فرزندان آن حضرت صلی الله علیه و سلم، چهار دختر (۱) و دو پسر بودند. پسران: قاسم و ابراهيم نام داشتند.(۲) همه فرزندان پيامبر صلی الله علیه و سلم از ام‌المؤمنين خديجه متولد گرديدند، به جز ابراهيم كه مادرش حضرت ماريه بود. خداوند نخواست پسران آن حضرت صلی الله علیه و سلم در دنيا مدتي طولاني زندگي كنند و يكي بعد از ديگري وفات نمودند.

مقدمه:
پانزده سال قبل از بعثت، رسول الله صلی الله علیه و سلم در بيست و پنج سالگي با حضرت خديجه بنت خويلد ازواج فرمودند. خديجه زني با اخلاق بود كه جايگاه رسالت و پيامبري رسول‌الله صلی الله علیه و سلم را خوب مي‌دانست. او عمري را با سعادت و خوشبختي با پيامبر صلی الله علیه و سلم زندگي كرد.
فرزندان آن حضرت صلی الله علیه و سلم، چهار دختر (۱) و دو پسر بودند. پسران: قاسم و ابراهيم نام داشتند.(۲) همه فرزندان پيامبر صلی الله علیه و سلم از ام‌المؤمنين خديجه متولد گرديدند، به جز ابراهيم كه مادرش حضرت ماريه بود. خداوند نخواست پسران آن حضرت صلی الله علیه و سلم در دنيا مدتي طولاني زندگي كنند و يكي بعد از ديگري وفات نمودند.
اما دختران آن حضرت: زينب، رقيه، ام‌كلثوم و فاطمه نام داشتند كه در خانواده‌اي گرم و صميمي بزرگ شدند، آنان دوران طفوليت را با پدري مهربان و مادري خوش اخلاق سپري كردند و با بهترين مردان زمان ازدواج نمودند از حضرات زينب، رقيه و فاطمه فرزنداني نيز به دنيا آمد. سه نفر از دختران پيامبر صلی الله علیه و سلم در حيات پدر وفات نمودند و چهارمي نيز بعد از شش ماه از وفات پيامبر صلی الله علیه و سلم به آنها ملحق شد.
إن شاالله در اين نوشتار فرزندان رسول صلی الله علیه و سلم را معرفي خواهيم كرد و به اختصار به زندگي آنان خواهيم پرداخت.

قاسم
قاسم اولین فرزند رسول خدا صلی الله علیه و سلم بود که از ام المؤمنین خدیجه متولد گشت.
به خاطر اسم او، کنیه پیامبر صلی الله علیه و سلم را « ابوالقاسم » گذاشتند، قاسم آن‌قدر زنده بود که می‌توانست راه برود.(۳)
او هنور دو سالش تمام نشده بود که به علت نامعلومی درگذشت. او را در قبرستان ابوطالب مکه دفن کردند. پس از وفات او عاص بن وائل سهمى پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم را ابتر خواند و سوره کوثر در پاسخ وى نازل گردید.(۴)

زینب كبری
زینب بزرگ‌ترین دختر پیامبر صلی الله علیه و سلم است که در سال ۳۰ عام الفیل، هنگامی که پیامبر سی ساله بود متولد شد (۵) او پیش از اسلام با پسرخاله‌اش ابی‌العاص بن ربیع ازدواج كرد. ابی‌العاص مردی تاجر و ثروتمند و شخصی امانت‌دار بود. (۶) نام اصلی ابی‌العاص، قاسم بوده و به «جرو البطاء» (یعنی فرزند سرزمین بطی) مشهور بوده است.(۷)
زینب مانند مادر و سه خواهر دیگرش اسلام آورد و چون ابی‌العاص بر كفرش باقی بود، او نیز همراه شوهرش در مكه ماند و با پیامبر صلی الله علیه و سلم به مدینه هجرت نكرد.
با مسلمان شدن زینب، روابط آن دو به هم خورده بود؛ بزرگان قریش از او خواستند، تا زینب را طلاق دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد. (۸) پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز هیچ قدرتی در مکه نداشت تا بتواند آنها را از هم جدا نموده و یا او را مجبور به طلاق زینب نماید.(۹)
ابی‌العاص همراه قریش در جنگ بدر شركت نمود و به دست مسلمین اسیر گشت. حضرت زینب گردنبندی را كه در روز عروسی‌‌، از مادرش خدیجه هدیه دریافت كرده بود، برای آزادی شوهرش به مدینه فرستاد.
وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم گردنبند را دیدند، یاد حضرت خدیجه برای‌شان زنده گشت و بسیار متأثر گردیدند و به اصحاب رضی الله عنه فرمودند: « اگر صلاح می‌دانید اسیر زینب را آزاد نماییم و گردنبند را نیز برگردانیم.»(۱۰)
مسلمانان با اشتیاق سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم را پذیرفتند و ابی‌العاص را بدون فدیه آزاد نمودند.
