سيرت رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- به مثابه دريايي ‍ژرف و عميق است كه هر كس بنا بر استعداد و فهم خود، با غواصي و كنكاش در آن، مرواريدها و دست آوردهاي با ارزشي بكف خواهد آورد. می‌دانیم كه فهم سنت، روش و سيرت […]

 

 

 

 

 

 

 

سيرت رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- به مثابه دريايي ‍ژرف و عميق است كه هر كس بنا بر استعداد و فهم خود، با غواصي و كنكاش در آن، مرواريدها و دست آوردهاي با ارزشي بكف خواهد آورد.

می‌دانیم كه فهم سنت، روش و سيرت رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- لازمه فهم قرآن مي‌باشد؛ بر همين اساس، بر هر مسلمان لازم است تا نسبت به سيرت رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- آگاهي لازم را داشته باشد.

يكي از بارزترين ابعاد حيات رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم-، غزوات و نبردهاي ايشان با كفار و دشمنان حكومت اسلامي بود، چرا كه نبرد و رویارویی با دشمن، نياز هر قوم براي زنده و پويا ماندن مي‌باشد و بالعكس، سكوت در مقابل دشمن و غفلت از برنامه‌ها و نقشه‌هاي او، چيزي جز تباهي و خسران ببار نخواهد آورد.
اکنون در ماه رجب قرار داریم، ماهی که يكي از اتفاقات مهم در سيرت رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- در این ماه رخ داده است؛ نبرد تبوك.
تبوك: نام صحرايي در بين حجاز و دمشق مي‌باشد كه نزديك به هفتصد كيلومتر با مدينه فاصله دارد.

اصلی‌ترین علت نبرد تبوک را می‌توان این دانست که رومي‌ها بعد از پي بردن به قدرت شكست ناپذير اسلام، در صدد اين شدند تا با يك حمله‌ی بزرگ، بساط لشكر اسلام را برچينند. اما واقعیت و نتیجه، خلاف آن چیزی شد که آنها می‌پنداشتند، چرا که خداوند چیزی خواسته بود و رومیان چیزی دیگر.

نبرد تبوك يا «جيش العسره» از چند نظر قابل تامل مي‌باشد، این نبرد در نوع خود یک امتحان خداوندی بود تا بواسطه آن مومنان واقعی را از مدعیان دروغین ایمان مشخص نماید.  چنانچه ابوزهره مي‌نويسد: اولاً: اين يك ماموريت سنگين بود. ثانياً: فاصله زيادي، آن هم با سختي راه، براي اين غزوه مي‌بايست طي مي‌شد و ثالثاً: در اين جريان مردم مي‌بايست براي نوعي جهاد سخت و طاقت فرسا خود را آماده كنند، آن هم در شرايط سخت، زماني كه هوا بشدت گرم بود و مردم به گردآوري محصولات كشاورزي خود مشغول بودند و احتمال مي‌رفت كه ماديات و تمايل به آن، حداقل براي برخي از آنان بر نيات خدايي غلبه كند. (ابوزهره 3/405)

عملکرد رسول خدا
رويه رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- در غزوات و نبردها اينگونه بود كه براي جلوگيري از لو رفتن نقشه و غافل گير كردن دشمن، از ابتداي امر مقصد و هدف را بيان نمي داشتند، اما در نبرد تبوك، شرايط و حالات بگونه‌اي بود كه از قدم اول، هدف و انگيزه را كه «نبرد با روم» بود اعلان داشتند، چرا كه مي‌خواستند همگان در آغاز كار، حساب خود را كرده باشند و بدانند كه مسير و ماموريت سختي در پيش دارند.

آماده گیری براي نبرد

از غزوه تبوك در بين سيره نويسان به جيش العسره نيز ياد مي شود، چرا كه هم در زمان سختي بود و هم در مسير سختي. رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- شروع به جمع آوري كمك نمودند و اصحاب – رضوان الله علیهم – را به دادن و بخشش در راه خدا تشويق كردند، اصحاب – رضون الله علیهم – نيز در اين راه از جان و مال مايه گذاشتند.

