عبدالله بن مسعود، خادم رسول الله صلی الله علیه و سلم  نام ، نسب و کنیت عبدالله ابن مسعود ابن غافل ابن حبیب ابن سمح ابن فارابن مخدوم ابن صاهله ابن کاهل ابن حارث ابن تیم ابن سعد ابن هذیل ابن مدرکه ابن الیاس ابن مضر هذلی. کنیه اش ابوعبدالرحمان ولقبش صاحب السواک والسواد می […]

عبدالله بن مسعود، خادم رسول الله صلی الله علیه و سلم

 نام ، نسب و کنیت

عبدالله ابن مسعود ابن غافل ابن حبیب ابن سمح ابن فارابن مخدوم ابن صاهله ابن کاهل ابن حارث ابن تیم ابن سعد ابن هذیل ابن مدرکه ابن الیاس ابن مضر هذلی. کنیه اش ابوعبدالرحمان ولقبش صاحب السواک والسواد می باشد . (1)در بعضی احادیث ، رسول خدا صلی الله علیه و سلم وی را به نام ابن ام عبد نیز یاد کرده اند.

 

 

سبب اسلام آوردن

عبدالله رضی الله عنه قبل ازورود آنحضرت صلی الله علیه و سلم به منزل ارقم و قبل از عمر رضی الله عنه ایمان آورد و ششمین نفر بود. سبب اسلامش این بود که روزی در اطراف مکه ی مکرمه گوسفند می چراند. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم همراه با ابوبکر رضی الله عنه به جایی می رفتند. ابن مسعود رضی الله عنه را دیدند و چون تشنه و گرسنه بودند، از او شیر طلب کردند. ابن مسعود رضی الله عنه عرض کرد: من امانت دارم ( یعنی اجازه ندارم به شما شیر بدهم .) رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: «آیا گوسفندی نداری که تابحال نه زائیده باشد و نه جفت گیری کرده باشد ؟ » ابن مسعود رضی الله عنه عرض کرد : چرا ؛ و بزغاله ای آوردکه تا بحال آبستن نشده بود . پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم آن را در بغل گرفتند و پستانهایش را دست زدند و دعایی خواندند . پستانهای آن بزغاله پر از شیر شد . ابوبکر صدیق رضی الله عنه سنگی آورد که مانند کاسه ای فرورفتگی داشت . پیامبر صلی الله علیه و سلم درآن شیر دوشیدند . آن حضرت صلی الله علیه و سلم از آن شیر نوشیدند وبه ابوبکر صدیق رضی الله عنه هم نوشانیدند . به ابن مسعود رضی الله عنه هم از آن شیر دادند . سپس خطاب به پستان فرمودند : « إِقلِص » (خشک شو ! ) پستان آن بزغاله دوباره به حالت اول برگشت . ابن مسعود رضی الله عنه می فرماید : من عرض کردم از این دعا به من هم تعلیم بده ! رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند : « تو نوجوان تعلیم داده شده ای هستی . » این فرمایش حضرت رسول صلی الله علیه و سلم پس از اسلام ابن مسعود رضی الله عنه آشکار شد . بطوریکه خود ابن مسعود رضی الله عنه میفرماید : هفتاد سوره از دهان پیامبر صلی الله علیه و سلم حفظ کردم که هیچ کس نمی تواند با من در مورد این سوره ها مقابله کند. مشاهده ی این معجزه باعث اسلام ابن مسعود رضی الله عنه شد . (2)

 

ثمره ی بی ادبی

از خدا خواهیم توفیق ادب بی ادب***** محروم ماند از فضل رب

در کتاب صحیح بخاری روایتی از ابن مسعود رضی الله عنه آمده است که هم دلالت بر سبقت ایشان در اسلام دارد و هم نتیجه و ثمره ی سوء ادب و گستاخی نسبت به ذات شریف و اطهر آنحضرت صلی الله علیه و سلم را نشان می دهد . ابن مسعود رضی الله عنه می فرماید : در حالی که رسول الله صلی الله علیه و سلم در کنار خانه ی کعبه نمازمی خواندند ، گروهی از سران قریش هم آنجا نشسته و مشغول گفتگوهای روزمره ی خود بودند . یکی از آنان گفت : آیا به این ریاکار( محمد ) نگاه نمی کنید؟ کدامیک از شما به محل کشتار شتر های فلان قبیله می رودکه خون وکثافات و زهدان شتر شان را برداشته بیاورد ، سپس به او (محمد) مهلت بدهد تا به سجده برود . آنگاه این کثافات را بین دو شانه اش بگذارد؟ بدبخت ترین آنان برخواست و رفته آن کثافات را آورد . هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و سلم به سجده رفتند ، آنرا بر پشت آنحضرت صلی الله علیه و سلم گذاشت . آنحضرت صلی الله علیه و سلم همچنان در حال سجده بودند . مشرکان قریش با دیدن این حالت بقدری خندیدند که بعضی بر بعضی دیگر افتادند . شخصی به حضرت فاطمه – رضی الله عنها – که در آن زمان دختر بچه ی کوچکی بود ، خبرداد . ایشان دویده آمد و آن کثافات را برداشته دور انداخت . سپس رو به جمع قریش کرده به آنان فوش وناسزا گفت . رسول خدا صلی الله علیه و سلم پس از آنکه از نماز فارغ شدند ، این گونه دعا فرمودند : « ای الله قریش را نابود کن ! ای الله قریش را نابود کن ! ای الله قریش را نابود کن ! سپس سران مشرکان را که آنجا حضور داشتند با ذکر نامهایشان نفرین کردند . فرمودند : ای الله عمرو بن هشام (ابوجهل) وعتبه ابن ربیعه و شیبه ابن ربیعه و ولید بن عتبه و امیه بن خلف و عقبه بن ابی معیط و عماره بن ولید را نابود گردان ! » حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه می فرماید: قسم به خدا ! این جمع مشرک را دیدم که روز بدر کشته شدند و اجسادشان به کهنه چاهای بدر انداخته شد. آنحضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «اهل قلیب لعنت در پی آوردند.» (3)روایت دیگری نیز از ابن مسعود رضی الله عنه در همین زمینه (سوء ادب سران قریش) در صحیح بخاری آمده است. ایشان روایت می کند: هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و سلم سوره ی نجم را تلاوت فرمودند ، سجده بجای آوردند و تمام کسانی که آنجا بودند جز یک نفر به سجده رفتند. آن یک نفر ( متکبر ) مشتی سنگریزه برداشت و آن را به صورتش نزدیک کرد و گفت : این ما را کافی است . ابن مسعود رضی الله عنه می فرماید : بعداً اورا دیدم که کشته شده بود ، در حالی که کافر بود. (4) این است پایان کار سران قریش که از نسل حضرت ابراهیم علیه السلام بودند ، اما به سبب حماقت و بی ادبی گرفتار لعنت پروردگار عالم شدند .

