دين مبين اسلام همواره به عنوان دين صلح و سازش و پيامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و سلم ـ به عنوان اسوۀ اخلاق و گذشت شناخته میشود. در اين باره بسياری از مستشرقين اقرار دارند كه اسلام در تمام حوزهها حتی در میدانهای جنگ نيز دستورات و هدايتهای جامعی را به بشريت اهدا […]
دين مبين اسلام همواره به عنوان دين صلح و سازش و پيامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و سلم ـ به عنوان اسوۀ اخلاق و گذشت شناخته میشود. در اين باره بسياری از مستشرقين اقرار دارند كه اسلام در تمام حوزهها حتی در میدانهای جنگ نيز دستورات و هدايتهای جامعی را به بشريت اهدا میكند. با بررسی تحليلی سيرۀ رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ نكته ای در سال ششم هجری بيش از ديگر موارد جلب توجه می نمايد كه پيامبر در يک حركت صلح آميز بدون صلاح جنگی به محدوده دشمن ديرين وارد میشود و با مديريت جانانهای، اوضاع وارونه را به نفع خود دگرگون می سازد.
حركت پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به سوی مدينه و وقايعی كه در مسير اتفاق افتاد منجر به انعقاد صلحنامهای بين مسلمانان و مشركين مكه گرديد كه به «صلح حديبيه» مشهور گشت. تحقق اين مهم در تاريخ اسلام چنان سرنوشت ساز بود كه خداوند در كلامش از آن به عنوان «فتح مبين» ياد كرده و در سايۀ اين فتح مبين چهار موهبت عظيم نصيب پيامبرش میگرداند: مغفرت، تكميل نعمت، هدايت و نصرت. « إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحاً مُّبِيناً * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطاً مُّسْتَقِيماً * وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْراً عَزِيزاً »[ فتح: 1ـ3] که در اين نوشتار مختصر به آن میپردازيم :
با گذری كوتاه به تاريخ اسلام در مییابيم كه بعد از آزار و اذيت مسلمانان توسط مشركين در طول ساليان متمادی و تحمل سختی و مشكلات بسيار، مانند سالهای شعب ابیطالب و هجرت به حبشه، با گسترش اسلام در شهر يثرب، پيامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و سلم ـ به همراه ياران باوفايش به آنجا هجرت نمودند و مورد استقبال گرم ديگر اصحاب خويش قرار گرفتند. به يُمن قدم مباركش آن شهر «مدينة النبي» و همراهان باوفايش «مهاجر» و ياريكنندگان مستقبلش «انصار» نام گرفتند. و اين هجرت و نصرت چنان مورد پسند خداوند متعال قرار گرفت كه رضايت ابدیاش را از مهاجرين و انصار در كلام پاكش جاودانه ساخت.
« وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ» [توبه: 100]
«پيشگامان نخستين مهاجران و انصار، و كسانی كه به نيكی روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبی پيمودند، خداوند از آنان خوشنود است و ايشان هم از خدا خوشنودند، و خداوند براي آنان بهشت را آماده ساخته است كه در زير (درختان و كاخهای) آن رودخانهها جاری است و جاودانه در آنجا میمانند. اين است پيروزي بزرگ و رستگاری سترگ.»
مشركين مكه با پيشرفت اسلام و تشكيل حكومت اسلامی در مدينه، آيندۀ بتپرستی و آيين كهن خويش را در خطر ديده، چندين توطئه و جنگ را بر عليه مسلمين تدارک ديدند كه مسلمين نيز در غالب غزوات و سرايا با نصرت و ياری خداوند و تدابير حكيمانه رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ پيروز گشته و همه را خنثی و از نهال نوپای اسلام به خوبی مواظبت نمودند. با این حال بسياری از افراد و قبايل به اسلام گرويده، يا با مسلمانان پيمان صلح و دوستی منعقد كردند.
شوق زيارت
كسب پيروزیها و گرويدن افراد و قبايل به اسلام اوضاع منطقه را به سود مسلمانان دگرگون ساخت. پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و ياران مهاجرش كه شش سال از زادگاه خويش دور بودند و مشركين راه ادای مناسک حج را بر ايشان بسته بودند همواره آتش شوق زيارت مسجدالحرام در دلهایشان شعلهور بود و رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ آرزو داشتند كه مسلمانان نيز مانند ديگر قبايل برای ادای حج به مكه تشريف ببرند.
