تیتر و عنوان این نوشته عجیب و غریب به نظر میرسد، اما عجیب و غریبتر آن است که برخی مردان میپندارند فقط زنان باید حجاب داشته باشند و بس! در حالی که طبق نص صریح قرآن، زن و مرد در اصل پوشیدن شرمگاه برابراند، گرچه در جزئیات متفاوتاند. خداوند متعال در بیان داستان فریب آدم […]
تیتر و عنوان این نوشته عجیب و غریب به نظر میرسد، اما عجیب و غریبتر آن است که برخی مردان میپندارند فقط زنان باید حجاب داشته باشند و بس! در حالی که طبق نص صریح قرآن، زن و مرد در اصل پوشیدن شرمگاه برابراند، گرچه در جزئیات متفاوتاند.
خداوند متعال در بیان داستان فریب آدم و حوا از دست شیطان و اخراج آنان از بهشت میفرماید: « فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ ». پس چون از آن درخت تناول کردند زشتیهایشان (مانند عورات و سایر زشتیهای پنهان) بر آنان آشکار گردید و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند.» آدم و حوا هر دو در تلاش برای پوشیدن شرمگاه خود بودند، پس سِتر عورت(پوشیدن شرمگاه) بر مرد و زن، هر دو لازم است، گر چه در مورد زن شدیدتر و مؤکدتر است.
حقیقت آن است که هر قسمتی از بدن زن باعث تحریک مرد میشود، آن قسمت بدن مرد هم باعث تحریک زن میگردد. پس جای تعجب ندارد اگر بگوییم: مردانی که گاهی لباس تنگ و چسبانی که باعث نمایش برآمدگی بدنشان میشود میپوشند، زنان را شیفته میکنند. مگر زن احساس ندارد؟!
اگر زنان میلی به مردان، خصوصا مردان بیحجاب! نداشتند خداوند نمیفرمود: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ » و به زنان با ایمان بگو: از بعضى نگاههاى خود (نگاههاى غیر مجاز) چشمپوشى كنند و دامنهاى خود را حفظ نمایند.
داستان ام المومنین عایشه ـ رضی الله تعالی عنها ـ را شنیدهاید ، آنگاه که پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به او اجازه نگاه کردن به مرد نابینا را نداد.
سخن نا بجا نگفته ایم اگر بگوییم: وقتی ام المومنین عایشه ـ رضی الله تعالی عنها ـ از نگاه به مردی که لباسهای کاملا تن پوش و متفاوت از لباسهای چسبان امروز ما می پوشید منع شد، چه جای سخن در مورد نگاه به مردان امروزی که لباسهای حریر چسبانی میپوشند که تمام برآمدگیهای بدن آنان از زیر آن ظاهر است ! خداوند ما را از این آفات و مشکلات برهاند و زنان، دختران، مردان و پسران ما را هدایت نماید.
منبع: الألوکه
نویسنده: محمد الخوجه
ترجمه: حسین سلیمان پور(با اندکی تلخیص)