ابوالقاسم محمود زمخشری در شب چهارشنبه ۲۷رجب سال۴۶۷هـ. ق در عصر سلطان جلال‌الدین ابوالفتح ملکشاه در روستای «زمخشر» از توابع خوارزم، دیده به جهان گشود و به خاطر اینکه بخش زیادی از عمر خود را در مکه و در کنار خانه‌ی خدا سپری کرد، به او لقب «جارالله» دادند و همچنین به دلیل تبحر در […]

ابوالقاسم محمود زمخشری در شب چهارشنبه ۲۷رجب سال۴۶۷هـ. ق در عصر سلطان جلال‌الدین ابوالفتح ملکشاه در روستای «زمخشر» از توابع خوارزم، دیده به جهان گشود و به خاطر اینکه بخش زیادی از عمر خود را در مکه و در کنار خانه‌ی خدا سپری کرد، به او لقب «جارالله» دادند و همچنین به دلیل تبحر در علوم مختلف «فخر خوارزم» را از آن خود گردانید.
زمخشری در جامعه‌ای می‌زیست که عقاید و فرهنگ اسلام و زبان و ادبیات عرب، دیگر زبان‌ها و فرهنگ‌ها را تحت تأثیر امواج خود، قرار داده بود، ولی با این وجود آداب و رسوم و فرهنگ اقلیت‌های غیر مسلمان نیز در جامعه‌ی اسلامی از یک طرف و به‌وجود آمدن نهضت ترجمه از سوی دیگر، بر افکار دینی، فرهنگ و تمدن اسلامی، تأثیر گذاشت و این تغییر و تحول نیز باعث به‌وجود آمدن عقاید گوناگون و فرقه‌های مختلف اسلامی شد و سرانجام این اختلاف‌ها به درگیری و ناامنی در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منجر گردید.
اما علی‌رغم همه‌ی اینها، برخی از پادشاهان، امرا و وزراء با بنیانگذاری مدارس، توجه به کتابخانه‌ها، شرکت در حلقه‌های درس و مجالس مناظره، باعث به‌وجود آمدن حرکت‌های علمی مختلف مانند: حدیث، تفسیر، تاریخ، جغرافیا، لغت، ادبیات، فلسفه و منطق، ظهور کردند.
ایشان در عصری که علم و ادب در سرزمین خوارزم، رونق زیادی داشت در روستای «زمخشر» در میان خانواده‌های فقیر، متدین، ملتزم و پایبند به تعالیم اسلام، پرهیزگار و باتقوا، بزرگ شد و در آغوش خانواده‌ی خود برخی از علوم و ادب روز را یاد گرفت.
زمخشری برای ادامه‌ی تحصیل و طلب علم به بخارا و از آنجا به خراسان رفت و در این دیار با برخی از دولت‌مردان سلجوقی، ارتباط برقرار نمود. سپس راهی اصفهان شد و پس از مدتی راه بغداد را در پیش گرفت و با علمای آنجا به مناظره پرداخت و در حلقه‌ی درس آن‌ها، شرکت نمود و به سخنانشان، گوش فرا داد.
و سرانجام به مکه رفت و با پادشاه مکه، ارتباط برقرار کرد. پادشاه مکه مردی شریف و بزرگوار، دیندار، اهل علم و ادب بود که دارای تألیفات زیادی در نظم و نثر می‌باشد.
او در این گردش علمی طولانی پس از رشد فکری، عقلی، ادبی و تبحّر در علوم اسلامی، ذوقش در نظم و نثر، شکوفا گشته و شهرت و آوازه‌اش جهانگیــر شد.
ایشان در این مسافرت‌ها به دیدار اهل علم و ادب می‌رفت و از آن‌ها استفاده می‌نمود و از طـرفی دیگر نیز به آن‌ها بهره می‌رسانـد و بـالاخره به سرزمین خود، بـازگشت. در این زمان که به زندگی نسبتاً آرامی دست یافته بود، ازدواج کرد، اما ازدواجش، موفقیت¬آمیز نبود.