خداوند بشارت انجام آن را در قالب رؤيايی صادقانه به رسول پاكش نويد داد. ايشان در خواب ديدند كه وارد مسجدالحرام شده، عمره بجا آوردند. بعضی از اصحاب موهای سر را تراشيده و بعضی كوتاه نمودند. قرآن نيز تعبير خواب صادقانه رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ را بشارت میدهد:
«لقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ ۖ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ ۖ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَٰلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا » [فتح: 27]
« خداوند خواب را راست و درست به پيغمبر خود نشان داده است. به خواست خدا همه شما حتماً در امن و امان و سرتراشيده و موكوتاه كرده و بدون ترس، داخل مسجدالحرام خواهيد شد، ولي خداوند چيزهائي را ميدانست كه شما نميدانستيد، و به همين جهت (قبل از فتح مكه) فتح نزديكی (كه صلح حديبيه است) پيش آورد.»
پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ اين خواب را برای صحابه تعريف نموده، همگی خوشحال گشته به ادای حج تعبير نمودند. پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ مسلمانان و ديگر اعراب را برای ادای حج دعوت نمودند و به صحابه دستور دادند كه جز شمشير غلاف شده كه سلاح عادی مسافران است سلاح ديگری با خود برندارند.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ با اين عمل میخواستند به همه اعراب و قريشيان ثابت شود كه مسلمانان فقط برای انجام عمره آمدند و به هيچ وجه قصد جنگ ندارند.
خروج پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ از مدينه
رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ در روز دوشنبه دوم ذیالقعدهٔ سال ششم هجری به قصد ادای عمره به سوی مكّه حركت نموده و عبداللّه بن اُمّ مکتوم را به جانشینی خود در مدینه منصوب کردند. در اين سفر 1400 نفر از صحابه، رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ را همراهی میکردند كه از اين تعداد چهار نفر زن از جمله امالمؤمنين امالسلمه ـ رضیاللهعنها ـ نيز همراهشان بودند.
آنان وقتی به «ذو الحلیفة» (محل كنونی مسجد شجره) رسیدند، احرام عمره بسته و تلبيه گفتند و بر شترهايی که برای قربانی به همراه خود آورده بودند پارچه انداخته و قلاده (نشانه قربانی) زدند. شترهای قربانی در جلوی كاروان حركت میكرد تا زيارتی بودن كاروان از دور هويدا باشد. گفته شده است شتر ابوجهل که در جنگ بدر به غنیمت گرفته شده بود در میان دیگر قربانیها بوده است.
توطئه قريش و تصميم رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ
در دو منزلی مکه به پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ خبر رسید که مشرکان مکه از حرکت مسلمانان مطّلع گرديده و سوگند خوردهاند که مانع ورودتان به مکه شوند. آنان جنگجویان خود را در خارج مکه مستقر کردهاند.
با شنیدن این خبر، رسول خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمودند: «وای بر قریش! جنگ آنان را نابود کرد.»
«قريش از من چه میخواهد؟! چرا شيفتهی جنگ است؟ چرا نمیگذارد من با مردم ديگر در ارتباط باشم… سران قريش چه ميپندارند؟! به خدا سوگند من در راه رسالت خودم مبارزه خواهم كرد تا اين دين آشكار گردد يا من در اين راه كشته شوم.»
آنگاه با صحانه مشوره نموده و تصميم گرفتند بدون مواجهه با جنگجويان قريش، براى انجام عمره خود را به مكه برسانند. و با هر كسى كه در مقابلشان ايستادگی نمود مبارزه نمايند. كه در صورت جنگ و كارزار در ماه حرام، مسئوليتش برعهده قريش خواهد بود، چون باعث جنگ گرديده است.
ورود به حديبيه
کاروان مسلمانان با راهنمایی چند تن از بنی اسلم، از بیراهه مسیر خود را به سوی مکه ادامه دادند تا با جنگجویان قریش مواجه نشود.
آنان راه اصلی مكه كه از تنعيم میگذشت را رها نموده و به جهت دورشدن از نيروهای دشمن پس از عبور از راههاى سخت به منطقه «حديبيه» رسيدند.
مشركين وقتي تغيير مسير مسلمانان را متوجه شدند، خالد بن ولید را با دویست سوار به مقابله مسلمانان فرستادند.
گفته شده كه در این مسیر، مسلمانان برای اولین بار نماز خوف به جا آوردند، تا وقتی يک گروه در نمازند گروه ديگر مراقب حملهی احتمالی دشمن باشند.
