سيوطي، تدریب الراوی 1/45)

حازمی در کتاب العجاله می‌نویسد: «علم الحديث يشتمل على أنواع كثيرة تبلغ مائة، كل نوع منها علم مستقل لو أنفق الطالب فيه عمره لما أدرك نهايته» ، « علم حدیث شعب متعددی دارد که به صد نوع می‌رسد چنانچه هر نوع، خود دامنه علمی مستقلی دارد، بگونه‌ای که اگر شخصی بخواهد یک نوع آن را هم فراگیرد، عمرش بسنده نمی کند.».

 ابن صلاح در کتاب خود، شصت و پنج نوع از انواع علوم وابسته به علم حدیث را بر می‌شمارد که برخی از آنها عبارتند از: شناخت مسند، شناخت متصل، شناخت متواتر، شناخت راویانی که هم اسم بوده‌اند، یا شناخت راوایانی که فقط یک روایت از آنها نقل شده است و…

در این بخش فقط به تعریف طبقات محدثین اشاره می‌رود. و از میان در هر طبقه، به صورت گذرا به بیوگرافی یک نفر پرداخته خواهد شد.

تعریف محدث:
در تعریف محدث، تعاریف متعددی گاه کوتاه و گاه بلند بیان شده است که گرچه از لحاظ تعبیر با هم فرق دارند، اما از حیث مفهوم یکی‌اند.

علامه تاج‌الدین سبكی ـ رحمه الله ـ می‌گوید: محدث كسی است كه اسانید، علل، أسماء الرجال و عالی و نازل را بداند و همراه با آن، بسیاری از متون احادیث را از حفظ داشته باشد و كتب سته، مسند امام احمد، سنن بیهقی و معجم طبرانی را از استادی شنیده باشد و به این مجموعه، هزار جزء حدیثی را نیز اضافه كند. اگر این مقدار را شنید و اهالی یك طبقه – علمای معاصر كه هم‌سن و سال باشند و در روایت و گرفتن حدیث از شیوخ طبقه قبلی شریك باشند – را نوشت و به نزد شیوخ رفت و آمد كرد و درباره‌ی علل و وفیات و مسانید سخن گفت، در درجات ابتدایی محدثین قرار دارد.

برخی گفته‌اند: «أقل درجات عالم الحديث، ما هو إلا ناقل يفرق بين المعلول وغيره من الحديث.. وهو من له عناية بحديث رسول الله ـ صلى الله عليه وسلم ـ رواية ودراية ودراسة وتعليما وتصنيفا وله اطلاع على كثير من الرواة والمرويات في عصره حتى عرف بذلك واشتهر به بين أهل العلم.»
محدث، پایین‌ترین درجه بین عالمان حدیث می‌باشد و وی ناقلی بیش نیست که بین حدیث معلول و صحیح می‌گذارد و توجه خاصی از نظر روایت و درایت و تعلیم و نوشتن به حدیث پیامبر دارد. و نسبت به راویان و احادیث روایت شده اطلاع زیادی دارد، و در زمانه خود به همین فن مشهور شده و بین اهل علم نیز شناخته شده باشد.
القاب محدثين به شرح ذيل مي‌باشد:
مُناوی در کتاب الیواقیت و الدرر در مورد طبقات محدثین این چنین می نویسد:
المحدثون على مراتب:
1 – أولها الطالب: وهو المبتدئ.
2 – ثم المحدث: وهو من تحمل روايته واعتنى بدرايته.
3 – ثم الحافظ: وهو من حفظ مائة ألف حديث متنا وإسنادا، ولو بتعدد الطرق والأسانيد.
4 – ثم الحجة: وهو من أحاط / بثلاثمائة ألف حديث كذلك.
5 – ثم الحاكم: وهو من أحاط بجميع الأحاديث المروية.
محدثین بر چند طبقه دسته بندی می شوند:
اول: طالب یا مبتدی ست.
دوم: محدث هست و به کسی اطلاق می شود که روایت می کند و به درایت نیز توجه دارد.
سوم: حافظ می باشد و این لقب به کسی اطلاق می گردد که یکصد هزار حدیث را با سند و متن حفظ داشته باشد حال گرچه طرق رروایت و سند متعدد  باشد.
چهارم: کسی ست که به سیصد هزار حدیث حفظ داشته باشد.
پنجم: حاکم می باشد و به کسی گفته می شو دکه به تمام احادیث روایت شده آگاهی داشته باشد.(الیواقیت و الدرر 2/421)

1ـ مبتدي:
به وي «مُسنِد» هم می‌گويند و او كسي است كه متن حديث را با سندهايش روايت مي‌كند، خواه به آن علم داشته باشد يا نداشته باشد و فقط روايت ‌كند.(سيوطي، تدریب الراوی1/29، الغوري،728)
سیوطی در مورد رتبه علمی مُسند می‌نویسد: مُسنِد از حافظ و محدث رتبه‌ی پایین‌تری دارد. (تدریب الراوی1/29)
از افراد مبتدی و مسند می‌توان به علامه جلال الدین سیوطی و خطیب تبریزی، صاحب مشکات المصابیح اشاره نمود.