 

اولین تلاوت قرآن با صدای بلند

زبیر رضی الله عنه می فرماید : ابن مسعود رضی الله عنه اولین صحابی بود که در کنار بیت الله الحرام قرآن را با آواز بلند خواند . روزی جمعی از یاران رسول الله صلی الله علیه و سلم گفتند : قسم به خدا قریش تابحال هرگز قرآن را نشنیده اند که با صدای بلند تلاوت شود .کدام جوانمرد است که قرآن را به آنان بشنواند؟ ابن مسعودرضی الله عنه فرمود : من این کاررا انجام میدهم . صحابه رضی الله عنهم گفتند : ما میترسیم که ترا بکشند . ( چون طایفه وقوم وقبیله ای نداری که از تو دفاع کنند . ) فرمود : مرا بگذارید حتماً خداوند از من دفاع خواهد کرد . فردای آن روز در حالیکه قریش در مجالس خود در اطراف خانه ی کعبه نشسته ومشغول گفتگو بودند ، ایشان با کمال شجاعت و دلاوری در جمع دشمنان قرآن در محل مقام ابراهیم علیه السلام سوره ی الرحمن را خواند . قریش ابتدا با دقت به تلاوتش گوش دادند و سپس گفتند : ابن ام عبد چه می گوید؟ او بخشی از آنچه را محمد آورده است میخواند . بنابر این به طرف ابن مسعود رضی الله عنه هجوم بردند و به سرو صورتش کتک می زدند و او همچنان به تلاوتش ادامه می داد . پس از آن در حالی که صورت و بدنش زخمی شده بود نزد یاران برگشت .

یاران گفتند : ما از این حالت بر تو می ترسیدیم . ابن مسعود رضی الله عنه فرمود : این که چیزی نیست . [سر چه باشد که فدای قدم دوست کنم ] اگر بخواهید فردا دوباره همین کار را خواهم کرد . گفتند : کافی است . تو قرآن را به گوش آنان رساندی . (5)

 

هجرت

به حبشه هجر ت کرد . ابن هشام می نویسد : از همپیمانان آنان ( بنی زهره ) از قبیله ی بنی هذیل عبدالله بن مسعود بن الحارث ….. وبرادرش عتبه بن مسعود به حبشه هجرت کردند . (6)

پس از مدتی به مهاجرین حبشه خبر رسید که مشرکان مکه ایمان آورده اند . بنا براین به مکه ی مکرمه برگشتند . البته این شایعه ای بیش نبود . به همین سبب عده ای از آنان دوباره به حبشه برگشتند وتعداد زیادی هم وارد مکه ی مکرمه شدند و تا زمان هجرت به مدینه ی منوره همان جا ماندند . ابن مسعود رضی الله عنه هم از همین گروه دوم بود . (7)هنگامی که اجازه ی هجرت به مدینه ی منوره به مسلمانان از جانب خدا وند جل جلاله و رسول الله صلی الله علیه و سلم صادر شد ، ایشان هم همراه دیگر برادران ایمانی خویش هجرت کرد.عقد مؤاخات(برادری) بین زبیر بن عوام رضی الله عنه و ابن مسعود رضی الله عنه بسته شد. (8)

 

کفش بردار رسول الله صلی الله علیه و سلم

از جمله ی بزرگترین افتخارات وی این است که به رسول الله صلی الله علیه و سلم خدمت می کرد و وظیفه ی کفش برداری و نگهداری مسواک آنحضرت صلی الله علیه و سلم را در سفر و حضربه عهده داشت . پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به ایشان اجازه داده بودند که در خانه ی رسالت هم سخنان گهربار آنحضرت صلی الله علیه و سلم را بشنود. به همین جهت او را صاحب السواک والسواد (صاحب مسواک و سرّ) می نامند. حضرت ابوموسی اشعری رضی الله عنه می فرماید : من و برادرم از یمن آمدیم و به دلیل کثرت رفت و آمد ابن مسعود رضی الله عنه و مادرش در منزل رسول الله صلی الله علیه و سلم گمان می کردیم که آن دو از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و سلم هستند . (9)

 

 