هنگامی که قافله مسلمانان به منطقه حدیبیه رسید، ناگهان (قَصواء) شتر پیامبر بر زمین نشست. و مسلمانان به فرمان رسول خدا در همان ناحیه فرود آمدند. به معجزه پیامبر، چاه خشکی که در آنجا بود، پر آب شد تا همه سیراب شدند و حتی چندین بار باران بارید.
حديبيه در یک منزلی (22 كيلومترى غرب شهر) مکه و نُه منزلی مدینه قرار دارد كه قسمتی از آن داخل حرم و قسمت دیگر آن خارج از حرم میباشد و نامش برگرفته از اسم چاه حدیبیه یا درختی به نام حَدْباء است که در آن ناحیه قرار داشته است.
مدت زمانی كه مسلمانان در حديبيه حضور داشتند، در قسمت بيرون حرم اسكان نمودند، ولی برای نماز به قسمت حرم تشريف میآوردند.
پيام صلح و دوستی مسلمانان
مشركين چند نماینده به اردوی مسلمانان نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرستادند و پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ توسط ایشان پيام فرستاد که قصد جنگ ندارد و فقط برای زیارت خانه خدا آمدهاند.
اما قریش میگفتند: اگر محمد قصد جنگ نیز نداشته باشد باز هم هرگز اجازه نمیدهیم وارد مکه شود آنان ورود مسلمانان به مکه، پس از شكست سال قبل در جنگ احزاب را نوعی تحقیر برای خود میدانستند.
بعضي مورخين نوشتهاند: در اين بين چندين جنگجوی ورزيده از مشركين حملاتی را به مسلمانان انجام دادند تا شايد بتوانند كسانی را به اسارت گرفته تا ابزاری برای فشار بر مسلمين در دست داشته باشند، اما نتوانستند كاری از پيش برند و همه آنها توسط نگهبانان مسلمان اسير شدند. وقتي اسيران را خدمت رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ بردند پيامبر همه آنها را آزاد نمودند.
حضرت عثمان ـ رضی الله عنه ـ نماينده پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ
پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ حضرت عثمان را به عنوان نماینده به مکه فرستاد تا به قريش بگويد ما براى جنگ نيامدهايم، بلكه براى تعظيم خانه خدا آمده و پس از قربانى شترانمان، شهر را ترک خواهيم كرد. همچنين حضرت عثمان وظيفه داشت با مسلمانان ضعيف مقيم مكه ملاقات نموده و آنها را به آيندهای نزديک اميدوار سازد.
حضرت عثمان ـ رضی الله عنه ـ سه روز در مكه ماند و با تک تک اشراف مكه سخن گفته آنان را به پذيرش صلح دعوت داد، که البته اين اقدام نيز حاصلى در بر نداشت.
چون حضرت عثمان از رایزنی با مشرکین فراغت یافت به او پیشنهاد کردند که طواف خانهٔ كعبه نمايد؛ ولی او این پیشنهاد را رد کرد و حاضر نشد پیش از رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ كعبه را طواف کند.
بيعة الرضوان
مشرکان اجازه بازگشت به عثمان ندادند و در پی آن، شایع شد که قریش وی را به قتل رساندهاند.
خبر شهادت حضرت عثمان بسيار تحريک كننده بود، زيرا كشتن سفيران قوم بسيار ناپسند بود رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ نيز آزرده خاطر گرديده، آماده جنگ شدند و فرمودند: از اینجا حرکت نمیکنیم تا تکلیفمان را با این جماعت یکسره کنیم! آنگاه در زير سايه درختی اصحاب ـ رضی الله عنهم ـ را برای بیعت فراخواندند. با شنيدن نداي بيعت رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ ، صحابه گروه گروه به سمت آن حضرت هجوم آورده و با ایشان بیعت کردند، بيعت برای ماندن با رسول الله و عدم فرار، بيعت ايستادگي در برابر مشركين تا پاي جان، بيعت تا پاي مرگ. و شايد بيعت براي خونخواهی عثمان.
در هنگام بيعت، رسولخدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ دست خود را به دست دیگر نهادند و گفتند: «هذه عَن عُثمان» این هم بیعت از جانب عثمان!