رسول الله صلی الله علیه و سلم از او قول گرفتند كه زینب را نزد ایشان به مدینه بفرستد.
حضرت زینب پس از جنگ بدر به مدینه هجرت كرد و در حفاظت و حمایت پدرش صلی الله علیه و سلم در آنجا ساكن گردید.
چنانکه قبلاً بیان شد به جهت اینكه ابوالعاص شخصی تاجر، امانتدار و درستکار بود، مردم مکه اموال تجاری فراوانی به او سپرده بودند، تا برایشان تجارت کند. در جمادی‌الاولی سال ششم هجری مسلمانان با خبر شدند كه قافله‌ای از قریش به همراه مال التجاره‌ی بسیاری از شام به سوی مکه در حركت است، ابی‌العاص نیز در آن قافله حضور داشت. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم زید بن حارثه را به همراه یک صد و هفتاد سوار جهت دستگیری آنها اعزام نمودند.
سپاه اسلام در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروان‌های مکه به مدینه در منطقه‌ای به نام «عیص» با کاروان قریش برخورد نمود که این واقعه به «سریه زید بن حارثه به عیص» نامیده ‌شد.
سپاه اسلام اموال کاروان را تصرف نموده گروهی از کاروانیان را دستگیر کردند. ولی ابوالعاص موفق به فرار گردید و به مکه گریخت و پس از چندی، جهت بازپس‌گیری اموالش به مدینه سفر کرد و در نیمه‌های شب به طور مخفیانه وارد شهر شد (۱۱) و در تاریكی شب خود را به خانه زینب رساند و از او امان خواست. حضرت زینب نیز او را در خانه‌اش پناه داد.
وقت نماز صبح كه مسلمانان پشت سر پیامبر صلی الله علیه و سلم در نماز ایستاده بودند، زینب خود را به مسجد رساند و با صدای بلندی كه همه بشنوند فریاد زد: ای مردم! من ابی‌العاص بن ربیع را پناه دادم.
وقتی رسول الله صلی الله علیه و سلم از نماز فارغ گشتند به صحابه رضی‌الله عنه رو نموده فرمودند: قسم به خدایی كه جان محمد در دست اوست، من از این موضوع چیزی نمی‌دانستم تا اینكه حال شنیدم آنچه شما شنیدید (كه زینب به ابی‌العاص پناه داده است.) ابی العاص از كم‌ترین مسلمانان امان خواسته است و من به كسی كه زینب او را پناه داده است امان دادم.
سپس به خانه‌ی حضرت زینب تشریف بردند و ابی‌العاص را در آنجا دیدند. به زینب فرمودند: او را گرامی دار و با احترام از او پذیرایی كن. ایشان به حضرت زینب یادآور شدند كه تو بر او حلال نیستی، زیرا تو مسلمانی، و ابی‌العاص مشرك است.
پیامبر صلی الله علیه و سلم ابوالعاص را احترام نموده و از صحابه رضی الله عنهم اجازه خواستند تا آنچه از اموال او گرفته شده، برگردانده شود. صحابه رضی‌الله عنهم قبول فرمودند و آنچه را از اموالش مصادره شده بود به او برگرداندند، حتی كم‌ترین چیزی باقی نماند.
وقتی ابوالعاص به مكه برگشت اموال قریش را به ایشان برگرداند و به آنها گفت: ای قوم قریش! آیا چیزی از اموال شما در دست من باقی مانده است؟ گفتند: نه! ابی‌العاص گفت: من گواهی می‌دهم كه خدای قابل ستایش، یكی است و محمد صلی الله علیه و سلم بنده و فرستاده خدا است. أشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدًا عبده ورسوله. به خدا قسم! من تا به حال فقط به این خاطر مسلمان نشدم كه شاید شما فكر می‌كردید من با مسلمان شدن، می‌خواهم اموال شما را صاحب شوم. حال كه خداوند اموال شما را كامل به شما بگرداند و من هم از تحویل اموال‌تان فارغ گردیدم اسلام آوردم. (۱۲)
ابوالعاص در ماه محرم سال ۷ هجری در حالیکه مسلمان شده بود، به مدینه هجرت كرد و به حضور رسول‌الله صلی الله علیه و سلم رسید. پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز زینب همسر او را به او برگرداند. (۱۳)
حضرت زینب بعد از مسلمان شدن ابی‌العاص، مدتی بیش زندگی نكرد. او یك سال بعد، در سال هشتم هجری وفات كرد (۱۴) ام‌ایمن با ام‌المؤمنین سوده و ام‌المؤمنین ام‌سلمه او را غسل دادند. پیامبر‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به آنها فرمود: او را سه یا پنج بار و اگر خواستید، بیشتر غسل دهید و با سدر و کافور او را بشوئید و چون از غسل دادن او فارغ شدید، مرا خبر کنید. وقتی کار غسل دادن زینب تمام شد، پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پیراهن خود را داده و فرمود: آن را چسبیده به بدنش بر او بپیچند.(۱۵)
در مورد علت وفات زینب گفته‌اند: زمانی که از مکه به مدینه می‌آمد، مردانی از قریش به تعقیب وی برخاستند و دو نفر به نام‌های هبار بن اسود و نافع ‌بن عبدالقیس به او رسیده و هودج او را آماج تیر قرار دادند، چنانکه گفته‌اند او باردار بوده و فرزندش را در اثر ترس سقط نمود.(۱۶)
او در اثر این اتفاق بیمار شد و بهبود نیافت، تا در سال ۸ هجری درگذشت.(۱۷) پیامبر صلی الله علیه و سلم نماز جنازه‌اش را خواندند و در بقیع دفن شد.