شرکت در میادین جهاد

در همه ی جهادها همراه رسول الله صلی الله علیه و سلم و پس از ایشان همراه خلفای راشدین رضی الله عنهم شرکت داشت . از جمله در میدان بدر حضور یافت و ابوجهل لعین دشمن سرسخت اسلام بدست او به درک واصل شد . انس بن مالک رضی الله عنه روایت می کند که روز بدر رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند : چه کسی تحقیق می کند که ابوجهل چه کار کرد؟ ( به چه سرنوشتی دچار شده است ؟) ابن مسعود رضی الله عنه ( برای آوردن خبر ) رفت و ابوجهل را دید که بر اثر ضربات شمشیر دو پسربچه ی عفراء بر زمین افتاده و به سبب خونریزی زیاد بدنش سرد شده است . ریش ابو جهل را گرفت و( وبرای بریدن سرش روی سینه اش نشست ) و فرمود : تو ابوجهلی؟ ( سردار قریش که به این ذلت و به دست دو پسر بچه به این روز افتاده ای ؟ ) ابوجهل گفت : آیا روی سینه ی مردی می نشینی که قومش اورا کشته اند؟یا گفت : شما اورا کشته اید ؟ (10)(لازم به ذکر است که این حدیث شریف توجیهات دیگری هم دارد که به خاطر اختصار مطلب از آوردن دیگر توجیهات خودداری شده است . )

ابن مسعود رضی الله عنه سر فرعون امت را از تن جدا کرد و واقعه را خدمت آنحضرت صلی الله علیه و سلم عرض کرد . در غزوه ی یرموک که بین لشکر اسلام و رومیها در آخر خلافت ابوبکر صدیق رضی الله عنه و ابتدای خلافت فاروق اعظم رضی الله عنه بود ، نیز شرکت داشتند و به عنوان فرمانده ی بخشی از سپاه اسلام جهاد می کرد . (11) از غزوه ی تبوک هم این گونه روایت میفرماید : در دل شب بیدار شدم در حالیکه همراه رسول الله صلی الله علیه و سلم در غزوه ی تبوک بودم . در گوشه ای از لشکر آتشی دیدم . به طرف آن آتش رفتم . پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم را همراه ابوبکر و عمردیدم . عبدالله ذوالبِجَادَین مُزَنی رضی الله عنه وفات کرده بود . این سه بزرگوار قبرش را آماده کرده بودند وآنحضرت صلی الله علیه و سلم داخل قبر رفته بودند و ابوبکر و عمر رضی الله عنهما جنازه را نزدیک قبر می بردند و پیامبر صلی الله علیه و سلممی فرمودند : « برادرتان را به من نزدیک کنید . » هنگامی که جنازه را در لحد گذاشتند ، فرمودند : « ای الله من از او( ذوالبجادین ) راضی شدم پس تو هم از او راضی باش .» ابن مسعود رضی الله عنه [بعد از شنیدن این دعای رسول الله صلی الله علیه و سلم برای آن جنازه] می فرماید : ای کاش من صاحب آن قبرمی بودم . (12)

 

ابن مسعود رضی الله عنه قاری کلام الله

یکی از قاریان قرآن مجید ابن مسعود رضی الله عنه بود . رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند : « مَن أَ حَبَّ أَن یَقرَأَ القُرآنَ غَضَّاً کَمَا أُنزِلَ فَلیَقرَأهُ عَلَی قِرَاءَةِ إِبنِ أُمِّ عَبد» هرکس می خواهد قرآن را تر و تازه همچنانکه نازل شده است بخواند ، به قرائت ابن ام عبد رضی الله عنه بخواند . ابو معاویه ی ضریر از اعمش از ابوطبیان نقل می کند که ابن عباس رضی الله عنه ازما پرسید : «کدامیک از دو قرائت قرآن را بهتر می دانید؟ » گفتیم : قرائت عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه را . فرمود : «آری ؛ هر سال در ماه مبارک رمضان یک بار قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و سلم عرضه می شد و در سالی که رحلت فرمودند دوبار عرضه شد . عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه به حضور آنحضرت صلی الله علیه و سلم مشرف گردید و شاهد بود که چه آیاتی منسوخ و چه احکامی تبدیل یافت . » (13)روزی آنحضرت صلی الله علیه و سلم خطاب به ابن مسعود رضی الله عنه فرمودند : « برایم قرآن بخوان . » ابن مسعود رضی الله عنه با تعجب عرض کرد : یا رسول الله ! من برای شما قرآن بخوانم حال آنکه قرآن بر شما نازل شده است؟ رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند : « دوست دارم آنرا از غیر خودم بشنوم . »

ابن مسعود رضی الله عنه ابتدای سوره ی نساء را تلاوت کرد تا به این آیه ی کریمه رسید « فَکَیفَ إِذَا جِئنَا مِن کُلِّ أًُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَّ جِئنَا بِکَ عَلَی هؤُلاءِ شَهِیداً » { ( ای محمد حال اینان ) چگونه خواهد بود بدانگاه که از هر ملتی گواهی ( از پیغمبران برای شهادت بر قوم خود ) بیاوریم و تو را ( نیز به عنوان ) شاهدی بر ( قوم خود از جمله ) اینان ( یعنی تنگ چشمان و نافرمانان ) بیاوریم . } ابن مسعود رضی الله عنه می فرماید : هنگامی که به این آیه رسیدم ، آنحضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند : «کافی است . » وقتی سر بلند کردم دیدم اشک از چشمان مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم جاری شده است . (14)

رسول اکرم صلی الله علیه و سلم می فرمایند : « خُذُواالقُرآنَ مِن أَربَعَةٍ مِن إِبنِ مَسعُودٍ وَ أُبَیِّ إِبنِ کَعبٍ وَ مُعَاذِ بنِ جَبَلٍ وَ سَالِم مَولَی أَبِی حُذَیفَةِ » فرمودند : قرآن را از چهارکس( یاد ) بگیرید : از ابن مسعود و ابی ابن کعب و معاذ بن جبل و سالم غلام آزاد شده ی ابی حذیفه رضی الله عنهم . (15)

 

ابن مسعود رضی الله عنه و روایت حدیث

ابن مسعود رضی الله عنه همواره در سفر و حضر در خدمت رسول الله صلی الله علیه و سلم بود ، و بالطبع احادیث فراوانی از آنحضرت صلی الله علیه و سلم شنیده بود . همراهی و مجالست با پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم چنان عظمت و محبت آنحضرت صلی الله علیه و سلم را در دل ابن ام عبد جای داده بود که به هنگام بیان حدیث از شوق و محبت برخود می لرزید ، تاجایی که شاگردان و اطرافیانش هم متوجه این حالاتش می شدند .