در متون اسلامي، روايات متعددي  نقل شده که بیانگر جانفشاني و فداكاري صحابه- رضوان الله علیهم – در تمام برهه‌ها بالاخص در این غزوه می‌باشد.
نبي رحمت، براي آماده ساختن لشكر، شروع به جمع آوري كمك نمودند. در سنن ترمذي آمده: عمربن خطاب – رضوان الله علیه – مي‌گويد: رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- به صدقه دادن و بخشش امر نمودند، با خودم گفتم: ‌امروز از ابوبكر سبقت مي گيرم. نصف مالم را بردم. پيامبرخدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- گفت: براي خانواده ات چه گذاشته اي؟ گفتم: مثل همين را. و ابوبكر مال آورد. رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- از ايشان جويا شد كه چه چيزي براي خانواده‌ات گذاشتي؟ گفت:‌ خدا و رسولش را. با خودم گفتم: هرگز نمي‌توانم از ابوبكر پيشی بگيرم. محمد رضا، نویسنده شهیر عرب مي‌نویسد: حضرت ابوبکر تمام دارئی که چهل هزار درهم بود، را خدمت رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- آورد « رضا/ 417»

 نقل شده كه رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- فرمودند: هر كس وسايل سپاه را آماده كند، به او بهشت داده خواهد شد. حضرت عثمان- رضوان الله علیه – فرمود: من صد شتر با تجهيزات كامل مي دهم. بار دوم رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- همان گفته را تكرار نمودند، باز حضرت عثمان صد شتر ديگر افزودند و براي بار سوم پيامبر خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- ترغيب دادند. عثمان گفت: من سيصد شتر مي‌دهم. و براي بار چهارم كه پيامبر خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- گفت: عثمان به خانه رفت و يكهزار سكه طلا آورد. رسول خدا فرمودند: از امروز به بعد هر چه عثمان انجام بدهد ضرري متوجه او نخواهد شد.(خلفاي راشدين186)

نقل شده كه عبدالرحمن بن عوف- رضوان الله علیه- دو هزار درهم آورد واصحاب ديگر از قبيل حضرت عباس، عموي رسول خدا، طلحه بن عبيدالله و محمد بن مسلمه و عاصم بن عدي – رضون الله علیهم – نيز در حد توان خود كمك نمودند (المغازي واقدي 3/391. صلابي 2/464).
 
واقدی می‌افزاید: ام سنان می‌گوید: من در خانه حضرت عائشه- رضوان الله علیها – پارچه‌ای را دیدم که پهن شده بود و بر روی آن مقدار زیادی دستبند و پای بند طلا و زیورآلات زنان ریخته بود، که زنان صحابه- رضوان الله علیهن – به عنوان کمک برای جنگ تبوک خدمت پیامبر- صلي الله عليه و علي آله وسلم- فرستاده بودند.

 ابن کثیر به این مطلب اشاره دارد که صحابه- رضوان الله علیهم – بعد از آن همه انفاق، باز هم دست از کمک کردن پس نکشیدند، می‌نویسد: «لقي يامين بن عمير بن كعب بن شبل النضري أبا ليلى المازني، وعبد الله بن مغفل المزني، وهما يبكيان فقال: وما يبكيكما؟ قالا: جئنا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم ليحملنا، فلم نجد عنده ما يحملنا عليه، وليس عندنا ما ننفق به على الخروج، ونحن نكره أن تفوتنا غزوة مع رسول الله صلى الله عليه وسلم. فأعطاهما ناضحا له، فارتحلاه، وزود كل رجل منهما صاعين من تمر، فخرجا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم. وحمل العباس بن عبد المطلب رضى الله عنه منهم رجلين، وحمل عثمان رضي الله عنه منهم ثلاثة، بعد الذي كان جهز من الجيش، فقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: لا يخرج معنا إلا مقو.»، « يامين بن عمير، ابوليلي مازنی و عبدالله بن مغفل- رضوان الله علیهم – را در حال گریه دید:  پرسید: چرا گریه می‌کنید؟ گفتند: سواری و مرکبی نداریم تا با آن در این نبرد همراه رسول خدا باشیم و رسول خدا نیز چیزی در اختیار نداشت تا ما را بر آن سوار کند، و دوست هم نداریم که از همراهی رسول خدا در این غزوه عقب بمانیم. یامین با شنیدن این سخن، به آنها دو تا شتر جوان داد، و برای هر یک دو صاع خرماه به عنوان توشه نیز داد و عباس، عموی رسول خدا نیز به دو نفر سواری و توشه داد و حضرت عثمان نیز بعد از آن همه انفاق به سه نفر دیگر نیز سواری و توشه داد و رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- فرمودند: تنها، کسی با ما همراهی کند که سواری قویی داشته باشد. (النهاية، 5/5)