از او دختری كوچك به نام امامه [و پسری به نام علی] (۱۸) باقی ماند. امامه همان كودكی است كه رسول الله صلی الله علیه و سلم او را دوست می‌داشتند و نوازشش می‌كردند و با دیدن او به یاد مادرش زینب می‌افتادند. امامه هنگامی که رسول‌الله صلی الله علیه و سلم نماز می‌گزاردند، بر دوش آن حضرت بالا می‌رفت. پیامبرصلی الله علیه و سلم هنگامی که به سجده می‌رفتند او را بر زمین می‌گذاشتند و هنگامی که بلند می‌شدند دوباره او را برمی‌داشتند.(۱۹)
ابوالعاص نیز در ذی‌حجه سال ۱۲ هجری درگذشت.(۲۰)

رقیه مهاجر
حضرت رقیه در سال ۶۰۳ میلادی هفت سال قبل از بعثت در مکه متولد گشت. (۲۱) او پیش از اسلام به عقد عتبة بن ابى لهب درآمد(۲۲) ولی پس از نزول سوره «تبت یدا ابى لهب» و پیش از عروسى به دستور ابولهب و همسرش ام‌جمیل از وى جدا گشت.(۲۳)
بیهقی نوشته است: البته پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قبلاً طلاق رقیه را از عتبه خواسته بود و خود رقیه نیز خواستار طلاق بود. ولی نزول سوره مسد و به دلیل مسلمان‌شدن رقیه، عتبه او را طلاق داد.(۲۴)
در سال سوم هجری حضرت عثمان رضی الله عنه با حضرت رقیه ازدواج كرد و وقتی آزار و اذیت مشركین در مكه بر مسلمانان شدت گرفت، به همراه حضرت رقیه به حبشه هجرت كرد. آنان به همراه تعدادی از مسلمین، اولین كسانی بودند كه به جهت حفاظت دین‌شان به حبشه هجرت كردند.
در حبشه فرزند حضرت رقیه به نام عبدالله متولد شد و موجب مسرت و خوشحالی ایشان گردید. با ولادت عبدالله روح تازه‌ای در زندگی ایشان دمیده شد و از رنج و ناراحتی كه به علت دوری از وطن و اقوام ایشان را رسیده بود، كاسته شد.
بعد از چندی مهاجرین فكر ‌كردند كه مشركین در مكه دست از آزار و اذیت مسلمین برداشتند، پس تعدادی از آنان به مكه برگشتند و حضرت عثمان و همسرشان نیز به همراه آنان بودند. ولی اوضاع هیچ تغییری نكرده بود و آزار و اذیت مسلمین همچنان ادامه داشت.
با ورود حضرت رقیه به مكه، دردی بر غم‌هایش افزوده شد، او متوجه شد كه مادرش خدیجه كبری وفات نموده‌اند، ولی با دیدن پدرش صلی الله علیه و سلم درد فراغش كاهش یافت. او در چهره رسول الله صلی الله علیه و سلم اثری را مشاهده كرد كه با آن غم و اندوهش را فراموش نمود.
در تاریخ اسلام حضرت رقیه به «ذات الهجرتین» ملقب است، زیرا ضمن هجرت به مدینه، به حبشه نیز هجرت نموده است. همچنین در بعضی منابع از دو بار هجرتش به حبشه به همراه حضرت عثمان رضی الله عنه نیز یاد شده است.(۲۵)
سكونت حضرت رقیه در مكه طولی نكشید، او قبل از رسول الله صلی الله علیه و سلم به همراه شوهرش حضرت عثمان رشی الله عنه به مدینه هجرت كرد. (۲۶) و در آنجا زندگی آرام و راحتی را سپری می‌نمود. اما طولی نكشید كه با وفات فرزند شش ساله‌اش عبدالله، سخت آزمایش گردید. عبدالله در سال چهارم هجری به سبب مرض [و عفونتی] كه از نوك زدن خروس به صورتش به وجود آمد، وفات یافت. (۲۷) از آن پس غم و اندوه بر او چیره گشت و با مریضی و تب شدید در بستر مریضی افتاد و شوهرش از او مراقبت می‌نمود. در این هنگام مسلمین برای غزوه‌ی بدر بیرون شدند، ولی حضرت عثمان نتوانست در این غزوه حاضر شده و مسلمانان را همراهی كند، او به دستور پیامبرصلی الله علیه و سلم برای پرستاری و مراقبت از حضرت رقیه در مدینه ماند.