جلال الدین سیوطی:
علامه سیوطی در غروب اول رجب سال 849 قمری دیده به جهان گشود.
وی تا زمان وفات شیخ الاسلام علم الدین بلقینی ملازم و همراه وی بود و بعد از وفات ایشان، در درس شرف الدین مناوی شرکت جست و بعد از وفات ایشان، برای فراگرفتن لغت، بدیع، اصول و تفسیر در جلسات درس شبلی و کافیجی شرکت نمود.
به شهرهای مختلف مصر همانند دمیاط و اسکندریه برای علم آموزی رفت و طی این مدت با اساتیدی همانند شهاب الدین جدیدی و شیخ خانقاه ملاقات داشت.
برخی، آثار برجای مانده از ایشان را ششصد اثر می‌دانند و اما برخی دیگر،  تعداد آنها را اعم از خطی و چاپ شده و یا نشده 1194 کتاب می‌دانند.
بلاخره این امام همام در تاریخ 19 جمادی الاولی، سحر گاه روز جمعه، سال 911 و بعد از شصت و یک سال و ده ماه و هجده روز زندگی بابرکت، دیده از جهان فرو بست.

2 – محدث:
محدث از مُسنِد بالاتر است و به كسي گويند كه راه‌هاي اثبات حديث و نام‌هاي روايت كنندگان و خصوصيات اخلاقي و رواني و روش كار آنها را دانسته و احاديث را بخوبي بشناسد و دلايل صحت و سقم را بفهمد.
شیخ احمد شاکر در مورد وجود محدث در عصر کنونی می‌نویسد: «اما عصرنا هذا فقد ترک الناس فیه الروایة جمة ثم ترکوا الاشتغال بالاحادیث الا نادرا و قلیل ان تری منهم من هو اهل لان یکون طالبا لعلوم السنة و هیهات ان تجد من یصح ان یکون محدثا»، « در عصر کنونی همه‌ی مردم روایت حدیث را ترک کرده‌اند و به جز عده‌ی کمی ، دیگران دست از اشتغال به حدیث کشیده اند و افراد کمی را می‌یابی که صلاحیت این را داشته باشند تا در پی فراگرفتن علوم وابسته به سنت نبوی باشند و اینکه شما کسی را بیابی که به معنای واقعی محدث باشد خیلی مشکل است »(ابن كثير، الباعث الحثیث ص152)

از ميان محدثين مي‌توان به افراد زير اشاره نمود:
الف: هشيم بن بشير بن ابي خازم قاسم واسطي م183.
ب: احمد بن مروان مالكي م293.
ج: احمد بن حجر هيتمي م973.

هشیم بن بشیر:
ذهبی در مورد هشیم بن بشیر در تاریخ الاسلام می‌نویسد: «سکن بغداد و انتهت الیه مشیخة العلم ببغداد فی زمانه و مولده سنه اربع و مائة.» ، «وی ساکن بغداد بود و در زمان خود از بزرگان علم بشمار می‌رفت و در سال 104 دیده به جهان گشوده است.»( الذهبي12/241)
ابن کثیر در مورد منزلت علمی وی می‌نویسد: «کان من سادات العلماء حدث عنه مالک و شعبة و الثوری و احمد بن حنبل» ، « ایشان از بزرگان اهل علم بوده و امام مالک، شعبه و ثوری و امام احمد از ایشان حدیث روایت کرده‌اند.»(ابن كثير، البدایه و النهایه 13/624)

در النجوم الزاهره  نیز آمده ا ست: «کان ثقة کثیرالحدیث ثبتا» ، « وی فردی مورد اعتماد و ثقه بود و احادیث زیادی از وی نقل شده است»(جمال الدين 2/107)
ابن عماد هم می‌نویسد: « فقد اجمعوا علی صدقه و امانته و ثقته و عدالته و امامته» ، « در مورد صداقت، امانت داری، عدالت، وثوق و امام بودن ایشان اتفاق نظر است» (ابن العماد 2/376)