بازماندگان از تبوك

کسانی که در نبرد تبوک شرکت جستند علاوه بر سعادت همراهی نبی رحمت، بنابر بشارت‌های آیات قرآن، خداوند بدان‌ها پاداش‌های زیادی در دنیا و آخرت وعده داد، اما در این میان کسانی بودند که نتوانستند در این غزوه همراه رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- باشند.  

برخي از صحابه- رضون الله علیهم – نيز بودند كه تنگدست بودند و عدم استطاعت مالي، آنها را به تنگ آورده و با چشماني گريان نزد رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- آمدند و علاقه و عشق خود را براي كمك كردن و حضور در اين نبرد بيان داشتند و خداوند حال آنها را چنين بيان داشت: وَجَاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ لِيُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِينَ كَذَبُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (90) لَيْسَ عَلَى الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَى الْمَرْضَى وَلَا عَلَى الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ مَا يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (عذرخواهان اعراب ( باديه‌نشين ، كه داراي عذرهاي درست و پذيرفتني هستند ، به پيش تو ) آمده‌اند تا بديشان اجازه داده شود ( كه در جهاد شركت نكنند . و امّا گروه ديگري از آنان كه كافرند ، حتي زحمت آمدن به پيش شما را هم به خود نمي‌دهند ) و در خانه نشسته‌اند و ( در اظهار ايمان ) به خدا و پيغمبرش دروغ گفته‌اند . به افراد كفرپيشه آنان عذاب بسيار دردناكي خواهد رسيد .- ‏ بر ناتوانان و بيماران و كساني كه چيزي ندارند كه آن را صرف جهاد كنند ( و با آن خويشتن را براي جهاد آماده سازند ) گناهي نيست ( و عذرشان مقبول و جهدشان مشكور است ) هرگاه اينان با خدا و پيغمبرش خالص باشند ( و در دينشان شكّ و شبهه‌اي نبوده و آنچه در توان دارند از خدا و پيغمبرش دريغ ندارند . آنان در اين صورت نيكوكارند و ) بر نيكوكاران هيچ راهي ( براي سرزنش و گناهكار قلمداد كردنشان ) وجود ندارد . و خداوند داراي مغفرت بيشمار و رحمت بسيار است .) توبه 90ـ-91

پيامبر- صلي الله عليه و علي آله وسلم- در مورد بازماندگان نبرد تبوك كه به سبب نبود امكانات يا مريضي، شرف حضور نداشتند فرمود: «إن بالمدينة لرجالا ما سرتم مسيرا ولا قطعتم واديا إلا كانوا معكم حبسهم المرض» در مدينه كساني هستند كه هر راهي كه پيموده ايد با شما بوده‌اند، عذر جسماني مانع حضور آنها بوده است. (صحيح مسلم1191)
 
