اهل سنت و جماعت بر این باوراند که باید با موحدین محبت داشت و با آنها دوست بود و نسبت به مشرکین بغض و عداوت داشت و با آنها طرح دوستی نینداخت. و باید مواظب بود پیوند برادری بین مسلمانان از هم نگسلد، گرچه کسانی مرتکب گناه و معاصی باشند. و پشت سر هر کس، […]

اهل سنت و جماعت بر این باوراند که باید با موحدین محبت داشت و با آنها دوست بود و نسبت به مشرکین بغض و عداوت داشت و با آنها طرح دوستی نینداخت. و باید مواظب بود پیوند برادری بین مسلمانان از هم نگسلد، گرچه کسانی مرتکب گناه و معاصی باشند. و پشت سر هر کس، اعم از نیکوکار و بدکار نماز گزارد و هر یک از آنها از دنیا رفت بر او نماز جنازه خواند. خداوند در این زمینه در آیاتی چند می فرماید:

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ ﴾[الممتحنة: 1] اي مؤمنان ! دشمنان من و دشمنان خويش را به دوستي نگيريد . ﴿ لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴾ [المائدة]  اي مؤمنان ! يهوديان و مسيحيان را به دوستي نگيريد ( و به طريق اولي آنان را به سرپرستي نپذيريد ) . ايشان برخي دوست برخي ديگرند ( و در دشمني با شما يكسان و برابرند ) . هركس از شما با ايشان دوستي ورزد ( و آنان را به سرپرستي بپذيرد ) بيگمان او از زمره ايشان بشمار است . و شكّ نيست كه خداوند افراد ستمگر را ( به سوي ايمان ) هدايت نمي‌كند .
هیچ یک از اهل قبله را به خاطر انجام گناه یا ارتکاب گناه کبیره ای ، تکفیر نمی کنیم، بدین معنی که با وجود سرزدن گناه از برخی ، برادر دینی هستیم، چنانچه ایزد متعال فرموده: ﴿ فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ ﴾[البقرة: 178] پس اگر كسي ( از جنايتش) از ناحيه برادر ( ديني ) خود ، گذشتي شد ( و يكي از صاحبان خون‌بها كشنده را بخشيد ، و يا حكم قصاص تبديل به خون‌بها گرديد ، از سوي عفو كننده ) بايد نيك رفتاري شود ،
در آیه ی دیگری می فرماید:﴿ وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ﴾[الحجرات: 9، 10] هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند ، در ميان آنان صلح برقرار سازيد . اگر يكي از آنان در حق ديگري ستم كند و تعدي ورزد ( و صلح را پذيرا نشود ) ، با آن دسته‌اي كه ستم مي‌كند و تعدي مي‌ورزد بجنگيد تا زماني كه به سوي اطاعت از فرمان خدا برمي‌گردد و حكم او را پذيرا مي‌شود . هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذيرا شد ، در ميان ايشان دادگرانه صلح برقرار سازيد و ( در اجراي مواد و انجام شرائط آن ) عدالت بكار بريد ، چرا كه خدا عادلان را دوست دارد . ‏ فقط مؤمنان برادران همديگرند ، پس ميان برادران خود صلح و صفا برقرار كنيد ، و از خدا ترس و پروا داشته باشيد ، تا به شما رحم شود .
اما این حدیث رسول خدا صلی الله علیه و سلم که:(لا يزني الزاني حين يزني وهو مؤمنٌ، ولا يسرق السارقُ حين يسرق وهو مؤمن، ولا يشرَب الخمرَ حين يشربها وهو مؤمن، )؛ متفق عليه.ترجمه: «شخص زناکار به هنگام زنا مومن کامل نیست و دزد به هنگام دزدی ایمانش کامل نیست و شرابخوار به وقت شرابخواری ایمانش کامل نیست »؛ معنیش آن است که فرد به هنگام انجام چنین گناهی، در ایمانش خلل وارد شده و به سبب ارتکاب گناه، فاسق می باشد، اما نه اینکه مطلقا کافر می گردد و نه اینکه صفت ایمان از وی سلب می شود.
‏ شیخ الاسلام ابن تیمیه فرموده اند: کافر دانستن فرد مؤمن بخاطر گناهی که انجام داده و یا خطائی که از وی سر زده است، درست نیست
فرقه خوارج که پیامبر نیز امر به نبرد با آنها داده است و امیرالمومنین علی ابن ابی طالب(رض) که یکی از خلفای راشده و بر حق است، با آنها نبرد نموده است، و سایر ائمه دین از صحابه و تابعین نیز امر به نبرد و جنگ با آنها نموده اند، هیچ یک از بزرگان همانند علی ابن ابیطالب ، سعد بن ابی وقاص و سایر صحابه، که با آنها نبرد نموده اند، آنها را کافر ندانسته اند، بلکه با وجود اینکه با آنها می جنگیدند، آنان را مسلمان می دانستند و تا زمانی که آنها خونِ به ناحقی را نریختند و مال مسلمانان را تاراج نکردند، حضرت علی با آنها نبرد ننمود و فقط بدین خاطر با آنها نبرد کرد که آنها را از ظلم و تجاوزشان بازدارد، نه بدین خاطر که آنها کافر هستند، از همین رو نه آنها را اسیر کرد و نه اموالشان را غنیمت گرفت.
