دنیا از گفتن باز نمی‌ایستد و برای سکوت ارزشی قایل نیست، همواره برای کسی که بیش‌تر حرف می‌زند، کف می‌زنند و او را به گشادگی، حضور در جمع، اجتماعی بودن و برخورداری از دید باز توصیف می‌کنند. از آن سو، درون‌گرایی و تمایل به سکوت یک بیماری قلمداد می‌شود که همگان از آن گریزان‌اند و […]

 دنیا از گفتن باز نمی‌ایستد و برای سکوت ارزشی قایل نیست، همواره برای کسی که بیش‌تر حرف می‌زند، کف می‌زنند و او را به گشادگی، حضور در جمع، اجتماعی بودن و برخورداری از دید باز توصیف می‌کنند. از آن سو، درون‌گرایی و تمایل به سکوت یک بیماری قلمداد می‌شود که همگان از آن گریزان‌اند و به فرد گاهی صفات بد داده یا او را تمسخر می‌نمایند و گاهی او را به پیچیده بودن، بستگی، دگم‌اندیشی و افسردگی متهم می‌کنند.

 

آیا در دوران عوض شدن حقایق و تغییر مفاهیم راسخ به سر می‌بریم یا باید به خود و درون خویش برگردیم؟! این‌ها پرسش‌هایی است که خود را مطرح می‌کند و از ما پاسخ قاطع می‌طلبد تا راه را گم نکنیم. در فضیلت سکوت از دیرباز گفته‌اند: «خرد چون کامل گردد، سخن اندک شود». دیگری سکوت را چنین ستوده است: «زینتی بدون زیور است، ابهتی بدون قدرت است و دژی بدون دیوار است».

رأيتُ الكلام يزينُ الفتى .. والصَّمتُ خير لمن قد صَمَتْ

دیدم سخن، جوان را می‌آراید، و سکوت برای فرد ساکت بهتر است، 

فكم من حروفٍ تجرُّ الحتوفَ.. ومن ناطقٍ ودّ أن لو سَكَتْ

بسا سخنانی که باعث مرگ می‌شود، و بسا سخنگویی که برایش آرزوی سکوت می‌کنند.

پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمود: «من صمت نجا» (احمد و ترمذی) (هر که سکوت کند، نجات یابد). یعنی کسی که از نطق بد خود را بازدارد. غزالی گوید: «این از سخنان جامع و فیصله‌بخش و جواهرحکیمانه‌ی پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ است که فقط علمای خاص، ژرفنای اقیانوس معانی آن را درمی‌یابند. زیرا خطر زبان و آفاتش بسیار است، همانند دروغ، غیبت، سخن‌چینی، ریا، نفاق، دشنام، جدال، خودستایی و غوطه‌وری در باطل. با این وجود نفس بشری به آن‌ها تمایل دارد، زیر زود بر زبان می‌آیند و برای دل شیرین است و انگیزه‌های طبیعی و شیطانی برایش فراهم می‌باشد. کسی که در این موارد غوطه‌ور شود، خیلی کم می‌تواند زبانش را کنترل نماید یا آن را از بد دور بدارد یا برای خوبی تشویق کند. غوطه‌وری در سخن، خطرناک است، ولی سکوت باعث سلامت می‌باشد، در عین حال که خاطر را جمع می‌دارد، وقار و سنگینی می‌آورد، اندیشه را برای عبادت و ذکر فارغ می‌کند و از تبعات گفتار در دنیا و آخرت او را سالم نگه می‌دارد».

ابوایوب انصاری ـ رضی الله عنه ـ می‌گوید: مردی نزد رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ آمد و گفت: مرا پندی کوتاه بده، فرمود: «إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ فَصَلِّ صَلَاةَ مُوَدِّعٍ، وَلَا تَكَلَّمْ بِكَلَامٍ تَعْتَذِرُ مِنْهُ غَدًا، وَاجْمَعْ الْإِيَاسَ مِمَّا فِي يَدَيْ النَّاسِ» (احمد) (هرگاه برای نماز برخاستی، همانند وداع‌کننده نماز بگزار، سخنی نگو که فردا از آن پوزش بخواهی و از آن‌چه در دست مردم است کاملا قطع امید کن).

