در سال پنجم بعثت، نخستین هجرت در اسلام صورت گرفت؛ گروهی از مسلمانان برای رهایی از آزار و اذيت مشرکين مكه و به جا آوردن وظایف دینی خود، به دستور پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ به حبشه هجرت نمودند. نجاشي پادشاه حبشه از آنان حمايت نمود و مسلمانان، آنجا در آرامش […]
در سال پنجم بعثت، نخستین هجرت در اسلام صورت گرفت؛ گروهی از مسلمانان برای رهایی از آزار و اذيت مشرکين مكه و به جا آوردن وظایف دینی خود، به دستور پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ به حبشه هجرت نمودند. نجاشي پادشاه حبشه از آنان حمايت نمود و مسلمانان، آنجا در آرامش زندگی کردند و به خوبي توانستند تكاليف ديني خود را انجام دهند. این هجرت، به نام «هجرت اوّل» معروف است. اما آنچه در اين نوشتار مورد نظر است، هجرت رسول الله ـ صلي الله و عليه و سلم ـ به مدينهي منوره است كه به طور خلاصه و فشرده به بیان آن می پردازیم.
خوانندگان محترم ميتوانند جهت مطالعهي تقصيلي سيرهي رسول مبارك اسلام به كتب سيره و تاريخ اسلام مراجعه نمايند.
ايمان آوردن اولين گروه از اهل يثرب
در ايام حج سال يازدهم بعثت، پيامبر اسلام ـ صلی الله علیه و سلم ـ شش نفر از اهل يثرب را ملاقات کرده،آياتي از قرآن مجيد را برايشان تلاوت فرمودند و آنان را تشويق به پذیرش اسلام نمودند.
اين گروه از طايفهي خزرج بودند.آنان از همسايگان يهودي خود در مدينه شنيده بودند كه در آيندهي نزديك، پيامبري ظهور خواهد كرد. پس يقين نمودند كه اين، همان پيامبري است كه در تورات خبر داده شده است.
همگي ايمان آوردند و با پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بيعت نموده سپس به مدينه برگشتند.
آنان در مدينه از رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ و دين اسلام براي برادران خود تعريف كردند و مردم را به اسلام دعوت دادند و دين اسلام را در مدينه منتشر ساختند.
عقبهي اول
بر اثر تبليغ اين شش نفر، دين اسلام در شهر مدينه گسترش يافت.
يك سال بعد؛ يعني سال دوازدهم بعثت، دوازده نفر از اهل مدينه، در محل عقبه با پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ ملاقات نمودند و پيمان بستند كه به خدا شريك نياورند و دزدي نكنند و از زنا و تهمت دوري نمايند و كارهاي نيك انجام دهند. اين نخستين پيمان انصار بود كه به پيمان عقبهي اولي مشهور گشت.
آنان به مدينه برگشتند و پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ حضرت مصعب بن عمير رضي الله عنه را نيز به همراه ايشان به مدينه فرستادند تا آيات قرآن و احكام خداوندي را به مسلمانان بياموزد و ديگران را نيز به اسلام دعوت دهد. از اين جهت ميتوان حضرت مصعب را اولين سفير در اسلام ناميد.
با دعوت حضرت مصعب بن عمير ـ رضی الله عنه ـ ، اسلام به تمام خانههاي مدينه راه يافت و بسياري از اهل مدينه مسلمان شدند كه از جملهي آنها ميتوان حضرت سعدبنمعاذ را نام برد. وقتي حضرت سعد مسلمان شد تا غروب همان روز تمام قبيلهاش نيز اسلام آوردند و مسلمان شدند.
عقبهي دوم
حضرت مصعب بن عمير ـ رضی الله عنه ـ در سال سيزدهم بعثت با كاروان حج به مكه برگشت و بسياري از مسلمانان انصار نيز با اقوام خود جهت اداي حج به مكه تشريف آوردند، آنان پايان مراسم حج را با پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ قرار ملاقات گذاشتند.
در نیمه آخر شب سيزدهم ذيالحجه، رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ با عمويشان عباس به نزديكي عقبه تشريف بردند و مسلمانان مدينه كه تعدادشان هفتاد و سه مرد و دو زن بود به حضورشان رسيدند.
پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ با ايشان صحبت كردند و آياتي از قرآن را برايشان تلاوت نموده فرمودند: با شما بيعت ميكنم كه خدا را عبادت كنيد و كسي را با او شريك نگيريد. همانطور كه از اهل و فرزندان خود دفاع ميكنيد از من دفاع كنيد تا خداوند در مقابل به شما بهشت را عنايت فرمايد.آنان با رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ بيعت كردند و از ايشان قول گرفتند كه با ياران خويش به مدينه تشريف بياورند.
حضرت رسول به ايشان جواب مثبت دادند و فرمودند: من از شما هستم و شما از من هستيد. با كسي كه شما با او بجنگيد، ميجنگم و با كسي كه شما با او صلح كنيد، صلح ميكنم.
همچنين رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ از ميان ايشان دوازده نماينده انتخاب نمودند تا در ميان قبايل خويش، اسلام را تبليغ نمايند. این پیمان، به پیمان عقبه دوم معروف شد.
اجازهي هجرت به مدينه
پس از پيمان عقبهي دوم و مسلمان شدن بسياري از اهل مدينه، رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ به مسلمانان اجازه دادند تا به مدينه هجرت نمايند و فرمودند: خداوند به شما برادراني خوب و محل امني عنايت كرده تا بتوانيد در آنجا زندگي كنيد.
مسلمانان گروه گروه به مدينه هجرت كردند.
مشركين از هجرت مسلمانان جلوگيري ميكردند و آنان را با سختترين شكنجهها باز ميداشتند. اما صحابه ـ رضی الله عنهم ـ با بدترين شرايط، مخفيانه يا آشكار، مكه را به مقصد مدينه ترك ميكردند تا اينكه غير از پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و حضرت ابوبكر و حضرت علي رضياللهعنهما و چند نفر كه مريض يا در دست مشركين اسير بودند، كسي در مكه باقي نماند.
توطئهي مشركين
مشركين مكه وقتي ديدند كه پيامبر ـ صلی الله علیه وسلمـ در مدينه نيز ياراني پيدا نموده و مسلمانان مكه نيز به مدينه مهاجرت مينمايند و اگر خود محمد نيز به مدينه هجرت كند، تمام نقشههاي آنان نقش بر آب خواهد شد، در «دارالندوه» كه منزل يكي از سران مشركين بود، جلسهاي تشكيل دادند و تصميم گرفتند از هر طايفه، جواني نيرومند و شجاع انتخاب شود و همگي شبانه به خانهي محمد هجوم ببرند و او را به قتل برسانند و چون تمام قبايل در اين قتل شريك ميباشند، اقوام محمد قدرت جنگيدن با تمام قبايل را نخواهند داشت.
خداوند متعال، رسول گرامياش را از نقشهي شوم مشركين مطلع گردانيد و به او دستور داد تا به مدينه هجرت نمايد.
فرداي آن روز پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ حضرت ابوبكر ـ رضی الله عنه ـ را از موضوع باخبر نمود و به او بشارت داد كه در اين سفر تاريخي تو نيز همراهم خواهي بود.
شبانگاه، وقتي مشركين اطراف خانه را محاصره نمودند، پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به حضرت علي ـ رضی الله عنه ـ دستور دادند تا در بسترشان بخوابد و فردا، امانات مردم را به صاحبانشان برگرداند.
رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ از خانه خارج شدند و آيات اول سورهي «يس» را بر مشتي خاك خواندند و آن را به طرف مشركين پاشيدند. آن خاك بر چشمان آنان اثر كرد و متوجه رفتن پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ نشدند.
سحرگاه مشركين به خانه پيامبر هجوم بردند و علي را بر بستر ايشان مشاهده نمودند و از اينكه بيرون رفتن محمد را نديده بودند بسيار خشمگين گرديدند.
پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به خانهي ابوبكر تشريف بردند و براي سفر تاريخي هجرت آماده شدند. سفري كه سبب تحول عظيم جهاني گرديد و مبدأ تاريخ اسلامي قرار گرفت.
هجرت به مدينه
در بيست و هفتم صفر سال چهاردهم بعثت (622 م) پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ از مكه خارج شدند و به طرف غار ثور كه در جنوب مكه قرار داشت حركت كردند، آنان سه روز در آن غار ماندند.
مشركين مكه وقتي پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را در خانه نيافتند، به منزل ابوبكر رفتند و در آنجا از هجرت هر دو نفرشان مطمئن گرديدند.