چه خوب است حالات این عاشق صادق را از زبان هم عصران و شاگردانش بشنویم ؛

عمرو بن میمون رحمه الله میفرماید : یک سال در خدمت عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه بودم . دراین مدت ازایشان احادیث ریادی نشنیدم؛ از جمله روزی بر زبانش جاری شد « قال رسول الله صلی الله علیه و سلم » با بیان این نام مبارک غم و اندوه فراق بر وی غالب شد تا جایی که دیدم عرق بر پیشانیش جاری شد . سپس فرمود : یا نزدیک به همین قول رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند . (16)

حضرت علقمه رحمه الله شاگرد دیگر ایشان نقل میکند : ابن مسعود رضی الله عنه هر پنج شنبه شب برای مردم سخنرانی می کرد . در یکی ازشبها از ایشان شنیدم که فرمود: رسول الله صلی الله علیه و سلم چندین بارفرمودند : …. ( حدیثی از محبوب عالم صلی الله علیه و سلم بیان کرد ) در حالی که بر عصا تکیه زده بود. به عصایش نگاه کردم. دیدم عصایش به شدت تکان می خورد و می لرزيد . (17)

ابی وائل رضی الله عنه روایت می کندکه ابن مسعود رضی الله عنه هر هفته پنج شنبه برای مردم سخنرانی می کرد . مردی خدمت ایشان عرض کرد : ای اباعبدالرحمن من دوست دارم که شما هر روز برای ما سخنرانی کنید. ابن مسعود رضی الله عنه فرمود : آنچه مانع من از این کار(سخنرانی هر روز) می شود این است که من نمی پسندم که باعث خستگی و ملالت شما شوم . من در اوقات مناسب شما را پند و اندرز می دهم همچنان که رسول الله صلی الله علیه و سلم در اوقات مناسب برای ما وعظ و نصیحت می فرمود از ترس اینکه مبادا ( از شنیدن سخنرانی زیاد) خسته شویم . (18)

در مذمت گدایی و تکدی می فرماید : « رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند : کسی که از مردم سؤال ( گدایی )کند در حالیکه به اندازه ای مال دارد که او را از مردم بی نیازکند، روز قیامت در حالی وارد صحرای محشر می شود که گداییش بصورت خراشهایی بر چهره اش نمایان است . سؤال شد یا رسول الله صلی الله علیه و سلم چه مقدار مال او را بی نیازمی کند؟ فرمودند : پنجاه درهم یا قیمت آن ازطلا . » (19)

 

تواضع ابن مسعود رضی الله عنه

یاران بزرگترین و بهترین معلم بشریت همگی آراسته به تمام صفات کمال بودند ، چرا که سردار یپامبران صلی الله علیه و سلم از طرف خداوند متعال مأمور بود که آنان را تزکیه نماید و به حق در انجام این مسئولیت موفق بودند . براستی که تاریخ پس از انبیا افرادی همچون یاران حضرت رسول صلی الله علیه و سلم به خود ندیده و نخواهد دید . یکی از آن صفات برجسته تواضع است که عبدالله بن مسعود رضی الله عنه هم از آن به طور کامل برخوردار بودند .

در اینجا به ذکر دو نمونه از آن اکتفا می کنیم :

روزی (از مسجد) خارج شد. جمعی از مردم به دنبالش به راه افتادند، رو به آنان کرده و پرسید: آیا بامن کاری دارید؟ عرض کردند: نه، ولی می خواستیم همراهتان راه برویم. فرمود: برگردید چرا که این کار(به دنبال کسی حرکت کردن) برای کسانی که پشت سر حرکت می کنند، ذلتی است و برای کسی که جلوتر حرکت می کند فتنه ای است. (سبب تکبر و غرورش می شود.) حارث بن سوید رحمه الله از ابن مسعود رضی الله عنه روایت می کند که فرمود : اگر آنچه را من در باره ی خودم می دانم شما هم میدانستید، بر سرم خاک می پاشیدید . (با آن همه فضائلی که بیان خواهد شد ، این سخن فقط از روی تواضع و فروتنی است .)

 

خوف الله تعالی

یکی دیگر از خصائل نیک هر مؤمن خوف از ذات الله تبارک و تعالی است . یکی از بزرگان می فرماید: هر زمان از الله تعالی ترسیدم ، دری از حکمت بر من گشوده شد . وقتی ترس و خوف از الله تعالی سبب کسب حکمت می شود ، پس حکیمی همچون ابن مسعود رضی الله عنه باید چقدر در دل خوف الله تعالی داشته باشد؟ از واقعاتی که بیان می شود به خوبی این مطلب ثابت می گردد . مردی نزد ابن مسعود رضی الله عنه عرض کرد : من دوست ندارم که از اصحاب یمین باشم ، دوست دارم از مقربین باشم . ابن مسعود رضی الله عنه فرمود : اما اینجا مردی موجود است که آرزو دارد ای کاش پس از مرگ برانگیخته نشود .( و منظور شخص ابن مسعود رضی الله عنه بود . ) حسن ( بصری ) رحمه الله از ابن مسعود رضی الله عنه روایت می کند که فرمود : اگر بین بهشت و دوزخ بایستم و به من گفته شود هریک را می خواهی انتخاب کن یا خاکستر شو، یقیناً خاکستر شدن را ترجیح می دهم . ابی وائل رحمه الله روایت می کند که ابن مسعود رضی الله عنه فرمود : آرزو دارم خداوند یکی از گناهانم را بیامرزد و(درعوض) نام و نسبم را کسی نداند . (20)عون بن عبدالله از برادرش عبیدالله رضی الله عنهم روایت می کند که فرمود : هنگامی که مردم می خوابیدند ،ابن مسعود رضی الله عنه بلند می شد ( برای نماز و عبادت ) و ناله ای مانند صدای زنبور از ایشان می شنیدم . (21)