زمخشری در وطن چیزی نداشت که به آن دل ببندد و خیلی زود مشتاق مکه شد و به آنجا بازگشت، برای اینکه فریضه‌ی حج را به جای آورد و هم باقیمانده‌ی عمر خود را در کنار خانه‌ی خدا سپری کند. از زمخشری پرسیدند: چرا و به چه دلیل بیشتر عمر خود را در مکه سپری نمودی؟ گفت: «آن دلی است که از دستش می‌دهم، سپس آن را در اینجا می‌یابم».
 پادشاه مکه در آنجا با دلگرمی و احترام بیش از پیش از او استقبال کرد و جایگاه و مقامش را گرامی داشت. هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ معنوی به او توجه کرد، به‌گونه‌ای که نفس بلند پرواز، افسرده و عُقده‌ایِ او را دگرگون ساخت و طبیعتش را از همه کینه‌ها، گمراهی‌ها و جاه‌طلبی‌ها خالی نمود و آن را پاک و شفاف گردانید.
ابوالقاسم در مکه به آرزوهایش دست یافت و به آرامش کامل روحی رسید و در کنار خانه‌ی خدا به تدریس و تألیف مشغول شد. این مرحله از حیات او به عنوان پربارترین مراحل زندگی ایشان به حساب می‌آید؛ زیرا با ارزش‌ترین و مشهورترین اثرش که تفسیر کشاف بود را در مکه تألیف کرد.
او با وجود اینکه در مکه به آرزوهایش رسید و به آرامش دست یافت و از گزند زمانه در امان ماند، ولی باز هم در آرزوی وطن بود و به آن عشق می‌ورزید. او در اواخر عمرش به خوارزم، بازگشت. زمخشری پس از بازگشت به وطن، مرجع علمای دیار خود شد و به «فخر خوارزم» ملقب گشت. ایشان در شب عرفه به سال 538هـ.ق در گرگان وفات نمود و در گورستانی بیرون از شهر خوارزم به خاک سپرده شد.
ابوالقاسم زمخشری برای یادگیری علم از هر فرصتی، استفاده می‌کرد و شهرها و روستاهای جهان اسلام را به‌دنبال علمای زمانه درمی‌نوردید. وی دارای نفسی شجاع، بلند پرواز، خودپسند و با عزت بود، اما علی‌رغم همه‌ی اینها در مقابل علم و اهل علم، سر تعظیم فرود می‌آورد. با وجود اینکه شهرت و آوازه‌ی علمی او گوش جهان اسلام را پر کرده بود، ولی باز هم در سال‌های اواخر عمرش تکبر به خود راه نمی‌دهد و از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزد و به یادگیری علم می‌پردازد.
این مفسر بزرگ تشنه‌ی علم و ادب بود و در عصر خود به عنوان بزرگترین دانشمند غیرعرب از همه بیشتر بر زبان و ادبیات عرب، کتب و منابع آن، اطلاع و آگاهی داشت. قفطی می‌گوید: «به محض اینکه وارد شهری می‌شد، در اطراف او گرد می‌آمدند، شاگرد وی می‌شدند، از او بهره می‌گرفتند و استفاده می‌نمودند. او در ادبیات عرب و نسب و رجال عرب، دانشمند بود، در خوارزم اقامت گزید که دل شترها به سوی آن سوق داده می‌شد، در حیاط خانه‌ی او بار و بنه مردان باز می‌شد و با نام او شتر آرزوها به حرکت درمی‌آمد.»
محمود زمخشری در علم تفسیر، قرائت، حدیث، فقه، لغت، نحو، بلاغت (معانی، بیان و بدیع) علم کلام، منطق، ادبیات و شاخه‌های مختلف آن‌ها امام و پیشوا بوده است، زمخشری با علاقه‌ی زیاد این علوم را دنبال نموده و با دقت فراوان و نظری منتقدانه به بررسی این علوم می‌پردازد و در اکثر آن‌ها صاحب‌نظر می‌شود که هیچکدام از تاریخ‌نگاران این حقیقت را انکار نمی‌کنند، تفسیر کشاف که یک تفسیر علمی، عقلی، ادبی، فقهی و فلسفی است خود به تنهایی شاهد و گواه بر علم، هوش و استعداد او می‌باشد.