در اين هنگام خبر رسيد که عثمان کشته نشده بلكه در مکه محبوس است.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و سلم ـ این بیعت را زیر درخت از مسلمانان گرفتند. حضرت عمر دست آن حضرت را گرفته بود، و معقل بن یسار شاخهٔ درخت را گرفته، و از بالای سر رسولالله دور میساخت. این همان بیعتی است كه خداوند متعال در قرآن مجيد رضايت خود را از بيعتكنندگان زير درخت اعلان نموده است و به اين سبب به بيعة الرضوان مشهور گشته است.
«لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ» [ فتح: 18]
« خداوند از مسلمانان بسیار خشنود گردید آنگاه که با تو زیر آن درخت بیعت میکردند.»
و نيز در عظمت اين بيعت ميفرمايد:
« إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ »
« بیگمان كســـانی كه ( در بيعةالرضـوانِ حديبيّه) با تو پيمان (جان) ميبندند، در حقيقت با خدا پيمان ميبندند، و در اصل (دست خود را كه در دست پيشوا و رهبرشان پيغمبر میگذارند، و دست رسول بالای دست ايشان قرار میگيرد، اين دست به منزله دست خدا است و) دست خدا بالای دست آنان است !»
بيعت مسلمين با رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ ، ترس و وحشت را در دلهای مشرکین انداخت، آنان به خوبی درک کردند كه مسئله بسيار جدی است و از طرفی آنان توان جنگی خود را نيز از دست داده بودند، لذا سهیل بنعمرو را برای عقد قرارداد صلح خدمت رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرستادند. و تاكيد كردند كه به هيچ وجه امسال ورود مسلمانان به مكه ممكن نيست.
پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ با ديدن سهيل فرمودند:
«کارتان آسان شد؛ این جماعت قصد صلح دارند که این مرد را روانه کردهاند!»
مفاد صلحنامه
سهیل آمد و بسیار با آن حضرت سخن گفت، و پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ چون به فوايد این صلح آگاه بودند انعطاف زیادی نشان دادند تا بالاخره بر مواد صلحنامه اتفاقنظر حاصل کردند.
مفاد صلحنامه از این قرار بود:
۱. پیامبر و یارانش امسال را بازگردند، و وارد مکه نشوند؛ سال آینده که فرا رسید، مسلمانان وارد مکه شوند و سه روز در مکه اقامت کنند؛ اسلحهٔ معمولی سوارکار، یعنی شمشیر غلاف کرده، با خود داشته باشند؛ و هیچکس به هیچ عنوان تعرضی به آنان نکند.
۲. به مدت ده سال، میان طرفین درگیری نشود؛ و مردم در امان باشند، و دست از آزار یکدیگر بردارند.
۳. هر کس دوست داشته باشد که در این قرارداد صلح به طرف پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ ملحق شود، الحاق او به رسمیت شناخته شود؛ و هرکس نیز دوست داشته باشد که در این قرارداد به طرف قریش ملحق شود، الحاق او به رسمیت شناخته شود؛ و هر قبیلهای که به هر یک از دو طرف ضمیمه گردید، جزئی از آن طرف قرارداد لحاظ شود؛ و هر تعدّی و تجاوزی که به آن قبیله بشود، تعدی و تجاوز به آن طرف قرارداد محسوب گردد.
۴. اگر افرادی از قبیلهٔ قریش بدون اذن اولیائشان بگریزند و به مدينه بروند، مسلمانان آنان را به نزد قریش بازگردانند؛ اما اگر کسی از مسلمانان بگریزد و به نزد قریش برود، او را باز نگردانند.
آنگاه رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ حضرت علی را فراخواندند تا صلحنامه را بنویسد.
پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمودند بنويس: «بسم الله الرحمن الرحیم». سهیل گفت: رحمان را که ما نمیدانیم کیست؟ بنویس: باسمک اللهم! پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ نیز امر فرمودند همین عبارت نوشته شود.
آنگاه فرمودند: «هذا ما صالح علیه محمد رسولالله.»
سهیل گفت: اگر ما میدانستیم که تو رسولخدایی، از رفتن به خانهٔ خدا تو را باز نمیداشتیم و با تو جنگ نمیکردیم! نه؛ بنویس: محمدبن عبدالله!
آنحضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمودند:
« إنی رسولالله وإن کذبتُمونی»
من رسول خدا هستم هرچند شما مرا تکذیب کنید!
وقتی حضرت علی را امر فرمودند بنویسد: محمد بن عبدالله، و کلمهٔ «رسولالله» را محو کند، حضرت علی از محو کردن این کلمه خودداری کرد؛ آن حضرت با دست خودشان آن را محو کردند.