 

فضائل ابن مسعود رضی الله عنه

سعد ابن ابی وقاص رضی الله عنه می فرماید : آیه ی کریمه ی «وَلاتَطرُدِ الَّذِینَ یَدعُونَ رَبَّهُم بِالغَدَاةِ وَالعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجهَهُ . » در باره ی ما شش نفر نازل شد . من و ابن مسعود و صهیب و عمار و مقدادو بلال رضی الله عنهم ، سران قریش نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمدند و گفتند : ما راضی نمی شویم که تابع اینان ( فقرای صحابه ) باشیم . ( اگر میخواهی ما ایمان بیاوریم ) این فقرا را از مجلست بیرون کن . بر اثراین گفته ی مشرکان در دل آنحضرت صلی الله علیه و سلم آنچه خداوند می خواست ، وارد شد . الله تعالی این آیه ی کریمه را نازل فرمود . (22)

حضرت علی ابن ابیطالب رضی الله عنه می فرماید: روزی ابن مسعود رضی الله عنه از درخت اراک برای پیامبر رضی الله عنه مسواکی می برید ، لباسهایش را باد زد و ساق پایش که باریک بود ظاهر شد . صحابه رضی الله عنهم وقتی پاهای باریکش را دیدند ، خندیدند . آنحضرت صلی الله علیه و سلم پرسیدند : « چه چیزی شما را به خنده آورد؟ » صحابه رضی الله عنهم عرض کردند : باریکی پاهای عبدالله ! آنحضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند : « قسم به ذاتی که جانم در قبضه ی قدرت اوست، آن دو ( پاهای ابن مسعود ) در میزان ( اعمال ) از کوه احد سنگین ترند . » (23)

حضرت علی کرّم الله وجهه از رسول خدا صلی الله علیه و سلم روایت می کند که فرمودند : هیچ نبی نبود مگر اینکه ( از جانب الله ) هفت رفیق نجیب و مشاور به وی داده شده بود و به من چهارده نفر داده شده است ؛ حمزه و جعفرو علی و حسن و حسین و ابوبکر و عمر و عبدالله ابن مسعود و ابوذر و مقداد و حذیفه و عمّار و سلمان و بلال رضی الله عنهم . (24)

در روایت دیگری از حضرت علی رضی الله عنه آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمودند : اگر شخصی را بدون مشوره به عنوان امیر تعیین می کردم ، یقیناً ابن ام عبد را امیر مقر می کردم . (25)

ابو معاویه ضریر و عبدالله بن نمیر هردو از اعمش ، از زید بن وهب نقل می کنند که روایت کرده است که روزی حضرت عمر رضی الله عنه در مجلسی نشسته بودند و عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه هم در حضور ایشان ایستاده بود . قامت عبدالله رضی الله عنه درحالت ایستاده با قامت نشسته ی حضرت عمر رضی الله عنه برابر بود . هنگامی که ابن مسعود رضی الله عنه از مجلس رفت ، حضرت عمر رضی الله عنه در حالی که او را نگاه می کرد فرمود : « کُنَیفٌ مُلِئَ عِلماً » ( گنجینه ای انباشته از علم است . ) (26)

ایشان در زمان خلیفه ی دوم مسلمانان با وجود دقّت زیاد و سخت گیری فراوان حضرت عمر رضی الله عنه در انتخاب مسؤلان، بعنوان سرپرست بیت المال کوفه تعیین شدند که دلالت بر اعتماد خلیفه ی دوم بر این بزرگوار می کند. (27) ابن هشام از قول حضرت حسن بصری رحمه الله می نگارد: درهمین ایام روزی دستور داد مقداری نقره بیاورند و ذوب کنند. هنگامی که نقره ذوب شد، رنگ به رنگ میشد. فرمود: آیا کسی جلوی در بیت المال هست؟ اطرافیان عرض کردند: بله، هست. دستور داد آنها را به داخل بیاورند . آنان را وارد بیت المال کردند . فرمود: کمترین چیزی که شما شبیه « مُهل » می بینید این ( نقره ی گداخته ) است . (28)( در قرآن مجید نوشیدنی اهل دوزخ به مهل تشبیه شده است . کَالمُهلِ …. )

عبدالرحمن بن یزید رحمه الله میگوید : نزد حذیفه بن یمان رضی الله عنه رفتیم و عرض کردیم نزدیکترین شخص به رسول الله صلی الله علیه و سلم را از روی حسن سلوک و رفتار به ما معرفی کنید تا دین را از او یاد بگیریم و از وی حدیث بشنویم .