مسلمانان این گروه را با اینکه گمراهی آنها با نص و اجماع  ثابت بوده و رسول خدا فرمان به نبرد با آنها داده است، کافر ندانسته اند، حال چگونه می توان افرادی را که در مسائلی دچار اشتباه شده اند، که داناتر ازآنها نیز پیرامون آن به خطا رفته اند، کافر خواند!
از همین رو بر هیچ گروه مسلمانی جائز نیست که گروه دیگری را تکفیر نموده  و خون و مال آنان را حلال بپندارد، اگر چه وجود بدعت در آنها محقق و عیان باشد.
 تصور کنید که چگونه خواهد بود اگر خود گروه تکفیر کننده نیز بدعتی باشند، چه بسا که بدعت خود آنها به مراتب غلیظ تر و شدیدتر از بدعت آنانی که کافرشان می خوانند باشد! و اکثرا اینگونه اند که به حقیقت مسئله ای که با هم اختلاف دارند ناآگاه و بی اطلاع هستند.
قاعده کلی اینست که اموال و آبروی هر مؤمن بر مؤمن دیگر حرام است مگر آنکه شریعت دستور دهد. رسول خدا در خطبه حجه الوداع خود چنین فرمودند: (إن دماءَكم وأموالَكم وأعراضكم عليكم حرامٌ كحُرمة يومكم هذا، في بلدِكم هذا، في شهرِكم هذا) به یقین جان و آبرو و مال هر یک از شما بر دیگری همانند حرمت این روز و این شهر و این ماه است. و نیز بیان داشتند: (كلُّ المسلم على المسلم حرامٌ: دمُه، وماله، وعِرضُه)) تمام ارزش های هر مسلمان بر مسلمان دیگر اعم از جان و مال و آبرو حرام است. و در جایی دیگر بیان داشتند: (مَن صلَّى صلاتنا، واستقبَل قبلتَنا، وأكَل ذبيحتَنا، فهو المسلمُ، له ذمَّة الله ورسوله) هر کس همانند ما نماز گزارد و رو به قبله ما بایستد و و ذبیحه ی ما را بخورد، او مسلمان است و در حمایت خدا و رسول قرار دارد. نیز فرمودند: (إذا التقى المسلمانِ بسيفيهما، فالقاتلُ والمقتول في النار) ، قيل: يا رسول الله، هذا القاتلُ، فما بال المقتول؟ قال: (إنه أراد قَتْل صاحبه) . هرگاه دو مسلمان با شمشیر با  یکدیگر روبرو شدند، قاتل و مقتول هر دو جهنمی هستند. سوال شد: ای رسول خدا، قاتل که مشخص است، مقتول چرا؟ فرمودند: او نیز درصدد کشتن طرف مقابل خود بوده است. و در روایت دیگری نقل شده که فرمودند: (لا ترجعوا بعدي كفَّارًا يضرب بعضُكم رقابَ بعض)مبادا بعد از من به حالتی برگردید که یکدیگر را بکشید. و یا فرمودند: (إذا قال المسلمُ لأخيه: يا كافرُ، فقد باء بها أحدُهما).هر گاه مسلمان به برادرش بگوید «کافر». عواقب بد آن متوجه یکی از آنها خواهد شد.
تمامی این احادیث در کتب صحیح وجود دارند. اما اگر مسلمانی توجیهی در قتال و یا تفسیق کسی دارد، کافر نمی گردد.  چنانچه امیرالمومنین عمر بن خطاب(رض) در مورد حاطبِ بن أبي بلتعةَ(رض) به رسول خدا (ص) گفتند: بگذارید تا گردن این منافق را بزنم. نبی رحمت فرمودند: او در جنگ بدر شرکت داشته و تو نمی دانی که خداوند بر اهل بدر آگاه بوده فرموده است: هر آنچه می خواهید انجام دهید، شما را مغفرت نمودم. این روایت نیز در صحیحین وجود دارد.
همچنین در صحیحین، تحت حدیث واقعه افک نقل شده که اسید بن حضیر به سعد بن عباده گفت: تو که از منافقین دفاع می کنی نیز منافق هستی، هر دو با هم مخاصمه کردند و رسول خدا آن دو را با هم آشتی داد.
اینها افرادی هستند که در بدر شرکت داشته اند، یکی به دیگری می گوید: تو منافق هستی، رسول خدا هیچ یک را کافر ندانسته، بلکه برای همه آنها گواهی به بهشتی بودن داده است.
نیز در صحیحین نقل شده که اسامه بن زید فردی را که شهادتین گفته بود، کشت و رسول خدا وقتی از ماجرا مطلع شدند، شدیدا ناراحت شد، و فرمودند: ای اسامه! بعد از اینکه لا اله الا الله گفته بود او را کشتی؟! و این جمله را آنقدر تکرار کردند که اسامه می گوید: آروز نمودم کاش قبلا مسلمان نشده و امروز ایمان می آوردم.
