تو کم نظاره گر جنگ و ویرانی نبودی. تو کم صدای عربده طاغوت و طاغوتیان را ندیده ای و تو کم بینوایی این اشرف مخلوقات را مشاهده نکردی و تو کم اشک و خون ندیده ای تو کم ندیده ای که انسان ها برای حفظ جان شان چه تقلاها که می کنند. زمین با تو […]

تو کم نظاره گر جنگ و ویرانی نبودی. تو کم صدای عربده طاغوت و طاغوتیان را ندیده ای و تو کم بینوایی این اشرف مخلوقات را مشاهده نکردی و تو کم اشک و خون ندیده ای
تو کم ندیده ای که انسان ها برای حفظ جان شان چه تقلاها که می کنند.

زمین با تو هستم تو که بر لحظه لحظه کردار و گفتار ما شاهدی.تو که صواب و خطای ما از یادت نمی رود. تو که گرچه به ظاهر ساکتی اما به اذن خداوند همه آنچه را که بر تو می گذرد را به یاد داری. ما ایمان دارم که تو بر تک تک کردار ما شاهدی.

زمین با تو هستم تو در خاطرت از بهترین انسان ها و بدترین شان را تاکنون به یاد داری.

زمین با تو هستم حال ما هم این روزها خوش نیست.
تو حداقل با لرزش ها و تکان هایت آن را بدتر نکن.

زمین با تویم تو نمی دانی ما در درون مان چه دردها که نداریم. از نظر وسعت و بزرگی از تو به مراتب کوچکتریم اما از تو دل ریش تریم. زمین با ما این چنین نکن.

زمین ما تو را مادر خود می دانیم جنس مان از توست و روزی به آغوشت باز می گردیم مادری کن بیش از این ما را نرنجان.

ما شاید با تو خوب تا نکردیم اما هرچه هستیم پاره تن تو هستیم این روزها حال دل هیچ کس خوش نیست.
تو با مقابله به مثل نکن.

زمین نلرز که دیگر طاقتی برای مان نمانده.

زمین نلرز چرا که اشکی برای ریختن نیست.

نلرز که دیگر نایی بری آه کشیدن باقی نمانده است.

✍️: عصمت الله پورمحمد تیموری

  • نویسنده: عصمت الله پورمحمد تیموری