حذیفه رضی الله عنه فرمود : نزدیکترین مردم به رسول الله صلی الله علیه و سلم از نظر راه و روش ، حسن سلوک و هیئت نیکو ابن مسعود رضی الله عنه بود تا زمانی که خودش را از ما درخانه اش پنهان نمی کرد . (یعنی ظاهرش این طور بود و ما از باطن و اعمال منزلش خبر نداریم .) بدرستیکه یاران محفوظ رسول الله صلی الله علیه و سلم می دانستند که ابن ام عبد نزدیکترین آنان از لحاظ تقرب به الله تعالی است . (29)

عبدالله ابن نمیر از اعمش از مسلم ابن صُبیع از مسروق رضی الله عنه روایت می کند که فرمود: من با اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم مجالست کردم و آنان را پیمانه های مختلفی یافتم. برخی یک تن را سیراب می کند و برخی دو تن و برخی ده تن و برخی صدتن، و برخی از آنان چنانند که اگر جمله ی مردم زمین از آن آب بیاشامند، سیراب می شوند (یعنی اگر همه ی مردم جهان بخواهند از فیوضاتشان بهره مند شوند، می توانند همگی را سیراب کنند.) و عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه از آن پیمانه ها بود . (30)

از جابر رضی الله عنه روایت شده است که روزی رسو ل الله صلی الله علیه و سلم برای خواندن خطبه ی جمعه روی منبر رفته به جمع حاضر دستور دادند : «إِجلِسُوا» بنشینید ! ابن مسعود رضی الله عنه که تازه می خواست وارد مسجد شود ، این کلام مبارک را شنید و همانجا جلوی در مسجد نشست (تا نافرمانی پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم نشود) آنحضرت صلی الله علیه و سلم با مشاهده ی ایشان فرمودند: «تَعَال یَا عَبدَاللهِ بنِ مَسعُود» ای عبدالله بن مسعود بیا (داخل مسجد) . (31)

 

دعای ابن مسعود رضی الله عنه

عبدالله ابن عتبه رضی الله عنه می فرماید: در حالی که حضرت عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه مشغول دعا بود پیامبر صلی الله علیه و سلم به همراه ابوبکر و عمر رضی الله عنهما از کنارش گذشتند و دعایش را شنیدند؛ رسول الله صلی الله علیه و سلم او را نشناختند. فرمودند: «این شخص کیست؟ (که اینطور با اخلاص و تضرع دعا می کند) درخواست کن(از خداوند) به تو عطا می شود. (هرچه بخواهی)»

بعد از این واقعه، ابوبکر رضی الله عنه پیش عبدالله رفت و ازاو خواست که آن دعا را تکرار کند. عبدالله عرض کرد: «حمد و بزرگی خداوند را بیان کردم سپس این دعا را خواندم؛ لا إِلهَ إِلاأَنتَ وَعدَکَ حَقٌّ وَ لِقَاءَکَ حَقٌّ اَلجَنََّّةُ حَقٌّ وَالنََّارُ حَقٌّ وَ رُسُلُکَ حَقٌّ وَ کِتَابُکَ حَقٌّ وَالنََّّبیُّّونَ حَقٌّ وَ مُحَمَّدٌ حَقٌّ» (32)خدایا بجز تو خدایی نیست. وعده ی تو حق است و دیدار تو (در جهان آخرت) حق است. بهشت و دوزخ حق است و رسولان تو و کتاب تو حق است و پیامبران تو و محمد صلی الله علیه و سلم حق است.

 

فتاوای ابن مسعود رضی الله عنه

مشهور است که حضرت ابو موسی اشعری رضی الله عنه با آن همه فقاهت و علم فرمود تا زمانی که این دانشمند (ابن مسعود) در میان شماست، مسائلتان را از من نپرسید. در این بخش چند نمونه از فتاوای ابن مسعود رضی الله عنه که در واقع مشتی نمونه ی خرواراست، بیان می شود.

علقمه رحمه الله یکی از شاگردان ابن مسعود رضی الله عنه نقل می کند که از ابن مسعود در باره ی مردی سؤال شد که با زنی ازدواج نموده است و مهریه ای هم مقرر نکرده است و قبل از همبستری مرده است. ابن مسعود رضی الله عنه فرمود: مهریه ای مثل مهریه ی دیگر زنان خویشاوند نزدیک این زن (مهر مثل) بر مرد لازم می شود نه کوتاهی و کمی باشد ونه ظلم وجورو زیادتی، و بر زن عده لازم می شود و میراث هم به زن می رسد.

معقل ابن سنان اشجعی رضی الله عنه در مجلس حاضر بود، برخاست و فرمود: رسول الله صلی الله علیه و سلم در جمع ما (صحابه) در مورد زنی از قبیله ی ما بنام بروع بنت واشق مثل شما حکم فرمودند. ابن مسعود رضی الله عنه از شنیدن این سخن بسیار خوشحال شد. (33)

قاسم بن عبدالرحمن از پدرش روایت می کند که عبدالله بن مسعود رضی الله عنه غلامی به اشعث ابن قیس فروخت و در مورد قیمتش با هم اختلاف کردند . ابن مسعود رضی الله عنه می فرمود: به بیست هزاردرهم فروختم و اشعث می گفت: به ده هزار درهم فروختی. عبدالله ابن مسعود رضی الله عنه فرمود: اگر مایل باشی در این مورد حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم برایت بیان می کنم. اشعث عرض کرد: بیان بفرما!

