همانطور كه قبلا بیان شد (شماره یک فصلنامه) مهمترین ویژگی اعجاز قرآن، فصاحت وبلاغت فوق العاده آن می باشد كه بعنوان مهمترین ابزار قرآن، جهت مبارزه با مخالفان مورد استفاده قرار گرفت. حال می توان در كنار این ویژگی بارز، به شاخصه ها و معجزات دیگری كه در قرآن نهفته است پرداخت كه در این […]

همانطور كه قبلا بیان شد (شماره یک فصلنامه) مهمترین ویژگی اعجاز قرآن، فصاحت وبلاغت فوق العاده آن می باشد كه بعنوان مهمترین ابزار قرآن، جهت مبارزه با مخالفان مورد استفاده قرار گرفت. حال می توان در كنار این ویژگی بارز، به شاخصه ها و معجزات دیگری كه در قرآن نهفته است پرداخت كه در این مقاله بطور مختصر به دو ویژگی اشاره خواهیم كرد.

جلب رضایت عوام و خواص بشر
یكی از معجزات قرآن اینست كه موجبات رضایت و خشنودی دو قشر «عوام» و «خواص» مردم را فراهم می كند، بدین معنا كه هر گاه قرآن برای عوام تلاوت شود، بزرگی آن را درک كرده و حلاوت و شیرینی آن را احساس می كنند و هر كس بر حسب استعداد خود آن مقدار كه عقل و درونش را ارضا كند، از قرآن می فهمد، از طرف دیگر، زمانیكه شنوندگان قرآن خواص و اهل علم باشند ضمن اینكه حلاوت و شیرینی قرآن را مانند عوام احساس می كنند، نسبت به آنها مطالب بیشتری را متوجه می شوند و خواهند فهمید كه پیش روی شان كلامیست كه هیچ كلامی را یارای مقابله با آن نیست  و شبیه آن را نخواهند یافت. اما كلام بشر دارای این خصوصیت نیست، زیرا در صورت بكار گیری آرایه های ادبی از قبیل استعاره، مجاز و كنایه، اگر باعث رضایت مندی خواص و اهل علم شود، مردم عوام سرگردان خواهند ماند و متوجه الفاظش نخواهند شد وبالعكس اگر كلام آن شخص صریح و خالی از استعاره و امثال آن باشد و هیچگونه صنعت بلاغی درآن بكار نرفته باشد، رضایت عوام را جلب كرده ولی چنگی به دل خواص و اهل علم نخواهد زد، چون سطح كلامش به رتبه ای نزول كرده كه در آن كوچكترین ذوق و سلیقه ی بلاغی كه باعث ارضای آنان شود، یافت نمی شود. بعنوان مثال در آیات ابتدایی سوره مباركه مریم می خوانیم:  إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ نِدَاءً خَفِیا . قَالَ رَبِّ إِنِّی وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّی وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَیبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِیا . وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِی مِن وَرَائِی وَكَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِن لَّدُنكَ وَلِیا . یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ ۖ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیا . یا زَكَرِیا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یحْیىٰ لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِیا(3/7)
در آیات مذكور و سروده امرؤ القیس:
سَلیمُ الشَظى عَبلُ الشَوى شَنَجُ  النَسا
 لَهُ حَجَباتٌ مُشرِفاتٌ عَلى الفالِ
صنعت موازنه بكار رفته است، اما آیات مذكور هم باعث خشنودی خواص شده و هم برای عوام لذت بخش بوده و فهم معانی آن آسان تر خواهد بود، بر خلاف گفته شاعر که گرچه باعث اقناع خواص شده، ولی برای عموم مردم چندان لذت بخش نبوده و درک معانی آن به مراتب سخت تر خواهد بود.