3- حافظ:
حافظ، از محدث بالاتر است و به كسي گويند كه به اخلاق، كردار، گفتار ، رفتار و تقريرات پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ اطلاع كافي داشته و تمام مطالبي كه محدثان آن‌ها را صحیح مي‌دانند و يا درباره آنها اختلاف نظر دارند، را حفظ داشته باشد. و هم به اصطلاحات علوم حديث، اعم از علم روايت و درايت، به صورت وسيع و كافي اطلاع داشته باشد.
فارس السلوم در مورد شرايط حافظ مي‌نويسد: براي حافظ، چهار شرط ذكر كرده‌اند: 1ـ مشهور به كسب حديث باشد، 2ـ  از اساتيد بشنود، نه از روي كتابها 3ـ نسبت به طبقات راويان و درجات آنها آگاهي داشته باشد 4ـ نسبت به جرح و تعديل آگاه باشد.
ابن حجر يك شرط ديگر نيز افزوده است و آن اينكه: زياد حديث بشنود و دست نوشته‌ها و مطالب حافظه‌اش با هم مطابقت داشته باشد.
غوری می‌نویسد: حافظ، لقب خاص محدثینی می‌باشد که نسبت به سنت‌های پیامبر و طرق رسیدن و سند آنها آگاهی داشته باشد.(الغوري297)
تعریف مزی نیز در مورد حافظ شایان توجه می‌باشد، وی می‌نویسد: کمترین تعریفی که در مورد حافظ می‌توان بیان داشت اینست که محدثینی که می‌شناسد از محدثینی که نمی‌شناسد بیشتر باشد. (الخیرآبادی، علوم الحدیث 35)

از  طبقه حفاظ، افراد زير را مي‌توان نام برد:
الف: حافط ابن حجر عسقلاني م852،
ب:عبدالرحمن بن مهدي م198،
ج: ابن عساكر م571

حافظ ابن حجر:
وی در سال 773 ه.ق دیده به جهان گشود و در همان آوان طفولیت از نعمت پدر و مادر محروم گشت  و در سن نه سالگی حافظ قرآن شد و نقل شده که در سن دوزاده سالگی در مسجدالحرام امام نماز تراویح بوده است.
ایشان برای فراگیری علم حدیث و تبحر در آن، به سرزمین‌های متعددی از قبیل مصر، شام، حجاز و یمن هجرت نموده و از اساتید زیادی کسب فیض نموده است و به دیگران نیز افاده رسانده‌اند و نقل شده به مدت بیست سال همراه حافظ عراقی بوده است.

از اساتید ایشان می‌توان ابراهیم بن احمد بن عبدالواحد، عمر بن رسلان بن نصیر، محمد بن ابی بکر بن عبدالعزیز و… را نام برد و از شاگردان وی می‌توان به ابراهیم بن علی بن شیخ و احمد بن محمد بن علی اشاره کرد.
در مورد تالیفات ایشان اقوال زیادی وجود دارد، چنانکه برخی تعدادشان را بیش از دویست تالیف و برخی یکصد و گروهی یکصد و پنجاه اثر دانسته‌اند.

ایشان به عارضه‌ی بیماری طاعون در اواخر ماه ذی الحجه سال 852 دیده از جهان فروبستند.
ابن حجر ـ رحمه الله ـ از آن دسته افرادی بودند که همه‌ی اهل علم بر حافظ  و ثقه بودن ایشان اتفاق نظر دارند.
یکی از ویژگی های بارز ابن حجر بر سایر محققین این است که ایشان در مورد هر حدیث به تمامی اقوال و نظریات پیرامون آن آگاهی کامل داشته‌اند.

4-حجت:
حجت، برتر از حافظ هست و به کسي مي‌گويند كه در حفظ و اتقان در حديث به حدی رسيده است كه نظرش پيش عام و خاص حجت و دليل قاطع است و مردم سخن او را حجت می‌دانند.
غوری می‌نویسد: من احاط علمه بثلاثمائة حديث « کسی را گویند که به سیصد حدیث احاطه علمی کامل داشته باشد» (الغوري299)
آنچه در اين تعريف مبرهن است، به احتمال زياد اشتباه چاپي مي باشد، چرا كه ابن مطري در تعريف حجت به جاي سيصد حديث، سيصد هزار حديث ذكر مي‌كند: ابن مطري مي‌نويسد: حجت كسي ست كه به سيصد هزار حديث از حيث متن و سند آگاه بوده و نيز نسبت بر احوال راويان و تعديل و جرح و تاريخ آنها واقف باشد. (خيرآبادي، علوم الحديث و اصيلها و معاصرها ص35)