بستن قرارداد صلح با مشركين و رفتاری كه قريش با پيامبر و مسلمين در پيش گرفتند مورد رنجش بعضی از مسلمانان گرديد كه پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ آن را دستوری از طرف خداوند دانسته و خود را مجری آن معرفی كرد و تاكيد نمود كه خداوند رسولش را تنها نمی گذارد.
گشودن احرام عمره
وقتی رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ از نوشتن صلحنامه فراغت یافتند، فرمودند: «قوُمُوا فَانحروا» «برخیزید و قربانیهایتان را ذبح کنید!»
اين امر براى جمعى از مسلمانان بسيار ناگوار بود، چرا كه بيرون آمدن از احرام بدون انجام مناسک عمره در نظر آنها امكان پذير نبود لذا هیچیک از آنان از جای بر نخاست.
آن حضرت سه بار سخنشان را تکرار کردند. وقتی هیچیک از آنان از جای برنخاست، پیامبر نزد اُمّسلمه رفتند و موضوع را با او در ميان گذاشتند.
ام المؤمنين فرمودند: ای رسولخدا، اگر دوست دارید که چنان کنند، بیرون شوید و با هیچکس حتی یک کلمه حرف نزنید و شتر خودتان را قربانی کنید، و سلمانی خودتان را صدا بزنید تا سرتان را بتراشد!
رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ برخاستند و بیرون شدند، و با احدی صحبت نکردند، شترشان را نحر کردند، و سلمانی را صدا زدند و سرشان را تراشید.
صحابه که چنین دیدند، همگی برخاستند و قربانی کردند و سرهای یکدیگر را تراشیدند و دستور پيامبر دقيقا اجرا شد.
آن حضرت برای مسلمانانی که سر تراشیدند، سهبار، و برای مسلمانانی که به جای سر تراشیدن مویشان را كوتاه کردند، یک بار طلب مغفرت نمودند.
بازگشت به مدينه
پس از بيست روز مسلمين از حديبيه آهنگ مدينه كردند، اما كوهى از غم و اندوه بر قلب آنها سنگينى مینمود، چرا كه ظاهر قضيه يک ناكامى و شكست بود ولى خبر نداشتند كه در پشت داستان صلح حديبيه چه پيروزیهايى براى مسلمانان و آينده اسلام نهفته است، و در همين هنگام بود كه سوره فتح نازل شد تا بشارت فتح عظيمى را به پيامبر گرامى اسلام داده باشد.
عمرة القضا
در سال هفتم هجري پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به همراه دو هزار نفر از مسلمين (كسانی كه در صلح حديبيه ايشان را همراهی نموده بودند و گروهی ديگر از مسلمانان) برای انجام عمره و زیارت کعبه به شهر مکه تشريف بردند، اهل مكه راهها را برای ورود مسلمانان باز گذاشتند و خانههای خود را بستند و به كوههای اطراف مكه بيرون شدند.
بلال در کنار کعبه اذان گفت پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و مسلمانان سه روز در مكه ماندند و مراسم حج را به جا آوردند. و پس از قربانی به مدینه بازگشتند.
پس از ادای عمره پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ با حضرت ميمونه بنت حارث ـ رضیاللهعنها ـ ازدواج نمودند. امالمؤمنين ميمونه خاله خالد بن وليد قهرمان قريش بود.
نقض صلحنامه
هنوز دو سال از پیمان صلح نگذشته بود که مشرکان مکه يک بند از صلح نامه (یعنی ترک مخاصمه و جنگ) را نقض کردند. در سال هشتم هجری بين قبیله بنی خزاعه (همپيمان مسلمانان) و قبیله بنی بکر (همپیمان قریش) نبردی رخ داد، مردانی از قریش به نفع بنی بکر، افرادی از بنی خزاعه را کشتند. این به معنای نقض صلح حدیبیه بود و با اینکه ابوسفیان شخصاً برای عذرخواهی به مدینه رفت، عذرش پذیرفته نشد و در اندک مدتی، پیامبر با سپاهی انبوه، که در زمان صلح و گسترش اسلام گردآمده بودند، عازم فتح مکه شد.
فتح مكه
رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ با دههزار نيرو به سوی مكه بيرون شدند.
