مولوی احمدعلی یاری در مراسم نماز جمعه این هفته خیرآباد (28 خرداد 1395) سخنانی در  مورد کبر و غرور بیان داشت و گفت: معضل امروز ما تکبر و غرور است. اگر بنگریم می‌بینیم در جامعه مسایل زیادی است که در نگاه اول پیش پا افتاده‌اند، اما در واقع می‌توانند سرمنشأ بسیاری از گناهان بشوند. یکی […]

مولوی احمدعلی یاری در مراسم نماز جمعه این هفته خیرآباد (28 خرداد 1395) سخنانی در  مورد کبر و غرور بیان داشت و گفت: معضل امروز ما تکبر و غرور است. اگر بنگریم می‌بینیم در جامعه مسایل زیادی است که در نگاه اول پیش پا افتاده‌اند، اما در واقع می‌توانند سرمنشأ بسیاری از گناهان بشوند. یکی از این معضلات کبر و غرور است.

 

وی افزود: در تعریف تکبر گفته‌اند: تکبر این است که انسان دیگران را حقیر انگارد و خود را برتر بداند.

تکبر دامنه‌ی وسیعی دارد، وقتی علایم تکبر را بررسی می‌کنیم می‌بینیم هر یک از ما به نوعی با آن گرفتاریم و برخی از علایمش را داریم.

تکبر قابل بخشش نیست، مگر با توبه‌ی واقعی. “لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال ذرة من كبر” هر کس اندکی تکبر در دل داشته باشد داخل بهشت نمی شود.

برخی بزرگان گفته‌اند: تکبر، ام الامراض، «مادر همه گناهان» است.

علامت‌های تکبر زیاداند که در اینجا به چند مورد اشاره می شود:

یکی اینکه کسی تصور کند نسبت به دیگران سروگردنی بالاتر است، اگر این در ذهن بیاید تکبر است.

علامت دیگر تکبر این است که شخص اشتباهش را نپذیرد، در واقع این غرور و تکبر است که به او اجازه پذیرش نمی‌دهد.

سیدنا عمر بن خطاب ـ رضی الله عنه ـ در ایام خلافت بر منبر در مورد مهریه زن سخن می‌گوید و سقفی بر آن می‌نهد. پیرزنی می‌گوید: عمر! سخنت خلاف سخن خداست، خدا مهریه را آزاد گذاشته است، شما محدود نکن. امیرالمؤمنین ـ رضی الله عنه ـ  می‌پذیرد.

علامت دیگر تکبر این است که شخص به مال ، فرزند ، سرمایه و فکر دیگران احترام نگذارد و نتواند بپذیرد که دیگران در فکر و مال و… از او برترند.

متکبر همواره به دنبال عیب دیگران است. او چون دیوانه ایست که خود را از همه بی‌عیب‌تر و هشیارتر می‌داند، در حالی که این خودش است که سر تا پا عیب و نقصان است.

علامت دیگر تکبر این است که شخص در ظاهر خود را فروتن و متواضع نشان دهد ولی در دل خود را برتر بداند، یعنی با خود بگوید: من از فلان شخص در رتبه بالاترم، اما به جهت تواضع پایین‌تر می‌نشینم.

عمربن عبدالعزیز ـ رحمه الله ـ شبی در خانه بود و چیزی می‌نوشت که مهمانی وارد شد. ناگاه روغن چراغ تمام شد، مهمان می‌خواهد کمک نموده چراغ را روغن  کند. عمر می‌گوید: نه! مهمان حبیب خداست ، نباید از او کار گرفت. مهمان می‌گوید:غلامت را بیدار کن تا روغن بیاورد. عمر می‌گوید: نه، او تازه خوابیده است، خودم روغن می‌آورم. وقتی بر می‌گردد مهمان اعتراض می‌کند که چرا امیر المؤمنین چنین زحمتی کشید. عمر بن عبدالعریز ـ رحمه الله ـ می گوید: مگر چه ایرادی دارد؟ وقتی رفتم عمر بود و حال که بر گشتم همان عمر هستم.

عمربن خطاب ـ رضی الله عنه ـ وقتی برای فتح قدس می رود، در حالی وارد بیت المقدس می شود که غلامش بر شتر نشسته و خودش افسار آن را گرفته راهنمایی می کند. آری! این است تواضع واقعی.

یکی دیگر از نشانه های تکبر این است که فرد در خلوت فرایض را ترک می کند، اما در جلو مردم روی مستحبات مانور می‌دهند، به این خاطر که مردم او را متدین بدانند، در حالی که خدا از همه احوال و نیت های همه ما آگاه است.

 

مولوی یاری راه‌های مبارزه با تکبر را اینگونه بیان داشت:

اول: یکسو شدن از مردم و توجه به الله. وقتی انسان فقط در مقابل الله تعظیم می کند، خدا کمکش می‌کند.

دوم: امر به معروف و نهی از منکر، بزرگان می‌گویند: اگر مریض‌ها کم باشند جهت درمان پیش دکتر می‌آیند، اما وقتی مرض فراگیر شد، اطباء و پزشکان برای مبارزه با آن بیرون می‌شوند و این است فلسفه خروج در راه امر به معروف.

سوم: راه دیگر مبارزه با تکبر این است که انسان در خودش بیندیشد که چه بوده و چه می‌شود. از چه درست شده و به کجا خواهد رفت. از نطفه آفریده شده است و در دل خاک خواهد رفت.

الله تبارک و تعالی همه ما را از این خصلت زشت نجات دهد.