دسته دیگر، افرادي بودند كه مايل به همراهي بودند، اما بنا بر دلايلي از قبيل سستي و تكاسل از اين لشكر بازماندند كه از آن ميان مي‌توان به كعب بن مالك از بنى سلمة، و مرارة بن الربيع از بنى عمرو بن عوف، وهلال بن أمية الواقفى – رضوان الله علیهم -، اشاره كرد و رسول خدا آنها را بخاطر سستي‌شان تنبيه كرد و اصحاب- رضوان الله علیهم – را از صحبت كردن و نشست و برخاست با آنها بازداشت تا اينكه خداوند توبه آنها را پذيرفت. چنانکه در آيات قرآن بدان اشاره رفته است. اين گروه از اهل ايمان بودند و بازماندن‌شان نشأت گرفته از نفاق يا شك و يا مخالفت با رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- نبود. خداوند در مورد آنها فرمود: وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ-  ‏ خداوند توبه آن سه نفري را هم مي‌پذيرد كه ( بي‌هيچ حكمي به آينده ) واگذار شدند ( و پيغمبر و مؤمنان و خانواده خودشان با ايشان سخن نگفتند و از آنان دوري جستند ) تا بدانجا كه ( ناراحتي ايشان به حدي رسيد كه ) زمين با همه فراخي ، بر آنان تنگ شد ، و دلشان به هم آمد و ( جانشان به لب رسيد . هم مردم از آنان بيزار و هم خودشان از خود بيزار شدند . بالاخره ) دانستند كه هيچ پناهگاهي از ( دست خشم ) خدا جز برگشت به خدا ( با استغفار از او و پناه‌بردن بدو ) وجود ندارد ( چرا كه پناه بي‌پناهان او است و بس ) . آن گاه خدا ( به نظر مرحمت در ايشان نگريست و ) بديشان پيغام توبه داد تا توبه كنند ( و آنان هم توبه كردند و خدا هم توبه ايشان را پذيرفت ) . بيگمان خدا بسيار توبه‌پذير و مهربان است . ‏ ( توبه118)

اما گروه سوم كه عامدانه و بر اساس اغراضي كه برخاسته از نفاق آنها بود، همراه رسول خدا نشدند و به بهانه‌هاي واهي نشستن را بر رفتن ترجيح دادند، گرچه بعد از بازگشت پيروزمندانه رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- با زباني چرب و نرم پيش رسالت مآب رفتند، اما خداوند عذرشان را نپذيرفت و نقشه‌هاي آنها را برملا ساخت.  

چنانکه يكي ديگر از نام‌هايي كه براي نبرد تبوك نام برده‌اند، «فاضحه» به معناي رسوا كننده مي‌باشد، چرا كه زشتي و روسياهي منافقين را نمايان ساخت. خداوند نيز در مورد آنها چنين فرمود:
يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (94) سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ‏- وقتي كه به سوي آنان ( از جنگ تبوك ) برگرديد ، ايشان شروع به عذرآوري مي‌كنند ( و دروغها به هم مي‌بافند . بديشان ) بگو : عذرخواهي مكنيد . ما هرگز به شما باور نمي‌كنيم . خداوند ما را از خبرهايتان آگاه ساخته است ( و برخي از دروغها و ترفندهايتان را به پيغمبر وحي كرده است . اين همه دروغ و عذرخواهي چرا ، سخن كوتاه كنيد و در عمل كوشيد كه ) خدا و پيغمبرش عمل شما را خواهند ديد .  ( اگر كردارتان گواهي بر صلاح و تقوايتان داد و بيانگر توبه حقيقي شما از نفاق گرديد ، از همان مزايائي برخوردار مي‌شويد كه ساير مؤمنان برخوردارند ، و اگر باز هم به نفاق خود ادامه داديد ، با شما همان شدّت و حدّت و جهاد و پيكاري خواهد شد كه با كافران مي‌گردد . اين در اين جهان ، و امّا ) پس از اين ( جهان‌ ؛ يعني در آخرت ) به سوي خدا برگردانده مي‌شويد كه آگاه از پنهان و آشكار ( همگان و ظاهر و باطن شما منافقان ) است و شما را از آنچه انجام مي‌داده‌ايد باخبر مي‌سازد ( و پاداش و پادافره اعمال و اقوالتان را مي‌دهد ) .  ‏ هنگامي كه به سوي آنان بازگرديد ، براي شما به خدا سوگند خواهند خورد ( كه معذرتهايشان راست و درست است ) تا از آنان صرف نظر كنيد .  ( ولي از كار آنان غافل مشويد و از آنان در مگذريد و ) از ايشان دوري گزينيد ، بيگمان آنان پليدند ( و داراي نيّت و هدف ناپاكي هستند ) و به كيفر كارهائي كه مي‌كنند جايگاهشان دوزخ است . ‏‏ (توبه94- 95)