تنوع موضوعات در تألیفات زمخشری در حقیقت بیانگر فضل و بزرگواری این اندیشمند فرزانه می‌باشد. نثر زمخشری، نثری فنی تا حدودی سنگین و مسجع است که از صنایع بدیعی بسیار زیاد بهره می‌گیرد. زمخشری نه‌تنها عالم و نویسنده، بلکه خطیب و شاعر نیز بوده، وی در شعرش نیز از صنایع بدیعی زیادی بهره می‌گیرد، اما نه به میزان نثرش و از طرفی دیگر مسایل علمی بر اشعار وی سایه افکند.
ابن‌خلکان در مورد او می‌گوید: «الامام الکبیر فی التفسیر والحدیث والنحو واللغة وعلم البیان، کان امام عصره من غیر مدافع تشد الیه الرحال فی فنونه».[ابن‌خلکان؛ 1367: ج4، ص254]
زمخشری در تفسیر حدیث، نحو، لغت و علم بیان، پیشوا و رهبر بود، بدون رقیب امام عصر خود به‌شمار می‌آید که به‌خاطر علم و هنرش، کاروان‌ها به سوی او می‌آمدند.
ایشان در علوم دینی و ادبی مانند تفسیر، حدیث، فرایض، فقه، اصول فقه، لغت، نحو، عروض، مواعظ و نصایح، اخلاق و شعر تألیف زیاد و ارزشمندی از خود به یادگار گذاشته است که نشانه‌ی تبحر و فراست او در علوم مختلف می‌باشد. برخی از این کتاب‌ها به چاپ رسیده‌اند اما برخی از آن‌ها هنوز در موزه‌ها اسیر می‌باشند.
جهت آشنایی بیشتر به تعدادی از تألیفات و آثار ایشان اشاره می‌شود:
الاجناس- الاحاجیه النحویه- اساس البلاغه- اساس التقدیس- اسرارالمواضع- دیوان الزمخشری- شافی العیّ من کلام الشافعی- الکشاف عن غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل- الکشف القرات- المستقصی فی الامثال
آثار دیگری مثل: المفصل، المقامات، مقدمه الادب، المنتخب من ضاله المنشد، المنتقی، مناسک الحج، نزهة الموتنس و نهزة المقتبس و نکت الاعراب فی غریب الاعراب و…
اما مهم‌ترین تألیف ایشان تفسیر کشاف می‌باشد که خود در مورد انگیزه‌ی نوشتن آن، در مقدمه‌ی کوتاهی که نگاشته است، پس از سپاس و ستایش خداوند و درود و صلوات بر پیامبر و تکیه و تأکید بر جایگاه بلند دانش و تفسیر در میان علوم اسلامی و نیازمندی همگان به آگاهی از قرآن و آشنایی به دانش تفسیر، چنین نوشته است:
«برادران دینی از فاضلان اهل توحید و فرقه‌ی ناجیه (معتزلیان) که جامع علوم عربیت و اصول دیانت‌اند؛ چون در تفسیر آیات به من مراجعه می‌کردند و من پرده از برخی حقایق آیات برمی‌گرفتم، تعجب می‌کردند و تحسین می‌نمودند. مراجعه‌های مکرر و بازگویی حقایق، شوق و رغبت را در آنان افزون ساخت، ازاین‌روی، از من خواستند کتابی بسازم که این حقایق را بازگوید و سرچشمه‌های گفتار را در تأویل آیات باز شناساند. من از این کار سرباز می‌زدم، ولی آنان در مراجعه‌ اصرار می‌ورزیدند و در راه تحقق بخشیدن به این آرزو، به عالمان اهل توحید و عدل، پناه برده آنان را واسطه قرار می‌دادند، تا من به این کار تن دادم و حقایقی از سوره‌ی توحید و بقره را به تفصیل باز گفتم… و بالاخره دیگر بار تفسیر قرآن را از سر گرفتم، ولی شیوه‌ی اختصار را برگزیدم، با این تعهد که فواید بسیاری در لابلای آن عرضه کنم».