حضرت رقیه در رمضان سال دوم هجری) مارس۶۲۴ میلادی) سه روز بعد از غزوه بدر در بیست و یك سالگی در مدینه وفات یافت.
خداوند چنان خواسته بود كه وقتی زید بن حارثه رضی الله عنه بشارت پیروزی مسلمانان در غزوه بدر را به مدینه آورد، حضرت رقیه وفات نموده، و حضرت عثمان رضی الله عنه جهت تدفین او بر قبرش حضور داشت.
مرگ وى را بر اثر بیمارى حصبه ذكر كرده اند. (۲۸) اسماءبنت عُمَیس و صفیه بنت عبدالمطلب، رقیه را غسل دادند و او را در بقیع دفن كردند.(۲۹)
پیامبر صلی الله علیه و سلم دعا نموده، از خداوند خواستند كه او را با صالحانى همچون عثمان بن مَظعُون محشور نماید و از فشار قبر نگه دارد. حضرت فاطمه كنار قبر رقیه اشك مى‌ریخت و پیامبر صلی الله علیه و سلم اشك او را با پیراهنش پاك مى‌كردند.(۳۰)

ام کلثوم
حضرت ام کلثوم نیز در مکه متولد شد و پیش از اسلام به عقد عتیبة بن ابى لهب درآمد و مانند خواهرش رقیه، پیش از عروسى از شوهرش عتیبه جدا شد.
در اخبار صحابه رضی الله عنهم آمده است كه حضرت عمر رضی الله عنه پیشنهاد ازدواج با دخترش حفصه را به حضرت ابوبكر دادند، ولی حضرت ابوبكر به عللی قبول نفرمودند، همچنین این پیشنهاد را به حضرت عثمان دادند و وقتی با جواب رد مواجه گشتند، این شكایت را به رسول الله صلی الله علیه و سلم پیش نمودند كه یا رسول الله صلی الله علیه و سلم من به ابوبكر و عثمان پیشنهاد ازدواج با دخترم حفصه را دادم، اما ایشان قبول نفرمودند!؟
رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: حفصه با شوهری بهتر از عثمان و عثمان با همسری بهتر از حفصه ازدواج می‌كند. (۳۱) پس رسول الله صلی الله علیه و سلم با حفصه ازدواج نموده و بعد از وفات رقیه رضی‌الله‌عنها رسول الله صلی الله علیه و سلم ، دخترشان ام‌كلثوم را به ازدواج حضرت عثمان رضی الله عنه درآوردند.
از این جهت كه حضرت عثمان رضی الله عنه با دو دختر رسول الله صلی الله علیه و سلم ازدواج نموده بود، لقب ذی‌النورین (دارای دو نور) بر او نهاده شد و این لقب افتخار بزرگی است كه غیر حضرت عثمان رضی الله عنه كسی دیگر از صحابه رضی الله عنهم به آن مفتخر نگردید.
عقد ازدواج حضرت ام‌کلثوم در ربیع الاول سال سوم هجری با حضرت عثمان رضی الله عنه بسته شد گر چه حضرت عثمان از او صاحب فرزندی نشد (۳۲) اما حضرت ام‌کلثوم زندگی خوشی را با حضرت عثمان رضی الله عنه سپری می‌كرد از طرفی هم پیروزی‌های لشكر اسلام را مشاهده می‌كرد كه روز به روز بر آن افزوده می‌شد و از طرفی خوشحال بود كه شوهرش عثمان همیشه در خدمت اسلام و مسلمین می‌باشد.
حضرت ام‌کلثوم در شعبان سال ۹ هجری وفات كرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم بر او نماز خواندند و در پهلوی خواهرش رقیه دفن كردند و با چشمانی اشكبار و قلبی اندوهگین بر قبر او حاضر شدند.
رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: فَلَوْ كُنَّ عَشْرًا لَزَوَّجْتُهُنَّ عُثْمَانَ وَمَا زَوَّجْتُهُ إِلا بِوَحْی مِنَ السَّمَاءِ». «اگر ده دختر هم داشتم به ازدواج عثمان درمی‌آوردم. من ام كلثوم را به دستور خداوند به ازدواج عثمان درآوردم.»(۳۳)

فاطمة زهرا
حضرت فاطمه كوچك‌ترین دختر پیامبر صلی الله علیه و سلم بود، او در سال پنجم قبل از بعثت به دنیا آمد و كودكی او به خوشی در سایه محبت پدر و مادر و خواهرانش سپری گردید. حضرت فاطمه طلوع خورشید عالم‌تاب اسلام را در خانه پدرش مشاهده كرد، همچنین دعوت و فراخوانی مردم به سوی توحید و یكتاپرستی را شاهد بود، او رسول الله صلی الله علیه و سلم را در راه دعوت و تبلیغ یاری می‌كرد، به پهلویش می‌ایستاد و آزار و اذیت مشركین را از او دور می‌كرد.