در مسیر تبوک
بر اساس روایات تاریخی، رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- در رجب سال نهم هجری با سی هزار تن از یارانش عازم سرزمین روم شد. رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم-، حضرت علی- رضوان الله علیه – را به عنوان خلیفه و فرماندار شهر مدینه در غیاب خود متعین نمودند. افراد منافق صفت، چون از روحیه دلاوری و جنگاوری حضرت علی مطلع بودند، این ابقاء را به عنوان یک نقطه ضعف تلقی نمودند و شروع به طعنه زدن به حضرت علی- رضوان الله علیه – کردند. و این باعث رنجیده شدن حضرت علی گردید، وقتی رسول خدا از این ماجرا باخبر شدند، فرمودند: جایگاه تو نسبت به من به منزله جایگاه هارون به حضرت موسی می‌باشد، البته بعد از من پیامبر دیگری نیست.« صحیح مسلم 2404»

کمبود آب و سواری و سختی راه، سه مشکل مهم غزوه تبوک بودند.
لشکر اسلام در مسیر راه از سرزمین حجر گذر کرد، آنها بمجرد وارد شدن بدان، مقداری غذا با آب برای خود فراهم کرده بودند که پیامبر- صلي الله عليه و علي آله وسلم- فرمان داد تا از آب آنجا هیچگونه استفاده‌ای ننمایند. فرمودند: «لا تشربوا من مائها ولا تتوضأوا منه للصلاة. وما كان من عجين عجنتموه فاعلفوه الإبل، ولا تأكلوا منه شيئا» ، از آب اینجا ننوسید و وضو هم نگیرید و اگر با آب این چاه، خمیر درست کرده‌اید، آن را به شتران تان بدهید و هیچ از آن نخورید. و به آنان گفت: از چشمه‌ای که شتر صالح از آن آب نوشیده استفاده کنند.

رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- فرمودند: از اینجا با حالت گریه و سریع عبور کنید.

در بخشی از راه، صحابه- رضوان الله علیهم – شدیدا تشنه شدند و آبی در دست نبود، صحابه مشکل را به رسول خدا بازگو نمودند و ایشان دست به دعا برداشتند و هنوز دست‌های خود را پایین نیاورده بودند که باران شروع به باریدن کرد که همه ، هم سیرآب شدند و هم مشکیزه‌های خود را پر آب نمودند. صحابی می گوید: باران فقط در جایی که ما بودیم، بارید.  

در مسند امام احمد از حضرت ابوهریره- رضوان الله علیه – نقل شده: که چنان گرسنگی به ما فشار آورد که چیزی برای خوردن نداشتیم، اصحاب نزد رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- رفتند و گفتند: اجازه بدهید، تا ما از از شترهای خود ذبح نموده و از گوشت و آب آنها برای خود استفاده کنیم. رسول خدا اجازه دادند. در این بین، حضرت عمر پیش پیامبر رفت و گفت: اگر صحابه همینطور به ذبح شترها ادامه بدهند، شترهای سواری کم خواهد شد. ای رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- از آنها بخواهید تا مقدار غذایی که دارند را بیاورند و دعا کنید تا خداوند در آنها برکت بدهد. پیامبر- صلي الله عليه و علي آله وسلم- به اصحاب گفتند: غذاهای خود را بیاورید و پارچه‌ای پهن نموده و دعا کردند، و خطاب به اصحاب فرمودند: ظرف هایتان را پرکنید و بخورید. و مقداری از غذا باقی ماند.