مُناوي نيز معتقد است كه حجت بر كسي اطلاق مي‌گردد كه سيصد هزار حديث را با سند آنها از حفظ داشته و بر چگونگي احوال راويان نيز آگاه باشد. (المناوي اليواقيت و الدررفي شرح نخبه2/421 )
 از ميان كساني كه به رتبه‌ی حجت رسيده‌اند افراد زير را مي‌توان برشمرد:
الف: حسين بن معلم ذكوان م145
ب: هشام بن عروه بن زبير م146
ج: ابونعيم جرجاني م323
د: سفيان بن عيينه م 198
 
حسين معلم:
نقل شده: وی فردی ثقه و مورد اعتماد می‌باشد. ( ابن معین 1/89)
ابن ابی حاتم می‌نویسد: :حسين المعلم ثقة وهو بصري» حسین معلم فردی ثقه و از بصره است. (ابن ابي حاتم 3/52)
ذهبی در مورد اساتید حسین معلم می‌نویسد: «حَدَّثَ عَنْ: عَبْدِ اللهِ بنِ بُرَيْدَةَ، وَعَطَاءِ بنِ أَبِي رَبَاحٍ، وَبُدَيْلِ بنِ مَيْسَرَةَ، …. وَحُسَيْنٌ المُعَلِّمُ مِمَّنْ وَثَّقَهُ يَحْيَى بنُ مَعِيْنٍ، …  وَهُوَ مِنْ كِبَارِ أَئِمَّةِ الحَدِيْثِ.» ، وی از عبدالله بن بریده، عطاء بن ابی رباح و بدیل بن میسره حدیث راویت کرده است و یحیی بن معین وی را توثیق نموده است و ایشان از بزرگان ائمه حدیث می باشند. (الذهبي، سیر اعلام النبلاء6/345)

سیوطی در طبقات الحفاظ می‌نویسد: «قَالَ ابْن الْمَدِينِيّ أثبت أَصْحَاب يحيى بن أبي كثير هِشَام الدستوَائي ثمَّ الْأَوْزَاعِيّ وحسين الْمعلم» . ابن مدینی می‌گوید: از میان شاگردان یحیی بن ابی‌کثیر، هشام دستوائی و بعد از وی اوزاعی و حسین معلم از همه مورد اعتمادتر و متقن‌تر بودند. (سیوطی، طبقات الحفاظ 1/83)

و از میان شاگردان وی می‌توان به عمرو نعمان بصری، محمد بن جعفر هذلی و عبدالله بن مبارک اشاره نمود. (الذهبي، سیر اعلام النبلاء 6/346)

5ـ حاكم:
حاکم از نظر مباني و رتبه، از حجت برتر است و به كسي گويند كه بر تمام احاديث از لحاظ متن و سند و جرح و تعديل راويان و تاريخ آنان و هر چيزي كه به علوم الحديث مربوط است اعم از علم روايت و درايت اطلاع كامل داشته باشد.
غوری در تعریف حاکم می‌نویسد: یکی از درجات محدثین می‌باشد، در مورد وی گفته‌اند: احاطه علمی به تمام احادیث روایت شده از لحاظ متن و سند داشته باشد و از بُعد جرح و تعدیل و تاریخ نیز آگاهی داشته باشد. (الغوري 298)

برخي محدثان بزرگ نظير شافعي، شعبي، ترمذي، نسائي و طبري واجد شرايط لقب حاكم بوده‌اند، اما از مشهورترين افرادي كه به اين لقب شهرت يافته‌اند، حاكم نيشابوري، حاكم حسكاني و حاكم جِشمي می‌باشند.(دانشنامه جهان اسلام 12/424)

حاكم نيشابوري:
امام حاكم نيشابوري از افراد شناخته شده و مطرح در مبحث حديث مي‌باشد، به نحوي كه كتاب «المستدرك» وي از كتب مشهور و شناخته شده بشمار مي‌رود. در مورد بيوگرافي وي چنين آمده:
«ولد فِي ربيع الأول سنة إِحْدَى وَعشْرين وثلاثمائة وَطلب الْعلم فِي صغره وَأول سَمَاعه سنة ثَلَاثِينَ ورحل فِي طلب الحَدِيث» (السبكي 1/193)

ايشان در ربيع الاول سال 321 ديده به جهان گشود و از همان آوان كودكي به دنبال علم رفت و اولين حضور وی در جلسه استماع حديث، در سن سي سالگي بوده است و سپس براي سماع و فراگيري حديث به مسافرت پرداخت.

