هر کس به علمش عمل کند، علمش به او فایده می‌رساند. امام رودباری ـ رحمه الله ـ  می‌فرماید: هر کس به قصد عمل به علم، بیرون شود، علمِ کم هم به او فایده می‌رساند. الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على أشرف الأنبياء والمرسلين، نبينا محمد وآله وأصحابه أجمعين. ثمره علم، عمل به آن است […]

 هر کس به علمش عمل کند، علمش به او فایده می‌رساند. امام رودباری ـ رحمه الله ـ  می‌فرماید: هر کس به قصد عمل به علم، بیرون شود، علمِ کم هم به او فایده می‌رساند.

الحمد لله رب العالمين، والصلاة والسلام على أشرف الأنبياء والمرسلين، نبينا محمد وآله وأصحابه أجمعين.

ثمره علم، عمل به آن است و عملِ هر فرد به آموخته‌هایش را می‌توان از اسباب ثبات علم و مانع از بین رفتن آن دانست.

امام وکیع بن جراح ـ رحمه الله ـ  فرمود: اگر می‌خواهی حدیثی را حفظ کنی، به آن عمل کن.

محدث ابراهیم بن اسماعیل ـ رحمه الله ـ  گفته است: ما برای حفظ حدیث از عمل کردن به آن بهره می‌جستیم.

 هر کس به علمش عمل کند، علمش به او فایده می‌رساند. امام رودباری ـ رحمه الله ـ  می‌فرماید: هر کس به قصد عمل به علم، بیرون شود، علمِ کم هم به او فایده می‌رساند.

اینک به ذکر چند نمونه از رفتار بزرگان دین با شاگردانشان می پردازیم:

 

با طلاب همانند فرزندان خود رفتار کردن؛

خداوند به برخی از اهل علم احسان نموده و به آنها خصلت و اخلاقی عطا کرده که قبل از اینکه برای طلاب خود معلم و استاد باشند، پدر هستند. و این داده‌ی خداوندی است که به هر کس که بخواهد عطا می‌نماید. و کسی که دارای چنین خصلت‌هایی باشد، طلابش او را دوست دارند و بیشتر سخنانش را می‌پذیرند و در سیرت و زندگی اهل علم مواردی بیان شده که استاد با طلبه‌ی خود همانند فرزند خویش برخورد می‌کرد.

شیخ عبدالجبار بصری ـ رحمه الله ـ  شاگرد شیخ ابراهیم بن جدید ـ رحمه الله ـ  بود. استاد نسبت به شاگردش توجه زیادی داشت و تمام حالات و شئونات زندگی او را زیر نظر داشته و با او همانند فرزند صلبی‌اش رفتار می‌کرد، حتی بخشی از مال و کتاب‌هایش را برای او وصیت نمود.

یکی از شاگردان شیخ عبدالله بن محمد قرعاوی ـ رحمه الله ـ  در مورد رفتار استادش می‌گوید: با همه طلاب همانند فرزندانش برخورد می‌کرد و با همه مهربان بود؛ من به چشم خودم بارها دیدم که بر سر سفره می‌نشست و گوشت‌ها را تکه تکه می‌نمود و بین آنها تقسیم می‌کرد و شب بعد از اینکه طلاب می‌خوابیدند، بلند می‌شد و بین طلاب دور می‌زد تا از حضور همه مطمئن شود و اگر طلبه‌ای رواندازش کناری افتاده بود آن را بر رویش می‌انداخت و آنگاه می‌رفت و می‌خوابید.

شیخ محمد بن ابراهیم ـ رحمه الله ـ  شاگردش حسن عبداللطیف ـ رحمه الله ـ  را چون طلبه ای فقیر و یتیم و تنگدست بود، خیلی دوست می‌داشت و هزینه خوراک و پوشاک و دیگر نیازهای او را پرداخت می‌نمود و چنان به او اعتماد داشت که او را از نامه‌ها و کتاب‌هایی که برایش می‌آمد، خبردار می‌کرد و او را بر سایر طلاب ترجیح می‌داد.

امام ابوحنیفه ـ رحمه الله ـ  با طلابش زیاد می‌نشست و آنها را مورد اکرام خصوصی قرار می‌داد و احترام زیادی برای آن‌ها قائل بود.

 قاضی امام ابویوسف شاگرد امام ابوحنیفه ـ رحمهما الله ـ وقتی قصد علم آموزی کرد، پدرش فقیر بود. امام ابوحنیفه ـ رحمه الله ـ  ماهیانه دویست درهم به عنوان هزینه تحصیلی به او کمک می‌کرد.

 حافظ عراقی ـ رحمه الله ـ  در مورد استادش عبدالرحیم اسنوی ـ رحمه الله ـ  می‌گوید: او حق زیادی به گردن طلاب دارد، به صورت مخفیانه به آنها کمک می‌کرد و فقط خدا و کسانی که در زیردست او بودند از این کارش آگاه بودند.

در مورد یکی دیگر از بزرگان نقل شده که به شاگردانش زیاد توجه می‌نمود و تلاش می‌کرد تا مشکلات را از سر راه آنها بردارد و حتی برای طلاب غریب، خانه مجانی آماده می‌کرد و امکانات و اسباب و اثاث زندگی را برایشان مهیا می‌نمود.