وقتی به نزدیکی‌های تبوک رسیدند، رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- فرمودند: انشاء الله به وقت چاشت به سرزمین تبوک خواهید رسید، تا زمانی که من آنجا نرسیدم کسی از آب آنجا استفاده نکند.
وقت رسیدن به تبوک، رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- فرمودند: بزودی باد تندی خواهد وزید هیچ کس از جایش تکان نخورد، و هرکس شترش را ببندد. به وقت وزش باد مردی از جایش بلند شد و باد او را با خود برد.
 

وقتی به تبوک رسیدند، رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- خطبه‌ای طولانی و بلیغ برای اصحاب- رضوان الله علیهم – بیان داشتند و طی آن، صحابه- رضوان الله علیهم – را به جنگ و نبرد و استقامت در راه خدا توصیه نمودند.
  در این میان وقتی رومی‌ها از رسیدن لشکر اسلام و مسلمانان باخبر شدند، نسبت به اتحادی که با یکدیگر داشتند، پیمان شکنی نمودند و پا به فرار گذاشتند.
 
در مدت زماني كه رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- با ياران‌شان ـ كه بيست روز بيان شده ـ در تبوك بودند، قبايلي همانند قبيله ايله و جرباء و اذرح و ميغاء براي صلح خدمت پيامبر- صلي الله عليه و علي آله وسلم- حاضر شدند و رسول خدا براي آنها صلح‌نامه‌هايي نوشتند. و در طي همين مدت، حضرت خالد- رضوان الله علیه – به فرماندهي 420 سواركار به فرمان رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- به قبيله اكيدر حمله كرد و فتح بزرگي نصيب شان شد.

لشكر اسلام گرچه با روميان روبرو نشد، اما نتيجه‌هاي زيادي عائدشان شد، كه حتی اگر نبردي صورت مي‌گرفت، چنين نتايجي عائدشان نمي شد.
نهايتا بعد از بيست روز اقامت رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- فرمان بازگشت به مدينه را صادر نمودند.

برگشت پيروزمندانه و بدون هيچگونه تلفات، بر منافقين سخت تمام شد، چرا كه آنها در ذهن و برنامه‌هاي خود تصوراتي ديگر داشتند، از همين رو بر آن شدند تا با حمله به جان رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- از لشكر اسلام و جامعه اسلامي انتقام بگيرند، نقل شده كه پيامبر به همراه دو تن از ياران‌شان كه يكي از آنها حضرت حذيفه – رضوان الله علیه- بود، از راهی می‌رفتند كه متوجه صداي افرادی از پشت سر شدند، آن حضرت، حذيفه را مامور دفع و عقب راندن آنها کرد، حضرت حذيفه – رضوان الله علیه – به سمت آنها يورش برد، و از آنجا كه خداوند در دل آنها ترس و رعب انداخته بود، منافقين با ديدن حضرت حذيفه پا به فرار گذاشتند و در ميان جمعيت مسلمانان مخفي شدند. اما رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- نام تك تك آنها را به حضرت حذيفه – رضون الله علیه – گفت. و خداوند در مورد نقشه منافقين گفت‌: «وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا» و قصد انجام كاري كرده‌اند كه بدان نرسيده‌اند ( و آن كشتن پيغمبر به هنگام مراجعه از جنگ تَبوك بود) (توبه74)

 نهايتا پيامبر با اصحاب بزرگوار خود بعد از پنجاه روز، در اول رمضان سال نهم هجري با استقبال اهل مدينه، وارد آن شهر مبارك شدند.
و كودكان شعر (طلبع البدر علينا من ثنيات الوداع ) را خواندند.

مسجد ضرار
ابوعامرخزرجي، يكي از دشمنان سرسخت رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- بود. قبل از آمدن رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- در ميان قبيله خزرج داراي موقعيت و منزلت بود، با گسترش اسلام در مدينه، وي از مدينه گريخت و ابتدا به مكه رفت و با رايزني با مشركان نقشه‌هايي بر عليه اسلام و مسلمانان چيد كه از آن ميان مي‌توان به جنگ احد اشاره نمود. وي در ادامه با هرقل(هراکلیوس) پادشان روم ملاقات كرد و با وعده و وعيدهايي توانست رضايت وي را جلب كند و در اين مسير از دوستان خود در مدينه افرادي را با خود همسو نمود.