ابن مسعود رضی الله عنه فرمود: من از رسول خدا صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمودند: «هنگامی که بایع و مشتری با هم اختلاف کنند و بیع هم به جای خود باقی باشد و هیچ کدام از دو طرف دعوی شاهد و دلیلی نداشته باشند، قول فروشنده معتبر است یا بیع را فسخ کنند.» و نظر من هم این است که بیع را فسخ کنیم. پس از روایت این حدیث شریف بیع را فسخ کردند. (34)

ابی ماجد رحمه الله روایت می کند که مردی برادرزاده اش را نزد ابن مسعود رضی الله عنه آورد و عرض کرد: این برادرزاده ام مشروب خورده است. ابن مسعود رضی الله عنه فرمود: من اولین حدی را که در اسلام جاری شد ، به یاد دارم . زنی بود که به خاطر دزدی دستش(در حضور پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم قطع شد . پس از اجرای حد بر این زن ، چهره ی مبارک آنحضرت صلی الله علیه و سلم به شدت متغیر شد (به خاطر دلسوزی به آن زن) سپس این آیه را تلاوت فرمودند : « وَلیَعفُوا وَلیَصفَحُوا أََلا تُحِبُّونَ أَن یَغفِرَاللهُ لَکُم وَاللهُ غَفُورٌّرَّحِیمٌ » وعفو و گذشت کنید ، آیا دوست ندارید که خداوند شما را مغفرت نماید؟ و خداوند بخشایشگر و مهربان است . (35)

 

اقوال زرّین ابن مسعود رضی الله عنه

در باره ی حافظان قرآن مجید فرمود : برای حامل (حافظ) قرآن مناسب است که به شبش شناخته شود هنگامیکه مردم خوابیده اند (و او مشغول تلاوت کلام الله در نماز شب است) ودر روزش هنگامیکه مردم به خوردن مشغولند (واو روزه دارد) و به اندوهش(از خوف الله و فکر دین و آخرت) هنگامیکه مردم شادی و خوشی می کنند و به گریه اش هنگامیکه مردم می خندند و به سکوتش هنگامیکه مردم به هم می ریزند و به تواضعش هنگامیکه مردم تکبر می ورزند و برای حامل قرآن مناسب است که محزون ، گریان ، دانا ، باحکمت ، باوقارو بردبار باشد و سنگدل ، غافل ، فریادکننده (دربازارها) و پرسرو صدا و تندخو نباشد . (36)

در مورد قرآن مجید فرمودند: همانا این قرآن سفره ی الهی است . پس هر کس از شما که توانایی دارد چیزی از آن بیاموزد ، حتماً این کار را بکند . همانا خالی ترین خانه از خیر و نیکی خانه ای است که از کتاب خدا چیزی در آن نیست و خانه ای که چیزی از کتاب خدا در آن نیست مانند ویرانه ای است که آبادکننده ای ندارد . و همانا شیطان از منزلی که در آن سوره ی بقره شنیده شود خارج می شود . (37)

در مورد پرهیز از بیکاری فرمودند : من ناپسند می دانم که که شخصی را بیکار ببینم در حالی که نه به کار دنیا مشغول باشد ونه به کار آخرت .

در مورد یاران پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند : همانا الله تعالی به قلوب بندگان نظر انداخت . (از میان همه ی آنان) محمد صلی الله علیه و سلم را انتخاب و به سوی مخلوقاتش فرستاد ، ایشان را به رسالت خویش فرستاد و به علم خویش برگزید. سپس در قلوب دیگر انسانها بعد از قلب پیامبر صلی الله علیه و سلم نظر افکند . الله تعالی برای ایشان [پیامبر صلی الله علیه و سلم ] اصحابش را برگزید . آنان را یاوران دین و مشاوران نبیش قرار داد . بنا بر این آنچه مؤمنان آنرا نیک پندارند ، آن (عمل) خوبست و آنچه مؤمنان زشت و ناپسند بدانند زشت و قبیح است .

در فضیلت علم وعلما از رسول خدا صلی الله علیه و سلم روایت کرده است که فرمودند : « اَلنََّّاسُ رَجُلانِ عَالِمٌ وَ مُتَعَلِّمٌ وَلا خَیرَ فِیمَا سِوَاهُمَا » مردم دو قسمند : عالمند یا متعلم ( تعلیم گیرنده ) و در غیر این دو گروه هیچ خیری نیست .

در جواب سؤال شخصی که پرسید :کجایند تارکان دنیا و راغبان آخرت؟ فرمودند : آنان اصحاب جابیه بودند . پانصد نفر از مسلمانان با هم عهد و پیمان بستند که ازجهاد برنگردند و به جهاد ادامه دهند تا شهادت . پس همگی سرهایشان را تراشیدند و با دشمن روبرو شدند و جنگیدند تا همه شهید شدند جز یک نفر که خبر شهادت آنان را آورد . (38)

درباره ی دنیا فرمودند : هر کس دنیا را بخواهد به آخرتش ضرر می رساند و هر کس آخرت را بخواهد به دنیایش ضرر می رساند . و هر کس ببخشد ، خداوند او را می بخشد. (39)ای قوم به فانی( دنیا ) ضرر برسانید برای بدست آوردن باقی . ( آخرت ) (40)

همچنین فرمودند : بهترین بی نیازی ، بی نیازی دل است و بهترین توشه ، تقواست و بدترین کوری ، کوری دل است و بزرگترین گناهان ، دروغ است و بدترین کسب سود و رباست و بدترین خوراکی ، خوردن مال یتیم است و هر کس عفو و گذشت نماید ، خداوند او را معاف می فرماید . (41)

 

وصیت به فرزندانش

خطاب به فرزندانش فرمودند : شما در گذر شب و روز با عمرهای کوتاه شدنی و اعمالی ثبت شده می باشید و مرگ بطور ناگهانی می آید . پس هر کس خیری کشت کند، بزودی با رغبت و شوق آنرا درو می کند و هر کس شری کشت کند ، بزودی آنرا با حسرت و پشیمانی درو می کند و برای هر کشاورز و زارعی مثل آنچه کاشته است می باشد . (به قول معروف بجز کشته ی خویشتن ندروی) و تنبل نصیبش از وی سبقت نمی گیرد و حریص به آنچه برایش مقدر نشده است نمی رسد . به هر کس خیری عطا شده است ، الله تعالی به وی عطا فرموده است (و از کمال خودش نیست) و هر کس از شری حفاظت شده است الله تعالی وی را حفاظت فرموده است . پرهیزگاران سردارانند و فقها رهبران و همنشینی با آنان افزایش ( علم و تقوی ) است . (42)