حکایت شده که چهار نفر از پادشاهان هوشیار با هم دیدار داشتند: شاه هندوستان، شاه چین، شاه فارس و شاه رم. همگی بر نکوهش سخن و ستایش سکوت توافق داشتند. یکی گفت: «من برای آن‌چه گفته‌ام، پشیمان می‌شوم، ولی برای آن‌چه نگفته‌ام، پشیمان نمی‌شوم». دیگری گفت: «هرگاه سخنی بگویم، او مالکم می‌شود و من مالکش نیستم، و اگر سخنی نگویم، من مالکش هستم و او مالکم نیست». سومی گفت: «شگفتا از گوینده، اگر سخنش به خودش برگردد، به او آسیب می‌رساند و اگر بازنگردد، برایش سودی ندارد». چهارمی گفت: «من به بازگرداندن آن‌چه نگفته‌ام تواناترم تا بازگرداندن آن‌چه گفته‌‌ام».

بیش از آن‌چه بهترین افراد ساکت روی زمین سخن می‌گویند، کار کن، زیرا ایشان تحول‌ساز هستند و در این روزگار پرهیاهو بیش از دیگران تولید دارند. اینان تنها گروه اندکی هستند که بیش از گفتارشان، عمل می‌کنند. زیجلر می‌گوید: «فقط یک‌سوم دانش دارندگان مدارک دکترا از کانال تحصیلات کلاسیک‌شان است، بقیه، نتیجه‌ی اندیشیدن و تفکر و تأمل در طول سال‌های باقی‌مانده‌ی عمرشان است، لذا هر دانشجویی، اندیشمند نیست».

در هیاهو، تولید صورت نمی‌گیرد، زیرا نشانه‌های آن در بین جنگل‌های سکوت و آرامش به دست می‌آید. درون‌گرایی عیب نیست، که در بسیاری از مواقع دلیل نبوغ است.

سکوت به تو نیروی قدرتمندی جهت تفکر عمیق در تمام رویدادهای پیرامونی و تمرکز خردمندانه برای رسیدن به پاسخ می‌بخشد. دکتر عبدالوهاب مسیری ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «چیزی را به خاطر بلندی‌اش نمی‌پذیرم، این را از درد تأمل یاد گرفته‌ام».

هر چیز، پوششی دارد. و خداوند سکوت را پوشش نادان و زینت دانا قرار داده است.

حکایت شده که مردی در مجلس ابویوسف؛ شاگرد ابوحنیفه، می‌نشست و سکوتش طولانی بود. روزی ابویوسف به او گفت: سخن نمی‌گویی؟ گفت: بله، روزه‌دار کی افطار می‌کند؟ ابویوسف گفت: هرگاه خورشید غروب کند. پرسید: اگر تا نیمه شب غروب نکند، چه؟ ابویوسف خندید و گفت: سکوت‌ات به حق بوده است، ولی من اشتباه کردم که از تو خواستم سخن بگویی. سپس افزود: تعجب کردم از سرزنش فرد ناتوان و آگاه از درون خویش .. از سکوت کسی که به سکوتش داناتر است .. سکوت پوششی برای ناتوان است.. کارنامه‌ی خردمندی فرد در سخنش نهفته است.. در نتیجه به طور کلی سکوت و گفتن همیشه پسندیده نیست.

هر گفته جایی دارد و هر حالتی، پوششی. اگر همیشه سکوت فضیلت بود، نصایح صادقانه از بین می‌رفتند و راهنمایی‌های درست، نابود می‌شدند. امر به معروف و نهی از منکر که امتیاز این امت است و برکات زیادی داشته است، از دست می‌رفت. سخن نیکو زنده می‌ماند و صاحبش را ماندگار می‌کند. در وجدان مردم می‌ماند و در حافظه‌ی‌شان سکنی می‌گزیند.

هیاهوی کاذب بسا اندکی بماند، ولی خیلی زود به حاشیه رفته و از صحنه حذف می‌شود. تنها می‌زید و تنها می‌ماند و در بطن تنهایی و خلأ به سرابی بی معنا مبدل می‌گردد.

هرچند سکوت برای صاحبش سلامتی موقت می‌آورد، ولی چون میخی در پیکره‌ی فضیلت فرو می‌رود. خدا فرمود: «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ كَانُواْ لاَ يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ» (مائده/78-79) (از خاندان اسرائیل کسانی که کافر گشتند، بر زبان داوود و عیسی بن مریم نفرین شدند. بدین سبب که سرپیچی نمودند و تجاوز می‌کردند. از کار ناپسندی که انجام می‌دادند دست نمی‌کشیدند. چه بد بود آن‌چه می‌کردند!)