 امام ابراهیم بن عبدالواحد ـ رحمه الله ـ  با مردم محبت زیادی داشت و با افراد غریب و مسکین با نرمی برخورد می‌نمود و طلاب زیادی از اقوام کُرد و عرب و عجم داشت، همیشه جویای احوال آنها می‌شد و در مورد آنها پرس و جو می‌کرد.

شیخ عبدالله بن عبدالعزیز ـ رحمه الله ـ  طلابش را زیاد گرامی می‌داشت و نسبت به آن‌ها مهربان بود و اگر یکی از آنها غیبت می‌کرد، جویای احوال او می‌شد.

شیخ حمد بن فارس ـ رحمه الله ـ  با طلاب فقیر همدردی می‌کرد و از بیت المال برای آنها مقداری کمک می‌نمود.

 

جویای حالات آنها شدن و عیادت آن‌ها به هنگام مریضی؛

امام بقی بن مخلد ـ رحمه الله ـ  برای استماع حدیث و شاگردی نزد امام احمد ـ رحمه الله ـ  رفت. می‌فرماید: زمانی مریض شده بودم، وقتی امام مرا در مجلس خود ندیده بود جویای احوالم شده بود و هنگامی که از مریضی‌ام مطلع شد، همراه تنی چند به عیادتم آمد. 

شیخ نصربن فتیان بن مطر نهروانی ـ رحمه الله ـ  نیز هرگاه یکی از شاگردانش مریض می‌شد به عیادت او می‌رفت.

هرگاه یکی از شاگردان شیخ صالح بن علی غصون ـ رحمه الله ـ  در کلاس درس حاضر نمی‌شد، جویای احوالش می‌شد و آنقدر در پی احوال گیری او بود تا مطمئن می شد او بنا بر دلیل خیری نتوانسته در حلقه درس حاضر شود.

 

خنده رویی با طلاب:

 امام طبری ـ رحمه الله ـ  با شاگردانش برای تفریح به صحرا می‌رفت و با آنها غذا می‌خورد و شوخی می‌کرد.

 

نصیحت طلاب؛

حسن بن هیثم بزاز  ـ رحمه الله ـ  می‌گوید: به امام احمد  ـ رحمه الله ـ  گفتم: من می‌خواهم علم بیاموزم و مادرم نمی‌گذارد و می‌خواهد به تجارت بپردازم. امام فرمود: با مادرت مدارا و او را راضی کن و کسب علم را رها نکن.

امام شافعی ـ رحمه الله ـ  برای کسب علم نزد امام مالک ـ رحمه الله ـ  رفت، وقتی مقداری خواند، امام از زیرکی و هوش و کمال فهم وی متعجب شد. به او گفت: می‌بینم که خداوند نوری در قلبت انداخته، آن را با معصیت و گناه خاموش نکن.

 امام ابن قیم ـ رحمه الله ـ  می‌گوید: وقتی شبهات وایرادت متعددی نزد امام ابن تیمیه ـ رحمه الله ـ  بیان کردم ایشان فرمودند: قلبت را محلی برای شبهات و ایرادات نکن، تا مثل اسفنج شود که تمام آب را می‌مکد و چیزی از آن نمی‌ریزد. بلکه آن را همانند یک بطری داشته باش که  که شبهات به ظاهر آن اصابت می‌کنند اما باقی نمی مانند و آب آن پاک و زلال دیده می شود و نجاست را دفع می نماید. اگر تو هر شبهه ای را در قلبت جای دهی، مأوایی برای شبهات و ایرادات می گردد. ابن قیم ـ رحمه الله ـ  می گوید: گمان نکنم از هیچ نصیحتی به اندازه این نصیحت بهره برده باشم. روزی در مورد امور مباح برایم گفت: گرچه ترک مباح شرطی برای نجات نیست (ضروری نیست) اما از کسب مقامات عالی تو را باز می دارد.

 حافظ ابن حجر ـ رحمه الله ـ  شاگردش امام بقاعی را دید که در حال مطالعه کتابی با موضوع ادبیات عرب است. به او گفت: شب شد. منظورش این بود که عمر کوتاه هست و کتاب‌های مهمتری غیر از این هست که باید مطالعه شوند.

 شیخ صالح بن عبدالعزیز ـ رحمه الله ـ  از شیخ محمود شاکر ـ رحمه الله ـ  خواست تا کتابی درباره لغت برایش معرفی کند تا آن را بخواند. شیخ محمود ـ رحمه الله ـ  پاسخ داد: کتاب «لسان العرب» را بخوان. او گفت: لسان العرب بیست جلد است؛ کتابی دیگر را معرفی کن. شیخ محمود شاکر در جواب گفت: اگر خواندن بیست جلد کتاب برایت سخت است، کاری دیگر غیر از آموختن علم برای خودت دست و پا کن. شیخ صالح ـ رحمه الله ـ  می‌گوید: دو مرتبه لسان العرب را نزد شیخ محمد سید خواندم و بار سوم که می‌خواندیم شیخ وفات کرد و نتوانستیم آن را کامل بخوانیم.

 شیخ عمر بن محمد سبیل ـ رحمه الله ـ  هرگاه می‌دید طلبه ای دچار کوتاهی یا سستی شده او را صدا می زد و  به کتابخانه می برد و با او می نشست و صحبت می نمود و او را نصیحت می کرد.

 

 

ترجمه : عصمت الله تیموری