حضرت فاطمه پس از هجرت به مدینه در سال دوم هجری در سن هجده سالگی با حضرت علی رضی الله عنه پسرعموی رسول الله صلی الله علیه و سلم ازدواج كرد. جهازیه حضرت فاطمه بسیار ساده بود كه شامل:
قطیفه(۳۴): حوله،
وساده (۳۵) : بالشت و پشتی.
رحى(۳۶): آسیاب دستی،
إناءین للشرب: دو لیوان و ظرف آبخوری
جرتین(۳۷) دو كاسه
حضرت علی رضی الله عنه مانند بسیاری از صحابه رضی الله عنهم فقیر بود و نمی‌توانست برای حضرت فاطمه مستخدمی فراهم كند تا كارهای خانه را انجام دهد و در كارهای سخت او را یاری دهد، به این سبب همه‌ی كارهای خانه را حضرت فاطمه شخصاً انجام می‌داد. (۳۸) روزی به حضرت فاطمه خبر رسید که اسیرانی را نزد پیامبر آورده‌اند. او به خانه‌ی آن حضرت رفت تا کنیزی طلب کند؛ اما پیامبر را نیافت؛ لذا خواسته‌اش را با حضرت عایشه در میان گذاشت. زمانی که پیامبر تشریف آوردند حضرت عایشه آن حضرت را از علت آمدن فاطمه باخبر ساخت. (حضرت علی روایت می‌كند): (شبانگاه)آن حضرت نزد ما آمد در حالی‌که ما به خوابگاه خود رفته بودیم. خواستیم که برخیزیم اما آن حضرت فرمودند: از جای خود برنخیزید. پس میان هر دوی ما نشستند به گونه‌ای که اثر سردی پای آن حضرت را در سینه‌ی خود احساس نمودم. سپس فرمودند: «آیا شما را به چیزی، بهتر از آنچه خواسته بودید خبر ندهم؟! چون به خوابگاه خویش درآمدید، سی و چهار مرتبه «الله اکبر» و سی و سه مرتبه «الحمد لله» و سی و سه مرتبه «سبحان الله» بگوئید. این از آنچه خواستید برای شما بهتر از است » (۳۹)
زندگی حضرت فاطمه رضی الله عنها زندگی سخت و پرمشقتی بود .
حضرت فاطمه رضی الله عنها در سال سوم هجری اولین فرزندش حضرت حسن رضی الله عنه را به دنیا آورد. با تولد حضرت حسن، رسول الله صلی الله علیه و سلم بسیار خوشحال گردیدند و به وزن موی نوزاد برای فقرا نقره صدقه نمودند.
حضرت حسین رضی الله عنه نیز در شعبان سال چهارم هجری متولد شد با تولد او رسول الله صلی الله علیه و سلم بسیار خوشحال گردیدند.
آن حضرت صلی الله علیه و سلم با دلی پر از محبت و مهربانی كه شایسته‌ی قلب سلیم ایشان بود حضرات حسنین را بسیار دوست داشتند.
خداوند متعال به حضرت علی و فاطمه احسان و نعمت بزرگی عنایت فرمود و آن اینكه ذریه و نسب پیامبر صلی الله علیه و سلم را در فرزندان ایشان قرار داد و با فرزندان ایشان بزرگ‌ترین نسبی را كه بشریت می‌شناسند حفظ نمود.
در سال پنجم هجری حضرت فاطمه اولین دخترش را به دنیا آورد و رسول‌الله صلی الله علیه و سلم او را به نام دختر بزرگ‌شان، زینب نام نهادند و دو سال بعد از تولد زینب، خداوند دختر دوم، ام کلثوم را به حضرت فاطمه عنایت فرمود
حضرت فاطمه در راه رفتن و صحبت نمودن شباهت بسیاری با پیامبر صلی الله علیه و سلم داشت، هرگاه در مجلس ایشان وارد می‌شد رسول الله صلی الله علیه و سلم بلند شده، ایشان را می‌بوسیدند و در پهلوی خویش می‌نشاندند. و از دوستی رسول‌الله صلی الله علیه و سلم به حضرت فاطمه همین بس كه فرمودند: « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِی»(۴۰) « فاطمه پاره‌ای از تن من است هركس او را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است.»
رسول الله صلی الله علیه و سلم حضرت فاطمه را به سردار زنان دنیا (یا سردار زنان بهشت(۴۱)) توصیف نموده، چنانکه در حدیثی بیان فرمودند: أَفْضَلُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ خَدِیجَةُ بِنْتُ خُوَیلِدٍ وَفَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَآسِیةُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ وَمَرْیمُ ابْنَةُ عِمْرَانَ رَضِی اللَّهُ عَنْهُنَّ أَجْمَعِینَ.(۴۲) برترین زنان اهل بهشت خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد و آسیه دختر مزاحم و مریم دختر عمران می‌باشند.
