عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت     صد شكر كه اين آمد و صد حيف كه آن رفت  رمضان با تمام زيبايي هايش به پایان رسید. عمر اين ماه پر فيض و بركت به سر آمد. بايد به افصح المتكلمين ، سعدی شيرين سخن، حق داد که چنين فراغ نامه اي در […]

 

 

 

عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت     صد شكر كه اين آمد و صد حيف كه آن رفت

 رمضان با تمام زيبايي هايش به پایان رسید. عمر اين ماه پر فيض و بركت به سر آمد. بايد به افصح المتكلمين ، سعدی شيرين سخن، حق داد که چنين فراغ نامه اي در رثاي این ماه سراسر خوبی بسرايد.

برگ تحویل می‌کند رمضان               بار تودیع بر دل اخوان

یار نادیده سیر، زود برفت                 دیر ننشست نازنین مهمان

 

ماه فرخنده، روی برپیچید                  و عليک السلام یا رمضان

الوداع ای زمان طاعت و خیر                        مجلس ذکر و محفل قرآن

مهر فرمان ایزدی بر لب                   نفس در بند و دیو در زندان

تا دگر روزه با جهان آید                    بس بگردد به گونه گونه جهان

بلبلی زار زار می‌نالید                      بر فراق بهار فصل خزان

گفتم انده مبر که بازآید                      روز نوروز و لاله و ریحان

گفت ترسم بقا وفا نکند                     ورنه هر سال گل دمد بستان

روز بسیار و عید خواهد بود              تیر ماه و بهار و تابستان

تا که در منزل حیات بود                   سال دیگر که در غریبستان

به هر حال! رمضان رفت و بايد براي قدوم دوباره اش یازده ماه انتظار كشيد، آنهم اگر به قول سعدي «بقا وفا كند» اما رب رمضان هست. آري به قول سهراب سپهری « و خدایی که در این نزدیکیست »

باید بیاد آورد روزی را كه غم فراق محمد ـ كه درود خدا بر او باد ـ بر شانه ياران سنگي نمود و عقل و هوش را از سرشان ربود، عمر شمشير بر كشيده مي گفت: هرکس بگوید محمد مرده است سرش را از تن جدا می کنم. ابوبكر، مرد لحظات حساس فریاد برآورد: من كان يعبد محمداً؛ فإن محمداً قد مات، ومن كان يعبد الله؛ فإن الله حيٌ لا يموت، آنكه محمد را مي پرستد ، بداند كه محمد مرده است و آنكه خدا را مي پرستد، خداوند زنده بوده و نمي ميرد.

حال باید گفت:  من كان يعبد رمضاناً؛ فإن رمضاناً قد فات، ومن كان يعبد الله؛ فإن الله حيٌ لا يموت. بندگان رمضان بدانند كه رمضان رفت و بندگان خدا آگاه باشند كه خدا زنده و باقي است و نمي ميرد.

آری! همان خدایی که در رمضان امید به عفو و بخشش داشتیم ، همچنان با قدرت و شوکت خداست؛ اوست که صبحگاهان دست بلاکیف به طرف بندگان می گشاید تا گنهکار شب را بیامرزد و شبانگاهان بر گنهکارِ روز آغوش می گشاید، اوست که از رگ گردن به من و توی مؤمن نزدیکتر است و چون بخوانیمش ، اجابت از دراو بهر استقبال می آید.

رمضان خط پایان نیست، سوت آغاز است، آغاز زندگی ای دوباره ،آغاز تولدی نو، گویی تو در رمضان تمرین بندگی کردی تا بیاموزی یازده ماه دیگر بندگی کنی، چنان که شایسته اوست. پس از همین الان پیش به سوی زندگی و بندگی بهتر و برتر.

 

حسین سلیمان پور