بدین‌سان زمخشری، تفسیر را به‌عنوان پاسخی مثبت به برادران دینی‌اش از معتزلیان می‌نگارد و گویا مسؤولیت دفاع از اصول و مبانی اعتزال را به دوش می‌کشد و این وظیفه را هرگز در تمام تفسیرش فراموش نمی‌کند. باری، تفسیر زمخشری، در میان آثار تفسیری از جایگاه بلند و مقام رفیعی برخوردار است.
این کتاب، یکی از معروف‌ترین و متقن‌ترین تفاسیر اهل‌سنت است. از نظر نکات ادبی، بالخصوص نکات بلاغتی، در میان تمامی تفاسیر ممتاز است.
گویا نگارش کشاف در مکه‌ی معظمه قطعی است. مفسر، پس از مقدمه‌ای که در انگیزه‌ی نگارش تفسیر آورده، به مدت زمان نوشتن تفسیر اشاره می‌کند و آنگاه برای نشان دادن اهمیت آن می‌گوید: نگارش این کتاب، کار بیشتر از سی سال بود و توفیق نگارش آن در این مدت کوتاه، از برکات این بیت معظم است.
او برای تفسیر کشاف ارزش فوق‌العاده‌ای قایل بود. ازاین‌روی، به آن اهمیت می‌داد.
وی، از جمله درباره‌ی آن گفته است:
«تفاسیر قرآن در دنیا بی‌شمار است، اما -به جانم سوگند- در این میان کشاف من، بی‌مانند است. اگر در جستجوی هدایتی، پیوسته آن را بخوان، که نادانی چونان درد است و کشاف من، به‌سان دارویی شفابخش».
به‌هرحال، تفسیر کشاف با قطع نظر از جنبه‌های کلامی آن و افراط‌ها و تندپوئی‌هایی که وی، در تطبیق نابهنجار آیات و با اندیشه و آراء اعتزالیان کرده است، تفسیری است گرانقدر و بسیار سودمند، که پس از نگارش و نشر آن، بسیاری از عالمان و دانشمندان را به خود جلب کرده و در نگارش‌ تفاسیر قرآن پس از خود، تأثیر بسزایی نهاده است.
اسلوب ایشان در تفسیر آیات این است، ابتداء بخشی از آیات را می‌آورد و به تبیین و توضیح جملات آن می‌پردازد و در ضمن آن، در قالب پرسش‌ها و پاسخ‌ها (ان قلتَ قلتُ) و… به تشریح و تفسیر ادامه می‌دهد و در راستای توضیح آیات، به جنبه‌های بلاغی، نحوی، ادبی و قرائتی آیات، به‌دقت رسیدگی کرده و شأن نزول آیات و دیگر ویژگی‌های کلام الهی را بررسی می‌کند. برخی از فهرست‌نگاران، در شیوه‌ی تنظیم کشاف چنین نگاشته‌اند:
 اسلوب این تفسیر آن است که قسمت‌ها‌یی از آیات قرآن را ذکر و خصوصیات نحوی و صرفی و لغوی و معانی بیانی و قرائتی و شأن نزول و دیگر خصوصیات آن را بیان نموده و بر سر تفسیر قسمت دیگر می‌رود و به‌همان نحو مذکور پیش می‌رود تا قرآن کریم به آخر می‌رسد و به مناسبت به اشعار و امثال بزرگان اهل ادب که قول آن‌ها حجت است، استشهاد می‌کند.
افزون بر آنچه گذشت زمخشری در تفسیر آیات، به حل معضلات اعتقادی پرداخته و برای عقل، جایگاه بلندی در تفسیر آیات معتقد شده است.