آنان تمامي راههاي مدينه را بستند و افرادي را براي يافتن ايشان به اطراف مكه فرستادند و صد شتر جايزه براي يافتن ايشان تعيين نمودند.
رديابها اثر پاي ايشان را تا نزديك غار بردند، ولي وقتي با كبوتر و تخمهاي آن و تارهاي عنكبوت بر دهانه غار مواجه شدند، از تعقيبشان در غار منصرف گرديدند.
در اين وقت حضرت ابوبكر كه بسيار اندوهگين بود فرمود: يارسولالله! اگر پايين پايشان را نگاه كنند؟! (مارا خواهند ديد)
رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ فرمودند: گمانت دربارهي آن دو نفر كه خدا سومشان(و به همراهشان) است چيست؟ پس اندوهگين مباش كه خدا با ماست.
خداوند متعال اين لحظه را در كتاب پاكش جاودانه ساخته و فرمود است:
إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ ….
اگر پيغمبر را ياري نكنيد (خدا او را ياري ميكند، همانگونه كه قبلاً) خدا او را ياري كرد، آنگاه كه كافران او را (از مكّه) بيرون كردند، در حالي كه او دومين نفر بود. هنگامي كه آن دو در غار بودند (پيامبر) براي رفيقش(ابوبكر كه اندوهگين و پريشان بود)گفت: غم مخور خدا با ماست (در اين وقت بود كه) خداوند آرامش خود را بهره او ساخت.»
در مدت اقامت پیامبر و ابوبکر صدیق در غار، اسماء بنت ابوبكر برايشان غذا ميبرد و عبدالله بن ابی بكر نيز سخنان اهل مكه دربارهي پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ را به ايشان ميرساند. همچنين، غلام ابوبكر شبانگاه گوسفندان را نزديك غار ميبرد تا از شيرشان استفاده نمايند.
رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ با حضرت ابوبكر ـ رضی الله عنه ـ سه شب در غار ماندند و پس از آن با دو شتري كه قبلا حضرت ابوبكر براي سفر هجرت آماده كرده بود، به همراه يك راهنما ، از مسير ساحل درياي سرخ به طرف مدينه به راه افتادند.
داستان سراقه
در بين راه شخصي به نام سُراقه به طمع دريافت جايزهي صد شتر، ايشان را تعقيب نمود كه اسبش او را به زمين انداخت. بلند شد و دوباره به راه افتاد كه باز هم از اسب سقوط كرد. ولي او از ارادهي خود منصرف نگشت و به تعقيب ادامه داد تا اينكه چشمش به رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ و همراهانش افتاد، در اين وقت، دو دست اسبش به زمين فرو رفت و از اسب افتاد. او متوجه شد كه خداوند از ايشان نگهداري ميكند. پس رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ و حضرت ابوبكر را صدا زد و گفت: من سراقه هستم و با شما كار دارم. به خدا قسم از طرف من آزاري به شما نميرسد.
سراقه به خدمت رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ رسيد و نوشتهاي را به عنوان نشانه از ايشان دريافت نمود.
سپس رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ به او بشارت دادندكه دو دستبند كسري را به دست خواهي كرد.
به حقيقت پيوستن پيشگويي پيامبر (صلی الله علیه و سلم)
در زمان خلافت حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ پس از فتح ايران، وقتي جواهرات و تاج كسري را به مدينه آوردند، حضرت عمر ـ رضی الله عنه ـ سراقه را صدا زدند و دستبند كسري را بر دست او بستند و تاج را نيز بر سرش نهادند. در اين وقت صداي تكبير از مسجدالنبي بلند شد، زيرا يكي از معجزات و پيشگوييهاي رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ به حقيقت پيوسته بود.
استقبال مسلمانان مدینه از پیامبر (صلی الله علیه و سلم )
مسلمانان مدينه وقتي از حركت پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به طرف مدينه مطلع گرديدند بسيار خوشحال شدند و براي ديدار ايشان لحظهشماري مينمودند. آنان در روزهاي گرم تابستان با طلوع آفتاب از مدينه بيرون ميشدند و تا غروب آفتاب منتظر ميماندند.
با ورود رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ به مدينه، مسلمانان به استقبال ايشان شتافتند و از خوشحالي تكبير ميگفتند و سرود ميخواندند، آنان هيچ چيزی، هيجان انگيزتر از ورود پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ به مدينه را در زندگيشان تجربه نكرده بودند.