با وجود این، رسول خدا  (ص) نه اسامه را قصاص نمودند و نه دیه ای تعیین کردند و نه کفاره را لازم دانستند، چرا که اسامه گمان می کرد او (مقتول)کافر است و شهادتین را بخاطر رهایی خودش گفته است.
همچنین گروهی از سلف و گذشتگان ما نیز با وجود اینکه مؤمن و مسلمان بوده اند با یکدیگر نبرد کرده اند، چنانکه جنگ جمل و صفین گویای این نکته است و خداوند می فرماید: ﴿ وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴾ [الحجرات: 9].
هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند ، در ميان آنان صلح برقرار سازيد . اگر يكي از آنان در حق ديگري ستم كند و تعدي ورزد ( و صلح را پذيرا نشود ) ، با آن دسته‌اي كه ستم مي‌كند و تعدي مي‌ورزد بجنگيد تا زماني كه به سوي اطاعت از فرمان خدا برمي‌گردد و حكم او را پذيرا مي‌شود . هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذيرا شد ، در ميان ايشان دادگرانه صلح برقرار سازيد و ( در اجراي مواد و انجام شرائط آن ) عدالت بكار بريد ، چرا كه خدا عادلان را دوست دارد . ‏
خداوند متعال در این آیه بیان داشته که با وجود اینکه گروهی بر گروه دیگر تجاوز نموده، ولی بازهم با هم برادر و مؤمن هستند و فرمان به اصلاح و آشتی در بین آنها داده است. از همین رو می بینم گذشتگان ما با وجود اختلاف با یکدیگر، دوست دینی هم بوده اند. دشمنی آنها با یکدیگر همانند دشمنی با دشمن نبوده، شهادت و گواهی یکدیگر را می پذیرفتند، از یکدیگر علم فرا می گرفتند و  از یکدیگر ارث می بردند و ازدواج در بین آنها صورت می پذیرفت و همانند سایر مسلمین با یکدیگر رفتار می نمودند، گرچه در بین آنها اختلاف نظر و نبرد نیز بوده است.
در حدیث صحیح آمده است: (أن النبيَّ صلى الله عليه وسلم سأَل ربَّه ألاَّ يُهلِك أمَّتَه بسَنة عامة، فأعطاه ذلك، وسأله ألا يُسلِّط عليهم عدوًّا من غيرهم، فأعطاه ذلك، وسأله ألا يجعَلَ بأسهم بينهم، فلم يُعطَ ذلك) نبی رحمت از خدا خواست تا امتش را با قحط سالی از بین نبرد، پذیرفته شد و نیز دعا کرد دشمنی بر آنها مسلط ننماید که همه شان را نابود کند، قبول شد، و از خدا خواست تا در بین امت اختلاف نباشد ، اما این خواسته پذیرفته نشد.
رسول خدا خبر داده که دشمنی بیگانه بر همه آنها مسلط نمی شود،  بلکه خودشان هستند که یکدیگر را می کشند و اسیر می کنند.
در حدیث صحیح نقل شده: وقتی خداوند این آیه را نازل کرد﴿ قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ ﴾ رسول خدا فرمودند: به تو پناه می برم. وقتی این بخش آیه نازل شد (أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ) . فرمودند: به تو پناه می برم.  و وقتی این بخش آیه نازل شد (أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ) فرمودند: آن دو آسان تر بودند.
با همه تفاصیل، خداوند امر به اتحاد و همگرایی داده و از اختلاف و بدعت بازداشته است. فرموده  ﴿ إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ ﴾ [الأنعام: 159]﴾  بيگمان كساني كه آئين ( يكتاپرستي راستين ) خود را پراكنده مي‌دارند ( و آن را با عقائد منحرف و معتقدات باطل به هم مي‌آميزند ) و دسته دسته و گروه گروه مي‌شوند ( و هر دسته و گروهي از مكتبي و مذهبي پيروي مي‌كنند ) تو به هيچ وجه از آنان نيستي و ( حساب تو از آنان جدا ست )
و پیامبر فرمودند: ((عليكم بالجماعةِ؛ فإن يدَ الله على الجماعة))با جماعت مسلمانان باشید چرا که رحمت خدا با آنهاست. و فرمودند: ((الشيطان مع الواحدِ، وهو من الاثنين أبعدُ))شیطان با فرد تنهاست و از دو نفر دورتر است. و نقل شده که فرمودند: ((الشيطان ذئبُ الإنسان كذئب الغَنَم، والذئبُ إنما يأخذ القاصيةَ والنائيةَ من الغنم))شیطان گرگ انسان است، همانند گرگ برای گوسفند، و گرگ، گوسفند تنها و یا دورمانده را شکار می کند.

به قلم: علي محمد سلمان العبيدي/ الالوکه
ترجمه: انواروب