این نبرد (طوفان الاقصی) برجستهترین و مهمترین نبرد در صد سال گذشته، از زمان ورود استعمار انگلیس به سرزمین فلسطین در صد و شش سال پیش بوده است. بنابراین، برای بررسى و درک تمام جوانب این مسأله نیاز به زمان كافى داریم، اما اولین مفهوم و تاثيرى كه از این قضیه نمود پیدا میکند؛ این […]
این نبرد (طوفان الاقصی) برجستهترین و مهمترین نبرد در صد سال گذشته، از زمان ورود استعمار انگلیس به سرزمین فلسطین در صد و شش سال پیش بوده است.
بنابراین، برای بررسى و درک تمام جوانب این مسأله نیاز به زمان كافى داریم، اما اولین مفهوم و تاثيرى كه از این قضیه نمود پیدا میکند؛ این است که ما در این درگیری وارد یک موازنه قدرت و همطرازی استراتژیکی شدهایم که از سال ۱۹۱۷ وجود نداشته است.
برتری مطلق وغیر قابل انکار از سال ۱۹۱۷، از آنِ اشغالگر، چه صهیونیست و چه انگلیس بوده است، او میتوانست نتیجه هر رویارویی را بصورت کلی تعیین کند، هر چند که ما قربانی، شهید، مجروح و اسیر میدادیم، دشمن همچنین میتوانست مقدار دستاوردهایی را که میتوان به دست آورد، از قبل مشخص کند.
ما برای اولین بار در یک رویارویی برابر و مساوی هستیم که در آن اشغالگر برتری مطلق ندارد، بله؛ برتر است، اما نه در حدی که به او اجازه دهد نتیجه درگیری را از قبل تعیین کند.
این اولین بار است که ما وارد درگیری از این نوع میشویم و بنابراین؛ آنچه در ۷ اکتبر اتفاق افتاد، با تمام درگیریهایی که در سرزمین فلسطین، بر علیه صهیونیسم در جبهههای مختلف از ابتدای درگیریها تا امروز رخ داده است، برابری میکند و شکی نیست که همۀ اینها در نتیجه این اتفاق تاریخی بوده است. البته که فقط نتیجه همین رویداد هم نیست.
رژیم صهیونیستی بعد از این جنگ مثل قبل نخواهد بود، یعنی ما عادت کردهایم که رژیم صهیونیستی بعد از هر جنگی به محاصره، برتری، و پیشرفت و توان اقتصادی خود ادامه دهد، اما این نبرد متفاوت خواهد بود.
بدین خاطر که موجودیت صهیونیسم دیگر برای شهرکنشینان آن جذابیتی نخواهد داشت و ما شاهد یک مهاجرت معکوس بزرگ خواهیم بود. غلاف غزه دیگر برای کسانی که از آن مهاجرت کردهاند جذابیتی جهت زندگی نخواهد داشت و در بیشتر موارد به آن بازنمیگردند و در این مناطق محلی برای زندگی برای آنان نخواهد بود.
ما مقابل یک منطقه حائل امنیتی و سرزمینهای ممنوع هستیم، در گذشته، این اشغالگر بود که مناطق حائل امنیتی را در سرزمینهای ما، در لبنان، در سینا و حتی در نوار غزه تحمیل میکرد.
امروز اما مقاومت در سرزمین اشغالی ما از سال ۱۹۴۸ منطقه حائل امنیتی را تحمیل میکند که اشغالگر هرگز گمان این را نمیکرد.
سوم: این رژیم دیگر جذابیتی برای شهرک نشینانی که از خارج میآیند، نخواهد داشت و میدانیم که رژیم صهیونیستی در حال حاضر دارای یک بحران جمعیتی است.
فلسطینیان امروز بیش از تعداد یهودیان داخل فلسطین تاریخی هستند، امروز که جذابیت رژیم صهیونیستی و مهاجرت کاهش یافته است، این بحران در خطر بدتر شدن است، به ویژه که برخی از آنها مهاجرت به خارج از کشور را آغاز خواهند کرد.
رژیم صهیونیستی دیگر به قدرت نظامی قبل باز نخواهد گشت، و بنابراین؛ اسرائیل یک وظیفه در قبال غرب دارد، این رژیم برای آمریکا و غرب که آن را ایجاد کردهاند، حکم ناو هواپیمابر پیشرفته آنان در منطقه ما را دارد، حال اگر این ناو هواپیمابر برای بقای خود نیاز به دو ناو هواپیمابر متحرک دیگر داشته باشد، در ذهن سازندگان رژیم اسرائیل این سوال پیدا خواهد شد و فکر می کنم اکنون هم شده است که: ارزش حضور یک ناو هواپیمابر ثابت در خاورمیانه چیست؟ این ناو ثابت چه ارزشی دارد وقتی مجبوریم برای حفاظت او همواره نیرو بفرستیم! تا کنون ده کشتی نیروی دریایی آمریکا، که حامل صد و هفتاد هواپیما و پانزده هزار سرباز بوده است، فرستادهایم.
اکنون آمریکا در اوج تقابلهایش در اوکراین و تنش با چین و بصورت عمومی در خاورمیانه است، اگر قرار باشد این همه نیرو در اینجا مستقر کند، پس چه نیازی به رژیم صهیونیستی دارد؟ و این سوال که آیا وظیفهای که بخاطر آن تاسیس شده است را بدرستی انجام داده است یا نه؟ در ذهنشان خواهد ماند.
من فکر میکنم که این پرسش آغاز شده است و به همین دلیل است که ایالات متحده همانطور که میبینیم، در این جنگ مداخله میکند و در اصل آن است که جنگ را رهبری میکند.
چهارمین دستاورد مهم طوفان الاقصی این است که به دنیا ثابت کرد که این رژیم دیگر مانند گذشته برای سرمایهگذاران، هدف چشمگیری نخواهد بود. آنان میکوشید رژیم صهیونیسم را تبدیل به یک مرکز فناوری اطلاعات کند؛ زیرا تصمیم ایالات متحده این بود که برای بهبود شرایط اقتصادی انبوه اطلاعات را به اشتراک بگذارد.
امروزه این شرکتها و مهندسان و کارمندان آنها برای دومین بار طی اين دو سال به خدمت در جنگ فراخوانده شدهاند.
آیا با گذشت این ماهها هنوز هم به آن میزان قبل بهره بردهاند؟ آیا به اهداف خود دست خواهند یافت و در تاریخهای تعیین شده برای ارائه کار و پیشرفت در آن موفق خواهند شد؟
من فکر میکنم که این مهلت به پایان رسیده است، تلاش برای تبدیل رژیم صهیونیستی به یک مرکز فناوری اطلاعات اکنون بی نتیجه است، این شروع پایان آنها است، ممکن است پایان آن فوری نباشد، اما پایان آن، آغاز شده است.
ترجمه: الیاس نظری