مهم‌ترین ویژگی این تفسیر، جنبه‌های ادبی و بلاغی آن است. بکارگیری دانش بلاغت، صرف و نحو و لغت در تفسیر آیات و تبیین و تشریح جنبه‌های بلاغی قرآن در تفسیر کشاف آنچنان هنرمندانه، عالمانه و ژرف‌نگرانه است که مخالفین سرسخت زمخشری را نیز، به اعتراف واداشته است و آنان نیز، از این جهات تفسیر وی را ستوده‌اند. زمخشری، در مقدمه‌ی کشاف می‌گوید:
«فقیه، گرچه در احکام فقهی بر همگنان خود پیشی گیرد، متکلم گرچه در دانش کلام بر مردم دنیا چیره گردد، ناقل آثار و راوی قصص، گرچه از «ابن‌القریه» در حفظ قصص مسلط‌تر باشد، واعظ گرچه در سخنوری از حسن بصری برتر و نحوی در دانش نحو از سیبویه فراتر رود، هیچکدام از اینان، راه‌های رسیدن به اعماق مفاهیم قرآن را درنیابند و در غواصی، ژرفای دریای معارف قرآن را درنمی‌نیابند، مگر این که در دو دانش ویژه‌ی قرآن یعنی معانی و بیان زبردست شوند».
این بیان، به‌روشنی، جایگاه بلند دانش بلاغت را در بازکاوی مفاهیم قرآن و بازشناسی زیبایی‌های آیات الهی در دیدگاه زمخشری نشان می‌دهد. محققان و پژوهشگرانی از این جنبه، به تفسیر زمخشری پرداخته و آثار و مقالات گران‌قدری در این وادی، سامان داده‌اند. مؤلف کتاب ارجمند «البلاغه القرآنیه فی تفسیر الزمخشری» از این دیدگاه پژوهش گسترده‌ای را سامان داده و ابعاد مختلف دانش بلاغت را در تفسیر کشاف نشان داده است. مثلاً زمخشری، در ذیل آیه (ختمَ اللهُ علی قلوبِهم…) «ختم دل‌ها» را از باب «استعاره» و «تمثیل» دانسته و با تکیه بر این نکته‌ی بلاغی، به سؤال از این که چگونه ختم دل‌ها به خدا نسبت داده شده است، پاسخ گفته است.
زمخشری، در جای جای تفسیر، راز و رمز تعبیر، تصویر و تکرارها را گشوده است. در همین آیه، اشاره می‌کند که تکرار حرف جر «علی» برای نشان دادن شدت «ختم» است و تعبیر به (عذاب عظیم) به‌جای «عذاب کبیر» برای آن است که عظیم، نقیض حقیر است و کبیر نقیض صغیر، از این‌روی، عظیم مهم‌تر از کبیر است چنانکه حقیر از صغیر ناچیزتر.
او در ذیل آیه (يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ)[قلم:42] می‌گوید: «تصویر و تمثیلی است از شدت و سختی صحنه‌های قیامت وگرنه در آنجا نه کشف است و نه «ساق» و اضافه می‌کند که: نکره آوردن «ساق» بر این دلالت می‌کند که امر مبهم بسیار مهمی است، خارج از محدوده‌ی آنچه مألوف و معروف است».
در ذیل آیه‌ی24 از سوره‌ی اسراء: (وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنْ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا) می‌گوید: «از باب مبالغه در فروتنی و خاکساری برای پدر و مادر، به‌طور استعاره‌ی مکنیه برای «ذُل»، «جناح خفیض» آمده است؛ یعنی، با پدر و مادر تواضع کن و این استعاره‌ی لطیفی است».
یکی دیگر از جنبه‌های ارزشمند کشاف مسایل صرفی و نحوی آن است. زمخشری، افزون بر تبیین جایگاه ادبی واژه‌ها و جمله‌ها در آیات، با هنرمندی و چیره‌دستی، آیاتی را که به‌ظاهر، برخلاف قواعد صرف و نحو می‌نمایند، توجیه کرده است. مثلاً، در ذیل آیه‌ی: (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا)[حجرات:9] می‌گوید: این که در قرآن به «اقتلوا لله» تعبیر شده است و نه به «اقتتلا» بدان جهت است که در آیه به معنی توجه شده و نه به لفظ و «طائفتین» به معنای «قوم» و مردم است».
نکات ادبی و نحوی و صرفی کشاف نیز، مورد توجه مفسران و عالمان بوده و کم تفسیری است که پس از زمخشری از این جنبه‌های کشاف بهره نبرده باشد.
عادل علیمرادی
منبع: اصلاح