حضرت فاطمه تا آخر زندگی رسول الله صلی الله علیه و سلم زنده ماند و در وفات ایشان حاضر بود و شش ماه بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه و سلم در دوم رمضان سال ۱۱ هجری قمری در بیست و هشت سالگی وفات نمود و به رسول الله صلی الله علیه و سلم ملحق شد.و در بقیع دفن گردید.

ابراهیم
ابراهیم آخرین فرزند پیامبر صلی الله علیه و سلم بود كه در ذی الحجه سال هشتم هجری از ام‌المؤمنین ماریه قبطیه متولد گردید(۴۳). ماریه كنیزی بود كه در سال ششم هجری از طرف مقوقس حاكم مصر به پیامبر صلی الله علیه و سلم اهدا شد. ماریه مسلمان گشت و رسول الله صلی الله علیه و سلم او را به ازدواج خود درآوردند.
با تولد ابراهیم رسول الله صلی الله علیه و سلم بسیار خوشحال گردیدند. در روز هفتم تولد او سرش را تراشیدند و به اندازه وزن موی او، به فقرا نقره صدقه نمودند. و دستور دادند مویش را دفن نمایند.(۴۴)
ابراهیم مدت كمی بیشتر زنده نماند، وی به مدت یك سال و ده ماه و هشت روز و به روایتی دیگر، یك سال و شش ماه و چند روز زنده بود و سپس بیمار شد و در همان بیماری، در ۱۸ ماهگی در ۱۸ رجب سال دهم هجری قمری ، (سه ماه قبل از رحلت پیامبرصلی الله علیه و سلم) وفات كرد.(۴۵) و در حالی روح از بدنش جدا شد كه در دستان رسول الله صلی الله علیه و سلم قرار داشت. رسول الله صلی الله علیه و سلم بسیار اندوهگین گشته و بر او گریستند و فرمودند:
« إِنَّ الْعَینَ تَدْمَعُ وَالْقَلْبَ یحْزَنُ وَلَا نَقُولُ إِلَّا مَا یرْضَى رَبُّنَا وَإِنَّا بِفِرَاقِكَ یا إِبْرَاهِیمُ لَمَحْزُونُونَ» (۴۶) « چشم می‌گرید و قلب اندوهگین است و ما نمی‌گوییم مگر آنچه خدای ما راضی است. و ما در فراغ و دوری تو اندوهگینیم ای ابراهیم!.
روزی كه ابراهیم فوت كرد، خورشیدگرفتگی اتفاق افتاد. مردم می‌گفتند: برای فوت ابراهیم، خورشید گرفته است. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: خورشید و ماه نشانه‌ای از نشانه‌های خداوند می‌باشند و برای موت و زندگی كسی نمی‌گیرند پس هرگاه چنین موردی دیدید نماز خوانده و دعا كنید.(۴۷)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی:
۱٫ پیامبر چهار دختر داشت که همگی از خدیجه بودند: ، [سیرة ابن‌هشام ج۱، ص۱۹۰.]
۲٫ در بعضی از منابع، سه پسر برای پیامبر صلی الله علیه و سلم ذكر شده است: قاسم، عبدالله و ابراهیم. عبدالله دومین پسر رسول الله صلی الله علیه و سلم است كه از حضرت خدیجه متولد گردید. عبدالله پس از بعثت رسول خدا در مکه متولد شد و در همانجا وفات یافت. هچنین از طیب و طاهر نیز به عنوان پسران پیامبر صلی الله علیه و سلم نام برده‌ شده است. اما بعضی طیب و طاهر را دو لقب برای عبدالله دانسته‌اند.[ سیرة النبویه ابن‌هشام ، دار المعرفة، ج۱، ص۱۹۰؛ الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج‌۳، ص۴۴۵و۴۴۶.]
۳٫ همچنین گفته شده كه بزرگ‌تر شد چنانكه می‌توانست بر اسب سوار شود.
۴٫ سیر و مغازی ابن اسحاق، صفحة ۲۴۵
۵٫ اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۳۰.
۶٫ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.
۷٫ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱.
۸٫ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.
۹٫ السیرة النبویة، ج۱، ص۶۵۱- ۶۵۵.
۱۰٫ «إِنْ رَأَیتُمْ أَنْ تُطْلِقُوا لَهَا أَسِیرَهَا وَتَرُدُّوا عَلَیهَا الَّذِی لَهَا، فَقَالُوا نَعَمْ یا رَسُولَ اللَّهِ »(سنن ابوداود/۲۳۱۷بَاب فِی فِدَاءِ الْأَسِیرِ بِالْمَالِ)
۱۱٫ السیرة النبویة، ج۱، ص۶۵۳.
