پیامبر گرامی اسلام یارانی را به عنوان نمایندگان خویش به جهانیان معرفی کرد که آنها در محراب امام، در دادگاه قاضی عادل و در جنگ فرماندهان باتدبیر و در نظارت بر اموال عامه امانت داران خداترس بودند، آنها سیاست را با دیانت یکجا کرده بودند، کارهای اساسی را با مشورت و رای‌زنی تصویب می کردند. […]

پیامبر گرامی اسلام یارانی را به عنوان نمایندگان خویش به جهانیان معرفی کرد که آنها در محراب امام، در دادگاه قاضی عادل و در جنگ فرماندهان باتدبیر و در نظارت بر اموال عامه امانت داران خداترس بودند، آنها سیاست را با دیانت یکجا کرده بودند، کارهای اساسی را با مشورت و رای‌زنی تصویب می کردند. چون اهداف و مقاصد مشترکی داشتند.

 

مقدمه

لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ.

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد / دل رمیده ما را رفیق و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا / فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد(1)

بعثت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ هدیه‌ای بزرگ برای بشریت بود که خداوند آن را به عنوان منتی بر اهل ایمان عنوان کرده است. و رسالت ایشان را صرفا رحمتی برای جهانیان دانسته است. مسلمانان باید سیره پاک پیامبر  ـ صلی الله علیه و سلم ـ را مطالعه کنند و در زندگی خویش (به ویژه زندگی اجتماعی) پیاده نمایند، راه نجات امت اسلام از چالش‌های موجود تنها تمسک به سیره پاک ایشان است.

در این نوشتار سعی شده‌است با مقایسه‌ای کوتاه، فضیلت سیرت و بعثت ایشان بررسی گردد.

 

کلیدواژه:

بعثت، سیرت، اولوالعزم، آیین فطرت

 

اهمیت بعثت

بعثت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم) یا برانگیخته شدن آن حضرت به مقام رسالت، مهم‌ترین فراز از تاریخ اسلام است که به عنوان حادثه‌ای بس بزرگ و عظیم نقش مهم و تأثیرگذاری در سرنوشت انسان‌ها داشته است.

«بعثت» از ماده (بعث) به معنای برانگیختن و فرستادن است. و در شرع، فرستادن خداوند است، انسانی را به سوی جن و انس ‌یا بعضی از آنها تا آنان را به راه حق، دعوت کند و شرط آن دعوی پیغمبری و اظهار معجزه باشد.

آنگونه که در آیات قرآن و احادیث بیان گردیده است، خداوند متعال در زمان‌های مناسب پیامبرانی را برای هدایت مردم برانگیخته و هیچ قومی را بدون راهنمای الهی وانگذاشته است.

بعثت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌سلم) ، حادثه‌ای بس بزرگ در سرنوشت، هدایت بشری بوده و عظمت این امر عاملی بود که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد.

 

بعثت در کلام اندیشمندان اسلامی

پیام بعثت و هجرت از قلم نویسنده و ادیب جهان عرب، مصطفی صادق رافعی:

مرحوم مصطفی صادق رافعی( 1937 م ) از افراد انگشت شماری است که در انشای عبارت چیره دستی و نبوغ زیادی داشت، او در مورد پیام بعثت در مجموعه مقالات خود به نام «وحی القلم» می‌نویسد: «پیامبر اسلام  ـ صلی الله علیه و سلم ـ در مکه پیدا شد و در چهل سالگی به نبوت رسید و سیزده سال در مکه مکرمه مردم را به طرف خدا خواند. نخست خدیجه، همسر پیامبر  ـ صلی الله علیه و سلم ـ و یک نوجوان که آن هم علی، پسر عموی پیامبر بود به اسلام گرویدند، باز رشد اسلام با یک مرد آزاد و یک برده آغاز گردید. فرد آزاد، ابوبکر صدیق و غلام، بلال حبشی بود. رشد اسلام در آغاز با کندی انجام می‌شد، گویا زمان ایستاده بود و جلو نمی‌رفت و زمان، بسیار نفسگیر، خشک و بی‌حال بود.»(2)

 

استاد دکتر محمد یوسف موسی مینویسد:

«ظهور اسلام، بزرگترین اتفاقی بود که جهان به خود دیده است، برای آن اسباب و عواملی نهفته وجود دارد و هدفی دارد که همیشه تحقق آن مورد نظر است و طبیعی است که ظهور اسلام با بعثت پیامبر گرامی اسلام پدید آمده است.»(3)

 

علامه ابوالحسن ندوی در کتاب «ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین» مینویسد:

«در بعثت پیامبران گذشته، خودشان مبعوث می‌شدند، ولی در بعثت پیامبر ما، ایشان تنها مبعوث نشدند، بلکه در کنار آنحضرت  ـ صلی الله علیه و سلم ـ ، امت ایشان هم مسئولیت رهبری تمام انسانیت را تا قیامت به‌عهده گرفت.»(4)

 

ولات صاحب رسالت ـ صلی الله علیه و سلم ـ

رسول اکرم  ـ صلی الله علیه و سلم ـ در روز دوشنبه دوازدهم یا هفدهم ماه ربیع الاول سال معروف به عام الفیل مطابق با 20 آوریل 570 یا 571 میلادی در خانه‌ی آمنه بنت وهب به دنیا آمد و در 6 آگوست 610 میلادی در سن چهل سالگی در غار حراء با تلقی آیات نخست سوره علق به پیامبری برگزیده شد.

 

اوضاع دینی، سیاسی و اجتماعی اعراب در عصر بعثت

اعراب شبه جزیره عربستان دارای خصائص و مواهب زیادی چون فصاحت، قوت بیان، آزادی طلبی، شجاعت و اسب سواری ، تعصب عقیدتی، صراحت لهجه، ذهانت، وفاداری به عهد و… بودند ولی در اواخر به بت پرستی روی آورده بودند.

سیره نگار معروف، کلبی گوید: «اهل هر خانه در مکه بتی داشتند که در منزل خود آن را پرستش می‌کردند، هرگاه یکی از آنها اراده سفر می‌کرد، به بت دست می‌کشید و در بازگشت از سفر نیز، بت را تعظیم می‌نمود.»(5)

روى البخاري عن أبي رجاء الْعُطَارِدِىَّ قال: (كنا نعبد الحجر، فإذا وجدنا حجراً هو خير منه ألقيناه وأخذنا الآخر! فإذا لم نجد حجراً جمعنا حثوة من تراب، ثم جئنا بالشاة فحلبنا عليه، ثم طفنا به).(6)

بخاری در صحیح خود از ابی رجاء عطاردی روایت می‌نماید که گفت: «ما سنگ را پرستش می‌کردیم و هرگاه سنگی بهتر از آن می‌یافتیم پرستش سنگ اولی را رها می‌کردیم و دیگری را عبادت می‌کردیم، اگر سنگی نمی‌‌یافتیم ، توده خاک جمع می‌کردیم پس گوسفندی می‌آوردیم و روی آن می‌دوشیدیم، آنگاه آن را طواف می‌نمودیم.»

عربها خدایان گوناگونی از قبیل فرشتگان، جنّات، ستارگان و… داشتند، آیین یهودی، مسیحی و زرتشتی هم در برخی قبایل رواج داشت. به گونه‌ای که تنها در فتح مکه مسلمانان 360 بت را از کعبه بیرون آوردند.

خلاصه در آن زمان یک آئین کامل که بتواند رهبری معنوی را برعهده بگیرد و یا جامعه‌ای که بر اساس اخلاق و فضیلت استوار باشد وجود نداشت.

 

افرادی که بر آیین فطرت بودند

در کنار این جهل و گمراهی ، افرادی هم در میان عربها زندگی می‌کردند که برای بت‌ها احترامی قایل نبودند، گوشت خودمرده را نمی‌خوردند و شراب نمی‌نوشیدند، از آن انسانهای سلیم الفطرت می‌توان «زیدبن عمروبن نفیل»، «قسّ بن ساعده ایادی»، «عبدالمطلب بن هاشم» و … را برشمرد.

 

اوضاع حکومت های آن زمان

Robert briffault می‌گوید: «دولت روم در خدمت عده‌ای اندک بود که با استثمار طبقات پایین دست، برای عده‌ای خاص اسباب عشرت فراهم می‌کردند.»