از همين رو آنها احساس كردند كه نياز به مكاني دارند تا برای برنامه ريزي در آن، به عنوان يك پايگاه و مقر از آن استفاده كنند. ساخت مسجد، بهترين بهانه بود و كمتر كسي مي‌توانست، بدان شك كند. مسجد را بنا كردند و از رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- خواستند تا با نماز گزاردن در آن بدان مشروعيت بخشيده ومهر تاييد بر آن بزنند. اما رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم- عازم غزوه تبوك بودند و انجام خواسته آنها را به بعد از بازگشت خود، موکول ساختند.   

به‌مجرد بازگشت پيامبر- صلي الله عليه و علي آله وسلم- از اين جنگ، منافقين خواسته خود را مطرح كردند كه خداوند با نزول آياتي، نه تنها نماز خواندن در آن را منع نمود، بلكه حكم به تخريب آن داد. در آيات مربوط بدان آمده: «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ* لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ» ‏ و ( از ميان منافقان ) كساني هستند كه مسجدي را بنا كردند و منظورشان از آن ، زيان ( به مؤمنان ) و كفرورزي ( در آن ) و تفرقه‌اندازي ميان مؤمنان ( و درهم كوبيدن صفوف مسلمانان ) و كمينگاه ساختن براي كسي بود كه قبلاً با خدا و پيغمبرش جنگيده بود و ( علم طغيان برافراشته بود ) سوگند هم مي‌خوردند كه نظري جز نيكي نداشته‌اند ( و تنها مرادشان خدمت به مردمان و اقامه نماز در آن بوده و بس ) امّا خداوند گواهي مي‌دهد كه آنان ( در سوگند خود ) دروغ مي‌گويند . ‏ ( اي پيغمبر ! ) هرگز در آن ( مسجد ضرار ) نايست و نماز مگذار . مسجدي ( مانند مسجد قبا ) كه از روز نخست بر پايه تقوا بنا گرديده است ( و مراد سازندگان آن تنها رضاي الله بوده است ) سزاوار آن است كه در آن برپاي ايستي و نماز بگزاري . در آنجا كساني هستند كه مي‌خواهند ( جسم و روح ) خود را ( با اداي عبادتِ درست ) پاكيزه دارند و خداوند هم پاكيزگان را دوست مي‌دارد(توبه 107- 108).

صلابي در مورد علل ساخت مسجد ضرار مي‌نويسد:
خداوند در اين آيه به چهار انگيزه آنها از ساخت اين مسجد مي‌پردازد:
1- ضرر رساندن به ديگران
2- تبليغ كفر و فخر فروشي بر مسلمانان، چرا كه در صدد تقويت منافقين بودند.
3- ايجاد تفرقه بين مسلمانان و كاستن صفوف نمازگزاران مسجد قبا.
4- آماده گيري براي دشمني با خدا و رسولش (صلابی 2/493)

يثربي در مورد اين عملكرد زيباي پيامبر مي‌نويسد: در اينجا از اين معلم بزرگ انسانيت دو چيز مي آموزيم:
يكي آنكه نبايد به هر دعوتي كه بر عنوان مقدسي تكيه كرده باشد، باور و اطمينان كرد و دیگر اينكه هر تكبيري، تكبير نيست و هر مسجدي، محل عبادت خدا نيست، و هر اجتماعي اگر چه عنواني مقدس داشته باشد، اجتماعي درست نيست. اي بسا كه از اماكن، اجتماعات، مقدسات، اشخاص و عناوين مقدس به عنوان ابزار رسيدن به هدف‌هاي باطل بهره‌گيرند و بسا كه قرآن و دين و ايمان را وسيله‌ی كسب جاه و مال قرار دهند. پس بايد هوشيار بود و … (يثربي 2/232)
 