همچنین گفته‌اند كه: وقتی همراهان ابوالعاص كشته شدند او موفق به فرار گردید و به شاخه‌های درختان كه شبیه چادر و خیمه‌گاه بود پناه برد و در آنجا مخفی گشت و در نیمه‌های شب به طور مخفیانه وارد شهر مدینه گردید و به خانه زینب پناهنده شد.» [ دختران پیامبر ، ص ۳۰]
۱۲٫ این مطلب در بسیاری از منابع، مختصر و مفصل ذكر گردیده است از جمله در : مستدرك حاكم و سنن كبرى بیهقی
۱۳٫ طبقات ، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۸، ص۳۳.
۱۴٫ الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۸۵۳
۱۵٫ طبقات ، ج۸، ص۳۳.
۱۶٫ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم یابنده، ج۳، ص۹۸۷.
۱۷٫ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۸۵۴.
۱۸٫ دختران پیامبر ،ص ۳۴
۱۹٫ الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۷۸۸؛ اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۲۲؛ البدء و التاریخ، ج۷، ص۳۳۱.
امامه از زنان محدث است. ابن عبدالبر و ابن اثیر او را از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم برشمرده‌اند.حضرت فاطمه زهرا رضی‌الله‌عنها وصیت کردند تا بعد از وفاتش حضرت علی با امامه (دختر خواهر فاطمه) ازدواج کند زیرا او می‌تواند برای فرزندانش مادری کند .حضرت علی از امامه صاحب پسری شد که محمد اوسط نام گرفت.] الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۳۹۷؛ ، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۹۳.] و طبری این پسر را به نام هلال بن علی نوشته است. [تاریخ طبری، جلد ۵، صفحه ۱۵۴] اُمامَه پیش از بعثت به دنیا آمد و در سال۵۰ هـ ق از دنیا رفت. ] تاریخ اسلام، ج۴، ص۲۴.]
۲۰٫ الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴.
۲۱٫ المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، ، ص. ۴۷۹-۴۸۰، جزء ۱، ۲۰۱۵٫
۲۲٫ ابوطالب عموی پیامبر صلی الله علیه و سلم حضرت رقیه و ام كلثوم را برای دو پسر ابی لهب عتبه و عتیبة خواستكاری كرد و رسول الله پس از مشوره با همسرش خدیجه و دختران‌شان جواب مثبت دادند. دختران پیامبر ص ۳۸
۲۳٫ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۱.
۲۴٫ دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۲، ص۳۳۹.
۲۵٫ طبقات، ج ۸، ص ۳۶؛ انساب الاشراف ، ج ۱، ص ۲۲۴؛
۲۶٫ دلایل النبوة، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۲، ص۴۶۱.
۲۷٫ طبقات الكبرى ابن سعد ج ۸ ص ۳۶ تاریخ دمشق ابن عساكر ج ۳ ص ۱۵۱
۲۸٫ مستدرك ج ۴، ص ۴۸؛ بیهقى، ج ۶، ص ۳۳۵؛ ابن حجر عسقلانى، ۱۴۱۵، ج ۸، ص ۱۳۹؛
۲۹٫ احمدبن عبداللّه طبرى، ص ۱۶۶؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۸۶.
۳۰٫ مسند احمد ۶/۴۷۱ حدیث ۲۹۳۸ ابن سعد، ج ۸، ص ۳۷؛ابن حجر عسقلانى، ۱۴۱۵، ج ۸، ص ۱۳۸.
۳۱٫ مسند أبی یعلى الموصلی ج ۱ ص ۸ ، الاستیعات ۴/۳۰۰
۳۲٫ الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۲؛ تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۱۱، ص۵۹۵
۳۳٫ معجم طبرانی ۱۶/۲۹۵ طبقات ابن سعد ۸/۳۸ ، تاریخ دمشق ۳/۱۵۴
۳۴٫ حوله و شاید زیلو كه فرش خانه كنند.
۳۵٫ بالشت و پشتی، كه از لیف پر شده باشد. بستر و خوابگاه نیز گفته‌اند. و لیف: تارها و رشته هایی كه از گیاهان به دست می‌آید. الیاف خرما كه از آن طناب می‌بافند.
۳۶٫ آسیاب دستی، وسیله‌ای كه با آن دانه و حبوبات را نرم و آرد می‌كنند.