 

رحلت

در زمان خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه همراه با جمعی از یارانش از عراق به طرف مدینه ی منوره حرکت کرد . در راه به محل ربذه رسیدند که حضرت ابوذر غفاری رضی الله عنه در آنجا سکونت داشت . هنگامی که به ربذه رسیدند ، ابوذر رضی الله عنه رحلت کرده بود ؛ ابن مسعود رضی الله عنه بر وی نماز جنازه خواند و ایشان را همانجا دفن کردند . (43)

وقتی ابن مسعود رضی الله عنه به مدینه رسید ، مریض شد . عثمان ابن عفان رضی الله عنه به عیادتش رفته و پرسید : از چه چیزی می نالی؟ عرض کرد : از گناهانم . حضرت عثمان رضی الله عنه فرمود : به چه چیزی میل داری؟ عرض کرد : به رحمت پروردگارم . حضرت عثمان رضی الله عنه فرمود : آیا امر نکنم که طبیبی بیاید؟ عرض کرد : طبیب مرا بیمار کرده است . (یعنی الله تعالی که طبیب است مرا بیمار کرده است) فرمود : آیا امر نکنم که حقوقت را بدهند ؟ (درحالی که دو سال بود آن را دریافت نکرده بود.) عرض کرد: به آن نیازی ندارم. فرمود: حقوقت بعد از شما برای دخترانت باشد. عرض کرد: آیا برای دخترانم از فقر می ترسی؟ من دخترانم را امر کرده ام که هر شب سوره ی واقعه را بخوانند و از رسول خدا صلی الله علیه و سلم شنیده ام که فرمودند: «هر کس هر شب سوره ی واقعه را بخواند هرگز فقری به او نمی رسد.» (44)

بالاخره این بزرگ دانشمند صحابی پس از سالها ارشاد و راهنمایی طالبان علم و دانش و حضور در میادین جهاد در حالی که بیش از شصت سال از عمر شریفش می گذشت، در شهر رسو ل الله صلی الله علیه و سلم «مدینه ی منوره» در سال سی و دو هجری به دیدار محبوب شتافت.

بنا به قولی وصیت کرد که نماز جنازه اش را حضرت زبیر رضی الله عنه بخواند و مطابق وصیتش، زبیر رضی الله عنه نماز جنازه را خواند وبه روایتی حضرت عثمان رضی الله عنه و به قولی دیگر عمار رضی الله عنه نماز جنازه اش را خواندند . (45) و در کنار دیگر یاران با وفای آنحضرت صلی الله علیه و سلم در جنة البقیع سر در نقاب خاک کشید .(46)

 

رضی الله عنه و ارضاه و جعل الجنة مثواه

 

نوراحمد پاک نیت

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع و ارجاعات

1 ـ البدایه والنهایه ج5 ص 245

2 ـ رجال حول الرسول ص228

3 ـ صحیح بخاری کتاب الصلوه حدیث شماره ی 490

4 ـ بخاری کتاب الجمعه حدیث شماره ی 1008

5 ـ رجال حول الرسول ص 230

6 ـ السیره النبویه لابن هشام 1/324 بیروت ، لبنان ، مکتبه العلمیه

7 ـ همان 1/366

8 ـ همان 2/505

9 ـ سنن ترمذی کتا ب المناقب حدیث شماره ی 3742

10 ـ بخاری کتاب المغازی باب قتل ابی جهل حدیث شماره ی 3668

11 ـ البدایه والنهایه1/72

12 ـ رجال حول الرسول ص 242

13 ـ طبقات محمد ابن سعد کاتب واقدی 2 / 328ترجمه ی دکتر محمود مهدوی دامغانی انتشارات فرهنگ و اندیشه 1374

14 ـ البدایه ج5 ص 246

15 ـ ترمذی کتاب المناقب حدیث شماره ی 3746

16 ـ رجال حول الرسول ص 237

17 ـ همان

18 ـ ترمذی کتاب الادب حدیث 2782

19 ـ ترمذی کتاب الزکاة حدیث شماره ی 588

20 ـ اصحاب الرسول 1/439 به نقل از صفة الصفوه 1/167

21 ـ همان به نقل از طبقات ابن سعد 3/1/110

22 ـ سنن ابن ماجه کتاب الزهد حدیث شماره ی 4118

23 ـ مسند احمد ، مسندالعشرة المبشرین بالجنّة حدیث 876

24 ـ حلیه الاولیاء ص176

25 ـ سنن ترمذی کتاب المناقب حدیث شماره ی 3745

26 ـ طبقات ج 2 ص 329

27 ـ همان ص 330

28 ـ سیره یابن هشام 1/363

29ـ سنن ترمذی کتاب المناقب حدیث شماره ی 3743

30 ـ طبقات 2/ 328

31 ـ سنن ابی داود کتاب الصلاة

32 ـ حلیه الاولیا ج1 ص 175

33 ـ سنن نسائی کتاب الطلاق حدیث شماره ی 3466

34 ـ سنن ابن ماجه کتاب التجارات حدیث 2177

35 ـ مسند احمد ، مسند المکثرین من الصحابه حدیث شماره ی 3527

36 ـ حلیه الاولیا ج1 ص 178

37 ـ همان ص 179

38 ـ همان ص185

39 ـ رجال حول الرسول ص 240

40 ـ حلیه الاولیا 1/ 187

41 ـ رجال حول الرسول ص 240

42 ـ حلیه الاولیا 1/184

43 ـ البدایه والنهایه 5/246

44 ـ البدایه والنهایه ج5 ص 246

45 ـ همان

46 ـ اصحاب الرسول 1/446