سرانجام پس از هشت روز سفر، رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ وارد قبا گرديدند و چهار روز در آنجا استراحت فرمودند و اولين مسجد اسلام را در آنجا بنا کردند.
حضرت علي ـ رضی الله عنه ـ امانتهايي كه در نزد پيامبر بود به صاحبانشان برگرداند و به مدينه هجرت كرد و در قبا به پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ ملحق گرديد.
وقتي رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ وارد مدينه ميگشتند، مسلمانان و بزرگان طوايف به خدمت ايشان ميرسيدند و مهار شتر را ميگرفتند و از ايشان تقاضا ميكردند تا در محلهي آنها اقامت فرمايند.
اما پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ ميفرمودند كه اين شتر مأمور است، هرجا توقف كند آنجا اقامت ميكنم.
سرانجام شتر پيامبر وارد محلهي بنينجار شد و در زميني خالي نزديك خانهي ابوايوب انصاري توقف نمود. آن زمين مال دو كودك يتيم بود.
ابوايوب انصاري فوراً اسباب سفر رسول الله را برداشت و به خانهي خود برد و رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ نيز به خانهي او تشريف بردند.
بناي مسجدالنبي
پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ دو نوجوان صاحب زمين را صدا زدند تا زمين ايشان را جهت ساخت مسجد خريداري نمايد.
آن دو گفتند: ما زمين را به شما ميبخشيم. اما پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ قبول نفرمودند و پول آن را پرداخت نمودند.
با حضور همهي مسلمانان، كار ساخت مسجد شروع شد و رسولالله ـ صلی الله علیه و سلم ـ نيز در كار ساخت مسجد شركت داشتند و در تهيهي مصالح همكاري مينمودند.
كار ساخت مسجد و محل اسكان پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ هفت ماه به طول انجاميد و در اين مدت ايشان در منزل ابوايوب انصاري ساكن بودند.
پيمان برادري
پيامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ در ميان مهاجرين و انصار پيمان اخوت و برادري و كمك به يكديگر برقرار نمودند، اين پيمان، بسيار مورد استقبال انصار قرار گرفت، آنان مهاجرين را در انتخاب خانه و اموال خود اختيار كامل دادند، ولي مهاجرين از قبول آن سر باز زدند.
همچنين رسول الله ـ صلی الله علیه و سلم ـ در ميان مهاجرين و انصار با يهوديان نيز قراردادي نوشتند كه طبق آن، در ميان ايشان هيچ جنگي صورت نگيرد و يهوديان نيز بر دين و اموال خود باقي بمانند.
و اين پيمانها براي وحدت جامعهي اسلامي و تأمين امنيت مسلمانان بسيار لازم بود.
هجرت، مبدأ تاریخ مسلمانان
در زمان خلافت خلیفه دوم حضرت عمربن خطاب، هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از مکّه به مدینه، به عنوان مبدأ تاریخ مسلمانان برگزیده شد.
عبدالقادر تاجیکی
منابع مورد استفاده:
السيرة النبويه ، عبدالملك ابن هشام
زندگاني محمد (ص) پيامبر اسلامي،ترجمه سيرة النبويه ، تأليف ابن هشام ، ترجمه هاشم رسولي محلاتي
نبي رحمت، مؤلف ابوالحسن ندوي، مترجم محمدقاسم قاسمي
ترجمه فارسي الرحيق المختوم در سيره پيامبر گرامي اسلام .مؤلف صفي الرحمن مباركپوري، مترجم عبدالله خاموش هروي
تاريخ كامل ، نوشته عزالدين ابن اثير، برگردان حسين روحاني
فروغ جاويدان: سيرة النبي، تأليف شبلي نعماني سليمان ندوي ، ترجمه عبدالمجيد مرادزهي خاشي
سيرت مصطفي، از محمدادريس كاندهلوي، ترحمه محمدامين حسين بر
الگوي هدايت تحليل وقايع زندگي پيامبر اكرم، مؤلف علي محمد صلابي، مترجم هيئت علمي انتشارات حرمين
نوراليقين في سيرة سيدالمرسلين ، تأليف محمد خضري بك
سيره خاتم النبيين، تأليف ابيالحسن علي الحسني الندوي
السيره النبويه ابي الحسن علي الندوي
البدايه و النهايه /تأليف ابوالفداء اسماعيل بن كثير
زندگانی محمد / مؤلف محمد حسين هیکل، مترجم ابوالقاسم پاينده