«سمع بنيسابور من جماعة منهم أبو العباس محمد بن يعقوب الأصم وأبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار وأبو علي الحسين ابن علي الحافظ وأبو احمد محمد بن محمد الحاكم» ( العراقي 1/ 75)
وي در نيشابور در محافل شيوخي همانند أبو العباس محمد بن يعقوب الأصم وأبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار وأبو علي الحسين ابن علي الحافظ وأبو احمد محمد بن محمد الحاكم شركت مي‌جست.

زركلي مي‌نويسد:
«وأخذ عن نحو ألفي شيخ. وولي قضاء نيسابور سنة 359 ثم قلد قضاء جرجان، فامتنع… وهو من أعلم الناس بصحيح الحديث وتمييزه عن سقيمه» (زرکلی6/227)
وي نزد بيش از دو هزار استاد زانوي تلمذ زده است و در سال 359 بر مسند قضاوت شهر نيشابور نشست و بعد از آن قضاوت ولايت گرگان بديشان سپرده شد كه از پذيرفتن آن امتناع ورزيد. وي از خبره‌ترين افراد در زمينه شناخت حديث صحيح از غير صحيح مي‌باشد.

منابع:
1-ابن كثير ، إسماعيل بن عمر ، البداية والنهاية، تحقيق: عبد الله بن عبد المحسن التركي، دار هجر، الطبعة: الأولى،سنة النشر: 1424هـ / 2003م
2-ابن كثير ، إسماعيل بن عمر ، الباعث الحثیث، اختصار علوم الحديث، المحقق: أحمد محمد شاكر، بيروت، دار الكتب العلمية، الطبعة الثانية
3- ابن أبي حاتم، أبو محمد عبد الرحمن ، الجرح والتعديل، بيروت، دار إحياء التراث العربي، الطبعة: الأولى،
4- ابن العماد ، عبد الحي بن أحمد ، شذرات الذهب في أخبار من ذهب، حققه: محمود الأرناؤوط، خرج أحاديثه: عبد القادر الأرناؤوط، دمشق، دار ابن كثير، الطبعة: الأولى، 1406 هـ – 1986 م
5- ابن معين، أبو زكريا يحيى بن عون ، تاريخ ابن معين، المحقق: د. أحمد محمد نور سيف، دمشق، دار المأمون للتراث –
6- جمال الدين ، يوسف بن تغري بردي ، النجوم الزاهرة في ملوك مصر والقاهرة، مصر، دار الكتب.
7-حداد عادل، غلامعلي، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنياد دائره المعارف اسلامي، 1375
8- الخيرآبادي، محمد ابوالليث، معجم المصطلحات الحديثيه، دمشق، الرساله الناشرون، الطبعه الاولي، 1426
9- الخيرآبادي، محمد ابوالليث، علوم الحديث اصيلها و معاصرها،ماليزيا، درالشاكر، الطبعه الاولي، 2003
10- الذهبي، شمس الدين ، سیر اعلام النبلاء، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الشيخ شعيب الأرناؤوط، بیروت، مؤسسة الرسالة، الطبعة: الثالثة، 1405 هـ / 1985 م
11- الزركلي الدمشقي ، خير الدين ، الأعلام، بیروت، دار العلم للملايين، الطبعة الخامسة عشر ، 2002 م
12- السبكي ، تاج الدين عبد الوهاب ، طبقات الشافعية الكبرى، المحقق: د. محمود محمد الطناحي د. عبد الفتاح محمد الحلو، الناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة الثانية، 1413هـ
13- السيوطي، جلال الدين ، تدريب الراوي في شرح تقريب النواوي، حققه: أبو قتيبة نظر محمد الفاريابي، الناشر: دار طيبة.
14- السيوطی، جلال الدين، طبقات الحفاظ، بيروت، دار الكتب العلمية الطبعة: الأولى، 1403
15- العراقي ، أبو الفضل زين الدين، التقييد والإيضاح شرح مقدمة ابن الصلاح، المحقق عبد الرحمن محمد عثمان، المدینه المنوره، الطبعة: الأولى، 1389هـ/1969م.
16- الغوري، سيد عبدالماجد، معجم المصطلحات الحديثيه، دمشق، ابن كثير، الطبعه الاولي، 1428
17- المناوي ، زين الدين محمد، اليواقيت والدرر في شرح نخبة ابن حجر، المحقق: المرتضي الزين أحمد، الرياض، مكتبة الرشد، الطبعة: الأولى، 1999م
عصمت الله تیموری