نتايج تبوك
نبرد تبوک همانند سایر غزوات رسول خدا- صلي الله عليه و علي آله وسلم-، تاثیر بسزایی در میان اعراب  بالاخص بر رومیان گذاشت، مباركفوري در مورد تاثير و بازتاب غزوه تبوك مي‌نويسد: اين غزوه تاثير بسزايي در گسترش نفوذ مسلمانان و تحكيم مباني قدرت سياسي و نظامي آنان در جزيره العرب داشت. مردم دريافتند كه هيچ نيرويي در جهان عرب (و خارج آن) نمي تواند با نيروي اسلام برابري كند، و در كنار آن مطرح باشد، و آخرين پس مانده هاي آمال و آرزوهايي كه در دل برخي از اعراب جاهلي و منافقان باقي مانده بود و پيوسته چشم انتظار دردسرها و مصيبت‌هاي جديد براي مسلمانان بودند و آرمان‌هاي خودشان را با روميان پيوند داده بودند؛ همه از ميان رفت و رنگ باخت.(مباركفوري 819)

شیث خطاب، در مورد نتائج نبرد تبوک می‌نویسد: اول: بالا رفتن اعمتاد به نفس مسلمانان بود و اینکه دانستند که رومی در هر جا که باشند، دشمن آنان می باشد. و دوم اینکه وقتی مسلمانان در سرزمین رومی ها با آنها نبرد می نماید، چطور رومی ها این قدرت و جسارت را خواهند داشت در جایی دیگر به نبرد بر علیه مسلمانان اقدام کنند. سوم اینکه رسول خدا با صلح با ساکنان آن سرزمین نوعی سنگری دفاعی در شمال جزیره العرب ایجاد نمودند.  «الرسول القائد، 417»

ابوبكر جزائري در مورد درس‌هاي نبرد تبوك مي نويسد:
1-    اعلان فراخواني عام براي آماده سازي براي جنگ، مگر كساني كه قدرت آن را نداشته باشند.
2-    مشروعيت تشكيل نهادهايي براي جمع آوري كمك براي جهاد و ميادين جهادي
3-    اينكه مجتهد گاهي دچار اشتباه مي شود.
4-    افرادي كه به علل واهي، دست از نصرت اسلام و مسلمين مي كشند، مومن واقعي و راستين نيستند.
5-    فضيلت برخي از صحابه بر صحابه ديگر
6-    به هنگام عبور از سرزمين كساني كه دچار عذاب شده اند، نبايد خنديد و اظهار شادماني نمود.
7-    مشروعيت بستن پيمان با مشركين بر اساس ضرورت
8-    مشروعيت جمع بين نماز ها به هنگام شرائط سخت (هذا الحبيب 438)

منابع:
1-    ابن كثير، إسماعيل بن عمر، البداية والنهاية، دار الفكر، 1407 هـ
2-    الصلابي، علي محمد، السيره النبويه، دمشق، دارابن كثير، الطبعه الخامسه، 1429
3-    المباركفوري، صفي الرحمن، مترجم: علي لساني فشاركي، تهران، احسان،چاپ اول
4-    الواقدي ، محمد بن عمر، المغازي، تحقيق: مارسدن جونس، بيروت، دار الأعلميT الطبعة الثالثة – 1409/1989.
5-    جزائري، ابوبكر، هذا الحبيب، المدينه المنوره، مكتبه العلوم و الحكم، الطبعه الثالثه، 1416
6-    شيث خطاب، محمود، الرسول القائد، بيروت، دار الفكر – الطبعة السادسة  
7-    لكنوي، عبدالشكور، زندگاني خلفاي راشدين، مترجم:‌محمد يوسف حسين پور، زاهدان، چاپ سوم،
–    1385
8-    محمد رضا، محمد رسو ل الله، بيروت، دارالكتب العلميه، بي تا
9-    مسلم بن الحجاج، الصحیح المسلم، المحقق و المختصر: محمد فؤاد عبد الباقي، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
10-    يثربي، سيد يحيي، محمد پيام آور صلح و آزادي، تهران، اميركبير

عصمت الله تیموری