تاثیر گذاری همزمان در عقل و احساس
ویژگی دیگر اعجاز قرآن اینست كه عقل و احساس را همزمان با هم ارضا می كند، بدین معنا كه عقل و قلب را یكجا مورد خطاب قـــرار می دهد بدین نحو كه حقانیتِ برگرفته از عقل را با زیبایی كه نشات گرفته از احساس و عاطفه است با هم جمع می كند. آن هنگام كه خداوند متعال داستان سیدنا یوسف (ع) را بیان كرده تا بدانجا می رسد كه زلیخا سیدنا یوسف را بسوی خــــود فـــــــــرا می خواند:« وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیتَ لَكَ ۚ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَای ۖ إِنَّهُ لَا یفْلِحُ الظَّالِمُونَ.» حال اگر بنگریم خواهیم فهمید كه قرآن چقدر زیبا این صحنه را به تصویر كشیده است، آنجا كه سه انگیزه شهوت رانی:1- وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیتِهَا عَنْ نَفْسِهِ 2- وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ 3- وَقَالَتْ هَیتَ لَكَ را در مقابل سه انگیزه پاكدامنی: 1- قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ 2- إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَای 3- إِنَّهُ لَا یفْلِحُ الظَّالِمُون» قرار می دهد، به تعبیر دیگر می توان گفت: مقابله لشكر رحمان با لشكر شیطان در حال شكل گیری است. و این تعبیر چقدر زیباست آنجا كه می فرماید: «قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَای»  از یک سو حاوی نصایح فوق العاده ایست كه عاطفه و احساس را مجذوب خود كرده كه مبادا مرتكب چنین عملی شوم که هم خدایم كه محسن حقیقی من است و هم عزیز مصر كه پرورش یافته و بزرگ شده دست او هستم را از خود رنجیده خاطر كنم زیرا چنین عملی خلاف قانون معرفت و محبتی است كه سرچشمه آن قلب و احساس آدمیست، از سوی دیگر حاوی نصایح مذكور بوده و از سوی دیگر در برگیرنده ی دلایل محكم و استواریست كه عقل را مورد خطاب قرار می دهد كه پاكدامنی، شرافت و امانتداری لازمه هر عقل سلیم و اندیشه صحیح می باشد.
اینچنین است كه قرآن سراسر شادابی و طراوت است، احساسات و عواطـــــف را به راحتی هضــم می كند و از طرف دیگر عقول و افكار نیز به وسیله كلمات محبت آمیزش احساس راحتی و آســـایش می كنند، گویا قرآن عقل و عاطفه را در كنار هم و به همراه هم آن هم فقط برای راهنمایی و هدایت انسانیت جمع كرده است.
اما كلام بشر اینچنین خصوصیتی را به همراه ندارد. اگر موجبات رضایتمندی عقل را فراهم كند، در حق عاطفه قصور و كوتاهی كرده وبالعكس اگر عاطفه را ارضا كند، كاستی و كوتاهی را برای عقل روا داشته است و به هر اندازه كه خواسته باشد به یكی از آن دو نزدیک شود و حقش را ادا كند، به همان اندازه از دیگری دور شده و  در حقش كوتاهی كرده است. به همین خاطر است كه عرف بشر اسلوب را به دو قسم تقسیم كرده است: 1- اسلوب علمی كه منشا آن عقل است 2- اسلوب ادبی كه از احساس نشات می گیرد. و این بدین خاطر است كه این دو نیرو در وجود انسان با هم برابر نیستند و اگر هم در وجود كسی یكسان  باشد با هم و بصورت آنی در كلام شخص تاثیر گذار نخواهد بود، بلكه بصورت جداگانه هر یک از دو نیروی عقل و احساس در كلام جدایی به تنهایی موثر می باشد، بر خلاف قرآن كه هم نیروی عقلانی و هم نیروی عاطفی را با هم در یک آن و در یک مقطع كلامی در خود جمع كرده است.

نتیجه
در نهایت شاید بتوان گفت كه یکی از وظایف قرآن تعلیم و یاد دادن است. از این منظر مخاطب قرآن، عقل انسان خواهد بود و قرآن با زبان منطق و استدلال با او سخن می گوید. اما به جز این زبان، قرآن زبان دیگری نیز دارد که مخاطب آن عقل نیست بلکه دل است و این زبان دوم، احساس وعاطفه نام دارد. آنکه می خواهد با قرآن آشنا گردد و به آن انس بگیرد می باید با این هر دو زبان آشنایی داشته باشد و هر دو را در کنار هم مورد استفاده قرار دهد.
خود قرآن نیز در توصیف خود، برای خود دو زبان قائل می شود. گاهی خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفی می کند و گاهی کتاب احساس و عشق و به عبارت دیگر قرآن تنها غذای عقل و اندیشه نیست، غذای روح هم است. قرآن بر موسیقی خاص خودش تأکید زیادی دارد. موسیقی ای که اثرش از هر موسیقی دیگر در برانگیختن احساسات عمیق و متعالی انسان بیشتر است و این همان ویژگی منحصر به فرد قرآن  است كه در كلام بشــــــر نمی توانیم به آن دست یابیم.

****

نورمحمد خسروی