شیخ الاسلام احمد بن عبدالرحیم، معروف به ولی الله دهلوی (1176ه.ق.) وضعیت دولتهای ایران و روم آن زمان را اینگونه ترسیم می‌کند: «باید دانست که چون فارس و روم خلافت را از قرنها میراث برده بودند، و از آخرت فراموش کرده در لذت دنیا مستغرق شده بودند، و شیطان بر آنها تسلط یافته بود ، در رفاهیات معیشت و زندگی غرق شده و به آنها افتخار می‌کردند، دانشمندان گوشه و کنار به سوی آنان روی می آوردند و برای آنها مسائل دقیق معاش را استخراج می نمودند و همیشه بر این روش عمل می‌کردند، بلکه بعضی چیزهای جدیدی ابتکار می‌نمودند تا آنجا که اگر کسی از دلاوران و زیرکان تاج یا کمربندی به ارزش کمتر از صد هزار درهم می‌پوشید، به او طعنه می‌زدند و یا اگر او ساختمان سربه فلک کشیده‌ای نمی داشت، و یا حمام، حوض، باغ و بستان نمی‌داشت، و یا غلام و سواری قشنگی نمی‌داشت، و در خورد و نوش وسعت ، لباس و پوشاک، آرایش و تجملی نمی‌داشت به او طعنه می‌زدند، نمونه آن را امروزه در سران ممالک دنیا مشاهده می‌کنیم.»(7)

 

وضعیت اجتماعی

در جامعه‌ی آن روز مفاسد اجتماعی از قبیل داد و ستد حرام ، سودخواری و فحشا بیداد می‌کرد. طبری در تفسیر خویش آورده: کان الرباء في الجاهلیة فی التضعیف و فی السنین و لم یکن الزنا نادراً و کان غیر مستنکر استنکارا شدیداً. (8)سود جاهلیت چند برابر و چند ساله بود و کار منافی عفت زیاد بود، و واکنش جدی نسبت به آن اعمال نمی‌شد. و نیز قبایل قدرت مند بر قبایل زیردست ستم می‌کردند. شاعر عرب می گوید:

و أحیانا علی بکر اخینا / إذا ما لم نجد إلا اخانا

هر گاه که برای یورش کسی را گیر نیاوردیم بر برادر خود بکر حمله می‌کنیم.

در چنین اوضاعی نابسامانی پیامبر  ـ صلی الله علیه و سلم ـ مبعوث گردید و به اصلاح چنین جامعه‌ ای پرداخت.

 

 موفقیت پیامبر صلی الله علیه و سلم در تربیت شاگران الگو

پیامبر گرامی اسلام یارانی را به عنوان نمایندگان خویش به جهانیان معرفی کرد که آنها در محراب امام، در دادگاه قاضی عادل و در جنگ فرماندهان باتدبیر و در نظارت بر اموال عامه امانت داران خداترس بودند، آنها سیاست را با دیانت یکجا کرده بودند، کارهای اساسی را با مشورت و رای‌زنی تصویب می کردند. چون اهداف و مقاصد مشترکی داشتند.

 

تشکیل حکومت نبوی در مدینه

پیامبر  ـ صلی الله علیه و سلم ـ همراه با اهل بیت و صحابه بعد از تحمل سالها رنج و سختی به دستور خداوند، به مدینه هجرت کردند، و حکومت بزرگ نبوی را بر اساس دیانت ، عزت و مصلحت تشکیل دادند، حکومتی که بشر در طول حیات خویش نظیر آن را ندیده بود.

بناکردند خوش رسمی به‌خاک و خون غلطيدند / خدا رحمــت کند آن عاشقان پاک طينت را

 

وظیفه امروز ما

 وظیفه ما است با تأسی به سیرت آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلم ـ   رفتار، کردار و گفتار  خود را اصلاح نموده در تمام مراحل زندگی، آنحضرت ـ‌صلی الله علیه و سلم ـ را الگو و اسوه خود قرار دهیم.

 

 منابع و مؤاخذــــــــــــــــــــــــ

1 غزلیات حافظ

2 وحی القلم، مصطفی صادق الرافعی

3 ماذا خسر العالم بانحطاط المسلمین، سید ابوالحسن ندوی

4 همان

5 الگوی هدایت، ج 1

6 صحیح البخاری

7 حجت الله البالغة

8 تفسیر طبری ج 18 ص401

 

مولوی عبدالواحد علی بائی (مؤمنی)