ملاحظه شده که برخی از طلاب نابغه و با استعداد بعد از فارغ التحصیلی و اتمام دروس در روستا و یا جابی دور دست سکنی گزیده و مشغول به کشاورزی و دامداری و یا کارهای کوچک دیگر میشوند که به مرور زمان دانستهها و دانششان از یاد میرود. و این خود ضرر بزرگی برای خود […]
ملاحظه شده که برخی از طلاب نابغه و با استعداد بعد از فارغ التحصیلی و اتمام دروس در روستا و یا جابی دور دست سکنی گزیده و مشغول به کشاورزی و دامداری و یا کارهای کوچک دیگر میشوند که به مرور زمان دانستهها و دانششان از یاد میرود. و این خود ضرر بزرگی برای خود وی و برای جامعه می باشد چرا که از دانش و علم او بیبهره میمانند.
زمانی که امام شافعی-رحمه الله- خواست از پیش، استادش امام مالک -رحمه الله- برود امام او را چند سفارش کرد. به او گفت: از زندگی در حواشی و روستاهای دور دست جدا خودداری کنی چرا که علمات به فراموشی سپرده میشود. برای خودت منبع درآمدی به اندازه نیازت داشته باش تا باری بر دوش کسی نگردی و برای خودت دوست آبرومندی داشته باش تا در برخی مواقع بدو اعتماد کنی و در چشم عامه مردم خوار نشوی و نزد حاکم نرو و اگر رفتی زمانی برو که کسی در آن مجلس باشد که تو را بشناسد. اگر نزد انسان بزرگی رفتی بین خودت و او فاصلهای بگذار تا اگر کسی از دوستانش نزد او آمد بتواند بنشیند. چون اگر جایی نباشد و شخص تازه وارد در بین شما بنشیند تو دورتر می شوی و این بر تو سخت میگذرد.
در روایت آمده که رسول خدا-صلی الله علیه وعلی آله وسلم- به حضرت ثوبان گفت: ای ثوبان! در کفور زندگی نکن چرا که اهل کفور همانند اهل قبور میباشند.
در روایتی از ابن عمر-رضی الله عنه- نقل شده؛ اهل کفور کسانیاند که در روستاهای دور از شهر و دور از مجامع علمی زندگی مینمایند.
امام زهری-رحمه الله- نیز اهل کفور کسانی را دانستهاند که در روستاهای دور دست زندگی کرده و از شهر و جامعه بدور هستند و لذا از علم و آگاهی عقب افتاده و جاهل باقی مانده و به بدعتها و کارهای ناشایست گرایش پیدا میکنند.
بر این اساس زندگی کردن در بیابانها و نقاط دور دست مذموم تلقی شده و آیات قرآن نیز بر این نکته صحه میگذارد، چنانکه الله متعال به نقل از حضرت یوسف میفرماید: {وقد أحسن بي إذ أخرجني من السجن وجاء بكم من البدو}
حضرت یوسف آمدن خانوده اش از بیابان و صحرا به شهر را احسان و لطفی از جانب خداوند بر میشمارد. چنانکه برخی از گذشتگان وقتی از بادیه و صحرا به شهر میآمدند چنین میگفتند:الحمد لله الذي نقلني من بلاد الجفاء والجهل إلى بلاد العطف والعلم
سپاس خدایی را که مرا از منطقه ستم و جهل به سرزمین مهربانی و دانش منتقل کرد.
منبع: الالوکه