آنان شب هنگامی که به مكه رسيدند و در اطرافش مستقر گرديدند، مشركين از زيادی لشكر اسلام به وحشت افتادند. ابوسفيان بزرگ قريش به خدمت پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ رسيد و مسلمان شد.
سرانجام در هفدهم رمضان سال هشتم هجری مسلمانان با دستههايی منظم با فروتنی و تواضع وارد مكه شدند .
در اين روز رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ عفو عمومی اعلام نموده فرمودند: هر كس وارد خانهی ابوسفيان شود در امان است، هر كس وارد مسجدالحرام شود در امان است و هر كس در خانهاش بماند و برای جنگ بيرون نشود نيز در امان است.
همچنين دستور دادند كه اموال اهل مكه در امان باشد و مسلمانان نبايد بر كسی سلاح بكشند مگر اينكه مشركی قصد جنگ داشته باشد.
به اين تفصیل، شهر مكه با كمترين جنگ و خونريزی فتح گرديد و با گذشت و مهرباني رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ اسلام در قلوب ساكنين آن ماندگار گشت.
رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ وارد مسجدالحرام شدند و طواف نمودند، آنگاه كليد خانه را گرفتند و بر دروازهی آن ايستادند و فرمودند: «لا إله إلا الله وحده، صدق وعده، ونصر عبده» هيج معبودی به جز الله نيست. تنها و بیشريک است. وعدهاش راست است و بندهاش را ياری میكند.
تمام افتخارات بیارزش است و تمام خونهای جاهليت بخشيده شده است.
ای مردم! الله مهربان كبر و خودپسندی جاهليت را از شما دور كرد. شما فرزند آدم هستيد و آدم از خاک آفريده شده است.
سپس پرسيدند: ای قريش! فكر میكنيد من با شما چگونه برخورد خواهم كرد.
مردم گفتند: بسيار خوب، زيرا تو برادری بخشنده و برادرزادهای بخشنده هستی!
پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمودند: من چنان با شما رفتار میكنم كه يوسف با برادرانش رفتار كرد.
با آنكه اهل مكه به پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و يارانشان بسيار ستم كرده و آنان را از خانه و كاشانهشان بيرون كرده بودند و چندين مرتبه با مسلمانان جنگهايی خونين به راه انداخته بودند آن رسول مهربانی ايشان را مورد عفو و بخشش قرار دادند.
سپس وارد خانهی كعبه گرديدند و سيصد و شصت بت موجود در كعبه را شكستند و بيرون ريختند و فرمودند : «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا»
بعد از آن بلال بر فراز كعبه رفت و اذان گفت تا همه بدانند كه كعبه خانهی يكتاپرستی است و بتپرستی براي هميشه برچيده شده است.
پيامدهاى صلح حديبيه
مسلمانان از اين صلح چند امتياز و پيروزى مهم به دست آوردند.
عملا به مشركين مكه نشان دادند كه آنها قصد كشتار ندارند و براى شهر مقدس مكه و خانه خدا احترام فراوان قائلند، همين امر سبب جلب قلوب جمع كثيرى به سوى اسلام شد.
قريش براى اولين بار اسلام و مسلمين را به رسميت شناختند مطلبى كه دليل بر تثبيت موقعيت آنها در جزيره عربستان بود.
بعد از صلح حديبيه مسلمانان براحتى میتوانستند همه جا رفت و آمد كنند، و جان و مالشان محفوظ بماند، و عملا با مشركان از نزديک تماس پيدا كردند، تماسى كه نتيجهاش شناخت بيشتر اسلام از سوى مشركان و جلب توجه آنها به اسلام بود.
بعد از صلح حديبيه راه براى نشر اسلام در سراسر جزيره العرب گشوده شده، و آوازه صلحطلبى پيامبر، اقوام مختلفى را كه برداشت غلطى از اسلام و شخص پيامبر داشتند به تجديد نظر وادار كرد، و امكانات وسيعى از نظر تبليغاتى به دست مسلمانان افتاد.
صلح حديبيه راه را براى گشودن «خيبر» و بر چيدن اين غده سرطانى يهود كه بالفعل و بالقوه خطر مهمى براى اسلام و مسلمين محسوب میشد هموار ساخت.
اصولا وحشت قريش از درگيرى با سپاه هزار و چهارصد نفرى پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ كه هيچ سلاح مهم جنگى با خود نداشتند و پذيرفتن شرائط صلح خود عامل مهمى براى تقويت روحيه طرفداران اسلام و شكست مخالفان بود كه تا اين اندازه از مسلمانان حساب بردند.