پیامبر- صلى الله عليه وسلم- فرمود: «رحم الله امرءا تكلم فغنم أو سكت فسلم» (صحيح جامع/3492) (خدا رحمت کناد کسی را که چون سخن گفت، بهره‌مند کرد یا چون سکوت کرد، در امان ماند). در این سخن پیامبر می‌فهماند که سخن خوب، بهتر از سکوت است، زیرا سخن نیکو به دیگران سود می‌رساند و در سکوت، فرد تجاوز نمی‌کند.

هم‌چنین فرمود: «من كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليقل خيرا أو ليصمت» (متفق عليه) (هر که به خدا و روز واپسین ایمان دارد، باید یا نیکو بگوید یا سکوت کند).

قرطبی می‌گوید: «یعنی پیامد و پاداش و کیفر مترتب بر سخن در آخرت از دو حالت خالی نیست: یا چیزی می‌گوید که برایش ثواب یا نیکی دارد که در این صورت بهره‌مند می‌شود، یا سکوت می‌کند و از عوامل کسب کیفر و عذاب دور می‌ماند و در امان می‌گردد. در نتیجه حرف «أو» در حدیث برای تنوع و تقسیم است. پس سنت است انسان حتی در امور مباح و اختیاری سکوت کند، چون به حرام یا مکروه ختم می‌شود. و با احتمال تهی بودن از آن‌ها، باز تلف کردن وقت در امور بیهوده است. و طبق حدیث دیگری: از نشانه‌های خوبی اسلام فرد، رهاکردن چیزی است که به او مربوط نیست». 

از آن حدیث برداشت می‌شود که سخن خوب، بهتر از سکوت است، چون در ترتیب کلام، مقدم شده است. ولی اگر گفتار خوب، وجود نداشت، سکوت مقدم است.

قرطبی گوید: «مردم در توضیح آفات کلام، چیزهای زیادی گفته‌اند، آن اندازه که قابل حصر نیست. حاصلش چنین است که آفات زبان، سریع‌ترین آفت انسان است که او را بیش از هر چیزی در نابودی و زیان قرار می‌‌دهد. اصل، ملازمت سکوت است تا سلامتی از آفت و رسیدن به خوبی‌ها تحقق یابد. باید سخن، مهارشده بیرون رود و با لگام تقوا افسار بخورد».

ابن قیم ـ رحمه الله ـ می‌گوید: «چه دینی دارد و چه خیری است در کسی که می‌بیند حرمت محارم خدا دریده می‌شود، حدودش ضایع می‌گردد، دینش رها می‌شود، و از سنت رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ رویگردانی می‌شود، اما او دلش سرد و ساکت، و شیطانی لال است؟! گوینده‌ی سخن باطل یک شیطان ناطق است. آیا دین بلایی جز همین افراد دارد که هرگاه خوراک و ریاست‌شان تأمین شد، دیگر برای‌شان فرقی ندارد که چه بر سر دین بیاید! بهترین‌شان فرد اندوهگین خندان است که اگر در برخی از چیزهایی که به عنوان جاه و مال و رفاه دارد، با او درگیر شوند و یا ایرادی بگیرند، تلاش می‌کند و عوض می‌گرداند، می جوید و می‌پوید و طبق توانش، سه مرحله‌ی انکار منکر را به کار می‌گیرد. اینان با این‌که از چشم خدا افتاده‌اند و دچار خشم وی شده‌اند، در دنیا بدون این‌که بفهمند به بزرگ‌ترین بلا گرفتار گردیده‌‌اند که همان دل‌مردگی است. زیرا هرگاه قلب زنده‌تر باشد، برای رضای خدا بیش‌تر خشمگین می‌شود و در یاری رساندن به دین و پیامبر کامل‌تر است.

یکی گفته است: «نگفتن حرف زشت، بهتر از گفتار اشتباه است».

شمس الدین سفارینی گفته است: «واقعاً که گفتن بهتر است، زیرا از باب تحلیه و آراستگی است و سکوت از باب تخلیه و پیراستگی است. آراستگی بهتر است. گوینده به همان چیزی می‌رسد که ساکت رسیده است و افزون بر آن نیز. در نهایت ساکت، سلامت بیش‌تری دارد، که همین برای گوینده‌ی خیر در کنار پاداش نیکو می‌رسد».

 

نویسنده: دکتر خالد سعد نجار

منبع: اصلاح