۳۷٫ الجرة: إناء من الخزف، جره : كاسه و ظرفی سفالین
۳۸٫ فرزندان پیامبر ، ابراهیم سعداوی ص ۶۰
۳۹٫ صحیح البخاری، چاپ قاهره، ج ۵، ص۲۱۰، ‌ح ۲۷۷۹ ـ صحیح مسلم، ج۴،‌ص۲۰۹۰ ــ سنن أبی داود، ،ج۴، ص۲۱۵۴ ــ السنن الكبرى ج ۶ ص ۲۰۴
۴۰٫ بخاری: بَاب مَنَاقِبِ فَاطِمَةَ عَلَیهَا السَّلَام / ۳۴۸۳
۴۱٫ فَاطِمَةُ سَیدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ [بخاری/بَاب مَنَاقِبِ فَاطِمَةَ عَلَیهَا السَّلَام]
۴۲٫ مسند احمد/ ۲۵۳۶
۴۳٫ دوحة النبویه الشریفه ص ۳۳
۴۴٫ طبقات ابن سعد ۱/۱۳۴ و ۱۳۵
۴۵٫ دوحة انبویه الشریفه ص ۳۳
۴۶٫ صحیح بخاری باب قول النبی صلى الله علیه وسلم إنا بك لمحزونون رواه عن أنس بن مالك، الصفحة أو الرقم:۱۳۰۳، / ۱۲۲۰ سنن ابی داود ج ۸ ص ۳۹۴ بَاب فِی الْبُكَاءِ عَلَى الْمَیتِ حدیث ۲۷۱۹
۴۷٫ صحیح بخاری. باب الصلوة فی كسوف الشمس ۲/۵۲۶ و۵۴۶

منابع:
الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ابی عمر یوسف بن عبدالبر النمری القرطبی تحقیق و تعلیق : علی محمد معوض ، عادل احمد عبدالموجود ، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ق .
اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ابن اثیر، علی بن محمد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
البدء و التاریخ، مطهربن طاهر مقدسی ؛ ، مکتبة الثقافة،
انساب الأشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی،‌ بیروت، دارالفکر، ط الأولی، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
البدء و التاریخ، مقدسی، مکتبة الثقافة،
بنات النبی، عائشه عبدالرحمن بنت الشاطی، بیروت، دارالكتاب العربی، ۱۴۰۶ ق .
تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ذهبی، محمد بن احمد، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی،
تاریخ الأمم و الملوک، ابی جعفر محمد بن جریر الطبری ؛ قاهره، استقامه، ۱۳۵۸ ق
تاریخ دمشق علی بن الحسن بن هبه الله الشافعی المعروف بابن عساكر ؛ تحقیق و تعلیق و تخریج ابی عبدالله علی عاشور الجنوبی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ ق .
تاریخ طبری، تالیف محمدبن جریرطبری ؛ ترجمه ابولقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش
دختران پیامبر ، مولف محمد علی قطب مترجم علیرضا سالاری، تربت جام ، خواجه عبدالله انصاری، ۱۳۹۳
دلائل النبوة،. تالیف ابوبكر احمدبن حسین بیهقی ؛ ترجمه محمود مهدوی دامغانی، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۶۱
الدوحه النبویه الشریفه، تالیف فاروق حماده، دمشق، دار القلم، ۱۴۲۰
رحمة للعالمین تالیف محمد سلیمان سلمان المنصورپوری ؛ ترجمه سمیر عبدالحمید ابراهیم، ریاض ، دارالسلام
سنن ابوداود، ابوداود سلیمان ابن اشعث،
سنن أبی داود، سلیمان بن اشعث، قاهره، دار الحدیث، ۱۴۲۰ ه.ق.
سنن الكبرى، احمد بن على نسائى، بیروت، دار الكتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۱۱ ه.ق.:
سیرة النبویه، عبدالملك ابن هشام ، دار المعرفة، ؛
صحیح البخاری، محمدبن اسماعیل البخاری، بیروت، دارالكتب العربی
صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل بخارى ، قاهره ، وزارة الاوقاف، المجلس الاعلى للشئون الاسلامیة، لجنة إحیاء كتب السنة، ۱۴۱۰ ه.ق.:
صحیح مسلم، مسلم بن حجاج، قاهره، دار الحدیث، ۱۴۱۲ ه.ق.
طبقات، محمد بن سعد كاتب واقدی ؛ ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ ش
طبقات الكبرى ابن سعد مؤلف: محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری الزهری محقق: إحسان عباس، بیروت، دار صادر ، ۱۹۶۸ م
فرزندان پیامبر ، ابراهیم سعداوی باهتمام ابراهیم فاروقی ، مشهد ، دامینه ، واسع، ۱۳۸۷
فرهنگ فارسی ، محمد معین، تهران، امیركبیر، ۱۳۷۱
الکامل فی التاریخ، علی ابن محمد … المعروف بابن الاثیر، بیروت، دارالكتب العلمیه
مستدرك علی الصحیحین، محمد بن عبدالله الحاكم النیسابوری، بیروت، دارالمعرفه
مسند أبی یعلى، احمد بن علی بن المثنی التمیمی
مسند ،، احمد بن حنبل بن هلال الذهلی الشیبانی، ریاض، بیت الافكار الدولیه
المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، ،شهاب الدین القسطلانی مصر، المكتبة التوفیقیة،

**************
**********
******
***
*

  • نویسنده: عبدالقادر تاجیکی