بعد از ماجراى حديبيه پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ نامههاى متعددى به سران كشورهاى بزرگ ايران و روم و حبشه، و پادشاهان بزرگ جهان نوشت، و آنها را به سوى اسلام دعوت كرد، و اين به خوبى نشان میدهد كه تا چه حد صلح حديبيه اعتماد به نفس به مسلمين داده بود كه نه تنها در جزيره عرب كه در دنياى بزرگ آن روز دين خود را گسترش می دهند.
از آن پس هر كسى كمترين شعورى داشت و درباره اسلام چيزى مى شنيد مسلمان مى شد. به گفته مورخان، در صدر اسلام فتحی عظیمتر از فتح حدیبیه صورت نگرفت، زیرا در پرتو آن، آتش جنگ فرو نشست و دعوت به اسلام رواج گرفت و اسلام در سراسر جزیرةالعرب گسترش یافت؛ به گونهای که از آغاز پیمان صلح تا نقض آن (۲۲ ماه)، تعداد کسانی که به اسلام گرویدند، بیش از کل تعداد مسلمانان تا آن زمان بود، و بزرگان قریش، مانند: عمروبن عاص و خالدبن ولید، در همین دوران به اسلام گرویدند.
نتيجهگيری
امروزه نيز اگر جوامع اسلامی با تبعيت از الگوی نبوی، با دوستان و دشمنانشان صلحی پايدار برقرار نموده و در سايه امنيت حاصله، مشكلاتی كه اسلام را هدف توهين دشمن قرار داده حل نمايند، در سايه تحصيل و كار، رقابت علمی و اقتصادی را سالم نموده، برای حل اختلاقات داخلی و خارجی خويش كوشش نمايند، و با عدم خريدهای كلان نظامی و هزينههای هنگفت تسليحاتی، سرمايههای جهان اسلام را صرف پيشرفت و توسعه و فقرزدايی نمايند و با اعلان بیطرفي از گروههای تندروی اسلامی كه بيشتر آبروی اسلام را به خطر می اندازند و اسلام را دين ترور و ارهاب معرفی مینمايند، برای رفع سوء تفاهمات در منطقه كوششهای فكری و عملی انجام دهند. بدونشک مانند خير القرون در آخرالزمان نيز موهبت الهی شامل حال ما نيز خواهد گرديد و بدون حضور سرور كائنات، مدينه فاضله دوباره احيا خواهد شد..
« مَنْ كَانَ يَعْبُدُ مُحَمَّدًا ـ صلی الله علیه و سلم ـ فَإِنَّ مُحَمَّدًا قَدْ مَاتَ، وَمَنْ كَانَ يَعْبُدُ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ حَيٌّ لاَ يَمُوتُ، »
باميد آن روز.
ــــــــــــــــــــــــــ منابع:
ابن هشام، عبدالملك بن هشام، - 213ق.، زندگانی حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیامبر اسلام / تالیف ابن هشام؛ مترجم هاشم رسولی محلاتی. تهران: کتابچی، ۱۳۷۵.
ابن هشام، عبدالملك بن هشام، - 213ق.، السیرة النبویة،، بیرو، دار احياء التراث العربي. 1985م
كاندهلوي، محمد ادريس، سيرت مصطفي، مترجم محمدامين حسين بر،
مبارکفوری، صفی الرحمن، 1943 ـ ، خورشید نبوت؛ ترجمهٔ فارسی «الرحیق المختوم» تالیف: شیخ صفی الرحمن مبارکفوری، ترجمه: محمد علی لسانی فشارکی، نشر احسان 1388
نارويي، داود، 1359ـ ، رسول خاتم، پژوهشي تحليلي در زندگاني پيامبر اسلام، تهران، احسان، 1391
واقدي، محمد بن عمر، 130- 207ق.، مغازى؛ تاريخ جنگهاى پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ ص)، محمد بن عمر واقدى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى،، 1369ش.
ياقوت حموي، ياقوت بن عبدالله، 574-626ق. معجم البلدان.
يثربي، سيديحيي، 1321 ـ، محمد پيامآور صلح و آزادي، تهران، اميركبير، 1393
و چند منبع اينترنتي
***
عبدالقادر تاجیکی / مجله انوار(نشریه داخلی حوزه علمیه انوارالعلوم خیرآباد / شماره 6)